![Mohammad Hrabal.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/175025144c5130d2c22db6896df3c54544200f53104fdc1c8212d571b3fa27eb/mohammad-hrabal.jpg)
Mohammad Hrabal
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۳/۱۶
ژنرال مسئول پروژه منهتن، لسلی گرووز، سرتاسر آمریکا را زیر پا گذاشته بود تا بهترین فرد را برای رهبری پروژهی تولید بمب اتمی پیدا کند. انصافا، اوپنهایمر شانس چندانی نداشت. او فقط 38 سال داشت و از بسیاری از افراد زیر دستش جوانتر بود. تخصصش در علوم نظری بود، در حالی که این شغل به مهندسان و آزمونگرها نیاز داشت. تمایلات سیاسیاش سمت و سوی مشخصی نداشت: دوستانش اهل فرقههای گوناگون کمونیستی بودند. شاید نکتهی تعجب آور آن بود که او هرگز تجربهای در کار اجرایی نداشت. یکی از دوستانش بعدها در مورد او میگفت: "مردی بسیار بیدست و پا بود. با کفشهایی مندرس وکلاهی عجیب و غریب این طرف و آن طرف میرفت و، مهمتر آنکه، دربارهی وسایل و تجهیزات کوچکترین اطلاعی نداشت." یا به بیان مختصر و مفید یکی از دانشمندان دانشگاه برکلی، "او حتی دکهی ساندویچ فروشی را هم نمیتوانست اداره کند." و این نکته را هم اضافه کنید که در دوران تحصیلات تکمیلی سعی کرده بود استاد راهنمایش را بکشد. این رزومهی مردی است که در تلاش بود شغلی را به دست آورد که بی اغراق میشد آن را یکی از مهمترین شغلهای قرن بیستم نامید. و چه اتفاقی افتاد؟ درست همان اتفاقی که بیست سال پیش در کمبریج روی داده بود: کاری کرد که سایرین موضوع را از دریچهی چشم وی ببینند. صفحات 106 و 107 کتاب
غیر ممکن است که یکی از بازیکنان هاکی یا بیل جوی یا روبرت اوپنهایمر یا هر نخبهی دیگری از جایگاه رفیع خود به پایین بنگرد و با صداقت بگوید: "تمام آنچه انجام دادم کار خودم به تنهایی بوده است." در نگاه اول به نظر میرسد وکلای بزرگ، نوابغ ریاضی و غولهای دنیای نرمافزار جایی ورای تجارب عادی قرار میگیرند، اما این طور نیست. آنها محصول تاریخ و جامعهی خود هستند، محصول فرصتها و میراثشان. موفقیت آنها امری استثنایی یا راز آلود نیست، بلکه در شبکهی در هم تنیدهای از امتیازها و ویژگیهای وراثتی- که گاه شایستگیاش را داشتهاند و گاه نداشتهاند، بعضی را با تلاش به دست آوردهاند و بعضی را با شانس محض- در هم پیچیده که همه در ساختن هویت امروزینشان نقش اساسی دارد. ختم کلا�� آنکه نخبگان اصلا نخبه نیستند. ص 287 کتاب
برگرفته از goodreads![Moeen Sahraei.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/f61a4b38f41a7fad76fa38d13bbdf5f10f0e90fcf06412cb8a174e67e69150cb/moeen-sahraei.jpg)
Moeen Sahraei
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۰/۲۶
بسیار لذت بردم، این کتاب چند تا مزیت اساسی داشت.
۱- اولین و مهم ترین مزیت اینکه به هیچ وجه حوصلتون سر نمیره چون گلدول توی داستان تعریف کردن استاده و یه ترکیب خیلی خوبی از تعریف داستان و اوردن تحقیقات اماری علمی به وجود آورده.
۲- دومین مزیت این بود که مطالبش جدید بود و به آدم دیدگاه متفاوتی نسبت به مسئله موفقیت میداد، بعد از خوندن این کتاب دیگه فردی خودش و دیگران رو راجب وضعیت زندگیشون قضاوت نمیکنه چون میدونه موفقیت تابع هزاران متغیره.
۳- در کنار مطالب جالب این کتاب فایده فردی هم داره و باعث میشه فرد تلاشش رو توی جهت موثری متمرکز کنه، مسیر که توش مزیت نسبی داره. مزیت نسبی از هر جهت که شامل خانواده و کشور و تحصیلات و سن و ... میشه.
۴- افسانه ی افرادی مثل بیل گیتس و استیو جابز و امثالهم توی این کتاب میشکنه و بلاخره همه متوجه میشن که عوامل موفقیت این افراد هم علاوه بر خودشون هزار تا مزیت جانبی بود که از آمریکا و از خانوادشون گرفتن. گلدول به خوبی ثابت میکنه که چیزی به اسم موفق self-made وجود نداره.
۵- زبان کتاب آسونه حتی اگر توی انگلیسی مهارت زیادی ندارید میتونید راحت بخونید البته پارت دوم کتاب یه مقدار کلمات پیچیده تری داره.
برگرفته از goodreadsمهم ترین نکته ی این کتاب از نظرم اینه که هیچ وقت فقط به یک جنبه نگاه نکنیم. وقتی پیشرفت یا عقب گرد ملت یا فردی رو میبینیم نگیم آره چون تلاش نکرده یا باهوش نبوده (یا برعکس) شکست خورده. تبدیل شدن به یک آدم استثنایی و سرآمد نتیجه ی عوامل متعددیه: محیط و فرصت هایی که به دست میاریم بعلاوه استفاده ازون فرصت ها.
'Outliers are those who have been given opportunities and who have had the strength and presence of mind to seize them.'
برگرفته از goodreadsعجب کتابی بود
فقط کاش اون
the story of success
رو برمیداشت چون همین جمله به آدم القا میکنه که اینم مثل بقیه کتابای به اصطلاح روانشناسی دنبال ازایه چند تا روش عجیب و غریب برای موفقیته.
