Miss Ravi
3 out of 5 stars
۱۳۹۴/۴/۱۷
این کتاب علاوه بر این که تضادها و تفاوتهای شخصیتی آدمها رو نشون می‌ده به تفاوت دیدگاه و برداشت زن و مرد از اتفاقات روزمره زندگی هم اشاره‌ی ظریفی می‌کنه. جالب این‌جاست که شک شخصیت‌ها خیلی شبیه توما و ترزای بار هستی‌اند و طرح کلی رمان هم شباهت‌هایی به اون کتاب داره. اما مشکل من با پایانه‌ی کار بود. آخه آقای کوندرا چرا رمان‌تون رو اینطوری تموم کردین؟
برگرفته از goodreadsمیلان کوندرا به درستی شکافنده‌ی ذهن و روان آدمی‌ست.
برگرفته از goodreadsدقیقا وقتی کتابو تموم کردم، خبر مرگ کوندرا رو خوندم.
من یه جور دیگه ناراحتم.
برگرفته از goodreadsژان مارک گفت: هیچی شوخی نبود.
برگرفته از goodreads
Maryam Mousavi
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۸/۲۰
جاودانگی و بعد این.
چی بگم؟
خوب بود ولی عالی نه!
کلا خیلی با کوندرا ارتباط برقرار نکردم.یعنی دوسش دارماااا ولی انگار قد چیزی که بقیه میگن خوبه جذبم نکرده
برگرفته از goodreadsاولین تجربه از میلان کوندرا رضایت بخش بود. خوشحالم از آشنا شدن با این نویسنده.
روند داستان خیلی چیدمان خوب و جذابی داشت. ترجمه اما در بعضی قسمتها چندان روان و گیرا نبود.
برگرفته از goodreadsبه نظرم اگه کتاب بار هستی میلان کوندرا رو خونده باشیم دیگه این کتاب حرف زیادی برا گفتن نداره
برگرفته از goodreads
Ali Karimi
3 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱/۱۸
از یک چهارم آخر کتاب، جذابیتش رو به افول رفت ولی همچنان یکی از روون‌ترین متن‌هایی بود که خوندم و دوستش دارم.
برگرفته از goodreads
Narges Goudarzi
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۳/۲۸
به نظرم قلم میلان کوندرا ستودنیه...
اولین کتابی که از میلان کوندرا خوندم ، آهستگی بود که چیز زیادی ازش متوجه نشدم. اما این رمان... استخونهام تراشیده شد...
میلان کوندرا چقدر خوب و‌قوی مسائل هر کدوم رو از دید شخصیت ها توضیح می‌داد... اونقدر خوب که من خودم رو جای هر دو شخصیت می‌دیدم.
داستان به نظرم خیلی شبیه فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک بود...
"دردی که ژان مارک احساس می‌کند ، جویای آرامش نیست؛ برعکس می‌خواهد زخم را شدت بخشد و آن را همچون بی عدالتی و بی انصافی ، در برابر چشم همگان به نمایش گذارد. او نمی‌تواند در انتظار بازگشت شانتال بماند تا سوتفاهم را برایش توضیح دهد. در ضمیر خود به خوبی می‌داند که این تنها رفتار خردمندانه است ، اما درد نمی‌خواهد سخن خرد را بشنود ، او خرد خود را دارد که خردمندانه نیست."
آخ میلان کوندرا تو چه کردی با من با این رمانت...
برگرفته از goodreads
Spikyrobin
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۵/۲۱
آقای کوندرا، باز هم غافلگیرم کردن.
