![Maziyar Yf.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/b23184cbdf49edd42f73dc88d609cee270456cb19de533f2e2fa991f00863b6e/maziyar-yf.jpg)
Maziyar Yf
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۲/۳
به جرات شاید بتوان گفت که تک تک کلمات کتاب یادداشت های یک پزشک جوان نوشته میخاییل بولگاکف سرشار از عشق به بشریت ، امید و اراده و نبوغ و صداقت نویسنده ی دانای کتاب است ، آقای بولگاکف در این کتاب از خاطرات خود پس از اتمام تحصیلاتش و عازم شدن به بیمارستان روستایی دور در ایالت نیکولسکویه می گوید .
او در اوج جوانی و بی تجربگی و بی ثباتی روسیه انقلاب زده مسئول و همه کاره بیمارستانی در روستایی عقب مانده می شود و در این کار از خود پشتکار ، اراده و حس مسئولیت ونبوغ نشان می دهد و آماری شگفت انگیز مانند ویزیت 15هزار بیمار در یک سال از خود به جا می گذارد .
بولگاکف برای ویزیت یک بیمار در شب سیاه و برف و بوران با یک کالسکه از شهری به شهر دیگر می رود ، از چنگ گرگ ها فرار می کند ، جان خود را برای نجات بیماران به خطر می اندازد . او گاهی وقتها از دیدن کارنامه خود مغرور می شود اما بلافاصله اشتباه پزشکی مانند کندن آرواره بیمار بدبخت هنگام کشیدن دندان ! به او یاد آوری می کند که هنوز جوان است و بسیار بی تجربه .
بخشی از کتاب یادداشتی از دکتر دیگری ایست که از بولگاکف قبلا کمک خواسته ، این دکتر نتوانسته در برابر سختی و مشقت و مسئولیت این کار جان فرسا مقاومت کرده و به مورفین معتاد شده است، روند معتاد شدن او بسیار بسیار خواندنی و دردناک شرح داده شده ، این که اعتیاد چگونه او را مانند هیولایی بلعیده .
بولگاکف به مبارزه ای بی امان با بیماری بسیار خطرناک و کشنده سفلیس پرداخته بود ، بیماری که با علائم ظاهری ناچیز و بیشتر خاموش آغاز می شده ، او در همان حال با جهل بسیار عمیق و ریشه دار روستاییان روسیه هم می جنگیده که بیماری خود را جدی نمی گرفتند و باعث آلوده شدن بیشتر ملت به این بیماری کُشنده می شدند .
حس مسئولیت بولگاکف واقعا ستودنی ایست ، اراده قوی او به همراه صداقت فوق العاده اش و البته روش منحصر به فرد نوشتن او این کتاب را اثری برجسته کرده است .
خواندن این کتاب مصادف شد با شیوع ویروس کرونا در جهان و سپس در ایران و احساس عدم صداقتی از نوع صداقت پزشک جوان عالی جناب میخاییل بولگاکف .
برگرفته از goodreads![Amirsaman.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/be7d8785ec2754239e1dab241a708fa2812fbf91a52e9c19dd537d8a6519dfbd/amirsaman.jpg)
Amirsaman
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۸/۲۱
خیلی از بچههایی که میآیند پزشکی (یا واقعا قبول میشند یا با پول یا سهمیه یا هرچی)، تصورشان از دنیای آرمانی پزشکی، همینی هست که بولگاکوف به تصویر میکشد (و بخاطر همین هم هر دانشجوی پزشکی این کتاب را خوانده (یا در واقع از معدود کتابهایی است که در عمرش خوانده)). من فقط سینما دوست داشتم و در سالهای اول پزشکی، همچنان از این شغل/رشته دلِ خوشی نداشتم. بنابراین پی طریقی میگشتم که درش معنایی پیدا کنم.
معلوم است که تصورِ بولگاکوفی از پزشکی، خیالی بیشتر بنظر نمیرسد، وقتی که وضعیت بیمارستانها و جهانبینیِ دکترهای فعلی را میبینیم. اما معتقدم هنوز میشود اینطور «بود». فارغ از اینکه جایی در وسط کشور انقلاب سوسیالیستی دارد رخ میدهد یا هرچه، تو با رنج واقعی آدمها سر و کار داشته باشی و برایشان تب کنی.
پزشکشدنِ این روزها، دیگر آنچنان بر پایهی اطلاعات نیست. نه تنها چون کلی رفرنس کوچک و بزرگ و آنلاین و آفلاینِ منیجِ بیماری داریم، نیز چون مبنای سنجش اطلاعاتِ خام، نمره است، کاری که در گرفتنش استادیم، ما نسلِ گاج و قلمچی هستیم. پس چیزی فراتر از دانستهها و دانستن اپروچها باید داشت. چیزی که بولگاکوف به شمِ پزشکی ازش یاد میکند. پزشکبودن به داشتن اعتماد به نفس و جرئت است. نکتهی مهمِ آن، پیگیریِ سوالات است. ویژگیای که خیلی از کسانی که کتابخوان حرفهای اند و در حوزههای مختلف کتاب میخوانند تا جواب سوالهایشان را بیابند هم دارند.