ولی این کتاب با فکت حرف میزنه و ادعاهاش رو اثبات میکنه
برگرفته از goodreads” هیچکس، نه ستارههای موسیقی راک، نه ورزشکاران حرفهای، نه میلیاردرهای نرمافزار و نه حتی نوابغ، مسیر زندگیشان را بهتنهایی نساختند. “
” توضیحات شخصی درباره موفقیت، کارایی ندارد. افراد از هیچ سر برنمیآورند. ما از خانواده و پشتیبان برخورداریم. شاید بهنظر برسد افرادی که جلوی پادشاهان ایستادند، خودشان بهتنهایی این کار را کردند. اما درواقع آنها همواره بهرهوران مزایای مخفی، فرصتهای استثنایی و میراث فرهنگی هستند که به آنها اجازه میدهد تا بیاموزند، سخت تلاش کنند و بهگونهای دنیا را درک کنند که دیگران نمیتوانند. اینکه ما کجا و کِی بزرگ شدهایم، مهم است. فرهنگی که به آن تعلق داریم و میراث باقیمانده از اجداد ما و الگوهای موفقیت، ما را بهگونهای که تصورش را نمیکنیم، شکل میدهند. به عبارتی دیگر، پرسیدن اینکه افراد موفق چه جوری هستند، کافی نیست. تنها با طرح این پرسش که آنها اهل کجا هستند، میتوان این مسئله را که چه کسی موفق میشود و چه کسی نه، حل کرد. “
"ده هزار ساعت تمرین برای کسب مهارت لازم برای حرفه ای شدن در سطح جهانی لازم است؛ در همه ی رشته ها"
” میراث فرهنگی نیروی قدرتمندی است و ریشهای عمیق و طولانی در زندگیها دارد. این میراث، نسل به نسل تقریباً دستنخورده ایستادگی میکند؛ حتی اگر شرایط اقتصادی و اجتماعی و جمعیتی که باعث بهوجودآمدن آن میشود، از بین برود. میراث فرهنگی آنقدر نقش مهمی درهدایت ایده ها و رفتار بازی می کند که نمی توانیم دنیای بدون آن را تصور کنیم.“
برگرفته از goodreads![Z. Aroosha Dehghan.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/5bff624065b8b3890d41226af91c29ac5ad47d503a1ed3313bc6da94fd4e96eb/z-aroosha-dehghan.jpg)
Z. Aroosha Dehghan
3 out of 5 stars
۱۴۰۰/۷/۲۱
بعضی جاهاش خیلی تکراری و خسته کننده بود در حدی که می شد با سرعت از روشون گذر کرد. اگر بتونید بخش های تکراری رو با تندخوانی رد بشید احتمالا از کتاب لذت می برید. اگر نه، براتون کاملا حوصله سر بر و خسته کننده میشه.
کتابی نبود که عاشقش بشم. کتابی هم نیست که از خواندنش پشیمون باشم.
در نهایت، همه مون می دونیم که افراد موفق علاوه بر تلاش، شانس هم داشتند. فرهنگ، سال تولد، محل زندگی و کلی چیز دیگه هم بر موفقیتشون اثر داشته اما خب که چی؟ به هر حال اون ها موفق هستند و خیلی های دیگه نه. اون ها این بخت رو داشتند و دیگران نه.
ما نمی تونیم کاری کنیم جز این که به تلاشمون تکیه کنیم و سعی کنیم اگر شانسی پیش رومون قرار گرفت، بهش لگد نزنیم.
این کتاب هم خوبه برای این که فکر نکنیم فقط با تلاش میشه به هر چیزی می خوایم برسیم. یه جورایی بیشتر از این که مفید باشه، دلداریه.
چکیدهی کتاب:
حالا عیبی نداره اگر هیچی نیستی. فعلا تلاشت رو بکن. شاید تو هم شانس آوردی و یه چیزی شدی. :)
برگرفته از goodreadsاول اینکه بیخبری عیش است. کتاب رو توی بیخبری این همه معروفیتش خوندم و هی کیف میکردم که عجب کشفی کردم:دی. بعد که اومدم ثبتش کنم دیدم که چه همه همینجا امتیاز و تعریف ازش هست. بیپلاس که هم حرف زده ازش. چهار پنج باری هم به فارسی ترجمه شده اصلن. ماشالا.:)
مالکوم گلدول میزنه زیر قصهی معمول موفقیت و آدمهای نخبه؛ اینکه یک آدمی، با استعدادی ناب و تلاش بسیار، یه تنه راهی باز میکنه و دنیا رو به جلو میبره. مالکوم با مثالهای واقعی، پژوهشها، آمارها و نتایج مختلف نشون میده که موفقیت یکی مثل بیل گیتس فقط به استعداد و تلاشش نیست. عوامل زیادی زنجیرهوار چنین موفقیتی رو رقم میزنن. عواملی مثل سال تولد، حتی ماه تولد، ملیت، رنگ پوست، طبقه اجتماعی، و طبعا شانس. اینکه جای درستی وایساده باشیم در عین همهی تلاشهایی که داریم میکنیم. جای درستی که معمولن دست خودمون نیست. کتاب چندین فصل مجزا داره که هر فصل هم برمیگرده به حرفهای فصلهای گذشتهش. فصلهایی دربارهی انتخابی تیمهای هاکی، گروه بیتلز، برنامهنویسهای کامپیوتر، مهاجران، کشاورزان چینی وخلبانهای کرهای و ... . جدای از حرفی که داره میزنه و دیدهایی که میده نسبت به موضوعها، مثلن توی چند فصل خیلی مشخص میبینیم که نظام آموزشی ما چه حفرههایی داره و چه همه ناعادلانهس، مدل فکری کتاب خیلی برام جذاب بود. اینکه چهجوری به مسائل نگاه کنیم. یه قدم عقبتر بیایم و به عواملی نگاه کنیم که در برخورد اول شاید اصلن منطقی هم نباشن. اینکه نقطههای شروع اتفاقها از کجائه. امروز داشتم مصاحبهای از هنرمندی گوش میدادم. الگوی کتاب، الگوی موفقیت آدمها، اون رشتهی اصلی رو، داشتم به وضوح میدیدم. و خیلی جذاب بود فهمیدنش.
کتاب زرد نیست. نمیخواد بگه چهگونه موفقیت فردی رو رقم بزنیم. حتی به نظرم خیلی منطقی بهت میگه که اگه مثلن یک سیاهپوست جامائیکایی هستی اگه شانس بیاری شاید بیشتراز صد سال طول ��کشه، تازه اگه شانس بیاری، از نسلت آدم موفقی در بیاد. فصل آخر کتاب اینو داره میگه. که داستان خودشه. موفقیت نه تنها به یه زنجیره عوامل حول فرد بستگی داره، به زنجیرهی زمانی درازی هم بستگی داره. نسل اول مهاجرانی که به آمریکا رفته بودن دو نسل بعدشون داشتن دکتر و وکیل میشدن.
برگرفته از goodreadsرازی راز ندارد. موفقیت داستان دارد.