بعد از خوندن "بار هستی"، مطمئن بودم که بهترین اثرشونه و دیگه به خوبی این قلم و این حجم از شخصیت‌پردازی پیدا نمی‌کنم. که البته هنوزم پیدا نکردم!:دی
هویت امّا، چارچوب‌های کم‌نظیر آقای کوندرا رو حفظ کرده. وسط باز کردن شخصیت و رفتارهای آدمها، دلت می‌خواد فریاد بزنی و سرت رو دو دستی نگه داری. یه اصطلاح داریم تحت عنوان "خود محوری". حدودی به شخصی میگن که خودش رو ارجح می‌دونه و اصلا به توی در کنارش اعتنایی نداره. ینی نیاز تو براش کلا تعریف نشده(تفاوتش با خودخواهی) اینی که گفتمو، برعکسش کنین. میشه آقای کوندرا! بهتر از این نمی‌تونستم بیان کنم. ببخشین!
در مجموع، هویت رو مثل بارهستی و عشق‌های خنده‌دار دوست داشتم و چشم به راه فرصتی‌ام برای "جاودانگی" و امثالهم.
برگرفته از goodreads
Yeganeh Moeini
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۷/۶
برای بار دوم و بعد از سه سال
مطمئن بودم که جزئیات افکار و رواط شخصیت ها توی این مدت از یادم رفته و باید از نو تمام رمان های کوندرا رو برای یاد آوری بخونم . خوندن دوباره ی این کتاب مصمم ترم کرد .
شاید به جرئت بتونم بگم کتاب درباره ی سوءتفاهمه. سوء تفاهم و نقش غیرقابل انکارش توی رابطه ی یک زوج . همونطور که داستان آخر عشق های خنده دار بر پایه ی سوءتفاهم بود . کلن مثل اینکه این موضوع از نظر کوندرا بخش مهمی از عشقه :دی کی میتونه منکرش بشه ؟
برگرفته از goodreadsکتاب خیلی قوی ای بود که دوس نداشتم تموم شه
نکته‌ی خیلی دوست داشتنی کتاب برام جاهایی بود که یه اتفاق یکسان رو هم از دیدگاه شانتال روایت میکرد و هم ژان مارک...و ذهنت خیلی درگیر میشد که چقد اتفاقای یکسان از دید آدمای مختلف میتونه متفاوت برداشت شه
جاهای ترسناکی هم در مورد هویت داشت و اینکه واقعا میشه سالها یه فردو شناخت ولی در مورد هویتش اشتباه کرد ..
برخورد شانتال با خواهر شوهر سابقشم خیلی حرف داشت.
خلاصه که سطحی نخونین این کتابو ، خیلی حرف داره.
برگرفته از goodreads
faaezehaaa
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱/۲۳
در همان صفحات ابتدایی نویسنده از زبان شانتال می‌گوید: [رویاها دوره‌های متفاوت زندگی آدمی را یکسان، و همه حوادثی را که از سرگذرانده است همزمان، می‌نمایانند. رویاها اعتبار زمان حال را، با انکار موقعیت ممتازش، ازمیان می‌برند.] و در پایان کتاب مرز مشخصی بین رویا و واقعیت وجود ندارد. کتاب از ملال می‌گوید و تلاش آدمها برای فرار از آن. مانند زمانی که ژان‌مارک خاطره‌ای از پدربزرگش می‌گوید و آوای آآآآ برای فرار او از همین ملال، و در پایان کتاب شانتال در رویا یا واقعیت از آوای آآآآ استفاده می‌کند و می‌گوید که نمی‌تواند فریاد بزند. شاید بتوان گفت که شانتال تمام عمرش را چه در واقعیت و چه در رویا در جدال با ملال به سر می‌برده است.
راستش در همان لحظه‌ای که به پایان کتاب رسیدم گفتم حقیقتا هر آنچه در مورد پایان بندی بد این کتاب شنیده بودم درست است، ولی حالا بعد از کمی فکر در مورد ابتدای کتاب شاید بتوان گفت که شانتال در آخر دچار اوضاعی بود که از آن واهمه داشت یا بهتر بگویم از آن گریزان بود.
