باید بگم حتی از بار اولی هم که خوندمش بیشتر دوستش داشتم
حل یک ماجرای پیچیده که به کمک خانم مارپل و کشیش! دهکده ای کوچک در هاله تاریکی از جنایت های متفاوت! قتلی که در خانه کشیش اتفاق می افتد! مردمی پر از اسرار تاریکی! ماجراهایی که مانند یک کلاف در یکدیگر پیچ خوردهاند! معمایی که تا آخرین لحظه قادر به حل نیست!
یکی از کتابهای قدرتمند آگاتا کریستی بود. ترجمه هم بسیار خوب بود.
برگرفته از goodreads![amirhossein mohammadi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/ca453c0f4c8e903aa4484af76d5cc7e54650eec021ba07fb23b5ce66264bf303/amirhossein-mohammad.jpg)
amirhossein mohammadi
3 out of 5 stars
۱۴۰۲/۷/۵
30 صفحه آخر که همه چیز گویا مطابق حدسیاتم بود ورق برگشت و خانم کریستی رکبی زد که فکرش هم نمیکردم!!!
هرچند که به نظرم به قتل راجر آکروید و جنایت در کریسمس و ده بچه زنگی و ... نمیرسه ولی بازم آثار خانم کریستی با آن جنبه خاص جنایی و معمایی خودش لذت خاص خودش رو داره.
شخصیت کشیش و همسرش هم به یاد ماندنی است!
سریال این قسمتش هم باید ببینم🫠
برگرفته از goodreads![Masoud Irannejad.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/81b2aaa64e48b08aa9dcf00667feddb9a9612f1c28f503261a2015ff96e7c7f2/masoud-irannejad.jpg)
Masoud Irannejad
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۸/۱۸
اولین داستانی بود که از خانم مارپل خوندم ، اصلا نتونستم با شخصیت مارپل ارتباط بر قرار کنم و ازش خوشم بیاد
برگرفته از goodreads![Masoud Irannejad.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/fea96b8b98c7d3ed7f9702256383e9927d3e539b37badba173033e92a7a5a135/masoud-irannejad.jpg)
Masoud Irannejad
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۸/۱۸
اولین داستانی بود که از خانم مارپل خوندم ، اصلا نتونستم با شخصیت مارپل ارتباط بر قرار کنم و ازش خوشم بیاد
برگرفته از goodreads![Marzi Motlagh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/bb12be41ede9503f55c14d40546a7006667bfaaacfbca1da2e13ae370b0cfe16/marzi-motlagh.jpg)
Marzi Motlagh
3 out of 5 stars
۱۴۰۲/۶/۱۹
در مورد شنیدن کتاب توی مسیر خونه تا محل کار و برعکس، برای من بهترین انتخاب داستانای پلیسی و معماییه!
میچسبه😉
برگرفته از goodreads![Marzi Motlagh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/07f47aca731e07fe870d9bbca5991010e3a557170c7a9613d5f135925b6cdc59/marzi-motlagh.jpg)
Marzi Motlagh
3 out of 5 stars
۱۴۰۲/۶/۱۹
در مورد شنیدن کتاب توی مسیر خونه تا محل کار و برعکس، برای من بهترین انتخاب داستانای پلیسی و معماییه!
میچسبه😉
برگرفته از goodreadsرمان "قتل در خانه کشیش" در کنار "مرگ خانم مگینتی" و "قتل در قطار سریع السیر شرق" سومین کتابیه که از آگاتا کریستی خوندم.
به نظرم این کتاب تو مقایسه با دوتای دیگه هیجان و جذابیت کمتری داشت، یعنی اینطور نبودم که صفحات رو تند تند ورق بزنم تا ببینم قاتل کیه و چرا اینکار رو کرده. چون فکر میکنم فضا و یه سری از ویژگیهای این رمان شبیه به مرگ خانم مگینتی بود؛ دوتاشون تو محیط یه دهکده کوچیک با آدمهای مرموز روایت میشه و تو دوتاشون یه فرد تقریبا مسنی به قتل میرسه و قاتل مشخص نیست یا اشتباهی میشه.