موفقیت از آن یک شخص نیست، تابع جبر جغرافیا و نژاد، شانس، تاریخ تولد، تکنولوژی... است.
برگرفته از goodreadsکتاب خیلی جالب و متفاوتی بود. برعکس کتابای موفقیت که همش میگن فقط تلاش موثره تو این کتاب عوامل دیگهی موثر در موفقیت افراد مثل جبر جغرافیا و قوم و نژاد و فرهنگ هم بررسی کرده بود.
برگرفته از goodreadsیک سوم پایانی کتاب یکم خسته کننده میشد و جذابیت خودشو از دست میداد ، دوتا نکته جالب تو کتاب نظرمو جلب کرد ، یکی اینکه میگه افراد موفق شانس و فرصت جلو راهشون قرار گرفته که به واسطه توانمندی که با زحمت و وقت گذاشتن رو تخصصشون بدست اومده، تونستن از این فرصت استفاده کنن و بشن بیل گیتس ، بیتلزها و ...
که به نظرم اومد تو زندگی همه آدم ها به شکل های مختلف این فرصت ها خودشونو نشون میدن به وقتش ولی اینجا مهم اینه که ما خودمونو آماده کردیم براشون و توانمندی لازم برای استفاده از این فرصت ها رو داریم یا نه؟!
ی نکته جالب دیگه این بود که میگفت آی کیو تضمینی بر موفقیت نیست و اونو مقایسه کرده بود با قد تو بسکتبال که ی میزانیش لازمه ولی بین دو نفر که مثلا قد یکی ۱۷۰ و اون یکی ۱۹۰ ،معیار های دیگه ای مثل دقت پرتاب ، قدرت بدنی ، سرعت و ... مشخص میکنه کدوم بسکتبالیست بهتر و تاثیر گذار تریه
برگرفته از goodreads![Mohammad Kamelan.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/374d309b19ec539285ffd7cdd2eca0b91f1e807586e6514306265c2031c6eba0/mohammad-kamelan.jpg)
Mohammad Kamelan
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۳/۲۷
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
حتماً شما هم این بیتِ حافظ را شنیدهاید و حسابی لذت بردهاید، اما بهنظر شما واقعاً میشود چرخ را بر هم زد؟
کتاب اَوتلایِرز (outliers) که ترجمههای مختلفی با نامهای «تافتههای جدا بافته»، «نخبگان چگونه نخبه میشوند»، «استثناییها» و چند نام دیگر در ایران از این کتاب ترجمه شده، به بررسی زندگی افراد موفق میپردازه و میخواد به این پرسش پاسخ بده که واقعاً میشود چرخ را بر هم زد؟!
مالکوم گلدون، نویسنده کتاب، بر اساس اطلاعاتی که از زندگی افراد موفق جمعآوری کرده مدعی میشه که هیچ فردی نمیتونه موفقِ خودساخته باشه و برای رسیدن به موفقیت حتماً باید از دیگران کمک گرفت. درواقع برای رسیدن به موفقیت باید ابر و باد و مه و خورشید دست به دست هم بدن و افرادی که مدعی هستند دستشون رو به زانوی خودشون گرفتن و بلند شدن، حرف مفت میزنن و نهتنها افراد و سازمانها به اونها کمک کردن، بلکه شرایط روزگار، جغرافیا و عوامل اجتماعی راه رو برای موفقشدن این افراد هموار کرده است.
نویسنده برای اثبات این ادعا زندگی چهرههای سرشناس زیادی رو بررسی میکنه و جالبه بدونید بر اساس اطلاعات این کتاب، حتی تولد در نیمه اول یا دوم سال، تأثیر زیادی در موفقیت یک فرد در بزرگسالی داره!
زمان، جغرافیا، خانواده و جامعه و مواردی از این دست بهعنوان عاملهای مهمی شناخته میشه که در موفقیت یک فرد تأثیر زیادی داره، برای نمونه کتاب اشارهای به مسیر موفقیت بیل گیتس داره، بد نیست بدونید در زمانی که بیل گیتس شروع به برنامهنویسی کرده بود، کامپیوترهای خانگی وجود نداشت و مجبور بود هر شب کیلومترها پیادهروی کنه تا با کامپیوتر دانشگاه که ساعت ۳ صبح آزاد میشد، برنامهنویسی تمرین کنه. بدون شک تلاش بیل گیتس رو نمیشه نادیده گرفت اما شما بهتر از من میدونید که همین آقا اگر الان به دنیا اومده بود، قطعاً زندگیش طور دیگهای رغم میخورد و چه بسا که در میان هزاران برنامهنویس، سری از بین سرها در نمیآورد.
جالب اینجاست که بنا به اطلاعات کتاب، حتی آیکیو هم نقش زیادی در موفقیت نداره و نویسنده به فردی اشاره میکنه که ضریبهوشی نزدیک به هوش رابرت اوپنهایمر، مخترع بمب اتم، داشت اما از آنجایی که در محیطی بار اومده بود که نمیتونست گلیم خودش رو از آب بیرون بشه، نهایتاً با ضریب هوشی بسیار زیاد، در اجتماع به یک فرد معمولی تبدیل شد.
مهمترین قسمت این کتاب اشاره اون به استمرار در تلاش است و نویسنده با بررسیهای مختلف مدعی میشه که استادتمام شدن در یک کار، به دستکم ۱۰ هزار ساعت تمرین نیاز داره و به قول قدیمیها کار نیکو کردن از پر کردن است.
خواندن کتاب اَوتلایرز توصیه میشود؟
انصافاً باید گفت این کتاب در میان سیل کتابهای زرد و انگیزیشی حرفهای بیشتری برای گفتن داشت اما با کتابی طرف هستیم که بیشتر جنبه آماری و تحقیقی و داره و اگر بهدنبال موفقیت هستید بهخدمت گرفتن قانون ۱۰ هزار ساعت که در این کتاب به آن اشاره شد برای شما کفایت میکنه و نیازی به مطالعه تمام قسمتهای کتاب ندارید.
برگرفته از goodreads![کافه ادبیات.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/983ed537e251b04f008305f5d4396dc151c41191f93f4696af23d5a2f5fd3bbd/%DA%A9%D8%A7%D9%81%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA.jpg)
کافه ادبیات
3 out of 5 stars
۱۴۰۱/۸/۴
کتاب استثناییها از مالکوم گلدول با نام کامل Outliers; the story of success دربارهی آدمهای موفق است. آدمهایی اینقدر موفق که با بقیه فاصله میگیرند و بهشان میگوییم استثنایی مثلاً. کتاب عوامل مهم در موفقیت رو از خلال تعریف کردن سرگذشت چند آدم موفق بررسی میکند و یکی از مهمترین نتیجههایی که میگیرد این است که نقش عوامل تصادفی در موفقیت این آدمها معمولاً دست کم گرفته میشود.
