می شود روی خاطره ها سرپوش گذاشت ولی تاریخ را نمی شود قایم کرد
سوکورو تازاکی یک آدم فوق العاده رنگ دار است
سوکورو در طول رمان و اتفاقاتش به خودشناسی میرسه
سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش بر خلاف کافکا در کرانه آنچنان جادویی و سوررئال نیست
خط روایی داستان ساده و خطی است با فلش بک هایی به گذشته که به تدریج به زمان حال می رسه
چیزی که بیشتر از هر چیزی برام لذت بخشه هنگام خوندن موراکامی، حضور موسیقی کلاسیک در کاراش هست
در کل از خوندنش پشیمون نیستم و از شنیدن قطعه ی “له مل دو پی” لذت بردم و خوشحالم که با فرانتس لیست بیشتر آشنا شدم
برگرفته از goodreads![Miss Ravi.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1696323221i/21314656._UX200_CR0,26,200,200_.jpg)
Miss Ravi
3 out of 5 stars
۱۳۹۴/۱۱/۲۲
در نبوغ ذاتی هاروکی موراکامی که نمیشود شک کرد اما قرار نیست همهی کتابهایش به یک اندازه عالی باشند، ممکن است یکی خیلی عالی باشد و یکی کم عالی باشد. راستش را بخواهید من سه بار کافکا در کرانه را خواندهام و بهتان قول میدهم در آینده اگر زنده باشم باز هم آن را بخوانم چون در خلال صفحاتش تجربهی شخصی من و الگوهای نمادین کتاب پیوند زیبایی برقرار میکنند.
سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش با آستانهای به شدت پرکشش شروع میشود اما بعد در دو سوم انتهایی چنان افت میکند که فرقی ندارد کدام جمله، جملهی آخر کتاب باشد. دربارهی جزئیاتش تنها میخواهم به بهرهگیری نویسنده از نماد رنگها در شخصیتپردازی اشاره کنم و اینکه لابد شیرو (به معنی سفید) واقعا تحمل تاریکی را نداشته _چه تاریکی خودش و چه تاریکیِ آمیخته با سوکورو را- که به چنان عاقبتی میرسد. ولی وقتی گرهی اصلی و محوری رمان باز میشود انرژی اندکی در داستان باقی میماند تا خواننده را با خودش همراه کند.
برگرفته از goodreadsچقددددددر فضایی رو که موراکامی در این کتاب خلق کرده، دوست داشتم. چقدر باعث شد به گذشتهام فکر کنم. به تمام اتفاقاتی که افتاده و در ظاهر فراموش شده، ولی در اعماق وجودم هنوز آتش زیر خاکستره... همیشه از رفتن به سراغ زخمهام واهمه دارم. شاید وقتشه زیر و رو کرد همه چیز رو
برگرفته از goodreads![Ramin Azodi.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1670893408i/39261844._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Ramin Azodi
5 out of 5 stars
۱۳۹۶/۱۲/۶
بین چار ستاره و پنج در شک بودم. نهیبی به خودم زدم: مگر این نیست که در چار روز کاری گذشته که مشغول خواندن این کتاب بودم، عمیقترین لحظات و لذیذترین سطرها رو چشیدم؟ این شد که ۵ستاره دادم. چرا ندهم؟!
شخصیت پردازی بینظیر، توصیفات بدیع و زندهای از محیط و حالات انسانی که حتی از گزند ترجمه هم جان سالم به در بردهاند و کماکان انگشت آدمی را به دهان تحیّر میکشاند. همه و همه کتاب را بسیار خواندی کرده است. هر چند حیف و دو صد افسوس بابت سانسور بیامان و بیرحم که هر چه را به مذاقاش خوش نیاید؛ میکُشد و نابود میکند. سوکورو تازاکی اما زنده است. زندهتر از هر وقت دیگری و زود باشد که دست سانسور از ادبیات و زندگی کوتاه شود.
از متن کتاب نقل میکنم که:
«وظیفهٔ ما این است که همهٔ زورمان را بزنیم که به زندگی ادامه بدهیم. وَلو زندگیهامان بیعیب و ایراد هم نباشد. »
و در نهایت:
«اگر یک چیزی به قدر کافی مهم باشد، یک اشتباهِ کوچک به کلی خراباش نمیکند، یا از بین نمیبردش»
برگرفته از goodreadsمن، تقریبا می تونم بگم تموم کتاب های موراکامی رو خوندم، نویسندهی کافکا در کرانه، جنوب مرز و غرب خورشید، توی کتاب سوکورو تازاکی هم سنگ تموم گذاشته بود.
یخورده مترجم، در ترجمه دست و بالش بسته بوده و بعضی جاهای کتاب علنی اعلام کرده که متن رو بریده و صحنه های خاصی رو از داستان بریده... ولی با این وجود چیزی از اصل و ارزش کتاب پایین نیومده.
سوکورو، شخصیت داستان، به خاطر یه سو تفاهم کوچیک و کاملا بی گناه قربانی تصمیم سه تا از دوستاش می شه و بدلیل کار نکرده شانزده سال تو تنهایی خودش به سر می بره... چالش های عاطفی، تضاد های اخلاقی و خلاصه کتاب خیلی زیبا نوشته شده...
توضیح نمی دم از داستان و پایان کتاب، توصیه می کنم بخونید.
برگرفته از goodreadsدرک می کنم که وقتی توسط مهم ترین افراد زندگیت
برای همیشه ترد بشی، تمام زندگیت تحت تاثیر قرار میگیره
درک می کنم اون حس مرگ رو، زندگی ای که میگذره ولی انگار دیگه معنایی نداره
و درک می کنم اون سکوت طولانی رو وقتی انقدر برای گفتن هست که هیچ چیز نمیشه گفت
من همه حس ها و سردرگمی های این کتاب رو درک می کنم و با این حال این کتاب به دلم ننشست. حتی کمی سخت تمومش کردم. شاید وقتی داستان شروع شد توقع داشتم که این مسیر سخت خاص تر باشه و نحوه ی پایانش و رویارویی با گذشته جذاب تر، که نبود
شاید هم اسم موراکامی باعث شد توقعم از اولین کتابش بالا بره. به هر حال توقع نفرین نویسنده های خوبه. وقتی در حال خوندن کتاب بودم قلمش من رو به دنبال خودش می کشید ولی وقتی کتاب رو زمین می گذاشتم میل خاصی به ادامش نداشتم
فقط می دونم از این کتاب تلخی سکوت، یک قطعه موسیقی و حس ایستگاه های شلوغ توکیو برای همیشه در ذهنم می مونه
96.9.28
برگرفته از goodreadsزیبا، به همراه غمی پسزمینهی داستان:')
برگرفته از goodreadsچقدر حس و حال سوکورو رو درک کردم…موراکامی همیشه من رو با نوشته هاش شگفت زده میکنه♥️
برگرفته از goodreadsبی اغراق میتونم بگم من غرق شخصیت های داستان های موراکامی میشم و انگار هاله ای ازشون تو اطرافم پر میشه یجور سورئال که خودش میگه که همیشه قاطی داستان هاش هست دید آدم رو به انسان ها یا بهتر بگم شخصیت های اطرافت عوض میکنه،چه زمانی که فقط ازش داستان کوتاه خونده بودم و جذب نشده بودم چه شخصیت های داستان بلندا، مخصوصا تو این کتاب من شخصیت سوروکوتازاکی رو خیلی تو اطرافم و خودم دیدم تو خیابون تو عکس آدما تو شیشه مترو تو اتوبوس، رهگذری که سال هاس میشناسمش و اونی که تابحال باهاش هم کلام نشدم یجورایی درگیر آدما میکنت موراکامی.تو این کتاب فهمیدم چطور کسی که بنظرش نه آدم خاصی هست نه کار خاصی کرده نه دچار یاس فلسفی و روشنفکری هست چجوری میتونه جهان بینی به این عظیمی داشته بشه چطور میتونه به پوچی تو زندگیش برسه که حتی به روی خودش هم نیاره چطور میشه یه آدم عادی بود و عادی نبود. چطور میشه یچیز به ظاهر ساده برای یه آدمی انقدر بزرگ باشه چطور شخصیت آدم ها انقدر لایه لایه اس که خودش هم ازش خبر نداره، چجوری عمق حرف آدما تو چشماشون هست چطور میشه به شلوغی قطار و ازدحام آدما علاقه مند بود چطور میشه اینهمه احساسات متضاد تو یه آدم باشه،مثلا در مورد خودم فهمیدم چرا دوست و رفیق بچگیت رفت اونجوری شده بودی بزرگ شده بودی احتمالا...انقدر غرق کتاب شده بودم که دوست داشتم تو مترو کتاب رو بخونم چون با فضای کتاب جور درمیومد و همینجور هم شد لابلای جمعیت که ایستاده بودم صفحه های آخر رو باز کردم خوندم و صفحه آخر نوشتم 1خرداد تو ایستگاه مترو تموم شد.