من مرگ خانم مگینتی رو بیشتر دوست داشتم، اگرچه تو قتل در خانه کشیش فضای روایت بامزهتر بود. چون داستان از زبان کشیش روستا نقل میشه و این کشیش گاهی اوقات حرفهای طنز و باحالی میزد که داستان رو نمکیتر میکرد.
در کل خوب بود، داستان، روند پیشروی، راوی و جریان قتل منطقی و دقیق بود. ولی هیجان کمتری داشت. در ضمن این کتاب رو اولین اثری میدونن که خانم مارپل توش حضور داره و باید بگم که "هست اما کم است:)" امتیاز: 3.5
برگرفته از goodreadsرمان "قتل در خانه کشیش" در کنار "مرگ خانم مگینتی" و "قتل در قطار سریع السیر شرق" سومین کتابیه که از آگاتا کریستی خوندم.
به نظرم این کتاب تو مقایسه با دوتای دیگه هیجان و جذابیت کمتری داشت، یعنی اینطور نبودم که صفحات رو تند تند ورق بزنم تا ببینم قاتل کیه و چرا اینکار رو کرده. چون فکر میکنم فضا و یه سری از ویژگیهای این رمان شبیه به مرگ خانم مگینتی بود؛ دوتاشون تو محیط یه دهکده کوچیک با آدمهای مرموز روایت میشه و تو دوتاشون یه فرد تقریبا مسنی به قتل میرسه و قاتل مشخص نیست یا اشتباهی میشه.
من مرگ خانم مگینتی رو بیشتر دوست داشتم، اگرچه تو قتل در خانه کشیش فضای روایت بامزهتر بود. چون داستان از زبان کشیش روستا نقل میشه و این کشیش گاهی اوقات حرفهای طنز و باحالی میزد که داستان رو نمکیتر میکرد.
در کل خوب بود، داستان، روند پیشروی، راوی و جریان قتل منطقی و دقیق بود. ولی هیجان کمتری داشت. در ضمن این کتاب رو اولین اثری میدونن که خانم مارپل توش حضور داره و باید بگم که "هست اما کم است:)" امتیاز: 3.5
برگرفته از goodreads![Mavey(Taylor's version).](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/515c498d664d1de6333e8de68d09c3509c9a50b3dad06a10e55d85b187f24ec1/maveytaylors-version.jpg)
Mavey(Taylor's version)
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱/۹
تا صفحه اخرش هیجانی رو که کتابای معمایی باید داشته باشن رو داشت و از این لحاظ میشه گفت جز کتابای متفاوت و امتیاز بالای آگاتا کریستیه.
یه حدسایی راجبع قاتل میزدم ولی متاسفانه درست از اب درنیومدن و فکر کنم همین این کتابو خیلی جذاب میکنه.
خانم مارپل هیچ وقت جای پوآرو رو نمیگیره اما بازم شخصیت دوست داشتنی بود.
برگرفته از goodreads![Dawn's book diary.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/bc871c7bb84827a5dc56d765487f7c379a1d75063746ccc3cb669d10ecba4b4a/dawns-book-diary.jpg)
Dawn's book diary
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۶/۲۹
داستان با قتل سرهنگ Protero توی خونهی کشیش اتفاق میافته. از همون اول هم «لارنس ردینگ» که نقاشه و همه میدونن با همسر سرهنگ سر و سری داره میره خودشو لو میده که آره، من کشتمش! ولی همه چیز خلاف این ادعا رو ثابت میکنه.
راستش قبل از خوندن این کتاب من هیچی از خانوم مارپل نمیدونستم؛ فقط آهنگ تیتراژ سریالشو یادم بود! اینجا تازه فهمیدم کسی زیاد از خانوم مارپل و سرک کشیدناش توی زندگی ملت خوشش نمیآد ولی کشیش که داره داستانو تعریف میکنه، یه جورایی تحت تأثیر قرار گرفته.
