در کتاب پرمغز خود با عنوان "گستره عمق یا وسعت؟"، دیوید اپستین، روزنامهنگار تحقیقی، عقاید سنتی را در مورد تخصص زودهنگام به چالش میکشد. اپستین این ایده را که تمرکز روی یک مسیر واحد از سن کم، کلید دستیابی به برتری است، زیر سوال برده و با استناد به تحقیقات قانعکننده و داستانهای جذاب، استدلال میکند که در دنیایی به طور فزاینده پیچیده و غیرقابل پیشبینی، افراد همه فن حریف نسبت به متخصصان، برای پیشرفت آمادهتر هستند.
کتاب عمیقاً به دنیای ورزشکاران، هنرمندان، نوازندگان و حتی دانشمندان میپردازد و نشان میدهد که بسیاری از افراد موفق تا اواخر عمر مسیر خود را پیدا نکردهاند. او افسانهی «قانون 10000 ساعت» را که توسط مالكوم گلدول رایج شده است را رد میکند، قانونی که میگوید تسلط تنها از طریق تمرین بیوقفه در یک حوزه به دست میآید. اپستین میگوید برای بسیاری از زمینهها، به ویژه آنهایی که نیاز به خلاقیت و حل مسئله دارند، طیف وسیعتری از تجربیات مفیدتر است.
این کتاب مزایای پذیرش رویکردی همهجانبهتر را بررسی میکند. افراد همه فن حریف در برقراری ارتباط بین رشتههای مختلف، تفکر خارج از چارچوب و انطباق با موقعیتهای جدید بهتر عمل میکنند. آنها با لنز وسیع تری به چالش ها نگاه کرده و نوآوری و توانایی ارائه راه حل های غیرمنتظره را دارند.
در نهایت اپستین از سیستمهای آموزشی و محیطهای کاری که کنجکاوی و کاوش را پرورش میدهند، حمایت میکند. او پیشنهاد میدهد محیطهایی ایجاد شود که افراد بتوانند مهارتهای قابل انتقال را توسعه دهند و علایق متنوع را دنبال کنند. با پذیرش طرز فکر رشد و ارزشگذاری بر "گستره"، میتوانیم خود را برای قرن بیست و یکم بهتر آماده کنیم.