دوست نداشتم بگم داستانش چطور بود یا پایان خوب بدی داشت دوست داشتم فقط در مورد این کتاب یکم حسم رو بنویسم.
برگرفته از goodreadsمثل تمام کارهای موراکامی، تم اصلی داستان تنهایی ذاتی بشر است، داستان در مورد مردی 36 ساله به نام سوکورو (تسوکورو) است که در نوجوانی از گروه دوستان صمیمی پنج نفریاش بدون دلیل یا توضیحی طرد میشود و بعد از مجموعه اتفاقات به دنبال دوستان نوجوانی و دلیل طرد شدنش میگردد.
سوکورو خود را شخصیتی ساده و بدون رنگ و بدون احساس میداند، اما لابهلای خطوط داستان، رنگها و حسهای مختلف سوکورو رفتهرفته مشخص میشود، و برخلاف تفکر خودش، مثل تمام انسانها مخلوطی از رنگها و احساسات است.
به نظر من شخصیت سوکورو یکی از باورپذیرترین و قابلدرکترین شخصیتهایی است که موراکامی خلق کرده و عجیب با این فرد احساس همدردی و شاید نزدیکی میکردم!
خط داستانی بسیار گیراست، فضای استعاری و عجیب موراکامی یک مقدار کمتر از کارهای قبلی است اما بازهم همان نثر خاص خود موراکامی است، به نظرم در بعضی قسمتهای جملات تکرار شدند که نیاز نبود و میشد دیالوگها کوتاهتر باشند تا حس تکرار نداشته باشد.
من ترجمه مارال زار زر را خواندم، ترجمه بد نبود، اما تعریفی هم نداشت، ویراستاری کتاب هم پر از مشکل بود، و البته که داستان حذفیاتی هم داشت.
برگرفته از goodreadsمتاسفانه هیچوقت نتونستم با کارهای موراکامی ارتباط برقرار کنم. به ندرت می تونم از سطح کارهاش فراتر برم. خیلی به این کتاب فکر کردم و سعی هم داشتم با دید مثبت بخونمش اما باز هم به نظرم طرح ضعیف و پرداخت ضعیف تری داشت. گاها حتا ناتموم بود. نقش داستان های فرعی کتاب رو درک نکردم. قضیه ی اتهام تجاوز هم اذیتم کرد.
خیلی هم در مورد سوکورو خوندم اما باز دلیل گل کردن این کتاب رو نفهمیدم.
اگر از طرفداران موراکامی یا این کتاب هستید نظرتون رو برام بنویسید لطفا
آوا
دی ۱۴۰۱
برگرفته از goodreads![Armina Salemi.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1583918993i/75241261._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Armina Salemi
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱/۲۰
چیزی که من بیشتر از همه در مورد موراکامی دوست دارم، اینه که در حقیقت داستان نمینویسه. روایتی از زندگی رو نقل میکنه. درست مثل زندگی، سؤالهایی جواب نمیگیرن، حکم قاطعی وجود نداره، مرز مشخصی بین سیاه و سفید نیست. رازهایی سربسته میمونن.
لذت بردم. موراکامیخون نیستم و با این حال، لذت بسیار بردم.
برگرفته از goodreadsکتابی که ضرورت ترجمه ی فارسیش انکارناپذیر است کتابی که احتمالا متحمل سانسور های بسیاری شده با این حال رسایی و روانی قلم مترجمش چیزی را از چشم مخاطب فارسی زبان پنهان نکرده ...:)
کتابی شدیدا شفا بخش برای روز های سخت روایتی پر تب و تاب از چیزاهایی که در روزمرگیمان گم می کنیم و هیچ یادمان نمی ماند کجا خودمان را به روزمرگی هایمان باخته ایم...
کتابی که توصیه میکنم با ترجمه امیر مهدی حقیقت از نشر چشمه خوانده شود که بسیار ارزشش را دارد .
ممنون آقای موراکامی و ممنون آقای حقیقت مترجم خوب "سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش" ^___^
برگرفته از goodreadsپنج ستاره برای تمام حسهای خوبی که از این کتاب گرفتم. برای همون یک ذره امیدی که از دل کتاب راهشو به قلب من باز کرد.
میدونی دیار آخه منم مثل سوکورو خودم رو یه آدم بیرنگ میدونم. آدمی که بود و نبودش تو حمعها اثر چندانی نداده. آدمی که اگه دربارهش از دیگران سوال بپرسی چیزی زیادی نیست که ازم بگن. من همون دختر آروم و بی صدایی هستم که هیچی ویژگی برجستهایی ندارم که دیگران ازم یاد کنن منم مثل یه ظرف خالیم که امیدوارم یه روز یکی بیاد و چیزهای ارزشمند رو در اختیار من بذاره و گرنه که خودم چیز ارزشمندی ندارم.
برگرفته از goodreads![Negar Khalili.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1430508220i/29965387._UY200_CR49,0,200,200_.jpg)
Negar Khalili
4 out of 5 stars
۱۳۹۵/۵/۲۷
به طور کلی چندان مثل بقیه طرفدار پر و پا قرص موراکامی نیستم...
اما این کتاب وااااقعا خوب بود...
شخصیت پردازی و محتوا...
پدرم همیشه میگه: دنیا از نگفتن خرابه...
همونطور که زندگی سوکورو به خاطر سکوت خراب شد...
عالی بود...
برگرفته از goodreadsمدت ها بود هاروکی نخونده بودم، اوایل فکر میکردم فرق داره، ولی بعدش دیدم که به خاطر این بود که این کتاب حالت سورئال کمتری داشت، فکر میکنم برای کسی که اولین کتابش از هاروکی باشه ناامیدکننده باشه، ولی برای ماهایی که عاشق هاروکی هستیم و آثار دیگه ش رو قبلش خوندیم قابل درک تر هست، درسته مثل قبل من رو به دنیای سورئال نبرد ولی چیزهایی رو راجب روابط و تعامل آدم ها برای من روشن کرد که تقریبا تاییدی شد به یافته های ذهنی خودم، از هاروکی بابت اینکه این چنین روح انسان رو ظریف درک میکنه و به اشتراک میگذاره ممنونم. یه موضوع جالب هم که از ریویوهای دوستی خوندم که گویا کتاب اولشون از هاروکی بود نوشته بودن که عجیب هست نوشته های هاروکی، و این حسی هست که هاروکی همیشه به من میده. عجیب، غمگین، عمیق، جادویی...
برگرفته از goodreadsبینهایت دوستش داشتم.
برگرفته از goodreads![Haniye_Mirkamali.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1623326907i/124911798._UX200_CR0,77,200,200_.jpg)
Haniye_Mirkamali
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱۰/۴
هر قدر همه چیز سطحی و کسالتبار باشد، زندگی باز ارزش زندگی کردن را دارد.
اتمام..
۳ دی ۱۴۰۰
ساعت ۲۰:۴۵
برگرفته از goodreadsدر وصف این کتاب نمیدونم چی بگم.