"خلاصه خوانی"
۴ آبان ۱۴۰۱
برگرفته از goodreadsاما این طور نیست آنها محصول تاریخ و جامعه خود هستند، محصول فرصتها و میراثشان. موفقیت آنها امری استثنائی یا راز آلود نیست، بلکه شبکه در هم تنیده ای از امتیاز ها و ویژگی های وراثتی که گاه شایستگی اش را داشته اند وگاه نداشته اند ، بعضی را با
.تلاش به دست آورده اند و بعضی را با شانس محض در هم پیچیده که همه در ساختن هویت امروزینشان نقش اساسی دارد
جمله کوبنده آخر کتاب : ختم کلام آنکه نخبگان اصلا نخبه نیستند.
برگرفته از goodreadsبیل گیتس با هوش سرشار و موقعیت سنجی خودش به این موفقیت رسید و غول نرم افزار دنیا یعنی مایکروسافت را بنا نهاد/ جمله قیل از این گزاره هایی هست که توی مصاحبه و کتاب های موفقیت در موردش میخونید ولی اگر درست نباشه چی؟
گلدول این باورها را بهم میریزه و از یک دید دیگه به واقعیت نگاه می کنه.
کتاب خوبی هست، بینش بررسی مفهوم موفقیت از دیدگاه های دیگر مثل فرهنگ، زمان، مکان، خانواده و ... بررسی می کند.
ترجمه نوشین طیبی هم خوب بود و من راضی بودم.2
برگرفته از goodreadsاز عنوان کتاب به نظر میاد که یک کتاب زرد درمورد موفقیت شخصی، انگیزشی و... باشه. اما این طور نیست. در واقع شایدم هست، اما از یک نگاه دیگه!
خلاصه کتاب اینه که انسان های موفق علاوه بر پشتکار، استعداد و تلاش، <شانس و یا فرصت> هایی داشتن که بطور ناخواسته، جامعه، خانواده و در کل محیط، براشون فراهم کرده. این آدم ها هم به خوبی از این فرصت ها استفاده کردن.
برگرفته از goodreads"تکراری و خسته کننده"
نمیدونم،با توجه به شنیده ها از کتاب انتظار تاثیرگذاری بیشتر
داشتم،ولی نه،به دلم ننشست.
برگرفته از goodreadsکتاب خوبی بود ولی نه اونقدر که منو شگفت زده کنه!!!اوایلش و خیلی خوب شروع کرده بود و مثال های جالبی داشت ولی نمیدونم چرا رفته رفته یکم روندش تغییر کرد و به دلم ننشست!🤔اگه بخوام یه انتقاد کوچیک هم ازش بکنم اینه که یه عواملی نظیر شانس و بخت و اقبال و سن و ماه تولد طرف شاید عوامل تاثیر گذاری باشن ولی نه اینقدر عمیق که باعث بشن طرف بشه از ما بهترون یا به قول کتاب استثنایی!!!ظاهراً این کتاب در مورد موفقیت هستش، اما فقط اسامی افراد موفق رو میاد بازگو می کنه و درباره اون ها نقل قول ها و داستان های جالبی رو مطرح میکنه،بعدش نویسنده در مورد داستان هایی صحبت می کنه که توضیح اونها خیلی طولانی می شه و حتی گاهی به اون چیزی که در مورد مقدمه هستش (مثل خطوط هوایی کره) اصلا ارتباطی نداره!شما می تونید از بعضی صفحات کتاب بگذرین یا به اصطلاح اسکیپشون کنین و هنوز هم بدونین که چه چیزی میخواد بهتون گفته بشه! البته در هر فصل چند نکته مفید هم وجود دارد ، اما خب این نظر کلی من در مورد این کتابه☺️این همه نقد ازش گفتم ولی باید اینم بگم که بهترین چیزی که از این کتاب یادگرفتم این بود که افراد مشهور،موفق به دنیا نمیان ، این به مهارت ، سخت کوشی و شانس زیادی نیاز داره.امتیاز من ۳ از پنجه به این کتاب🤧💙
برگرفته از goodreadsخیلی حوصله سر بر بود
کل کتاب توضیح واضحاته
به ظاهر علمی به نظر میاد ولی نیست
مثل اون قانون 10000 ساعت
برگرفته از goodreads![Maysam Ebadi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/987cd3adc44b5d86e2b897287f698eb06b4721e774c0cc17112050be6489196f/maysam-ebadi.jpg)
Maysam Ebadi
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۸/۱۱
خلاصه این کتاب رو در پادکست بیپلاس گوش کردم.
مدتهاست که کار و دانشگاه وقتی باقی نمیذارن که کتاب بخونم و چون بابت نخوندن عذاب وجدان داشتم تصمیم گرفتم از این به بعد حداقل خلاصه کتاب گوش بدم تا زیاد هم دور نشم. این اولین هست.
خب درباره این کتاب باید بگم که به نظرم جذابه؛ برخلاف کلیشههای رایج روانشناسیِ موفقیت که هیچ وقت بهشون علاقه نداشتم، نویسنده در این کتاب روی موضوعی از همین جنس دست گذاشته و به طرز دیگهای و از دیدگاه دیگهای به عوامل موفقیتِ موفقها نگاه کرده و برامون تشریح کرده که کلی عوامل ریز و درشت دیگه میتونن دست به دست هم بدن و یه موفقیت بزرگ رو برای شخص رقم بزنن. الب��ه ظاهراً نقدهایی که برای این کتاب و کلاً کارهای این نویسنده نوشتن کم نیست که میگن روش نویسنده علمی نیست و ... اما از اونجایی که پر از تمثیل هست فکر میکنم خوندنش جذاب باشه. یا شاید هم چون دوست دارم با حرفهاش خودم رو قانع کنم که مثلاً چرا فلان جا نرسیدم؟! نمیدونم.
در خصوص ...
-امتیازهای انباشته در طول مسیر موفقیت
-ده هزار ساعت تمرین برای به دست آوردن موفقیت بزرگ
-شوخی "خودساخته بودن"
-از یک جایی به بعد دیگه تمرین یا مطالعه نیست که تعیین کننده است
حرفهای جالبی گفته شده؛ علی بندری گفت که کتاب چندین بار به فارسی ترجمه شده و باید وقتی بذارم سر فرصت کتاب رو بخونم.