معنایی که در ابتدای ریویویم از آن گفتم، بالاخص با فیلم «ریش قرمزِ» کوروساوا برای من شروع به پیدایش کرد. فیلمی که مثل این کتاب، نشان میدهد که چطور باید تجربه کسب کرد، چطور باید رنج مردم را «فهمید». چطور بقول امیرکبیر، ما مسئول جهل آنها به بیماریها هم هستیم، و صرفِ غر زدن به عدم رعایت بهداشت توسط بیمار، ما را به پزشک باسواد و ماهر تبدیل نمیکند.
برای پزشک شدن باید همهی ابعاد بشر را فهمید؛ فیزیولوژی، علوم انسانی، و هنر.
برگرفته از goodreads![Robert Khorsand.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/f94c62cbe140a3b5f38a09b817dad470b620aeb4f071ea1f51b7216b990a7c37/robert-khorsand.jpg)
Robert Khorsand
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۶/۲۶
این ریویو را نخست با نقد مترجم آغاز میکنم
آقای آبتین گلکار چرا موخرهها را در پیشگفتارها ریختید؟
در پیشگفتار بولگاکوف را معرفی کردید، خیلی کار پسندیدهای کردید چون همهی خوانندهها ممکن است او را نشناسند و نخستین کتابی باشد که از او میخوانند اما وقتی فصل آخر(مرفین) هیجانانگیزترین فصل کتاب است چرا در مورد این بخش در پیشگفتار صحبت میکنید؟ کافی بود این بخش را در قالب یک موخره کار کنید.
از این نقد که بگذرم شایسته است تاکید کنم که من ترجمههای آقای گلکار را میپسندم و این کتاب نیز از ترجمهی روانی برخوردار بود اما نمیتوانستم نقدم را بازگو نکنم.
نکتهی مهم:
به دوستانم که نیت به خواندن این کتاب را دارند، پیشنهاد میکنم فکر کنند روز مطالعه چهارشنبهسوری است و پیشگفتار مترجم هم آتش و از روی آن با همان شادابی بپرند و به اصل داستان برسند و پس از پایان کتاب به سراغ پیشگفتار بروند.
بگذریم،
این کتاب از هفت فصل + یک ابرفصل(مرفین) تشکیل شده و بولگاکوفِ دوست داشتنی در هر فصل خاطرات خود از دوران ابتدایی پزشکی خود یعنی وقتی که ۲۳ سال داشت و تازه فارغالتحصیل شده بود نقل میکند و پرواضح است که داستانها و وقایع واقعیست.
من به عنوان کسی که بولگاکوف را دوست دارم و یکی از نویسندههای محبوبم است با سطح انتظار تعدیل شده به سراغ این کتاب آمدم اما نهایتا از خواندن هر فصل آن لذت بردم و از خواندن آن به هیچوجه خسته نشدم.
این کتاب چیز زیادی نداشت که بخواهم از آن نقل کنم اما خواندنش رو به دوستانم به خصوص دوستانی که به بولگاکوف علاقه دارند پیشنهاد میکنم.
بیست و ششم شهریورماه یکهزار و چهارصد
برگرفته از goodreads
چقد عجیب. من اینو اصن نزدم که خوندمش. بعد قلب سگی خوندم. و عاشقش شدم! نه فقط عاشق این کتاب، عاشق خود بولگاکف! نه حالا عاشق واقعاً. :)) ولی خیلی بهم چسبید. تمام تلخیها و لحظات استرسزا و بامزه و حساس، همه عالی بودن. خیلی برام زنده بودن، انگار همون جا بودم. مثلاً یکی از دستیارهاش بودم. چقد عالی بود. بازم میخونمش. هایلی ریکامندد.
برگرفته از goodreads![Banafsheh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/730f257941ffd5564ea582666d14013e5117898f24502656f8b08a13ff710706/banafsheh.jpg)
Banafsheh
5 out of 5 stars
۱۳۹۷/۵/۱۸
اولین کتابی که از بولگاکف خوندم مرشد و مارگریتا بود و چقدر به قدرت نویسندگیش اعتقاد پیدا کردم با همون کتاب.
نمیدونستم پزشک بوده و نمیدونستم همچین پزشک حاذق و دلسوزی بوده !! این کتاب خاطرات بولگاکف هست از دوره طرحش در یک روستا و اولین تجربیات پزشکیش. برای منی که هیچ علاقه ای به پزشکی ندارم و حتی کمی ترس و انزجار هم دارم نسبت به هر مورد مرتبط با علم پزشکی، این کتاب میتونست باعث بشه کلا از بولگاکف زده بشم ولی ... انقدر هنرمندانه و زیبا نوشته شدن این خاطرات و به قدری جزییات انسانی ظریفی چاشنی حقایق علمی کرده بولگاکف نازنین که این کتاب شد جزو یکی از بهترینهایی که امسال خوندم❤️
داستان انتهایی کتاب به نام مورفین که شرح تجربیات خود بولگاکف در دوره ای هست که اعتیاد به مورفین داشته قطعا یکی از بهترینهای سبک خودشه و صد البته بسیار تاثیرگذار😥
برگرفته از goodreadsیادداشتهای یک پزشک جوان در واقع نوشتههای بولگاکف هست از خاطرات خودش در زمانی که در جایی دورافتاده به عنوان پزشک مشغول به کار شده. این نوشتهها پس از مرگش به صورت کتاب منتشر شده. متن جذابیت لازم رو داره و ترس و دلهره های یک پزشک تازه کار رو زیبا توصیف کرد.ه
برگرفته از goodreadsبولگاکوف تو این کتاب از تجربههای پزشکیش در مدتی که در قصبهی کوچیکی طرحش رو میگذرونده حرف میزنه. همهی روایتها فوقالعاده جذابن، احساس پزشکی که با تمام وجود قصد کمک به بیماراشو داره و با وجود عدم تجربه و ترسی که خیلی وقتها وجودش رو در برمیگیره از بیشتر درمانها سربلند بیرون میاد.