همونطوری که گفتم داستان از زبون کشیش نقل میشه، و برخلاف انتظار من آقای کشیش یه جاهایی رو با یه طنز ملایم تعریف میکنه! توجه همهی شخصیتها (به غیر از خدمتکار آقای کشیش) به ساعت خیلی برام عجیب بود و عجیبتر از اون عقب-جلو بودن ساعتای هر کدوم!👀
با توجه به زمانی که کتاب نوشته شده، شاید لحن و روند داستان یه کم یکنواخت و کند به نظر برسه، ولی اگه آثار آگاتا کریستی رو میپسندین، ازین هم خوشتون میآد.
برخلاف اکثر داستانهای آگاتا کریستی (من شش تا از پوآروها رو خوندم و یه داستان مستقل رو) کسی اینجا مسموم نمیشه و هرچند یه نفر صداشو عوض میکنه، ولی دیگه تغییر چهره نداریم!
چرخش آخر داستان برام جالب بود، چون اولش حواس منو به یه چیز دیگه پرت کرد و بعدش خانوم مارپل دست قاتلو برامون رو کرد! در ضمن من حدس میزدم اون خانوم باکلاسه و دختر سرهنگ چه ربطی به هم دارن و حدسم هم درست بود؛ فقط نمیدونم خوشحال باشم ازین بابت یا ناراحت ( معمولاً دوست ندارم حدسام درست از آب دربیان!🤭)
خلاصه که خوندن اولین کتاب مارپل (اینجا توی گودریدز میگه این دومیه) بسیار لذتبخش بود و صدالبته که انگلیسی خوندنش لذتش رو دوصدچندان کرده بود. این کتاب به فارسی هم ترجمه شده.
پیش به سوی سایر داستانهای خانوم مارپل!💫
برگرفته از goodreads![Dawn's book diary.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/aa4bcb89570a4ab98f2a73b3d8aa0fd03ca6b1b9703aad475f80fc9ac1add270/dawns-book-diary.jpg)
Dawn's book diary
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۶/۲۹
داستان با قتل سرهنگ Protero توی خونهی کشیش اتفاق میافته. از همون اول هم «لارنس ردینگ» که نقاشه و همه میدونن با همسر سرهنگ سر و سری داره میره خودشو لو میده که آره، من کشتمش! ولی همه چیز خلاف این ادعا رو ثابت میکنه.
راستش قبل از خوندن این کتاب من هیچی از خانوم مارپل نمیدونستم؛ فقط آهنگ تیتراژ سریالشو یادم بود! اینجا تازه فهمیدم کسی زیاد از خانوم مارپل و سرک کشیدناش توی زندگی ملت خوشش نمیآد ولی کشیش که داره داستانو تعریف میکنه، یه جورایی تحت تأثیر قرار گرفته.
همونطوری که گفتم داستان از زبون کشیش نقل میشه، و برخلاف انتظار من آقای کشیش یه جاهایی رو با یه طنز ملایم تعریف میکنه! توجه همهی شخصیتها (به غیر از خدمتکار آقای کشیش) به ساعت خیلی برام عجیب بود و عجیبتر از اون عقب-جلو بودن ساعتای هر کدوم!👀
با توجه به زمانی که کتاب نوشته شده، شاید لحن و روند داستان یه کم یکنواخت و کند به نظر برسه، ولی اگه آثار آگاتا کریستی رو میپسندین، ازین هم خوشتون میآد.
برخلاف اکثر داستانهای آگاتا کریستی (من شش تا از پوآروها رو خوندم و یه داستان مستقل رو) کسی اینجا مسموم نمیشه و هرچند یه نفر صداشو عوض میکنه، ولی دیگه تغییر چهره نداریم!