نمیدونم قلم زیبای موراکامی بود یا اینکه توی چنین موقعیتی این کتاب رو خوندم باعث شد بی نهایت لذت ببرم از این کتاب.
با شخصیت تسوکورو همذاتپنداری عجیبی میکردم و میتونستم درک کنم کارایی در گذشته که کرده و تصمیمهایی که گرفته.
برگرفته از goodreadsدریچهای تازه از ادبیات ژاپن.
تا الان فقط ادبیات جنایی ژاپن رو خونده بودم اما سبک داستانی و اجتماعی اونم هاروکی موراکامی، تجربه تازه و خوبی بود.
سوکورو تازاکی در 20 سالگی از جمع 5 نفره دوستانش بدون اینکه دلیلش رو بدونه کنار گذاشته میشه.
همین موضوع و مبهم بودن دلیلش و احساس خلاء و پوچی که در دل و زندگی سوکورو شکل گرفت، کشش لازم رو داشت و از خوندنش لذت بردم.
کاش تهش سرنوشت رابطهش مشخص میشد اما در کل قشنگ بود و دوست داشتم.
برگرفته از goodreads«تسوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش» اثر هاروکی موراکامی.
پنج دوست خیلی نزدیک و صمیمی در دوران دبیرستان که شامل دو دختر و سه پسر هستند. پنج دوستی که انتهای اسم چهارتاشون اسم یه رنگه و تسوکورو تنها کسیه که از این قاعده مستثناست. سال ها بعد و زمانی که تسوکورو توی توکیو دانشجو هستش، خیلی ناگهانی، چهار دوست دیگه با اون قطع رابطه می کنن و هرگز دلیلی براش ارائه نمیدن. و حالا بعد از 16 سال، تسوکورو تلاش می کنه تا بفهمه علت طرد شدنش از گروه چی بوده..
یک سال پیش این کتابو خریدم و بالاخره بعد از یکسال نوبت به خوندنش رسید. خب طبق معمول قلم جذاب هاروکی موراکامی غیر قابل انکاره.. اما راستش اوایل کتاب یه مقداری کند و خسته کننده پیش می رفت. از طرف دیگه توی کتاب یه چیزایی مطرح شد که من مدام منتظر بودم یه ارتباطی با بقیه قسمت های کتاب پیدا کنه و دلیل مرموز بودن همه چیز مشخص بشه که متاسفانه این اتفاق نیفتاد. هیچ چیزی درمورد علت غیبت ناگهانی هایدا یا مثلا اون ملاقات مرموز پدرش گفته نشد. طبق اون تصور همیشگیم از موراکامی، انتظار داشتم که در اخر همه ی مسائل با هم یه ارتباطی پیدا کنن ولی بنظرم همه چیز خیلی ساده تموم شد. در کل بنظرم کتاب خوبی بود ولی شاید نه در حد انتظاری که از آخرین اثر موراکامی داشتم..
برگرفته از goodreads![Ali Book World.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1675695762i/98489178._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Ali Book World
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۱/۲۸
خلاصه: تسوکورو (سوکورو) مردی جوان است که سالهای پیش با چهار نفر از دوستانش باهم یک گروه دوستی را تشکیل میدادند اما به طور یکدفعه، تمامی دوستانش بدون توضیح و دلیل مشخصی باهاش قطع ارتباط کردند. اما الان با گذشت بیش از شونزده سال، تسوکورو تصمیم گرفته دلیل این قطع ارتباط رو متوجه بشه ولی در حال حاضر خبری از دوستانش نداره و حتی نمیدونه چجور باید باهاشون روبهرو بشه....
خب، ممکنه که در نگاه اول اسم کتاب معنی خاصی نداشته باشه و به نظر بیاد که الکی طولانیه که واقعا هم تا آخر کتاب به معنی اسمش پی نمیبریم اما با پایانش همه چیز مشخص میشه و معنی و مفهوم اسمش کاملا مشخص میشه.... به علاوه با توجه به خلاصه این رمان ممکنه که فکر کنید که با یک داستان معمولی و بدون کشش روبهرو هستید اما باید بگم که اینطور نیست. دیگه هر کسی که کارهای موراکامی رو دنبال کرده باشه یا حداقل در موردش چیزهایی بدونه کاملاً میفهمه که موراکامی با سادهترین موضوعات، یک داستان پیچیده و پر مفهوم رو ارائه میده که این کتاب هم از این قاعده مستثنی نیست.
کتاب تسوکورو تازاکی، پر از فهم و درک و پیامهای مختلفه. توی این کتاب موراکامی میخواد نشون بده که چجور یک سوتفاهم میتونه روابط رو از بین ببره، وقتی حرف دلت رو نزنی بعدا قطعا پشیمون میشی، مهلت دادن به کسی برای توضیح دادن و دفاع از خودش ضروریه و میتونه سرنوشت آینده خیلیها رو رقم بزنه، کمک به همدیگه از نظر فکری چقدر میتونه مفید باشه و و و و خیلی از مفاهیمی که با این موضوعات در ارتباط هستند.
باید به این کتاب فرصت بدید تا خودش رو ثابت کنه. باید حدود صد صفحه رو با آرامش بخونید چون بعدش وارد قضایای اصلی میشه و ضربآهنگش فوقالعاده میره بالا. موراکامی توی این کتاب خیلی کامل همه چیز رو توصیف میکنه. در کل توضیفات این کتاب جزء نقاط قوتش محسوب میشه.
اگر کارهای موراکامی رو دنبال میکنید مطمئنا از این کتاب هم خوشتون میاد. اما اگر از موراکامی کتابی نخوندید و میخواید که موراکامی خوندن رو شروع کنید اصلا از این کتاب شروعش نکنید. همچنان میگم که بهترین کتاب برای آغاز موراکامی خوندن، کافکا در کرانه است👏...
داستان سوکورو برای من فوقالعاده جذاب بود و یکی از بهترین کتبی بود که از موراکامی خوندم🤩
این کتاب توسط نشرهای زیادی مثل: چشمه، قطره، نیکونشر، کوله پشتی و چندین ناشر دیگه چاپ شده که من نسخهی کوله پشتی رو خوندم و راضی بودم. سانسورش به حد قابل قبولی کم بود و تا جای ممکن به متن اصلی وفادار بوده. متاسفانه نسخهی نشر کوله پشتی چند سالی هست که تجدید چاپ نشده و ممکنه به سختی پیدا بشه، اما نسخهی نشرهای دیگه به وفور توی بازار هست...
برگرفته از goodreadsسفری اودیسهوار!
سوکورو قهرمان داستان ما همچون زائری پس از سالها سرگردانی، رهسپار می شود تا دوباره به خودش رسیده و درون متلاطمش را بشناسد .
موراکامی سرگذشت ۵ دوست از هم جدا افتاده را روایت میکند که زمانی باهم و همراه هم بودهاند .
اگه دنبال فراز و فرود و هیجان باشید با این کتاب به آن نمیرسید .
این داستان نقاط مبهم زیادی دارد و این گرهها تا پایان باز نمیشود.
اما سفر سوکورو سفری دوقسمتی است.
سفری در آفاق و سفری در انفس ، او هم درون خودش را میجوید ، روح ، ذهن و خاطراتش را ،
و هم به دنبال دوست به سفری دور میرود .
این ماجرا چندلایه است .
روانکاوی آدمها ، اصول موفقیت و مدیریت ، گوشهای از سبک زندگی ژاپنی ، عرفان ، موسیقی و در نهایت داستانگویی .
این اولین کتابی بود که از موراکامی خواندم و ایشان به لیست نویسندههای محبوبم اضافه شد.
برگرفته از goodreadsاحتمالاً دیگر کتابی از موراکامی نخواهم خواند. از داستانهای پُر از اندرز، مخصوصاً آنهایی که با تکرار اندرزها میخواهند چیزهایی را در مُخ خواننده فرو کنند خوشم نمیآید. هر قدر هم که خوب و روان نوشته شده باشند. نه در «کافکا در کرانه» چیز جالبی دیدم و نه در این یکی کتاب.