لینک پادکست:
https://bpluspodcast.com/archives/out... برگرفته از goodreads![Mahdi Khosravi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/ec3f7c5f9b6fa537fd09cda23893ce31f15a6d14cdff42944e589933d3eed990/mahdi-khosravi.jpg)
Mahdi Khosravi
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۲/۲۷
اول از همه من این ترجمه رو نخوندم، با کتاب هم توسط بیپلاس آشنا شدم.
دوم اینکه کتاب واقعا واقعا عالیه
ولی ترجمهای که من خوندم (نشر جمهوری) واقعا واقعا مزخرفه. انقدر بده که نگو اصن!
ولی خوندن این کتاب دید آدم رو باز میکنه. به پدر و مادرها و بچههایی که تو دبیرستان و دید هالیوودی به موفقیت دارن خوندنش رو توصیه میکنم
برگرفته از goodreadsشاید با خوندن این کتاب آدم کمی نامید بشه ولی درواقع کتاب داره واقعیت ها رو برای ما روشن میکنه
منظور نویسنده از نوشتن این کتاب، این است که انسان های موفق زمانی به موفقیت رسیدن که از چندین فرصت پی در پی برخوردار بودند
خوندن این کتاب رو به کسانی که میخوان بدونن چرا یه عده ای موفق میشن و یه عده نه پیشنهاد میکنم
برگرفته از goodreadsاز این کتاب خیلی شنیده بودم. گلدول در کتابش تلاش داره تا عواملی که در موفقیت اثر گذارن و بهشون توجه نمیشه رو پررنگ کنه. عواملی مثل تاریخ تولد، مکان و موقعیتی که درش رشد میکنیم و میراث فرهنگی و …. شیوه روایتگری کتاب و داستانهاش جذابند، ولی استدلالات علمی و نمونههای محدود رو برای اثبات گفتههاش ذکر کرده. با این حال نکات مثبت و آموزنده زیادی برای من داشت.
برگرفته از goodreads![Farid Ardavani.](https://pod.rahpooyan.ir/demo1/media/avatars/review-default.svg)
Farid Ardavani
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۲/۱۱
این کتاب، بعد از بلینک، دومین کتابی است که از گلدول میخونم. راستش از نگارش گلدول زیاد راضی نیستم؛ بعضا توصیفات بیش از حد میاره، بعضا زیاده گویی و اطناب میکنه، مثلا توی همین کتاب فصلی که راجع به هواپیما و سقوط هست چیزی حدود 40 صفحه شده؛ درحالی که کل حرفش توی این فصل توی یه صفحه میگنجه. ولی با این حال، موضوعاتی که دنبال میکنه رو دوست دارم.
کتاب به بررسی جامعه شناسانه ی این موضوعه که چرا بعضیا موفق میشن و بعضیا نمیشن.
کل کتاب به 2 بخش تقسیم شده: فرصت و میراث.
توی بخش فرصت، دوتا نکته ی خیلی مهم میگه
اول اینکه، موفقیت افراد از کنار هم قرار گرفتن تعدادی فرصت ها و زنجیر های علت و معلولی است که فرد در این موقعیت ها، که بسیاری اش هم به جبر و ناخواسته و یا به صورت محدودیت برای فرد ظاهر میشن، بهترین عملکرد رو داشته و درخشیده و همین درخشش در این موقعیت های خاص توانسته به رسیدن به موفقیت نقش داشته باشه.
مطلب مهم بعدی اینه که برای اینکه انسان در هر کاری به بیشترین حد مهارت برسه، لازمه که چیزی حدود 10000 ساعت روی اون وقت بذاره و کار کنه، در این مدت ذهن و توانایی فرد در اون موضوع به حداکثر خودش میرسه.
توی بخش میراث، کل حرف گلدول اینه که جبر جغرافیا (اینکه کجا به دنیا اومدیم)، جبر زمانه (اینکه در چه زمانی به دنیا اومدیم)، جبر فرهنگی(اینکه فرهنگ نیاکانمون چی بوده)، جبر شخصیتی (اینکه چه تیپ شخصیتی ای داریم و حتی نحوه ی کاربرد زبان در فرهنگمون) همه و همه روی رفتارهای ما و به تبع اون برداشت های ما از جهان و به تبع اون به نحوه ی تعامل ما با جهان و به تبع اون به عملکرد و موفقیت ما ربط داره.
امتیاز من 3 ستاره اس برای اینکه میتونست این حرفشو توی 150 صفحه هم بزنه
برگرفته از goodreadsاین کتاب تحت عنوان " داستان : موفقیت نخبگان " ، با ترجمه ی نوشین طیبی ، توسط نشر نیلوفر چاپ شده که بر خلاف انتظار من ترجمه خوب و قابل قبولی را روانه ی بازار کتاب کرده . کتاب شامل ۲۸۷ صفحه می باشد و در قالب دو بخش و ده فصل به نگارش در آمده و به خاطر قلم جذاب یک روزنامه نگار کارکشته ی واشینگتن پست ، بسیار خوانا و عامه فهم در برابر ما قرار گرفته است .
این کتاب درباره ی نخبگان است ؛ حکایت مردان و زنانی که کارهای استثنایی انجام می دهند . نویسنده قصد دارد مخاطبش را با برخی از این افراد ، نظیر نوابغ ، مدیران تجاری ، ستارگان موسیقی راک و برنامه نویسان نرم افزارهای کاپیوتری یکی پس از دیگری آشنا کند .
در قالب این کتاب آقای گلدول قصد دارد ما را متقاعد بکند که تعاریف رایجی که موجود هست نسبت به چگونگی حصول موفقیت توسط آدمای پیشرو ، دیگه کارایی ندارند . یعنی چی؟ یعنی آن تفکری که ما را متقاعد کرده که بیلیونرها ، کارآفرینان ، مشاهیر جهان و ... صرفا تشکیل شده اند از مقدار قابل توجهی استعداد و پشتکار ، اشتباه است . اگر چه که یک بخشی از دلایل موفقیت این افراد ، مواردی که ذکر شد را شامل می شود ، اما این تمامی ماجرا نیست .
فصل اول کتاب هدفش این هست که نشان دهد چه ارتباطی بین موفقیت و ماه تولد افراد ، می تواند وجود داشته باشد . احتمالا این مطلب در نگاه اول مقداری عجیب و حتی شبه علمی بنماید ، اما جالب است که گلدول این مطلب را بسیار موشکافانه و از طریق چندین تحقیق ، آمارها و داستان هایی به خواننده خودش عرضه می کند .