چرخش آخر داستان برام جالب بود، چون اولش حواس منو به یه چیز دیگه پرت کرد و بعدش خانوم مارپل دست قاتلو برامون رو کرد! در ضمن من حدس میزدم اون خانوم باکلاسه و دختر سرهنگ چه ربطی به هم دارن و حدسم هم درست بود؛ فقط نمیدونم خوشحال باشم ازین بابت یا ناراحت ( معمولاً دوست ندارم حدسام درست از آب دربیان!🤭)
خلاصه که خوندن اولین کتاب مارپل (اینجا توی گودریدز میگه این دومیه) بسیار لذتبخش بود و صدالبته که انگلیسی خوندنش لذتش رو دوصدچندان کرده بود. این کتاب به فارسی هم ترجمه شده.
پیش به سوی سایر داستانهای خانوم مارپل!💫
برگرفته از goodreads![Khore book.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/caac4d17e7f39e7c3eae089a05f16afddb10d8d22e7f9815826cd75f8027d934/khore-book.jpg)
Khore book
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۲/۲۵
3.5
دومین کتابی هست که از آگاتا کریستی میخونم(گوش میدم) و قبلی قتل در قطار سریع السیر شرق بود. که خب از این خیلی بهتر بود ولی این یکی هم کتاب خیلی خوبی بود، اصلا پشیمون نیستم از انتخابش😍
برگرفته از goodreads![Khore book.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/592b4d2e5ba141d547b64f2adbe06860bea14a238d4aa038a4939291e727b82c/khore-book.jpg)
Khore book
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۲/۲۵
3.5
دومین کتابی هست که از آگاتا کریستی میخونم(گوش میدم) و قبلی قتل در قطار سریع السیر شرق بود. که خب از این خیلی بهتر بود ولی این یکی هم کتاب خیلی خوبی بود، اصلا پشیمون نیستم از انتخابش😍
برگرفته از goodreads
ا��لین کتابی که با نثر خود این نویسنده خوندم و همین طور اولین کتاب از سری خانم مارپل، شخصیت محبوب خانم کریستی که از مادربزرگش و دوستان مادربزرگش الهام گرفته.
(البته این شخصیت اولین بار قبل از این کتاب، در داستان کوتاهی معرفی شده بود.)
برگرفته از goodreads
ا��لین کتابی که با نثر خود این نویسنده خوندم و همین طور اولین کتاب از سری خانم مارپل، شخصیت محبوب خانم کریستی که از مادربزرگش و دوستان مادربزرگش الهام گرفته.
(البته این شخصیت اولین بار قبل از این کتاب، در داستان کوتاهی معرفی شده بود.)
برگرفته از goodreads![FatemehZahra.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/e483314d3fe653502f2b4d9716934e46d3e75ed4e95757a81c0aab52e0d1fff4/fatemehzahra.jpg)
FatemehZahra
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۴/۱۶
داستان پر از اتفاقات تازه بود. جوری که هر لحظه به یک نفر شک میکردی اما بعد یکی دیگه جاشو میگرفت. o_O {هرچند آخرشم اونایی که فکر میکردم خیلی گناهکارند، نقش فرعی بیش نبودند🚶♀️}
برای من اولین کتابی بود از آگاتا، که علاوه بر اینکه شخصیت ها زیاد بود هرکدام دیدگاه جداگانه ای نسبت به حادثه داشتند که باعث انحراف از مسیر اصلی پرونده میشد.
¶روزگاری جادوگر ها را در آتش می سوزاندیم. فکر کنم روزی هم برسد که از خودمان خجالت بکشیم که جنایتکار ها را اعدام می کردیم.¶ پ. ن:فقط جالب بود!
برگرفته از goodreads![FatemehZahra.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/754719e5a908d02efee523594ce2dc622c77c7002f42768079ac675dff5d7a67/fatemehzahra.jpg)
FatemehZahra
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۴/۱۶
داستان پر از اتفاقات تازه بود. جوری که هر لحظه به یک نفر شک میکردی اما بعد یکی دیگه جاشو میگرفت. o_O {هرچند آخرشم اونایی که فکر میکردم خیلی گناهکارند، نقش فرعی بیش نبودند🚶♀️}
برای من اولین کتابی بود از آگاتا، که علاوه بر اینکه شخصیت ها زیاد بود هرکدام دیدگاه جداگانه ای نسبت به حادثه داشتند که باعث انحراف از مسیر اصلی پرونده میشد.