داستان آخر که دربارهی اعتیاد پزشکی به مورفینه (و در حقیقت تجربهی سخت و عجیب خود بولگاکوف درمواجهه با این اتفاق دردناکه)، میخکوب کننده بود! نابودی و سقوط تدریجیای که یک انسان میتونه برای زندگیش رقم بزنه بیرحمانه توصیف شده و زجر و رنجی که فرد معتاد با تمام وجود باهاش دست و پنجه نرم میکنه تو تک تک جملات حس میشه.
«مورفین» رو خیلی دوست داشتم اما بقیه داستان هم هرکدوم در نوع خودشون بینظیر بودند.
توصیفاتی که پزشک از جهالت و خرافات مردم قصبه، و از همه عجیبتر تلاششون برای تن ندادن به دورههای درمانی میکنه منو یاد نمونههاش تو کشور خودمون مینداخت. البته با تفاوت زمانی صد ساله. اینکه جهل در همه جای دنیا شکل یکسانی داره و تاسف برانگیزه.
فضای بیمارستانی که بولگاکوف در اون کار میکنه و روزهای برفی و طوفانیای که بیمارها به سختی برا معالجه به دفترش مراجعه می کردند، دستیارها و ماماهایی که به مرور زمان درکار خودشون متبحر شده بودند و همیشه همراه و کمک کننده بودند و در نهایت تلاش بیاندازهی عدهای برای کمک به آدمهای روستایی دور افتاده، همه و همه لذت بخش و دوست داشتنی بود.
برگرفته از goodreads"همین چند وقت پیش این ها را خوانده بودم . تازه زیر مطالب مهمش را خط هم می کشیدم و روی هر کلمه دقیق می شدم و همه ی وضعیت های مختلف اعضا و روش های مختلف را در ذهن مجسم می کردم . موقعی که داشتم میخواندم به نظرم میرسید که تمام متن برای همیشه در مغزم حک شده است .
ولی حالا از همه ی انچه خوانده بودم فقط یک عبارت در ذهنم بود : <وضعیت عرضی وضعیت فوق العاده نامطلوبی است.>
حرف حساب جواب ندارد . واقعا نامطلوب است ،هم برای خود زایو و هم برای پزشکی که شش ماه قبل از دانشگاه فارغ التحصیل شده است."
.
دوچرخه سواری بدون" کمکی"برای بچه ای که تا الان سوار سه چرخه میشده ترسناکه ، همونطور هم طبابت و قبول مسیولیت برای فردی که تا چند ماه پیش حداقل یه پزشک باتجربه روی کارش نظارت داشته.
نمیدونم شایدم فقط باید نترسیم و سعی کنیم تو جهت مناسب پدال بزنیم .
این کتاب یه جورایی منو با ترس هام روبرو کرد و کتمان نمیکنم که یه جاهاییش ضربان قلبم رفت رو صد یا دستام شررع کرد به لرزش :)))
برگرفته از goodreads![Niloofar Masoomi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/352c020a93771f61549930b03789eba78279c1712051257a2391e5c10dcdb289/niloofar-masoomi.jpg)
Niloofar Masoomi
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۱۲
کتابی به شدت خوشخوان، ساده و روان هست
داستان ها به هیچ وجه خسته کننده نیستن و ترجمه هم بسیار عالی ست
بعد از مدت ها داستان کوتاه برایم لذت بخش بود.
برگرفته از goodreadsواقعا بولگاکف داره تبدیل به یکی از نویسندههای مورد علاقهم میشه
چقدر خوب شرایط یک فارغالتحصیل رشته پزشکی رو توصیف کرده که برای دورهی طرح به یک منطقه دورافتاده فرستاده شده و شب اول رسیدنش به اونجا دعا میکنه که امروز مریض فتقی یا مورد زایمان خطرناک براش پیش نیاد.