برگرفته از goodreads![Shahram Mansourzade.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1554148933i/65079960._UX200_CR0,50,200,200_.jpg)
Shahram Mansourzade
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۱/۱۰
روایتی از تنهایی، حسرت ها و دریغ ها ...
روایتی از دوست داشتن و دوست داشته شدن...
روایتی از زخم...
روایتی از روزگار سپری شده ...
روایتی از یک سلوک شخصی...
روایتی جذاب و پر رمز و راز از زندگی و آدم های رنگی و بی رنگش ...
برگرفته از goodreadsبراي من اين كتاب يك يادگاري ارزشمند به جا گذاشت: پروندههاي نيمهباز ذهنتان را ببنديد!
همين يكي كافي بود براي اينكه اين داستان و آدمهايش را هيچوقت فراموش نكنم.
برگرفته از goodreadsیک رمان فوق العاده با شخصیت پردازی عالی
داستان بسیار کشش داره و به این راحتی ها کتاب رو نمیشه زمین گذاشت
برگرفته از goodreads"هر آدمی رنگ منحصر به فرد خود را دارد که دور تنش برق محوری میزند، مثل هاله یا نور پسزمینه”
و رنگ (پیرنگ) داستان های آقای موراکامی که با موسیقی و دنیای موازی و تنهایی همراه است در این کتاب نقش اصلی را دارند.
کتاب خوب و دوست داشتنی که سرگشتگی و تنهایی رو بخوبی نشان داد .
“ ما زنده ماندیم، من و تو. و آنها که باقی میمانند وظیفهای دارند. وظیفه ما این است که با تمام وجود بکوشیم به زندگی ادامه دهیم، حتی اگر زندگیمان کامل نباشد.”
۶ خرداد ۱۴۰۱
برگرفته از goodreadsبا اینکه با سبک من متفاوت بود و کند پیش می رفت و توصیفاتش زیاد بود ولی همین دلایل باعث گیرایی داستان شده بود، در کل دوستش داشتم.
ممنون داداشی
"هیچ وقت اجازه نده ترس و غرور احمقانه کاری کند آدمی را که برایت عزیز است از دست بدهی"
برگرفته از goodreadsعالی بود خیلی خوب و روان ،چقدر در باب کلی حرف ناگفته و دوست های ترک کرده و طرد شدن از سمت دوستان با سوکورو تازاکی هم ذات پنداری کردم!
برگرفته از goodreads![Maedeh_P1H.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1546399672i/84315550._UX200_CR0,33,200,200_.jpg)
Maedeh_P1H
2 out of 5 stars
۱۳۹۹/۶/۳۰
پایان باز کتاب رو نپسندیدم...
برگرفته از goodreads![Shahab Salamat.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1688773196i/12495024._UX200_CR0,41,200,200_.jpg)
Shahab Salamat
0 out of 5 stars
۱۴۰۱/۷/۲۰
نوشتن در مورد رمان همیشه برام سخت بوده. این بار هم همین حس رو دارم. به نظرم نوشتن پلات کافی ترین و منطقی ترین کار باشه. ولی پلات که همه جا تقریبا یه جور هست و شخصی نیست.
از دور اگر نگاه کنیم زندگی مانند یک ایستگاه قطار شهری شلوغ در توکیو هست. مردم بسیاری می آیند، اندکی می مانند و می روند. نباید احساس تعلق کرد، وگرنه برای هر کدامشان احساس تنهایی و طرد شدگی میکنیم. چیزی که انسانهای دور از هم رو به هم نزدیک میکنه، نزدیکی فیزیکی نیست، درد مشترک، زخم های مشترک، آرزو های مشترک، ترس ها و امیدهای مشترک هست.
بیتشر نمیتونم و نمیخوام در موردش بنویسم. چون دوست دارم جاهای خالی رمان رو، خودتان پر کنید و لذت ببرید.
در ضمن بنده ترجمه انگلیسی این رمان رو خواندم. از Philip Gabriel.
برگرفته از goodreadsلذت بخش بود😍😍👌
برگرفته از goodreads![Sara Bachari.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1580315890i/40725753._UY200_CR50,0,200,200_.jpg)
Sara Bachari
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۶/۱۶
کتاب اسم عجیبی داره که با شروع داستان کم کم معنا و مفهوم پیدا می کنه. هر بخش از داستان زندگی و مسیر سوکورو تازاکی بی رنگ شاید شبیه باشه به بخشی از زندگی هر یک از ما. حس طرد شدن٬ غرق شدن در اقیانوس سیاه یخ زده که به دنبال اون میاد٬ یدک کشیدن بار روانی و سوال های بی جواب و مهم تر از اون زمین خوردن و متفاوت برخواستن از آن و دنبال کردن سر نخ ها و رو به رو شدن با گذشته.
موراکامی بی شک شبیه جادوگری می مونه که لغات رو به عجیب ترین شکل کنار هم می چینه و این جادو حتی از خلل ترجمه های متوالی نیز قابل لمس است.
تلفیق موسیقی٬ جملات قصار دلنشین و به تصویر کشیدن روزمرگی که خسته کننده نمی شه.
هرچند طرح جلد کتاب از سر کم لطفی ناشر واقعا چنگی به دل نمی زنه ولی خود داستان جای خوندن و تحلیل چند باره داره.
در ضمن با وجود سانسور این ترجمه تقریبا تونسته بود حق مطلب جاهای پاک شده رو ادا کنه.
برگرفته از goodreads![سیده زهرا.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1615884138i/31897255._UX200_CR0,12,200,200_.jpg)
سیده زهرا
4 out of 5 stars
۱۳۹۵/۴/۱۵
طرح داستانی کلی ساده تر از اونی بود که فکرشو میکردم.
پاسخ دوستانش به علت طرد شدنش از گروه اصلا اونی نبود که فکرش رو میکردم. در واقع اینکه هر سه نفر اظهار میکردن که میدونستن دروغه برام تعجب آور بود.
البته که از داستان های نصفه خوشم نمیاد و داستان تسوکورو با سارا هم نصفه ماند.
ولی در کل نمیشه از اعجاب آور بودن نثر نویسنده چشم پوشی کرد. یک ستاره به دلایل بالا ازش کم کردم و چهار ستاره به نثر خوب موراکامی میدم. و البته مجبور کردن خواننده به ادامه دادن داستان.
برگرفته از goodreadsکتاب عجیبی بود؛ واقعا لذت بردم از خوندنش. قلم موراکامی حقیقتا منو جذب میکنه و ازش لذت می برم.
قصه ی سرراستی داره؛ خیلی روان و بدون پیچیدگی اما همین سادگیش کلی قصه و داستان داره تو خودش که آدم رو پیش می بره و با داستان همراه میکنه
البته هنوز گیج و منگم؛ سرنوشت سارا چی شد؟ چرا با اون مرد بود؟ چرا شیرو چنین دروغی گفت؟ خیلی از ابهامات هنوز باقی موندن؛ در حالی که من مست قصه ام هنوز
برگرفته از goodreadsکتاب را میبندم؛ درونم ملغمهای است از احساسات مختلف...
به زندگی فکر میکنم، به محدودیت عمر آدمی...
غم راه خودش را از میان احساسات دیگر باز میکند و بر سراسر وجودم حاکم میشود...
برای بعضی چیزها بازگشتی نیست...
بعضی چیزها هستند که برای همیشه از دست میروند...
احساس میکنم چیزی از میان قلبم کنده شده و زخمش هنوز باز است...
جای خالی ای هست که به گمانم هیچ وقت پر نخواهد نشد...
به خودم میگویم که همه ی این احساس ها هم به خاطر کتاب نیست، احساساتی است که از قبل در من جا مانده...
مدت هاست یاد گرفته ام از احساسات نباید فرار کرد پس اجازه میدهم غم مرا در آغوش بگيرد...
و متقابلا او را در آغوش میگیرم تا ببینیم بعدش که توانستم بلند شوم، باید چکار کنم...