فصل دوم ، تحت عنوان قانون ۱۰۰۰۰ ساعت ، گواهی خواهد بود بر آنکه موفقیت در هر زمینه ای ، بیش از هر چیز ، تمرین فراوان در آن رشته است . این مطلب را می توان الصاق کرد به حرف اندرسن اریکسون که می گفت : به گمان من ، بیش از آنکه استعداد افراد در یک زمینه وجود داشته باشد ، استعدادی در علاقه به تمرین در یک زمینه وجود دارد .
ضمنا این فصل به ما نشان خواهد داد که چگونه این امکان وجود دارد که سالی که شما در آن متولد می شوید ، می تواند این امکان را مهیا سازد که به یک موفقیت چشم گیر دست یابید یا خیر.
در فصل سوم و چهارم ، نشان داده می شود که چقدر زمینه ی محیطی که ما در آن پرورش می یابیم می تواند تأثیر گسترده تری نسبت به ژنتیک ما داشته باشد . به عبارتی این دو فصل به بحث تاریخی
nature vs. nurture
می پردازد . شاید بهترین خلاصه از این فصل این مطلب باشد که کریستوفر لنگن با بهره ی هوشی ۱۹۵ را احتمالا شما نمی شناسید و در مقابل آلبرت اینشتن را داریم با بهره ی هوشی ۱۵۰ که انقلابی ایجاد کرد در دنیای فیزیک قرن بیستم .
ضمن این فصل ما خواهیم دید که سطح اقتصادی - اجتماعی یک خانواده چه تأثیر فراوانی در دستاورد های یک شخص می تواند داشته باشد .
پنجمین فصل از این کتاب جایی است که با زندگی یک وکیل بسیار توانا به نام جو فلام روبرو خواهیم شد . داستان کودک مهاجر باهوشی که بر فقر و رکود اقتصادی غلبه می کند و وقتی می بیند که نمی تواند در شرکت های حقوقی شلوغ مرکز شهر کاری برای خودش دست و پا بکند ، با تحمل سختی ها ، شرکت خودش را تأسیس می کند. اما واقعیت ماجرا چیز دیگریست . طبق بررسی های نویسنده ، ما شاهد این امر خواهیم بود که افراد موفق به تنهایی به موفقیت نمی رسند . اینکه از کجا آمده باشند مهم است . این افراد طبق گفته های مالکوم گلدول ، محصول موقعیت ها و شرایط خاص هستند .
این فصل حاوی نکات جذاب فراوانی بود ، و به نظرم جایی بود که کتاب به اوج خودش می رسید .
فصل بعدی می خواهد بگوید که میراث فرهنگی که از نیاکانمان به ما می رسد نیرویی بسیار قدرتمند است و ریشه هایی عمیق و قدمتی طولانی دارد و نقش به سزایی در هدایت نگرش ها و رفتارهای ما ایفا می کند که بدون آن درک ما از دنیا مختل خواهد شد .
اما عنوان جذاب فصل هفت کتاب را ببینید که اگر با پیشینه ی نویسنده آشنا نبودیم ، در نگاه اول ، بی گمان او را نژاد پرست می خواندیم ! :
تئوری ارتباط سقوط هواپیماها با قومیت افراد
شاید همه ی ما به دفعات فیلم های هالیوودی سقوط هواپیما را دیده باشیم . یا گاه به گاه اخبار سقوط ، حداقل زمانی که بدانیم مسافران هواپیما هموطن ما بوده اند ، ما را متأثر کرده باشد . اما جالب است بدانیم که برخلاف باور ما که تمام علل سقوط هواپیماها نقص فنی بوده ، اینگونه نیست . در این فصل پی خواهیم برد که فرهنگ نواحی مختلف جهان ، چطور موجب اشکالاتی در پرواز ها شده اند و به حوادث ناگوار بعدی منجر شده اند.
شالیزارها و آزمون های ریاضی
در این قسمت ما با تأثیر شغل و پیشه ی رایج یک منطقه در نوع دستاوردهای نسل های بعدی آنها آشنا می شویم . اینکه چطور شده است که کشور های جنوب شرق آسیا ضمن اندکی پایین تر بودن بهره هوشی ، غالبا در امتحانات جهانی ریاضی نمرات بالاتری را کسب می کنند .
در قسمت های انتهایی کتاب هم پرداخته می شود به تأثیر کلاس های تابستانی بر دستاورد های دانش آموزان و موفقیت هر چه بیشتر آنها و نیز اینکه در انتها مادر خود نویسنده چگونه توانسته در یک جامعه عقب افتاده مثل جامائیکا به پیشرفت های بزرگی دست یابد .
این هم قسمت هایی از کتاب :
- موفقیت حاصل گردهم آمدن مجموعه منظمی از موقعیت های مطلوب است : اینکه کی و کجا به دنیا آمده ایم ، پدر و مادرمان از چه راهی امرارمعاش می کرده اند و اینکه در چه شرایطی بزرگ شده ایم همه در میزان موفقیت ما در این جهان تأثیر بسزایی دارن�� .
- ما آن قدر در افسانه های بهترین ها ، باهوش ترین ها و آدم های خودساخته گرفتار شده ایم که گمان می کنیم نخبگان خود به خود از دل زمین سبز می شوند . به بیل گیتس جوان نگاه می کنیم و متحیر می شویم که چگونه دنیای ما به آن نوجوان سیزده ساله امکان داد به سرمایه داری با موفقیت افسانه ای تبدیل شود . اما این درس اشتباهی است . دنیای ما فقط به آن نوجوان سیزده ساله فرصت داد تا در سال ۱۹۶۸ به یک پایانه ی کامپیوتری اشتراکی دسترسی نامحدود داشته باشد . اگر به یک میلیون نوجوان همان فرصت داده می شد ، امروزه چند شرکت مایکروسافت دیگر داشتیم ؟ برای ساختن دنیای بهتر لازم است مجموعه ی خوش شانسی ها و امتیاز های قراردادی که امروزه در تعیین موفقیت نقش دارند - نظیر تاریخ تولدهای خوش یمن و وقایع خوش تاریخی - را با جامعه ای که فرصت ها را در اختیار همه می گذارد جایگزین کنیم .