¶روزگاری جادوگر ها را در آتش می سوزاندیم. فکر کنم روزی هم برسد که از خودمان خجالت بکشیم که جنایتکار ها را اعدام می کردیم.¶ پ. ن:فقط جالب بود!
برگرفته از goodreads4/5
قتل در خانهی کشیش.
این اولین کتاب من از داستان های خانم مارپل بود. من کلا خانم مارپل رو روی صفحهی تلویزیون دوست ندارم زیاد ولی روی صفحهی کاغذ>>>>>>>>>>>>
از اون جنایی های کلاسیک جذاب «کار کی بوده؟» بود که قدم به قدم همه چیز رو باز میکرد و آدم به آدم جابهجا میشد و آخرش هم با یه مباحثه بین کاراکتر های اصلی تموم میشد. همراه یه متن پایانی که فضا رو به همون محیط سادهی انسانی قبل از شروع همه چیز بر میگردونه. جذابیت داستان اینه که تمام مدت حقیقت داره بهت خیره خیره نگاه میکنه و تو نمیتونی دروغی که روش رو پوشونده پیدا کنی چون اون دروغ به خوبی لابهلای حقیقت های کوچیک تر مخفی شده.
(I'm not making much sense now, are I?)
و من این رو خیلی دوست داشتم. کاراکتر ها در کل خوب بودن ولی هیداک عالی بود و....
کلمنت. قبلا هم گفتم. کلمنت احتمالا unhinged ترین کشیشی هست که در موردش خوندم و عاشق شخصیتش بودم.
فقط کاش در مورد اتفاقات آخر داستان یه کم بیشتر گفته بود. دوست داشتم دقیق تر بدونم. در کل به نظرم شروع خوبی برای خوندن آگاتا کریستی بود.
برگرفته از goodreads4/5
قتل در خانهی کشیش.
این اولین کتاب من از داستان های خانم مارپل بود. من کلا خانم مارپل رو روی صفحهی تلویزیون دوست ندارم زیاد ولی روی صفحهی کاغذ>>>>>>>>>>>>
از اون جنایی های کلاسیک جذاب «کار کی بوده؟» بود که قدم به قدم همه چیز رو باز میکرد و آدم به آدم جابهجا میشد و آخرش هم با یه مباحثه بین کاراکتر های اصلی تموم میشد. همراه یه متن پایانی که فضا رو به همون محیط سادهی انسانی قبل از شروع همه چیز بر میگردونه. جذابیت داستان اینه که تمام مدت حقیقت داره بهت خیره خیره نگاه میکنه و تو نمیتونی دروغی که روش رو پوشونده پیدا کنی چون اون دروغ به خوبی لابهلای حقیقت های کوچیک تر مخفی شده.
(I'm not making much sense now, are I?)
و من این رو خیلی دوست داشتم. کاراکتر ها در کل خوب بودن ولی هیداک عالی بود و....
کلمنت. قبلا هم گفتم. کلمنت احتمالا unhinged ترین کشیشی هست که در موردش خوندم و عاشق شخصیتش بودم.
فقط کاش در مورد اتفاقات آخر داستان یه کم بیشتر گفته بود. دوست داشتم دقیق تر بدونم. در کل به نظرم شروع خوبی برای خوندن آگاتا کریستی بود.
برگرفته از goodreads![Mehrdad Eydi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/ddfd9a580b9a53ece8a2f67bb2fc6498ea49c83ffa1a1b06a1dfc3890e15bef6/mehrdad-eydi.jpg)
Mehrdad Eydi
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۱۰/۱۴
اولین کتابی بود که از این سبک میخوندم و تا قبلش فکر میکردم مورد علاقهی من نیست یا... . به هرحال نمیخوندم از این سبک ولی یه بازی پانتومیم باعث شد برم سراغ این کتاب . دوستم قسمت شش امتیازی کتاب رو اجرا کرد که همین کتاب بود و من تا اون موقع به گوشم نخورده بود . خلاصه بعد از اینکه بهخاطر اون اجرا بازی رو بردیم ، رفتم خوندم کتابو و واقعا دوسش داشتم و حتما بازم از این سبک میخونم.