برگرفته از goodreadsیه جمع پنج نفره باحال وهوایی خاص که تایک جمع دوستی خاص روکسی تجربه نکرده باشه نمیتونه توصیفات موراکامی رو درک کنه!سوکورو خودش رو یه ادم بی رنگ توی اون جمع میدید ولی بعد۱۶سال توصیف خودشو از زبون دوستش شنید وجا خورد!کاری که بیشتر ماانجام میدیم!شونزده سال زمان بردتابفهمه کجای قصه ی سرنوشته... چی میشه که یه ادم درون گرا خودشو بی رنگ ویه ظرف توخالی میبینه در حالی که نظر دوستاش این نبوده؟حالا مگه چی میشه ادم یه ظرف توخالی خوشگل باشه به قول اری که بقیه احساس وافکارشون رو توش بریزن؟برام این کتاب حال وهوای خاصی داره!باوجود تمام سانسورهاش توی ترجمه بازم بنظرم مترجم تلاششو کرده وقابل تقدیره.
برگرفته از goodreads![Ghazal KZ.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1616484050i/119212988._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Ghazal KZ
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۰/۲۶
کتاب خوبی بود. ممنون از نشر کوله پشتی بابت ترجمه خوبش. کتاب رو بدلیل سانسور هایی که داشت در کنار نسخه انگلیسی خوندم.
برگرفته از goodreads![Unidentified.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1684072836i/99444932._UX200_CR0,25,200,200_.jpg)
Unidentified
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۹/۳۰
اولین اثری بود که از موراکامی میخوندم و چقدر لذت بردم...
مث همون نوشیدن قهوه ی گرم تو ایستگاه قطار و دید زدن آدمایی بود که سوار و پیاده میشدن...صحنه ای که نویسنده بارها توصیفش کرد...
همه چیز کتاب لطیف و به جا بود...نه چیزی کم داشت نه زیاد... به اندازه ی به اندازه ...
برگرفته از goodreadsبالاخره خوندمش
از تصوری که ازش داشتم بهتر بود
برگرفته از goodreads![Majeed Estiri.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1677352656i/24694245._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Majeed Estiri
2 out of 5 stars
۱۳۹۶/۵/۳
![description](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/hostedimages/1574575146i/28501352.png)
واقعا رمان استادانه ای نبود. فقط یه کیفیت نسبتا خاص خود موراکامی را داشت. ولی واقعا این همه دیالوگ بی خاصیت عادی و این همه تکرار در توصیف
های بی فایده از هر نویسندهء دیگری سر میزد ما کتاب را میگذاشتیم کنار. باز هم شخصیت های جوان و دنیای موسیقی و رابطه با ورزش و کمی فضاهای شگفت
ولی واقعا استادانه نبود
فصل آخر تازه نویسنده درباره سیر کلی زندگی شخصیتش حرف میزنه
همون که گفتم:
باید قبول کرد که این پادشاه برهنه س
حداقل این بار
برگرفته از goodreadsدیروز که "خیابان بوتیک های خاموش" تمام شد. حس عجیبی داشتم... حتی امروز هم به آن فکر کردم ولی حالا به "سوکوروتازاکی" فکر می کنم یک قهرمان قربانی شده... یکی که بی جهت از گروه دوستان رانده شد اما مثل معنی اسمش خودش را ساخت!
سوکورو به معنی ساختن است! داستان قهرمانی که خودش را ساخت...با غم غربت و تنهایی خودش کنار آمد...یاد انیمیشن your name افتادم... این که ژاپنی ها چقدر به بحث واژه شناسی و ریشه شناسی واژگان علاقه مند هستند... در این داستان هم به طرز عجیبی به این موضوع و ارتباط این نام ها با شخصیت های داستان توجه شده است. مثل میدورو به معنی رودخانه سبز...چیزی که ما خیلی به آن اهمیت نمی دهیم.
مرگ یکی از موضوعات مهم این داستان است:"هر استعداد بزرگی مجبور روزی نبوغش رو با مرگ معامله کنه" مثل موتزارت و...
"آدمی که واقعا مرگ رو قبول می کنه همون لحظه یه ظرفیت عمیق پیدا می کنه به یک جور آگاهی خیلی وسیع چیزهای خیلی بزرگی رو درک می کنه"
پیوند سنت و فلسفه نیز در این داستان دیده شد! پرداختن به واژه شناسی و دغدغه مرگ.
برگرفته از goodreads![Farnoosh Noroozi.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1701503651i/15382328._UX200_CR0,49,200,200_.jpg)
Farnoosh Noroozi
5 out of 5 stars
۱۳۹۴/۱۱/۱۴
هیچوقت قلم نوشتن راجع به داستانها، فیلمها و به طور کلی چیزهایی که عمیقا تکونم میدن رو نداشتم. حس و احساسم در این مواقع به قدری پیچیده و درونیه که توی هیچ کلمهای جا نمیشه. به هیچ زبانی قدرت بیانش رو ندارم.
فقط میتونم بگم کتابی بود که در وقت دقیقا درستی پیداش کردم. بغیر از این زمانبندی عالی برای خوندن کتابی مناسب حال این روزهام، باید اعتراف کنم فقط موراکامی قدرت برانگیختن همچین احساسات عمیقی رو با کلمات و داستانهای به ظاهر سادهاش در من داره. تا به حال رمان ازش نخونده بودم. با داستانهای کوتاه مجذوبش شدم و حالا با خوندن رمان به نقطهای اوجی رسیدم که در کلمه نمیگنجه. این مرد بینظیره. بینظیر. فقط همین.
برگرفته از goodreads![حسین کلاکج.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1573270526i/105158905._UX200_CR0,33,200,200_.jpg)
حسین کلاکج
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۲/۲
کتاب خوب شروع شد، یعنی برخلاف خیلی از رمانها از همون ابتدا کشش داشت، خوب هم جلو رفت، نقطهی اوج داستان هم توی یک سوم پایانی کتاب رخ داد به نظرم.
ملاقات سوکورو با اری.
ولی کتاب خوب تموم نشد.
حداقل من اینطور تموم شدنی رو که چند موضوع مهم بلاتکلیف بمونن رو دوست ندارم.
اما خود داستان و پیامش جالب بود.
اینکه روی گذشته میشه سرپوش گذاشت، اما تاریخ رو نمیشه پنهان کرد.
کی میدونه چقدر از این گرهها توی وجود ما وجود داره...
برگرفته از goodreads"سوکورو تازاکی در عمیقترین نقطهی جانش به درک رسید. درک اینکه هیچ قلبی صرفاً بهواسطهی هماهنگی با قلب دیگری وصل نیست. زخم است که قلبها را به هم پیوند می دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی. تا صدای ضجه بلند نشود سکوت معنا ندارد..."
برگرفته از goodreadsسخت است که رها شوی بدون هیچ دست آویزی
تنها بودن همیشه سخت است
عاشق تصورات و خیال پردازی های شخصیت های موراکامی هستم
یک سال بیشتر نیست با موراکامی اشنا شدم . سالها دنبالش میگشتم گویا. احساس پر از دود و بخار کتاب ها برای من دلپذیر است
برگرفته از goodreadsاین کتاب قطعا کتاب مورد علاقهام از موراکامی شد. شاید تو این برهه از زندگی خیلی برام درک شدنی بود. تک تک شخصیتها باور پذیر بودن و میشد فهمیدشون و تصویر سازیها و موسیقی هم فوق العاده بود.