داستانها خیلی پرکشش و خواندنی هستند و حس و حال سریالهای پزشکی و پرستاری رو برای خواننده زنده میکنن، یه جاهایی نفس توی سینه حبس میشه که عمل جراحی چطور پیش میره و یه جاهایی ناراحتکننده هستش به خاطر حماقتهای مردم در عدم توجه به بیماری خودشون یا نزدیکانشون
من دوستش داشتم. حتی نمیتونم بگم کدوم داستان رو بیشتر دوست داشتم چون هرکدومش به نوعی جالب بود
برگرفته از goodreads![Ali Karimnejad.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/3f7e11904512387cdbdcfbf07a27a945e95b6f950507bfcd350f28964e770a90/ali-karimnejad.jpg)
Ali Karimnejad
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱۰/۱
یک داستان خواندنی
حقیقتش کمتر پیش میاد دوستانی رو که میگن از خوندن فلان کتاب "لذت" بردم رو درک کرده باشم. ولی در مورد این کتاب، انصافا اینچنین بود! بسی حال بردیم! چه نثر زیبا و شیرینی! چه ترجمه معرکهای! واقعا عالی بود.👌ا
کتاب در واقع اولین تجربیات پزشکی بولگاکف هست که به مدت یک سال در یک روستای دور افتاده مشغول به خدمت میشه. وصف اولین مواجه با بیماران بدحال، زنان در حال زایمان، فتق بیرون زده که از جمله بزرگترین وحشتهای دکتر جوان بوده :)) و البته حماقتهای مردم امّی و بیسواد روستا، لحظات خندهدار و خواندنی رو رقم زدن که بولگاکف استادانه تونسته بدور از تکلف و در کمال سادهنویسی اونها رو خیلی دقیق و ملموس ثبت کنه. ارزش این نثر زمانی برای خواننده بیشتر روشن خواهد شد که متوجه میشه متن تا حد زیادی به واقعیت وفادار مونده و برای خوشایند مخاطبش دستخوش اغراق نشده.
پ.ن: طبیعیه که دکتر جوان ما بیشتر از موفقیتهاش و خوششانسیهاش در کتاب نوشته تا خرابکاریهاش. با این همه، حتی با در نظر گرفتن این مساله نمیتونم بولگاکف رو تحسین نکنم! چنین سطح از مهارتی بعد فارغ التحصیل شدن از دانشگاه واقعا برام جالب توجه بود. واقعا ما زمانی که دانشجو هستیم درست تحصیل نمیکنیم. و این بعدا هم برای خودمون هم برای جامعه کاری که درش قرار میگیریم خیلی گرون تموم میشه. این رو به عینه در محیط کار دارم میبینم. از مشاهدات شخصی خودم میتونم بگم که اون جدیت و مسئولیتپذیری در زمان تحصیل، در دانشجوهای ما وجود نداره. فکر میکنم بخشی از این مساله برمیگیره به اینکه اون چیزی که در خارج از ایران بچهها در دوره دبیرستان تجربه میکنن رو ما تازه در دوران دانشگاه بهش دسترسی پیدا میکنیم. خیلی دیر متوجه میشیم که چقدر لازمه در کار جدیت بخرج داد.
< قسم به آن لحظه که پ. ن از خود متن بیشتر شود!ا>
😑
برگرفته از goodreads![Navid Honarjoo.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/66e0a404b7e2556e6a9d325d2e8c40d313e78f4920a55d1da4b23f6edd826937/navid-honarjoo.jpg)
Navid Honarjoo
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۲/۱۸
این کتاب را خیلی پسندیدم، چون:
۱- این اولین کتابی بود که از بولگاکف میخوانم، چه نویسندهی چیره دستی!
بسیار خوب و تکنیکی مینویسد. مثل سایر نویسندگان روسی خوبی که تاکنون آثارشان را خواندهام، مسائلی به ظاهر ساده را به زیباییِ هرچه تمامتر موشکافی میکند و مفاهیم عمیق بشری را به سادگی هرچه تمامتر، شرح میدهد. تازه این کتاب معروفترین کتابش هم نیست. «مرشد و مارگاریتا» و «قلب سگی» معروفترند که هنوز آنها را نخواندهام و باید خیلی خوب باشند.
۲- ترجمهی آقای گلکار عالی است، و پیشگفتار و پاورقیها مختصر و مفید. چه خوب است که چنین مترجمان باسواد و درجهیکی داریم.
۳-به عنوان کسی که دو سال در یکی از مناطق محروم و بد آب و هوای ایران طبابت کرده، تکتک داستانهای کتاب را با جان و دل درک میکردم. وقتی در «حولهی نقش خروس» مینویسد:
«تلاش میکردم حرف زدنم سنجیده و با طمأنینه باشد. مثل آدمهای بیست و سه سالهای که تازه دانشگاه را تمام کردهاند ندوم» و وقتی از نگرانیاش از مراجعه بیماران بدحال اورژانسی در بیمارستانی با امکانات اولیه میگوید، خوب میفهمم از چه چیزی حرف میزند.
وقتی در «تعمید با چرخش» و «گلوی آهنی» با ترس و لرز اقدامات جراحی را برای نخستین بار در عمرش انجام میدهد، و نگران از دست دادن بیماران است، ترس و نگرانیاش را با پوست و گوشت حس میکنم.
وقتی از تشخیص ندادن بیماری در «چشم غیبشده» شرمنده میشود درکش میکنم. و وقتی از جهل مراجعانش برای پیگیری درمانشان در «ظلمات مصر» و «جوش ستارهشکل» مینالد، به او حق میدهم.
و تجربه شخصی او از مصرف «مورفین» که در هیچ کتاب درسی پیدا نمیشود.
