ساکن خیابان بهشت

این رمان داستان زنی به نام مریم را روایت می‌کند که یک پزشک قانونی است. مریم در کودکی  پدر خود که مردی باسواد و روشنفکر بوده را از دست می‌هد و این مساله تاثیر عمیقی بر او می گذارد به گونه‌ای که  بر بزرگسالی او نیز سایه انداخته است. او در  آپارتمان کوچکی در خیابان بهشت  زندگی می‌کند و در محل کار خود با آدم‌های مختلف و مشکلات تکان‌دهنده آن‌ها روبه‌رو می‌شود. شخصیت‌های داستان، هرکدام راوی درد و رنجی هستند که در تار و پود وجودشان ریشه دوانده و  به نوعی قهرمان داستان خود هستند.«ساکن خیابان بهشت» همزمان هم از عشق و هم از فقدان عشق حرف می‌زند و تلاش می‌کند تصویری دقیق و روانشناختی از انسان‌ها و دغدغه‌هایشان ارائه دهد. در عین حال رمانی اجتماعی است که به مسائلی مهمی مانند فقر، اعتیاد، خشونت خانگی و طلاق می‌پردازد. نویسنده در این رمان به زندگی زنان در جامعه ایران می‌پردازد و چالش‌هایی را که با آن‌ها روبه‌رو هستند به تصویر می‌کشد.»