برگرفته از goodreadsاین کتاب اونی نبود که من انتظارش رو داشتم با سوکورو همذاتپنداری میکردم و نمیکردم. پایانبندیش رو دوست نداشتم. اون دلیلی که آخر سوکورو برای اون اتفاقِ شیرو واسه خودش تراشید اصلا به نظرم منطقی و قانع کننده نبود اما برا سوکورو عجیبه که بود. میدونم قرار نیست شخصیتها بر اساس چیزی که ما میخوایم پیش برن اما واقعا دلیلش انقدر خوب نبود. داستان دویست صفحهی اولش کند پیش میرفت و تو اون قسمتی که آکا داشت شغلش رو توضیح میداد و بقیه نظرشون رو در مورد شغل آکا میگفتند به نظرم موراکامی کلا اومده بود بیانیهی خودش رو در قالب دیالوگهای کارکترها جا زده بود. رفتار دوستهای سوکورو وقتی بعد مدتها اون رو دیدند به نظرم باورپذیر نبود و همینطور اونطور عشقی که سوکورو به سارا داشت رو تو روند داستان احساس نکردم. اما اسم کتاب رو خیلی دوست داشتم و معنایی که پشتش نهفته بود. ولی جدی جریان شیرو چرا اینطوری بود؟ چرا انقدر گنگ و مبهم و اذیتکننده؟ حس میکنم شخصیتها میومدن معرفی میشدن و رها میشدن مثل هایدا و اون افسانهای که تعریف کرد با خود داستان جفت و جور نمیشدن. من همش قبل اینکه سوکورو واقعا بفهمه چرا طرد شده به دلیلهایی که ممکنه اون رو طرد کنند فکر میکردم و وقتی با اون دلیل مواجه شدم واقعا برام شک بود و خوشم اومد اما بعد نیاز داشتم بیشتر در مورد شیرو بدونم در مورد اون دارک سایدی که سوکورو داشت و ازش حرف میزد اما همهی اینها رها شدند و بعد آخرش رسید به یه پایان اصغر فرهادیطور. چرا خب؟
برگرفته از goodreads![Yasaman A.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1641183625i/34204757._UX200_CR0,77,200,200_.jpg)
Yasaman A
4 out of 5 stars
۱۳۹۴/۱۲/۴
تسوکورو تازاکی بی رنگ، از زندگی دو چیز می خواد: حفظ دوست هاش و ساختن ایستگاه های قطار اما وقتی برای به دست آوردن دومی از ناگویا به توکیو می ره، اولی رو به شکل شوکه کننده ای از دست می ده
داستان بی نظیر و ساده ی زندگی مردی مثل تسوکورو، به این روزهام حس و حال خوبی داد. مردی که فکر می کنه ساده ست اما درواقع با سوالات زیادی تو زندگیش دست و پنجه نرم می کنه و همین سوالها، به آدم پیچیده ای تبدیلش کردن. معماهای گذشته، تسوکورو رو از چرخه ی زندگی بیرون انداختن وحالا با وارد شدن عشق به زندگیش، وقتشه که این معماها رو حل و روحش رو آروم کنه
جدای از اینکه نویسنده با جواب ندادن به یه سری سوال حتی تا آخرین صفحه ی کتاب حسابی کفریم کرد، نمی شه هیچ شکایتی از هاروکی موراکامی شعبده باز کرد. این که اشتباهات کوچیک و بزرگ بعضی آدما، چطور می تونه تا سالها امواج آشفتگی تو زندگی بقیه ایجاد کنه، برای من تلنگر خوبی بود. در مجموع اگر کتاب بعضی داستانها رو نیمه تمام رها نمی کرد، بهش 5 ستاره می دادم اما چه کنم که طرفدار پایان باز نیستم!
برگرفته از goodreads![زهرا نجاری.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1619693758i/59069648._UX200_CR0,5,200,200_.jpg)
زهرا نجاری
3 out of 5 stars
۱۴۰۱/۸/۱۸
انتظارم ازش چیزی در حد «جنگل نروژی » بود و خب انتظارم رو برآورده نکرد. نبوغ موراکامی یک جاهایی از بین صفحه ها فوران می کرد و یک جاهایی هم میان دیالوگ های حوصله سربر گم میشد. خوندنش همچنان برام لذت بخش بود هرچند پایانش رو دوست نداشتم.
برگرفته از goodreadsحال و هوای خوندن این کتاب واسه من شد حال و هوایی که دلتنگش میشم،بعضی وقتا دلم میخواد نخونده بودمش و دوباره اون حس رو تجربه میکردم ،برای من این بهترین رمان موراکامیه❤️
برگرفته از goodreads![Niayesh Radfar.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1622986248i/36520045._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Niayesh Radfar
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۳/۶
کتاب رو خیلی دوست داشتم، متفاوت بود با کافکا در کرانه ولی بازم خوب بود. به نظر من زرد نبود اصلاً، کتابی که توش از مثلثهای عشقی و تصمیمات عاطفی و بحران افسردگی صحبت کرده باشه الزاماً زرد نیست، به نظرم خیلی واقعیش میکرد تمام این مسائل. سوکورو تازاکی بیرنگ، که برخلاف تصورش خیلی هم پررنگ بود، خانوادهی متمولی داشت، ولی بدون تلاش خاصی برای پسانداز کردن، خرج زیادی نمیکرد، صورتشو دوست نداشت ولی همه فکر میکردن خوشقیافهست، و از بین تمام خصوصیتای خوبی که داشت شاید فقط روح سازندهی خودش رو میپسندید، و ایستگاه قطار میساخت. در طول خوندنش دوست داشتم ادامهش بدم، ترجمهی امیرمهدی حقیقت روون و خوب بود، سانسور زیاد داشت ولی خوبیش این بود که آدم میتونست کم و بیش خودش حدس بزنه :))
تنها نکتهی منفی ای که من حس کردم این بود که دلم میخواست معمای هایدا حل بشه، نشد و من موندم با این حس حسادتی که اغلب اوقات به نویسندهها دارم ازینکه میدونن چه اتفاقی برای شخصیتهاشون افتاده ولی به من نمیگن:))
دست آخر اینکه اشارههای موراکامی رو به موسیقی کلاسیک تو کتاباش واقعاً خیلی زیاد دوست دارم، به نظرمن. شما فکر میکنین قراره یه کتاب خوب بخونین ولی درواقع موسیقی خوب هم میشنوین 😌.
برگرفته از goodreads![دانیال بهزادی.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1537951047i/173363._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
دانیال بهزادی
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۳۰
این کتاب رو خیلی وقت پیش تموم کردم، ولی به خاطر شرایط قرنطینه، حوصله نداشتم روش بازبینی بنویسم. این شد که خیلی به تأخیر خورد و ممکنه جزییات کتاب، خیلی دقیق یادم نیاد، ولی شاید اینجوری بهتر هم باشه؛ چون اون تأثیر کلّی کتاب روم هست، فارق از جزییات و ریزهکاریهای ادبی.
در کل کتاب رو دوست داشتم و وقتی شروع ميکردی به خوندن، کنار گذاشتنش راحت نبود. میخواستی بدونی آخرش چی میکشه و رابطهٔ سوکورو تازاکی با دوستان قدیمیش به کجا رسیده و چه داستانی پشتش بوده که اینجوری شده.
ترجمه هم خوب و روون بود. لااقل من هیچجایی از کتاب حس نکردم مترجم بین من و نویسنده قرار گرفته و باور کنید،این حسّی نیست که موقع خوندن ترجمههای مهدی غبرایی از این نویسنده، یا ترجمههای پیمان اسماعیلیان به صورت کلّی (😁) بهم دست میده.
برگرفته از goodreadsهر قدر هم سفره دلت را براي آدمي باز كني، هنوز چيزهايي هست كه فاش نميشود كرد.
وظيفه ما اين است كه همه زورمان را بزنيم كه به زندگي ادامه بدهيم.ولو زندگي هامان بي عيب و ايراد هم نباشد.
بهشت سرانجام زماني گم ميشود.
معني اش اين است كه جسمت را كنار بزني،قفس گوشتي تنت را رها كني، زنجيرها را پاره كني و بگذاري منطق ناب پرواز كند. جان طبيعي بخشيدن به منطق، اين هسته فكر آزاد است.
هر چيزي حد و مرز دارد، فكر هم همينطور.نبايد از حد و مرزها ترسيد. ولي نبايد از پاك كردنشان هم ابايي داشت. اگر ميخواهي آزاد باشي مهمتر از هر چيزي اين است : احترام به حد و مرزها و عصبانيت از آنها.