بیصبرانه مشتاق خواندن بقیهی آثار بولگاکف هستم.
برگرفته از goodreadsدرمورد کتاب فقط میتونم بگم که دوستش داشتم و بعد از یک دوره نسبتا طولانی دوری از کتاب و کتاب خوانی انتخاب خیلی خوبی بود.
پ.ن: اسم سرخ پوستی من "نصفه و نیمه رها کننده کتابهاست".
یادمه یه دوستی بهم میگفت تو درحق کتابا جنایت میکنی:) راست میگفت.
اما گمونم بالاخره تونستم باطل السحر این طلسم رو پیدا کنم.
اونم اینکه کارنتلی ریدینگ تعطیل.
واقعا نمیدونم تحت چه مکانیسم روانی این اتفاق میفته اما اد کردن کتاب ها توی گودریدز همانا و صفر شدن میل و انگیزه ام به ادامه دادنشون همانا،
حتی کتابایی که ازشون خیلی خوشم اومده!
خلاصه که دیگه با خودم قرار گذشتم تا وقتی کتابی تموم نشده توی گودریدز ادش نکنم.
برگرفته از goodreads![Ali Book World.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/4e96bd84b366d2c42b75d28cecfd2dce3eb0ba51678cee08474838fae23f6605/ali-book-world.jpg)
Ali Book World
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۴/۳
این کتاب از ۸ ماجرا تشکیل شده. (داستان کوتاه)...
بولگاکوف (نویسندهی کتاب) بعد از گرفتن مدرک پزشکیش برای طبابت وارد یک روستا میشود و کارش را آغاز میکند. این کتاب، داستانِ ماجراها و یادداشتهای واقعی این نویسنده در غالب شغلش، پزشکیست.
" پرهیجان، زیبا و خوشخوان "
برگرفته از goodreadsمن کتاب رو دوست داشتم. برام دیدن فکرهای پزشک و رفتارش در ماجراهای مختلف جالب بود ولی در عین حال استرس زیادی هم میگرفتم.
برگرفته از goodreads![Ali Ahmadi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/5b45caa98564d77284e9865d0d0c5bf7244c8a65428618897dfbb06bd7aa3ef6/ali-ahmadi.jpg)
Ali Ahmadi
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۵/۷
پزشکی نه تنها این توان را دارد که شما را در گرداب کشیکها و دیدن بیماران غرق کند، طوری که روزی پنج ساعت بخوابید و بابت همان مبلغی که آخر ماه میگیرید — که اگر در دست بچه هم بگذارید قهر میکند — حسابی شکرگزار باشید، بلکه میتواند آنچه از ذوق و قریحهی ادبی و هنری در شما مانده را نیز لاغر و لاغرتر کند تا ازتان چیزی نماند جز مردهای متحرک که اوج لذتش چای خوردن در وقت استراحت است.
اما خوشبختانه در مورد بولگاکف قضیه فرق میکرد. در روزهایی که روسیه غرق مهمترین اتفاقات دوران معاصرش بود، او نه در توفان حوادث، بلکه در کولاک و برف روستایی مدفون بود که دست کم یک روز با اولین نشانههای تمدن امروزی فاصله داشت. زمانی که همقطاران او دغدغه دولت موقت و انقلاب را داشتند، او فکر و ذکرش معطوف به فتق از جا در رفته و جنینِ چرخیده در رحم بود. زحمتکشان دنیای بولگاکف به فکر درانداختن طرحی نو نبودند، بلکه با جوشهای ستارهای سیفلیس سر و کله میزدند. و او در میان همهی کارهای روزانهاش مینوشت.
یادداشتهای یک پزشک جوان، مجموعه خاطراتِ داستانیشدهی بولگاکف از همین دوران است. روزهای تنهایی، بیتجربگی، مسئولیت زیاد و خواستههای بسیار زیادتر مردمانی که نه تنها وخامت وضعشان را باور نداشتند، بلکه همیشه شربتی میخواستند تا تمام دردهایشان را شفا دهد. بولگاکف که هیچ گاه میانهی خوبی با انقلاب اکتبر نداشت، خواسته یا ناخواسته در این داستانها نشان میدهد که هرچند تغییر سیاسی ضروری و پیشروانه باشد، همیشه خطر بیتوجهی به بطن ماجرا وجود دارد. دهقانان قریهی بولگاکف احتمالن نه تنها بهرهای از این تغییرات انقلابی نبردند، بلکه هیچ بعید نیست در جریان قحطیهای دوران استالین نیست و نابود شده باشند.
نشر ماهی و آبتین گلکار، داستان کوتاه مورفین را هم به این مجموعه ضمیمه کردهاند که روایتی دست اول است از آنچه فرد معتاد به این ماده از سر میگذراند. البته که او به شکل عجیبی این دوره را هم پشت سر میگذارد و دیگر هیچ گاه به افیون برنمیگردد!
برگرفته از goodreads![Asal.Sarkhani.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/99edd2b50c73e8aa61f5c22a2e4e3d67286792862aa914891681103346993aeb/asalsarkhani.jpg)
Asal.Sarkhani
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۴/۲۷
احساس میکنم ،به موقع خوندمش…
بومگارد اوایل داستان هم سن منه ،۲۳ساله،تازه از دانشکده فارغ التحصیل شده ،(یعنی من ؛۴سال بعد و در ایران فعلی!)
