در مه بخوان
اکبر رادی
نمایشنامه «در مه بخوان» نوشته اکبر رادی، نمایشنامهنویس برجسته ایرانی، یکی از آثار ماندگار او به شمار میرود. این نمایشنامه که توسط نشر قطره منتشر شده، به بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران در دهه ۱۳۵۰ میپردازد.
درباره نویسنده:
اکبر رادی، نمایشنامهنویس و داستاننویس معاصر ایرانی، در ۱۰ مهر ۱۳۱۸ در رشت متولد شد. او یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان تاریخ زبان فارسی بهشمار میرود. رادی با اتخاذ سبکی نوین در نوشتن نمایشنامه، تأثیر عمیقی بر روی صنعت تئاتر ایران گذاشت و لقب «پدر نمایشنامهنویسی نوین ایران» را به خود اختصاص داد. از جمله آثار برجسته او میتوان به «آهسته با گل سرخ»، «شب روی سنگفرش خیس» و «روزنهی آبی» اشاره کرد. اکبر رادی در ۵ دی ۱۳۸۶ در تهران درگذشت.
ویژگیهای کتاب:
- زبان و لحن: رادی در این نمایشنامه، مانند دیگر آثارش، از زبانی روان و گیرا بهره میبرد. او با استفاده از دیالوگهای قوی و شخصیتپردازی دقیق، خواننده را به عمق داستان میبرد.
- محتوا و مضمون: «در مه بخوان» به موضوعاتی مانند فساد اداری، روابط انسانی، و تضاد بین سنت و مدرنیته میپردازد. رادی با نگاهی انتقادی، به نقد شرایط اجتماعی و فرهنگی زمان خود میپردازد.
- شخصیتپردازی: شخصیتهای این نمایشنامه، افرادی واقعی و ملموس هستند که هر کدام نماینده قشری از جامعه محسوب میشوند. رادی با دقت به جزئیات، به خلق شخصیتهایی پیچیده و چندوجهی میپردازد.
- فضاسازی: فضاسازی در این نمایشنامه، نقش مهمی در انتقال پیام داستان دارد. رادی با توصیف دقیق مکانها و فضاها، خواننده را در جریان اتفاقات داستان قرار میدهد.
محتوای کتاب:
داستان «در مه بخوان» در یک روستای دورافتاده در گیلان اتفاق میافتد. این نمایشنامه به زندگی چند معلم جوان میپردازد که در این روستا مشغول به کار هستند. در این میان، روابط پیچیده بین شخصیتها، فساد اداری، و تضاد بین سنت و مدرنیته، زمینهای برای شکلگیری اتفاقات داستان فراهم میکند.
بخشی از متن کتاب:
«بقراطی: پس چرا عشوههاشو نمیگی؟ پاشو از کتابخونه بریدم، باز شندرغازشو کتاب میخره و خونه به خونه خیرات میکنه. برق سالنو قطع کردم، شمع روشن میکنه. وقتی من نیستم، بچهها رو میبره اونجا براشون قصه میخونه. کوهها و درهها رو نشونشون میده. برای مردم نمایش در میآره. نعل اسبهاشونو میکوبه. چاههاشونو سیمانکاری میکنه. اوو! قیافهٔ موش مردهشو نبین!
لنکرانی: اصلاً نمیدونم این حرفای بیمورد یعنی چی؟
بقراطی: (با دل پری.) من اینجا زندگی میکنم آقای دکتر، من مدیریه واحد آموزشی هستم. سند ثبتی هم ندادهم که تا ابد تو این خراب شده بپوسم. میخوام رو بیام، ترقی کنم، پیش برم. میخوام آتیه داشته باشم. درحالیکه اون خودشو پست و بیشخصیت میکنه...»
در مجموع، «در مه بخوان» نمایشنامهای است که با زبان و لحنی گیرا، به بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران در دهه ۱۳۵۰ میپردازد. رادی با شخصیتپردازی دقیق و فضاسازی مناسب، داستانی جذاب و تأملبرانگیز را روایت میکند.