برگرفته از goodreads![Mahdiye HajiHosseini.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1630596246i/69381616._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Mahdiye HajiHosseini
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۵/۶
.
داستانهای موراکامی هرچقدر لطیف بیرحمی و خشونت پنهانی دارن که اونقدر عمیق در داستان پیچیده شده که شاید حتی احساس هم نشن. احساسی که ناخوداگاه رو تسخیر میکنه. همدردی با سوکورو و مطمئن نبودنش از هیچ چیز قلبم رو به درد میاورد.
لینک طاقچه برگرفته از goodreads![آزاده شریفی.](https://pod.rahpooyan.ir)
آزاده شریفی
4 out of 5 stars
۱۳۹۵/۱۱/۸
سبب خیری دست داد موراکامی بخوانم... داستانش را دوست داشتم... مرد بی رنگ با زخمی 16 ساله در جانش... و ترجمه بی نظیر مهدی غبرایی...
برگرفته از goodreads4.5🌟
چی میتونم بگم؟
این مدت با سوکورو و پایینوبالای احساساتش زندگی کردم...
برگرفته از goodreadsاین اولین تجربه ی خواندنی من از هاروکی موراکامی بود و به شدت عاشق سبک روایت و نویسندگیشون شدم
کتاب رو دقیقا در بازه زمانی که احساساتی مشابه سوکورو تازاکی داشتم مطالعه کردم در نتیجه اوضاع و احوال شخصیت اصلی داستان کاملا برام ملموس بود و در کلِ داستان به راحتی با سوکورو میتونستم همذات پنداری کنم که لذت خواندن کتاب رو چندین برابر میکرد.
برگرفته از goodreadsهیچ وقت اجازه نده ترس و غرور احمقانه کاری کند آدمی را که برایت عزیز است، از دست بدهی.
برگرفته از goodreadsصبح پنج شنبه، کتاب رو دست گرفتم. طبق برنامه ریزی گودریدز باید حداقل هفته ای یه کتاب بخونم تا بتونم چالش 2020 رو تموم کنم. 302 صفحه. تصمیم داشتم روزی 60 صفحه بخونم تا توی پنج روز بتونم تمومش کنم. و حالا ظهر جمعه است. سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش رو تموم کردم و دلم پر از غصه است. کم پیش میاد که کتابی رو بی وقفه بخونم و سیر نشم. شاید آخرین باری که خیلی با اشتیاق کتاب دستم میگرفتم و از دنیا جدا می شدم، همون دوران نوجوانی بود که آن شرلی میخوندم. از کتاب تعریف نمیکنم بخاطر اینکه نویسنده اش، نویسنده ی محبوب منه. تعریف میکنم چون حسی که موقع خوندنش بهم انتقال پیدا میکرد حس عجیب و دوستداشتنی بود برام. حس سیال بودن. معلق بودن توی فضایی تاریک که روشنی ستاره ها توش به چشم نمی اومد. سوکورو تازاکی، سی و شش ساله، با یه سوال مبهم توی زندگیش، با یه ترس از فهمیدن حقیقت، با یه عشق تازه پا گذاشته شده به داستانش، توی فضای لایتناهی و تاریکی، معلق بود. شاید هم توی یه حباب بود. طبق عادت زندگی میکرد و سعی داشت هیچ وقت از قوانین ذهنی خودش تخطی نکنه. سوکورو راکد بود. عاشق ایستگاه های قطار بود و می ساختشون. درست مثل معنای اسمش : " ساختن " . چیزی که باعث شد با این کتاب ارتباط فوق العاده ای پیدا کنم، وجه اشتراکی بود که با چهارتا دوست سوکورو پیدا کردم. نمیخوام اصل داستان رو توضیح بدم، میتونین خلاصه پشت جلدش رو بخونین چون خیلی بهتر از من بهتون توضیح میده که درون مایه ی داستان چیه. گاهی اوقات همه مون، اشتباهاتی توی زندگی مون سر میزنه. از طرف خیلی ها کنار گذاشته شدم و خیلی ها رو کنار گذاشتم. و این کتاب داستان ِکنار گذاشتن هاست. داستانِ یک طرفه به قاضی نرفتن ها. داستانی که عینا توی زندگیم باهاش دست و پنجه نرم کردم. و مهم تر از همه، من عاشق پایانش شدم. پایانی که باعث میشه فکرم برای چند روز درگیرش باشه. هاروکی جادویی ترینه و من به قلمش ایمان دارم. سیال بودن هم جالبه. تجربه کردن هم همینطور. لازم نیست خودت سیال باشی، خوندن یه داستان هم میتونه برای تجربه کردنش کافی باشه. حالا که به آخرش رسیدم، توی ذهنم گرامافون نداشته ام رو برمیدارم و قطعه " سالهای زیارتش " رو پخش میکنم. به این امید که سوکورویِ بی رنگ قصه، دوباره رنگ بگیره.
برگرفته از goodreads![Ali McMontgomary.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1585427343i/21543228._UX200_CR0,13,200,200_.jpg)
Ali McMontgomary
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۱۱/۲۵
©
هاروکی موراکامی را پیشتر با آثاری همچون "کافکا در کرانه"، "پس از تاریکی" و مجموعه داستانهایی همچون "دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل" شناخته بودیم که اکثر آنها داستانهایی پیچیده با رفت و برگشتهای مدام زمانی بودند که جزو آثار سوررئال به حساب میآمدند، اما موراکامی را در این کتابش باید دوباره تعریف کرد، داستانی با قصهای سر راست و به دور از پیچیدگیهای داستانی مختصِ موراکامی که به شیوهای کلاسیک قصه را پیش میبرد.
موضوعِ رمان تنهایی بی حد و اندازه سوکورو تازاکی است که رابطهاش با چهار دوست قدیمیاش را از دست داده و این حادثه تاثیری عمیق بر روی سوکورو گذاشته، بطوریکه این موضوع سبب بوجود آمدن عمیق ترین بحران های عاطفی و اگزیستنسیالیستی در او شده است. در نهایت هم نویسنده سعی کرده تا خواننده اش را قدم به قدم در جهت شناخت هرچه بیشتر سوکورو و ابعاد و روح سرخورده اش در طول کتاب، به پیش ببرد.
برگرفته از goodreadsامان از اینکه از یه نویسنده یا یه کتاب خیلی تعریف بشنوی و بعد بری سراغش مخصوصا اگه تا حالا هیچ کتابی ازش نخونده باشی !
در حین خوندن کتاب قبل از اینکه به نکته سال های زیارتش برسم فک میکردم که در حقیقت این کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های ریاضت اش هست!
این اولین رمانی بود که از این نویسنده خوندم ، راستش با تعریفهایی که شنیده بودم اصلا همخوانی نداشت.
از حق نگذرم واقعا خیلی به جزئیات پرداخته بود و خیلی دلنشین بود که اینجوری به همه چیز پرداخته بود.
شایدم من توقع ام ازش زیاد بود!
بعد از خوندنش هنوز خیلی سوال توی ذهنم هست ، که البته فک کنم این یکی از شگرد های نویسنده باشه!
واقعا کتاب روان ای بود یه چیزی داشت که انگار میخواستی ببینی بعدش چی میشه ، ولی اونجوری که فک میکردی الان شُک میشی نمیشدی !
بین ۳ ستاره و ۴ستاره موندم ! اما بخاطر این همه جزئیات جذاب واقعا حقشه که ۴ستاره بهش بدم!