بی ربط گفتم ولی خب فکر میکنم از پانتومیم به این کتاب رسیدن برام جالب بود.
برگرفته از goodreads![Mehrdad Eydi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/4ba65c58846dae0f355dca561a0f2053451bc201e92bb0b00f24ff8038f261e3/mehrdad-eydi.jpg)
Mehrdad Eydi
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۱۰/۱۴
اولین کتابی بود که از این سبک میخوندم و تا قبلش فکر میکردم مورد علاقهی من نیست یا... . به هرحال نمیخوندم از این سبک ولی یه بازی پانتومیم باعث شد برم سراغ این کتاب . دوستم قسمت شش امتیازی کتاب رو اجرا کرد که همین کتاب بود و من تا اون موقع به گوشم نخورده بود . خلاصه بعد از اینکه بهخاطر اون اجرا بازی رو بردیم ، رفتم خوندم کتابو و واقعا دوسش داشتم و حتما بازم از این سبک میخونم.
بی ربط گفتم ولی خب فکر میکنم از پانتومیم به این کتاب رسیدن برام جالب بود.
برگرفته از goodreadsناشر ترجمه پارسی کتاب رو اولین نسخه از سری خانم مارپل معرفی میکند که البته اینطور نیست و این دومین کتاب از این مجموعه سری میباشد.آثار آگاتا کریستی در ژانر جنایی جایگاه خاصی دارد و این کتاب نيز از آثار خوب نامبرده است.
برگرفته از goodreadsناشر ترجمه پارسی کتاب رو اولین نسخه از سری خانم مارپل معرفی میکند که البته اینطور نیست و این دومین کتاب از این مجموعه سری میباشد.آثار آگاتا کریستی در ژانر جنایی جایگاه خاصی دارد و این کتاب نيز از آثار خوب نامبرده است.
برگرفته از goodreads![Atefe1670.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/a3018d8bbd0540724f3df52990c996ce99a4d9379846d40e5ec859c30784da22/atefe1670.jpg)
Atefe1670
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۳/۲۶
آخ که من عاشق کتابای معمایی جناییم. خیلی حال کردم با کتابش. البته صوتیشو گوش دادم😊
برگرفته از goodreads![Atefe1670.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/3c34b88d922b129c2020198aa20946cc830d2ffcd8dfeebe79fec8a28054baf0/atefe1670.jpg)
Atefe1670
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۳/۲۶
آخ که من عاشق کتابای معمایی جناییم. خیلی حال کردم با کتابش. البته صوتیشو گوش دادم😊
برگرفته از goodreadsروز آخر امتحانای ترم اول دهم بود و برعکس همه روزای اخر ک بچه ها زیاد میمونن اکیپ ما همشون زود رفتن(البته آیناز بوداا ولی ی جورایی نبود😂)
من و احمد و جعفر برای فرار از مافیا زدیم بیرون (در واقع از دست شور ابادی فرار کردیم) ۵۰ متر نرفتیم ک جف فرمود من باید برگردم چون الان بابای مهسا میاد دنبالمون.و من و احمدم اینجوری بودیم ک جف عزیزم فازت چیه واسه چی تا اینجا اومدی اصن چرا میخوای بری بهش گفتیم واست اسنپ میگیریم ک خودشو عن کرد و گف نه و رفت و اینگونه شد ک منو احمد تنها شدیم😔😂