برگرفته از goodreads
Alvi Singer
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۴/۲۳
و کوندرا هنوز برای من استاد است. استادِ فهمیدن آدمها. فهمیدنِ کوچک‌ترین حرکات و فکرهای آن‌ها و تحلیل و یافتن عللش. کوندرا استادِ عمیق شدن و کاویدن است. عمیق شدن در همه چیز و کاویدن روابط و رفتارهای آدمها. این کتاب علاوه بر این‌ها که در همّه‌ی آثار کوندرا می‌رقصند، داستان‌پردازی مناسبی هم دارد. کوندرا در این کتاب واقعیت و خیال را چنان در هم می‌آمیزد که مرز بینِ آن‌ها را مه فرا می‌گیرد و در آخر سوالِ توی ذهنِ خواننده را خودش می‌پرسد. تا کجای داستان واقعیت بود؟ خواب و رویا از کجا شروع شد؟مرز کجاست؟ اصلاً فرقی می‌کند؟
ترجمه همایون‌پور هم قابل قبول است هم روانیِ متن را حفظ کرده و هم مفاهیم را سردستی نکرده و از بین نبرده است. خواندن کتاب را در کُل توصیه میکنم.
برگرفته از goodreadsداستان و توصیفاتش رو دوست داشتم و ترجمه‌ی بدی هم نداشت(البته حذفیاتش رو چک نکردم که چقدر بود). اما دوجای کتاب دل‌چرکین و منزجرم کرد و باعث شد تصمیم بگیرم نمره‌ی زیادی بهش ندم.
۱. اوایل داستان، در حرف زدن از «ستایش زندگی»، اززبان شانتال، بمب اتمی که روی هیروشیما انداخته شد رو به عنوان چیزی کم‌وبیش زیبا و زندگی‌بخش(!) یاد کرد و شروع به فلسفه‌بافی و توجیه و رومانتیزه کردنش کرد که واقعاً حالم بد شد از خوندن همچین مزخرفاتی.
۲. در گفتگوی داخل قطار اواخر داستان، از زبان یک شخصیت فرعی که همون لحظه وارد داستان شده بود و بعدش هم محو شد کلی پرت و پلا گفت.
این دوتا بخش خیلی خارج از جریان و نچسبیدنی بود و توی ذوقم زد.
خلاصه دو از پنج.
برگرفته از goodreadsکوندرا همیشه برای من حرفای زیاد برای گفتن داشته.
اگر دوست دارید راجع به هویت، زوال و پیری، دوستی و عشق و ناپایداری و ملال تعمق کنید هویت رو بخونید و لذت ببرید.
برگرفته از goodreads
Siavash Mazdapour
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۳/۱
بد نبود داستانش. بعضی جاها خیلی درک نمیکردم چی میگه، یه ذره حس میکنم ترجمه‌ش کلمه‌های قلمبه سلمبه داشت! ولی در کل بد نبود ...
برگرفته از goodreadsترجمه کاظمی یزدی و همایون‌پور را مقایسه کردم. حذفیات نسخه کاظمی یزدی کمتر بود و ترجمه را روان‌تر یافتم.
برگرفته از goodreads
negar heshmat
3 out of 5 stars
۱۳۹۵/۸/۲۶
لطفا لطفا لطفا قبل از خوندن کتاب،پیشگفتار مترجم رو مطالعه نکنید چون دیگه خوندنش جالب نیس و جناب مترجم زحمت کشیدن تمام ماجرا رو توی ۵،۶صفحه خیلی کامل توضیح دادن و فکر میکنم اینکه بدونی قراره چه چیزی اتفاق بی افته لذت بخش نباشه .
برگرفته از goodreads
Zeynab Babaxani
2 out of 5 stars
۱۳۹۶/۶/۲۰
نمیتونم با بعضی از کتابهای میلان کوندرا ارتباط برقرار کنم
این هویت یکی از اونهاست
حتی بعد از مرور دوباره اش باز هم نظرم مثبت نشد
برگرفته از goodreads
مِستر کثافت درونگرا
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۸/۱۰
قلم میلان کوندرا بی نظیره و لذت بخش
به نظرم نمیشه بعضی از احساسات رو تو کلمه بیان کرد
برگرفته از goodreads
Mojde Jayez
3 out of 5 stars
۱۳۹۸/۵/۲
هر چقدر نزدیک باشیم بازم نمیتونیم آدمها رو بشناسیم
همیشه سوءتفاهم هست
برگرفته از goodreads«هیچ عشقی با سکوت زنده نمی‌ماند.»