گرچه خاطرات برای یه عصر دور و غریب و کشور دیگه اس ؛اما برای من در این دوره و این آموزش پزشکی ملموس و قابل درکه ،خلأ های آموزشی و تجربیاتی ،درماندگی ها ی پزشک جوانی که از دانشکده تنها مدرک و چند نمره ی کامل به یادگار داره! و البته حضور ذهنی نسبتا دقیق از علائم و نشانگان تشخیصی داره ….
در کل داستان ها ی کتاب،تجربه های نرسیده ی من در دنیای پزشکی و هرکسی که حتی پیوندی با این فضا نداره،جذابیت داستان رو بیشتر میکنه ،همیشه برام محتوای عاطفی فکر یک درمانگر (پزشک) مهم بوده و این مثل یه راز برام بازگشایی نشده مونده ،حتی با نوشته های بومگارد ؛اونجا که نوشته :
جایی در اعماق وجودم که هنوزنسبت به درد و رنج انسان ها
بی اعتنا نشده بود ،بهدنبال کلماتی برای هم دردی می گشتم.
این داستان برای من و رفیقانم بارها بازخوانی شه …
………………………………………………………………………
اشتیاق غریبی به تجربه و زیستن داستان های بومگارد داشتم:)
برگرفته از goodreads![Madam Eli.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/846eb982846b911679cb2a333f78ea6d837edcea0c7da35efb4b1bb87a7633a7/madam-eli.jpg)
Madam Eli
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۰/۲۵
خیلی خیلی عالی و دلنشین و آموزنده...
بخوانید و لذت ببرید
اگر از بچههای علومپزشکی هستین که لذت دوچندان میبرید و خواندنش از واجباته!
برگرفته از goodreadsمیخائیل بولگاکوف را به عنوان نویسنده ی مرشد و مارگریتا و دل سگ میشناختم، اما بولگاکوف در این کتاب یک پزشک جوان است که به قول خودش مستقیم از روی نیمکت دانشگاه به روستایی دور افتاده پرتاب شده.
در هشت داستان کوتاه این مجموعه دکتر بولگاکوف جوان داستان هایی از زندگی و دوران کارآموزی خود در قصبه ای دور افتاده را روایت میکند. در کنار وجه قصه پرداز و سرگرم کننده داستانها و زبان شیرین راوی، هر از گاهی ردی از قلم شیوای نویسنده ی سرشناس را نیز میبینیم، به ویژه داستان مورفین که گویا آنهم برگرفته از تجربیات شخصی خود بولگاکوف است زمانی که درگیر اعتیاد به مورفین بوده.
ترجمه نیز بسیار روان و گیرا بود.
در مجموع یک کتاب خوب و لذت بخش
:)
برگرفته از goodreads![Asad Asgari.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/6e77917c2b8444fcc85e9dd097ecb9b745718174e478fa4e39cc7d433b86a17b/asad-asgari.jpg)
Asad Asgari
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱۲/۱۴
کتاب از نثر روان، ساده و گیرایی برخورداره و راوی تجارب و خاطراتش در مواجهه با بیماران، هراسها و دل نگرانیهایش در معالجه هریک از آنها را با لحنی صادقانه به مخاطب عرضه میکنه. اگر بخوام مقایسهای کنم بین آثاری که از بولگاکف خوندم، به نظرم مرشد و مارگریتا و قلب سگی جایگاه به مراتب بالاتری از این کتاب دارند، هم از نظر داستان پردازی و شیوه روایت و هم از نظر زبان استعاری و نمادگونهای که بولگاکف در هریک از آن دو اثر از اون بهره برده بود تا پیامش را با عبور از سانسور به مخاطبش عرضه کنه. در پایان نباید از کنار ترجمه خوب آبتین گلکار هم به سادگی رد شد که خوندن اثر رو برای خواننده بسیار دلنشین کرده. نمره واقعی من به این اثر بین 3.5 تا 4 که بخاطر بولگاکف بهش 4 ستاره میدم.
برگرفته از goodreads![_PARNIAN_.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d8cb6c496b9c36d217795cafd2e14e8ced7ed0f5d05e6051d1a9487afc5b1ca8/parnian.jpg)
_PARNIAN_
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۷/۱۴
خاطرات پزشکی میخاییل بولگاکف نویسنده ی مرشد و مارگاریتا در اوایل کارش است.
آن ابتدا آنقدر از بیماری های مختلف و چگونگی درمانشان می ترسد که به دفعات میبینید نوشته خدایا چه غلطی کردم رفتم پزشکی خواندم!
با هر زایمانش، با هر فتق، با هر جراحیش همراه میشوید و البته دلتان هم ریش می شود!
اواخر کتاب دفترچه خاطرات هم دانشگاهیش به او به ارث میرسد. و شرح وابستگیش به معشوقه اش و بعد به مورفین. تاثیرگذار است واقعا .کتاب را دوست داشتم. بعضی جاها دلم برایش میسوخت، چهره درهم میکشیدم و بعضی جاها هم تعجب میکردم :)
برگرفته از goodreadsیک کتاب جذاب، با یک ترجمه جذاب تر که آدمو پرت میکنه به یک روستای دور افتاده در روسیه.