- بیل گیتس می توانست لقب نابغه را برای خود بپذیرد و موضوع را در همین جا خاتمه دهد . فروتنی زیادی می خواهد که کسی مثل او به زندگی اش نگاهی دوباره بیندازد و بگوید : "من بسیار خوش شانس بودم . " و همین طور هم بود . باشگاه مادران مدرسه لیک ساید در سال ۱۹۶۸ برای او کامپیوتر خرید . غیرممکن است که یکی از بازیکنان هاکی یا بیل جوی یا روبرت اوپنهایمر یا هر نخبه دیگری از جایگاه رفیع خود به پایین بنگرد و با صداقت بگوید : " تمام آنچه انجام دادم کار خودم به تنهایی بوده است . " در نگاه اول به نظر می رسد وکلای بزرگ ، نوابغ ریاضی و غول های دنیای نرم افزار جایی ورای تجارب عادی قرار می گیرند ، اما اینطور نیست . آنها محصول تاریخ و جامعه خود هستند ، محصول فرصت ها و میراثشان . موفقیت آنها امری استثنایی یا رازآلود نیست ، بلکه در شبکه در هم تنیده ای از امتیازها و ویژگی های وراثتی - که گاه شایستگی اش را داشته اند و گاه نداشته اند ، بعضی را با تلاش به دست آورده اند و بعضی را با شانس محض - در هم پیچیده که همه در ساختن هویت امروزینشان نقش اساسی دارد . ختم کلام آنکه نخبگان اصلا نخبه نیستند .
برگرفته از goodreads![Dara hasanzadeh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/046f6971fea377276c253ee8c076cb9d3f44bf798d8f36323752b7e8a0751688/dara-hasanzadeh.jpg)
Dara hasanzadeh
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۹/۶
هر پدیده ای رو میشه از لنزهای مختلفی بهش نگاه کرد و هر کدوم استدلال ها و مصداق های خودشون را دارند که لزوما در تناقض به با هم نیستند.این کتاب هم موفقیت رو از پارادایم متفاوت از دیده کلاسیکی که نصبت بهش وجود داره بررسی میکنه و سعی میکنه دیده جامع تری رو نصبت به مسئله موفقیت طرح کنه. اکثر کتاب های موفقیت و خودسازی بیشتر به درون و زندگی شخصیه تمرکز دارن. ولی این کتاب سعی میکنه با مثال هایی از ادما نشون بده چه قدر عموال محیطی و شانس در شکوفا کردن موفقیتمون تاثیر دارند.البته مثال ها بنظرم خیلی هم قابل اعتنا و کامل نیستند. اما نکته مهمی که برای من داشت کمک به به نرمش ذهن و تفکر نقادانه بود.شاید علت معروف شدن این کتاب ، بیشتر از ایده خود مالکوم درباره موفقیت به عنوان ابزاری کاربردی برای خوشبختی؛ دیدگاه متفاوت و البته جذابش نصبت به مسئله موفقیت باشه
برگرفته از goodreads![Gashtasb Mozaffarian.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/2818521d29c4ffe174eca045a3b4820c65dda637d01e2aace5b9bda6cd91a10f/gashtasb-mozaffarian.jpg)
Gashtasb Mozaffarian
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۱/۱۷
یکی از بهترین کتابهایی که میتوانید مطالعه کنید، شخصا به یاد مرحوم کیارستمی افتادم. آنجا که پیگفت در فستیوال اصفهان نوجوانان به ما نگاه میکردند و میخواستند بدانند چطور ما انسانهایی موفق شدهایم.
همکاران میگفتند از کودکی تلاش کردهاند و...
اما من (کیارستمی) گفتم هیچ از از کودکی نمیداند در آینده چه کاره میشود. دست تغدیر و شانس هم هست.
من هیچ تلاشی برای به اینجایی که رسیدم نکردم، کمی شانس داشتم و....
این کتاب به مسائلی غیر از تلاش و خود تلاش میپردازد و کمک خوبی برای تغییر فکر شما و رسیدن به موفقت است.
برگرفته از goodreads![Amin Yousefi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/aaceff8c33b605b3dd72fc0080d77d0f80a57178ce313b03fb7eecf09384452d/amin-yousefi.jpg)
Amin Yousefi
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۳/۵
دانستن داستان های ادم های موفق، و فهمیدن درست راهی که طی شده است تا موفقیت های چشمگیر آنها شکل گیرد، به آرامش و زیستن بهتر ما کمک میکند. از این جهت که از سرزنش بیجای خود دست برداشته و میدانیم که اگر ما در فوتبال کریس رونالدو یا در تنیس فدرر نیستیم، همیشه عدم موفقیتها به تلاش
و کوشش و استعداد شخصی ما برنمیگردد و یاد می گیریم که تاثیر عواملی چون نژاد و فرهنگ و سال تولد که در انتخاب آنها بیاختیاریم، چقدر در موفقیت و سرونوشت ما تاثیر دارد.
برگرفته از goodreadsکتاب درباره داستان پشت سر آدمهای نخبه است. اینکه زندگی به آنها فرصتهایی عطا کرده که اگر بسیاری از افراد باهوش دیگر آن فرصتها را داشتند، ممکن بود آنها نیز به از ما بهتران تبدیل شوند.
بخشی از موفقیت را مدیون هوش و بیشتر آن را سهم پیشینه فرهنگی و خانوادگی و زمانی که در آن زیستهاند، میداند.
بد نیست خواندهشود. مخصوصا که نوشته آقای گلدول است ولی با نخواندنش چیزی از دست نمیدهید.
بهنظرم برای خانوادههای بچه دار از لحاظ آینده بچههایشان خوب است.
برگرفته از goodreads![ناصر سليم.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/967e54c82b8ea01e8aab6a3d897d69e5fe540f50e59f175d6e81de2c73249ff4/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85.jpg)
ناصر سليم
3 out of 5 stars
۱۴۰۱/۶/۲۹
هوش و موفقیت وابستگی زیادی به هم ندارند.
موفقیت به محل زندگی و محیط و اطراف هم بستگی داره
میراث فرهنگی نیروی بسیار قدرتمندی است که اثرات عمیق و دیرپایی در نسلهای بعدی به جا میگذارد و آنچنان نقشی در زندگی افراد دارد که بدون آن احساس پوچی میکنند.
موفقیت برآیندی است که کی و کجا متولد شدهایم، شغل والدین ما برای امرار معاش چه بوده است و در چه شرایطی تربیتی بزرگ شدهایم.