اولین خیابونی ک میخواستیم رد شیم احمد هنو یکم ترس از خیابون داشت ولی خو رد شدیم و اینطوری که معلومه نمردیم(شایدم مردیم ولی داغیم نمفمیم😐)رسیدیم به یه سوپری چیپسو کرانچیو دو تا آب انار خریدیم(در واقع ریسک کردیم) و رفتیم و رفتیم و من هی حس استقلال کردم اینکه چقد قشنگه راه رفتن توی شهر توی ماشین از پشت اون شیشه ها یه جورایی هیچی حس نمیشه
نمیشه لمسش کرد
نمیشه صدای شلوغیو شنید
نمیشه دودو کشید تو ریه
نمیشه چیپس دودی خورد
و یهو رسیدیم به جایی که من هیچ ایده ای نداشتم که اونجاس
سرووووو
البته ظاهرا احمد میدونس(ولی خو هر دو دیقه یه بار میگف اشتب اومدیم:/)
و من خوشحال از رسیدن به ی کتاب فروشی واقعی
ی جایی ک میشه کتابا رو لمس کرد
و چشمامونو از قفسه های بینهایتشون سیراب کرد
نمد چقد اونجا وقت گذشت نیم ساعت؟...یه ساعت؟.. تصمیم گیری درمورد کتاب خریدن سخته خب
اونم بدون لیست
اونم منن
واسه
اولیننن بارررر
توی کتابفروشی
واقعیییییییییی
با اون همه نسخه
فیزیکیییی
از کتابایی که ب معنای کلمه میخواستم همشونو بخرم(اغراق یا چی) درس یادم نیست ولی اینا کاندیدام بودن:😂
چشمهایش
کتابخانه پاریس
برای N
انجمن شاعران مرده
و تهش همونطور که قابل حدسه کتاباییو خریدم که اصن جز اینا نبودن
کارخانه مطلق سازی
قتل در خانه کشیش
و خب این کتاب فقط یه کتاب نیست یه خاطرس یه خاطره قشنگ از بزرگ شدن از روزای جوونی از روزایی ک میگن بهترین روزای زندگیه و شاید فقط شاید ی ذره از این بهترین توی این جور خاطره حس میشه واسه بعضی ادما این خاطره ها زیاده ولی واسه ادمای بدشانسی مث من سالی یکی دوباره
از اون لحظه های شیرینی که استقلالو حس میکنی ولی بارش رو دوشت نیست
تنهایی ولی تنها نیستی
و از اون لحظه هایی ک برای اولین بار در ۱۶ سالگی میری کتابفروشی😐
این خاطره ها تمامشون قشنگن حتی اگ مجبور باشی تظاهر کنی پولی ک واسه خرید کتاب دادی در واقع واسه خوراکی بوده
حتی اگ مجبور باشی تهش کتابا رو زیر سویشرتت قایم کنی(تلاشم برای قایم کردنشون توی مانتوم با شکست مواجه شد..
حدس بزنین چرا؟
افتادن تو شلوارم:/)
پ.ن۱: قرار بود آسانسور بازی کنیم ک نشد....😔
پ.ن۲:طرح جلد کتاب من خانه کشیش در ونوئن از ونگوکه که بنظرم بسیار از روایت جذاب تره
پ.ن۳: اولین داستانم از ملکه جنایی...
برگرفته از goodreads![Bahman Bahman.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/acdcf6b81fad5f25b3fa6781ec1742cb55ab5fa25b220534705192f2ef80e908/bahman-bahman.jpg)
Bahman Bahman
2 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۰/۴
-بله. مثل اینکه خود خانم پروترو دعوتش کرده. یا شاید هم او به خانم پروترو پیشنهاد داده. نمی دانم دقبقاًچی بوده. رفته که کارهای اداریاش را انجام بدهد. ظاهرا خانم پروترو نامه های زیادی دارد که باید تایپ شود. شانسش گرفته. چون دکتر استون در مسافرت است و خانم کرام کار خاصی ندارد. اين گورپشته هم عجب هیجانی ایجاد کرده.
ریموند گفت:
-استون؟ باستانشناس معروف؟
-بله در یک گورپشته کاوش میکند. توی ملک پروترو.