واقعا خوندنش حال و هوامو عوض کرد و چسبید.
از بهترین کتاب های جیبیِ نشرماهی .
برگرفته از goodreadsبه نظر من چیزهایی که از قله ها و اوجهای زندگی یاد میگیریم ارزشمندترین دانستههامون میشن. اوج رنج، اوج فشار، اوج خوشحالی و… حالا تصور کنید خاطرات پزشکی از دورانی که اوج فشار دوران پزشکیش رو سپری میکنه میخونید و اون هم با قلم میخائیل بولگاکف!
قطعا مخلوق این ترکیب یک کتاب شگفت انگیز، مسحور کننده و دلهره آوره.
برگرفته از goodreads مازاد: هنوز وارد دوران بالین نشدهام و از دور نگاهش میکنم ولی ترسهای کافی نبودن برای نجات جان یک انسان کاملا برام ملموس بود چرا که حتی در این دوران علوم پایه گاهی هنگام سرسری خواندن آناتومی و فیزیولوژی این تشر را به خودم زدم که فلانی نکنه اینایی که الان داری بیحوصله میخونی بعدها باعث آسیب رسوندنت به جان دیگری باشه! نمیدونم تو دوران استاژری و انترنی چقدر قراره مهارت کسب کنم و اصلا چقدر قراره شبیه آقای بولگاکف هه فن حریف بشم اما میدونم تخصصی کردن رشتهها جدای از همه ی خوبی هاش باعث محدود شدن سواد و مهارت میشه شاید چون تصویری که از پزشک داشتم چیزی شبیه به راوی این کتابه باعث میشه از این محدود شدن نگران باشم و خوشم نیاد موضوع دومی که تو بطن این کتاب برام مهم بود شرح و مبسوطیه از جملهی اینکه ممنونم از بیمارانی که به من فرصت آموختن و تجربه کردن دادن و در آخر اینکه باز بهم یادآوری شد که هممون در ابتدای انجام یک کار اضطرابها و نگرانی های مشترکی تجربه میکنیم و تنها باید پا پیش گذاشت و نترسید و تجربه کرد و یاد گرفت.
کتاب خوشخوان و دلنشین و کوتاهی بود؛ از خوانشش لذت بردم. روایتی است از پزشکی تازه فارغ التحصیل شده که به تنهایی باید با حادثه های پیشبینی ناپذیر منطقه ای دور مواجه شود و جان کسی را نجات دهد و از ترسها و نگرانی ها و نحوه ی مواجهه با این ترسها تا انتظارات دیگران از او و در همه زمان فارغ از اینکه در چه حال و زمانیست آماده برای طبابت سخن گفته و روایت کرده.
برگرفته از goodreads![باقر هاشمی.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/7a42b3ea2bf6989ed255a885ff80fd0689547afd6c65c30d78852a220bed7532/%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C.jpg)
باقر هاشمی
5 out of 5 stars
۱۳۹۶/۸/۱۴
قدیم که کتاب «دل سگ» از این نویسنده رو خوندم، ازش خوشم نیامد و برای همین سراغ کارهای دیگهش نرفتم. چند وقت پیش توی کتاب فروشی، اتفاقی چشمم به «یادداشت های یک پزشک جوان» افتاد و جذب عنوانش شدم، بعد دیدم از بولگاکوفه، اما در نهایت خریدم و شروع کردم به خوندنش.
موقع خوندن از تعلیقات عالی داستان ها به وجد آمدم و بارها به توصیفات عالی نویسنده و ترجمه ی خیلی خوب آبتین گلکار آفرین گفتم. داستانها به قدری جذاب بودند که من رو از زمان و مکان جدا می کردند و یکراست به اون دهکده ی کذایی می بردند:
این کتاب مجموعه داستانهایی از بولگاکوفه که در اوایل خدمت پزشکیش(سال ۱۹۱۷) در روستایی دور افتاده جریان داره و طبق یادداشت های همسر نویسنده، اتفاقاتی که توی داستانها می افتند واقعی هستند. در انتهای کتاب، داستان مورفین آمده که ماجرای اعتیاد خود بولگاکوف به مورفینه(که من رو یاد کتاب «مردی که در غبار گم شد» نصرت رحمانی انداخت).
«یادداشت های یک پزشک جوان» برای من ارزش پنج ستاره و چندبار خونده شدن رو داره.