آیا سنتها و رفتارهای که اجدادمان به ارث میبریم در موفقیت ما تاثیری دارد؟
۱۴۰۱/۶/۲۸ شهریور
برگرفته از goodreads![Afagh Dris.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/b619b6df77bd14908ba941d8b89bd4410d68cc9469e5e1dfcf9884aaf0523fe1/afagh-dris.jpg)
Afagh Dris
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۱۹
این کتاب قصد داره که دیدگاه متفاوتی از موفق بودن رو بهمون ارائه بده
این دیدگاه اونقدر متفاوت بود برای من که به سختی میتونستم در پایان هر روز کتاب رو زمین بذارم
و د�� نهایت باعث میشه قدر فاکتور های محیطی که میتونن باعث موفقیتتون بشن یا تاحالا باعث موفقیتتون شدن رو بیشتر بدونین و واضح تر ببینیدشون
اما انتقادم به این کتاب اینه که یه سری جاها جزئیات رو خیلی توضیح داده.
برگرفته از goodreads![Elham Daneshparvar.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d249be767fca0936dc9cfd09c371f77b15d1bd9b68ec1027d985d61821add6d4/elham-daneshparvar.jpg)
Elham Daneshparvar
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۲/۳۰
من خلاصه ای از این کتاب رو گوش دادم و به نظرم کتاب بسیار خوبی بود. یه دید میده که اگر بخوای فرد استثنایی و نخبه بپروری باید رو چی دقت کنی. یاد جمله ای افتادم که میگفت "بهترین زمان شروع تربیت یک کودک ۱۰۰ سال قبل تولدشه."
برگرفته از goodreadsکتاب خوبی بود خیلی ساده توضیح داد
موفقیت فرمول خاصی نداره
برای موفقیت نخبه بودن یا هر چیزی اسمش میزاریم یک چیز هست
ترکیبی از هوش خوب ، شانس ، بخت و قرار گیری در موفقیت ومکان مناسب
و پشتکار داشتن خیلی زیاد همین
نخبه بودن فرمول خاصی نداره
برگرفته از goodreads![Mohammad amin Abbaszadeh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/bc3fa20284423a24370da335a40d7d29bb1ad7268f8414634e34d988091bd516/mohammad-amin-abbasz.jpg)
Mohammad amin Abbaszadeh
3 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۰/۸
ایده ده هزار ساعت کار مداوم روی یک موضوع به خصوص، برای اینکه در آن موضوع خبره شوی، برایم جالب بود. البته قبلترها این ایده را از استاد مصطفی ملکیان شنیده بودم. من حیث المجموع به یک بار خواندنش میارزد.
برگرفته از goodreadsکتابی با ایده ی درخشان ولی می شد تو ۱۰۰ صفحه جمعش کرد
برگرفته از goodreadsشما می تونید ایده کتاب رو در چند صفحه اول بگیرید. بقیه اش تعریف کردن یک سری مشاهده و نتیجه گیری بدون هیچ پشتوانه ایه.
برگرفته از goodreads«ما بر بدبختی پیروز نمیشویم، بلکه انچه که به عنوان بدبختی شروع شد، در انتها تبدیل به فرصت میشود.»
از زاویه جالبی به موضوع موفقیت و زندگی افراد موفق نگاه میکنه، زاویه ای که من کمتر دیده بودمش، نقش فرهنگ و موقعیت جغرافیایی و شرایط اجتماعی در زمان خاص، که منجر به موفقیت افرادی شده که خیلیاشونو میشناسیم. لذت بردم از خوندنش
برگرفته از goodreads![Shima Ghaheri.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/422525b58fb79ba9a2d34fd7e43c17870226567fca9a637b1946cafd14e6bf1a/shima-ghaheri.jpg)
Shima Ghaheri
2 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۰/۱۸
این کتاب درباره آدمهای موفقیه که اونقدر با بقیه فاصله میگیرند که بهشان میگوییم استثنایی. نویسنده عواملی که توی موفقیت این افراد موثر بوده رو بررسی میکنه و یکی از مهمترین نتیجههایی که میگیره اینه که نقش عوامل تصادفی در موفقیت این آدمها خیلی مهمه و ما معمولا نادیده ش میگیریم.
ولی خلاصه کتاب توو یه جمله خیلی واضح اینه که اون عامل موفقیت تصادفیه شانسه
اگه اون شانس رو نداشته باشی که به موقع و توی لحظه درست و با دست به دست دادن همه کائنات موفق شی، باید ۱۰،۰۰۰ ساعت تلاش کنی تا بتونی بهشون برسی!
یکم اغراق آمیز کتاب رو دوست نداشتم چون حس میکنم فقط اون نظریه هایی که مطابق نظرش هستن رو تطبیق داده و بقیه نظرات رو کلا نادیده گرفته که ثابت کنه حرفش درسته. ازون ناخوشایند تر اینه که هیچ مثالی از زن ها در این کتاب وجود نداره و کلا عامل جنسیت، به طور کامل جایی در این کتاب نداره!!!
ولی با این حال به مثال های جالبی هم توی بعضی فصل ها اشاره میکنه که باعث میشن آدم به جنبه هایی که تا حالا فکر نمیکرده هم فکر کنه.
مثال های جالبی مثه هواپیمایی که سقوط میکنه چون بخاطر ملاحظات فرهنگی، کمک خلبان نمیتونه با بیانی جدی و قاطع به خلبان بفهمونه که
سوختشون داره تموم میشه. بعدها راهکارهای پیشنهادی ای اعمال میشن از جمله به اسم کوچیک صدا زدن همدیگه یا جابجا کردن نقش خلبان و کمک خلبان برای از بین بردن این حس مافوق\زیر دست بین شون.
ایده کلی کتاب و بررسی هایی که کرده شاید جالب باشن به طور کلی، اما از نگاه من ۳۰۰ صفحه کتاب برای بیان این حرف، صرفا تکرار مکرراته.
برگرفته از goodreads![Negar Astani.](https://pod.rahpooyan.ir/demo1/media/avatars/review-default.svg)
Negar Astani
4 out of 5 stars
۱۳۹۴/۱۲/۱۰
به نظرم کتاب خیلی خوبی بود. با نقل زندگی انسان های موفق کاملا خواننده را حذب خود میکرد. برایانگیزه دادن کتاب بسیار خوبیست و نتیجه گیری ها و راهکارهای پیشنهادیش تا حد خوبی منطقی و درست به نظر می آیند. نزدیک به آخر های کتاب، زندگی و طرز تفکر رقابتی خانواده های متمکن آمریکایی بر کتاب چیره است که من خیلی نپسندیدم (مثلا قسمت های مربوط تربیت کودک و مدرسه کودک) ولی در کل کتاب روان و انرژی دهنده ایست!
برگرفته از goodreads