برگرفته از goodreadsبرای من غیر از همذات‌پنداری که با نقش‌ها و ماجرا احساس کردم، این کتاب نقاط قوت زیادی داشت، مثل:
تشریح زاویه دید هرکدوم از طرفین درباره یک مسئله. هرکدوم از دیدگاه‌ها به‌نوعی محق بودن و این مفهوم "حق داشتن" رو کمرنگ می‌کنه.
نشون دادن ناهمخوانی فکر و رفتار، یا ناهمخوانی از دید ناظر سوم. جالب بود که ممکنه میل ناخودآگاهی داشته باشی و طبق اون رفتاری ازت سر بزنه و خودت هم از رفتارت متعجب شی.
اشاره به پناه بردن از مسائل کوچیک عبث و بزرگ وجودی زندگی به عشق، کمرنگ شدن، جواب ندادنش و پررنگ شدن دوباره ولی باز هم تنها بودن در رویارویی نهایی.
اما نکته‌ای که می‌تونست اذیت‌کننده باشه، ابهام آخرش بود. در قسمت آخر درجه واقعیت کاسته شد و حس گمشدگی و نفهمیدن به مخاطب، یا لااقل به من، داد. ابهامش اذیت نکرد، چراکه بنظرم گمشدگی‌ای نیازمند کمک، در تقلا بودن برای دونستن، اما همچنان ندونستن و فراموش کردن هویت، ماحرای آشنای اا شاید برای انسان معاصره. بی‌پناهی و تنهایی‌ای که حتی اگه کسی بیرون از پنجره برای کمک به ما به پهنای صورت اشک بریزه هم، کاری از دستش برنمیاد براش و مجبوریم تنها باهاش روبه‌رو بشیم. هرچند که بعد مجدد به خودفریبی و خیره شدن به موردعلاقه‌ها می‌پردازیم و سعی می‌کنیم با روشن گذاشتن همه‌ی شبا، با قضیه اصلی روبه‌رو نشیم.
برگرفته از goodreadsجالب و تامل‌برانگیز بود. اسم داستان هم‌خونی زیادی با موضوع داشت. پایانش هم شوکه‌کننده بود ولی اونقدرا هم عجیب تموم نشد و شاید تکراری هم بود. شخصیت شانتال گاهی خیلی رو اعصابم می‌رفت و نمی‌تونستم درکش کنم. جملات جالبی هم داشت که آدمو به فکر وامی‌داشت که خب با توجه به موضوع و میلان کوندرا طبیعی بود. درمجموع خوب بود و ارزش خوندن هم داشت.
برگرفته از goodreads
Saeed Madadi
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۴/۱۰
این کتاب تصویر خیلی خوبی از روابط عاطفی‌ست، و حتی روابط انسانی در مجموع
سوتفاهم‌های مربوط به این جنس ارتباطات با ظرافت و هنرمندی به تصویر کشیده شده است، اینی که انسان‌ها در دنیای درونی خود چه می‌کنند و وقتی به ساحت ظهور می‌آید به چه چیزی تبدیل می‌شود
بیان داستان از نگاه هر دو طرف این رابطه، فضایی رو ترسیم کرده که می‌تواند به آدمها نشان دهد آدمها در درون خود چه‌قدر محق هستند نسبت به چیزی که هستند، و چه‌قدر همزمان می‌تونن در فهم طرف مقابل نادقیق باشند، و بروزی کاملا غیرمرتبط با آن بدهند، حتی با وجود اینکه کیفیت مهمی مثل دوست داشتن در این وسط حضور داشته باشد
برگرفته از goodreadsپر از جملات زیبا و توصیفات حقیقی از رابطهی عاشقانه و پیچیدگیهایش.. و تجربه حس زندگی...
برگرفته از goodreads