برگرفته از goodreads![Mohammad Mirzaali.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1683801479i/2816266._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
Mohammad Mirzaali
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۳/۱۴
در مورد این کتاب موراکامی، و هر رمان دیگرش جز «کافکا در کرانه»، باید گفت که بسیار رواناند و در عین حال تاحدی میانمایه. داستان این بار درمورد ترکشدن است و جابهجا از آن سخن به میان میآید. به نظرم نصف این تعداد صفحه بسش بود
ترجمهی خوب امیرمهدی حقیقت به روانیاش افزوده
برگرفته از goodreads![olfatimah.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1593856405i/30902449._UX200_CR0,0,200,200_.jpg)
olfatimah
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۵/۱۴
نسخهای که من خوندم چشمه نبود؛ نشر آوای مکتوب بود با ترجمه م.عمرانی. و بین ادیشنهای گودریدز پیداش نکردم. پیشنهادش هم نمیکنم واقعا ویرایش لازم داشت. اگه قصد خوندن این کتابو دارین یه نشر دیگه رو امتحان کنین.
خود داستان البته برای من کافی بود.
برگرفته از goodreads![Zahra Solhdar.](https://i.gr-assets.com/images/S/compressed.photo.goodreads.com/users/1571487869i/85065721._UX200_CR0,77,200,200_.jpg)
Zahra Solhdar
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۱۱
کتابی روان و خوش خوان بود
خیلی جاها میشد با شخصیت همزادپنداری کرد
داستان پیچیده ای نداشت اما وقتی کتاب را برمی داشتم دلم میخواست همینطور یک ریز بخوانم و زمین نگذارم
فکرش را نمی کردم انقدر زود تمامش کنم!
برگرفته از goodreadsفکر بدیعی پشت ایده کتاب وجود داشت و به نظر من تهی بودن انسان معاصر بدون روابط و عواطف رو جالب وصف کرده بود ، بی رنگ و تهی بودن شخصیت اصلی داستان خیلی خوب پردازش شده و میشه به راحتی با تنهاییش همذات پنداری کرد حتی اگه عجیب و پر از کابوسهای غیر عادی باشه
برگرفته از goodreadsشاید باید این را بنویسم، شاید هم نه، اما عصر امروز که باران بی محابا شروع به باریدن کرد، من غرق رنگهای بیرنگ این کتاب شدم و بدون آنکه متوجه باشم، یک نفس تا آخر رفتم... نمیدانم، شاید باید این را بنویسم، شاید هم نه، ولی بعضی کتابها هستند که آخرش با خودت میگویی چرا زودتر نخوانده بودمش؟!
برگرفته از goodreadsتوصیفات، زمینه سازی ها، شخصیت پردازی ها، متن روان و لطیف و... همه چیز خیلی تمییز کنار هم قرار گرفته بودن، اینکه با یک شخصیت معمولی، یک داستان گیرا خلق کنی، اوج هنر نویسنده رو میرسونه، من تاحالا هیچ کتابی از آقای موراکامی مطالعه نکرده بودم و برای اولین تجربه، فوق العاده بود، شدید دوستش داشتم و شدیدا از پایان بازی که با نشانه و زمینه سازی ها رقم خورده میترسم، خیلی دوست داشتم راجع به عاقبت هایدا بیشتر بدونم، اون بخش ورود هایدا برام جالب بود، و مطالعه اش کلی کیف داد
کتاب رنگی و دوست داشتنی من🥺
برگرفته از goodreadsموراکامی به ماورالطبیعه، خواب و خلسه اعتقاد داره و این به آثارش رنگ جادویی میده. وقتی وقایع عجیب رو که خیلی عادی و باورپذیر روایت میشن توی داستان/رمان اولش میخونی، جذبش میشی و شگفت زده ات میکنه. توی داستان دوم هم همچنان خوبه و لذتبخشه، ولی توی داستان سوم باید بپذیریم که رنگ عادت و تکرار میگیره. این کتاب برای منی که با قلم موراکامی دیگه آشنا شدم، بی خاصیت بود، انگار که دست نویسنده برام رو شده باشه...
روند داستان خیلی کند و حوصله سربر پیش میره. گره های داستان باز نشده باقی میمونن و اصلا نقطه اتصال جریان های فرعی رو به جریان اصلی پیدا نمیکنی. مثلا نقش هایدا و داستان پیانیست و ...
انتهای داستان بازه.. من خیلی طرفدار پایان بسته و شسته رفته نیستم ولی فصل آخر (۱۹) حرصم رو در آورد! نویسنده در صفحات پایانی شروع میکنه به شرح حال و خلاصه ایی از کل کتاب اونم موقعی که کشش و تعلیق به اوج خودش رسیده! و در نهایت داستان رها میشه...
تنها نکته مثبت کتاب ترجمه است، ممنون از خانم مارال زال زر و نشر
کوله پشتی که قسمت های سانسوری رو خیلی خوب جمع و جور کردن، طوری که آدم منظور رو میگیره و از طرفی متوجه محدودیت های مترجم و اصل مطلب میشه.
نمره بیش از ۲ نمیتونم به کتاب بدم... و متاسفم که از موراکامی، نویسنده مورد علاقه ام، چنین کتابی خوندم و متاسف تر که تا مدت ها دلم نمیخواد دیگه چیزی ازش بخونم...
برگرفته از goodreadsکتاب رو یکی از دوستام به همراه خود آلبوم سالهای زیارتش بهم داد. خود آلبوم مخصوصا لومل دو پی رو از دست ندین... غم غربت یاغمی که با دیدن دشت به دل آدم میاد.
با خوندن این فهمیدم موراکامی خیلی بهم میخوره بر خلاف دیدگاهی که با مجموعه داستان نشر ثالث پیدا کرده بودم...
عشق و دوست داشتن و دوستی و غرایض و میل جنسی و تنهایی و مرگ و اعتقادات و توخالی بودن یا نبودن آدم ها چیزایی بود که وقتی کتاب رو میخونی باعث میشه بچرخه تو سرت و یه جاهایی ادامه داستان رو پیش بینی کنی واسه خودت... من که یه داستان شبیه سوروکو تو زندگی واسه خودم درست کردم این کتاب برام خیلی حرف داشت.
...
درک این که هیچ قلبی صرفا به واسطه هماهنگی با قلب دیگری وصل نیست؛ زخم است که قلب ها را عمیقا پیوند می دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دل ضایعه ای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بی معنی است. هماهنگی واقعی در همین ریشه هاست.
برگرفته از goodreadsاولین اثری که از موراکامی خوندم..
ترجمه خوب و روان بود اما سانسورِ زیاد به کتاب لطمه زده بود که مترجم با دادن سرنخ هایی جاهای سانسور شده رو به خواننده نشون میداد
از صفحه ی ۱۰۰ به بعد کتاب شکل بهتری به خودش گرفت و وارد بخش اصلی داستان شد
توصیفات نویسنده از احساسات شخصیت ها،عشق،دوستی،
حسادت،غم ،به خوبی بیان شده بود وخواننده رو با اون همراه میکرد
یه چن جایی از داستان بخاطر احمق بودن دوستانِ سوکورو به شدت حرصم گرفت
واقعا اگر قراره ادم های رنگی همچین باشن امیدوارم همه مثل سوکورو بی رنگ اما خوب باشن😞
و اما سوکوروی عزیزم...چقدر درد کشید
کتاب خوبی بود اما با ابهامات زیادی شروع شد و تقریبا با ابهامات بیشتری تموم شد که یکم منو بهم ریخت،پایانش باز بود که از نظرم تا حدودی تصمیم خوبی بود
اگر بیشتر از کتاب و حرص هام بگم اسپویل میشه پس هیچی دیگه...🚶🏻♀️
اتمام:1401/1/8
ساعت:۶:۳۰
برگرفته از goodreadsسوکورو در عمیق ترین نقطه جانش به درک رسید. درکِ این که هیچ قلبی صرفا به واسطه ی هماهنگی، با قلب دیگری وصل نیست؛ زخم است که قلب ها را عمیقا به هم پیوند می دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دلِ ضایعه ای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بی معنی است. هماهنگی واقعی در همین ها ریشه دارد.
...
بعد از مدت ها، کتابی که عمیقا به دلم نشست...
سرگذشت عجیبی بود، عجیب و بی اندازه قابل لمس...
خوشحالم که خوندمش...
برگرفته از goodreads