ریموند گفت: مرد خوبی است. خیلی به کارش علاقه دارد. چند وقت پیش دریک مهمانی دیدمش و کلّی با هم صحبت کردیم. باید بروم ببینمش.
گفتم:
- متأٌسفانه برای تعطیلات آخر هفته رفته لندن. امروز عصر که خودتان توی ایستگاه قطار دیدیدش.
-من شما را دیدم. مرد خیل قدکوتاهی هم همراهتان بود. عینک داشت.
-بله، دکتر استون بود.
-ولی آقای عزیز او که دکتر استون نبود.
- نبود؟
- استون باستان شناس نبود. من خودم استون را می شناسم. این مرد دکتر استون نبود. کوچکترین شباهتی به استون نداشت.
با تعجب به هم خیره شدیم. من بخصوص به خانم مارپل نگاه کردم.
گفتم:
-خیلی عجیب است.
خانم مارپل گفت:
-چمدان!
گریسلدا گفت:
-ولی چرا؟
-یادم می آید یک وقتی مردی دوره افتاده بود و وانمود می کرد بازرس شرکت گاز است. توی کار قاچاق بود.
ریموند وست گفت:
-عجب شیادی! واقعا خیلی جالب است.
گریسلدا گفت:
- مسئله این است که آیا این موضوع با قتل ارتباط دارد؟
گفتم:
-نه لزوما ولی...
نگاه کردم به خانم مارپل.
برگرفته از goodreads![Bahman Bahman.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/ab2c1391c695310954fbf3b8afb461cda4ee637b4d3a5f676486d4175daabba6/bahman-bahman.jpg)
Bahman Bahman
2 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۰/۴
-بله. مثل اینکه خود خانم پروترو دعوتش کرده. یا شاید هم او به خانم پروترو پیشنهاد داده. نمی دانم دقبقاًچی بوده. رفته که کارهای اداریاش را انجام بدهد. ظاهرا خانم پروترو نامه های زیادی دارد که باید تایپ شود. شانسش گرفته. چون دکتر استون در مسافرت است و خانم کرام کار خاصی ندارد. اين گورپشته هم عجب هیجانی ایجاد کرده.
ریموند گفت:
-استون؟ باستانشناس معروف؟
-بله در یک گورپشته کاوش میکند. توی ملک پروترو.
ریموند گفت: مرد خوبی است. خیلی به کارش علاقه دارد. چند وقت پیش دریک مهمانی دیدمش و کلّی با هم صحبت کردیم. باید بروم ببینمش.
گفتم:
- متأٌسفانه برای تعطیلات آخر هفته رفته لندن. امروز عصر که خودتان توی ایستگاه قطار دیدیدش.
-من شما را دیدم. مرد خیل قدکوتاهی هم همراهتان بود. عینک داشت.
-بله، دکتر استون بود.
-ولی آقای عزیز او که دکتر استون نبود.
- نبود؟
- استون باستان شناس نبود. من خودم استون را می شناسم. این مرد دکتر استون نبود. کوچکترین شباهتی به استون نداشت.
با تعجب به هم خیره شدیم. من بخصوص به خانم مارپل نگاه کردم.
گفتم:
-خیلی عجیب است.
خانم مارپل گفت:
-چمدان!
گریسلدا گفت:
-ولی چرا؟
-یادم می آید یک وقتی مردی دوره افتاده بود و وانمود می کرد بازرس شرکت گاز است. توی کار قاچاق بود.
ریموند وست گفت:
-عجب شیادی! واقعا خیلی جالب است.
گریسلدا گفت:
- مسئله این است که آیا این موضوع با قتل ارتباط دارد؟
گفتم:
-نه لزوما ولی...
نگاه کردم به خانم مارپل.
برگرفته از goodreadsاین کتابای آگاتا کریستی واسه وقت گذروندن خیلی خوبن.
برگرفته از goodreadsاین کتابای آگاتا کریستی واسه وقت گذروندن خیلی خوبن.
برگرفته از goodreads