برگرفته از goodreadsاین سومین کتابی است که از بولگاکف میخوانم و مانند هر دو بار پیش (قلب سگی و مرشد و مارگریتا) قلمش مرا حسابی مجذوب کرد. آنچنان بیان شیوا و گرم و صمیمی دارد و اینقدر خوب و صادقانه خواننده را با جزئی ترین احساس های درونی اش همراه کرده که انگار در همان لحظه و همان جا، کنار تخت جراحی و رو به روی بولگاکف ایستاده ای و همان ترس ها و دلهره ها را تجربه می کنی و همانقدر از پیروزی لذت می بری
این کتاب بیان تجربه های پزشکی بولگاکف است و جدی ترین افکارش را بر کاغذ آورده است اما رگه هایی از طنز را که در آثار بعدی اش به کمال می رسد در این اثر هم می توان دید که بر زیبایی و جذابیت متن افزوده
برگرفته از goodreads![Zoha Mortazavi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/7e2f42ec479164dab7736743814f2e3eb71180ca778a16f426f51afdff3dc7d7/zoha-mortazavi.jpg)
Zoha Mortazavi
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۹/۵
پنج ستاره، بیشتر به خاطر اینکه شخصا درکش کردم نه اینکه لزوما اثر فوق العادهای باشه. تمام این مسائل و این هراسها و اضطرابهایی که توصیف میکنه رو عیناً تجربه کردم وقتی تازه شروع به کار کرده بودم. چقدر گاهی به خودم افتخار کردم و گاهی به خودم لعنت فرستادم. حالا چندساله که کار میکنم و هرگز برای هیچ مریضی کم نگذاشتم، مدام مطالعه کردم بعد دفاع و روز به روز با سوادتر شدم. به دانشجوهایی که اومدن پیشم برای کارورزی یاد دادم که وجدان کاری مهمتر از همهست حتی سواد. وجدان که داشته باشند خو�� به خود وسواس میگیری که سوادت رو ببری بالاتر. مریض حق گرفتن بهترین خدمتها رو داره.
کتاب رو توصیه میکنم مخصوصا به علومپزشکیهایی که میخوان طرحشون رو شروع کنن.
برگرفته از goodreads![Shakiba Bahrami.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d3c619a36cab3156e52bd52d6a14b295ea6ec5b5558bee8e8af9f969dbb9b35a/shakiba-bahrami.jpg)
Shakiba Bahrami
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۱۱/۲
بولگاکوف، علاوه بر نویسندهبودن، پزشک قابلی هم بوده. این کتاب خاطرات اوایل طبابتش به عنوان پزشک روستاست. پیشنهاد میکنم به جای رویافروشیهای مدرسین کنکور و مشاورها، این کتاب رو ب��ونید اگر میخواید پزشک بشید؛ مخصوصاً داستان "مورفین" که تجربهی شخصی بولگاکوف از اعتیاد به مورفین در قالب داستانه.
بعداًنوشت: جاهایی از کتاب، بولگاکوف از اعتقاداتی میگه که مانع درمانه. برای کودک بینوایی، اجازهی جراحی نمیدن، چون سنتیان. یا مثلاً بخشی از کتاب هم جالب بود که بولگاکوف تشخیص اشتباه داده بود و مادر نوزاد قبول نکرده بود، بعدش اومد پیشش و میگفت "دیدی اشتباه گفتی؟" و بولگاکوف توصیه میکرد که پزشکان به خودشون غرّه نشن. :) ولی راستش یه جاهایی با خودم میگفتم "چرا نمیذاره بمیرن؟ مرگ حقه و آدمیزاد حق داره بمیره. به زود زنده نگه داشتن آدم هم گاهی ظلمه."
داستان "مورفین" رو به اونایی که اعتقاد دارن گل اعتیاد نداره هم پیشنهاد میکنم:))
برگرفته از goodreads![Ardavan Bayat.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/f041fb37c2fa3be6d3bb52ee9b455fd7666240c481f1dedcba63119fd968100f/ardavan-bayat.jpg)
Ardavan Bayat
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۴/۹
پایان خوانش: 1402.04.07
درست در آستانهی انقلاب اکتبر 1917 لنین، پزشک جوانی که در واقعیت خود بولگاکف است، پس از پایان دانشگاه در 23 سالگی با کارنامهای پر از نمرههای درخشان ولی با کمترین تجربهی پزشکی، پزشک بیمارستانی در روستایی دورافتاده میشود. در روستا او را با دانشجوی پزشکی اشتباه میگیرند و این باعث میشود به غرور و جوانی او بربخورد. از آن پس میکوشد ظاهرش را جاافتادهتر نشان دهد و در بیمارستان هم ادای پزشکان کارکشته را دربیآورد. پزشکی که پیش از او رئیس بیمارستان بوده، بهاندازهای دغدغهمند بوده که کتابخانهای پر از کتابهای پزشکی گردآوری کردهاست. افزون بر این هر چیزی که برای یک بیمارستان درستدرمان نیاز بوده، گردآورده تا بتواند بهترین خدمات را به مردم روستا و روستاهای پیرامون بدهد. در این بیمارستان چند دستیار و داروساز و ماما هم هستند که به بومگارد (نام پزشک در داستان) کمک میکنند.
آن گونه که از پیشگفتار مترجم «آبتین گلکار» برمیآید، بولگاکف دچار بزرگنمایی در بازگویی خاطراتش نشده، زیرا یادداشتهای همسر نخست او و اسنادی که از او در دست است، بیشتر این داستانها را با همین جزئیات تایید میکند. در این خاطرات همراه میشویم با بولگاکف تا از بیماریها و راهکارهای او آگاه شویم. بریدن ران دختر بیمار، بهدنیا آوردن بچهی چرخیده، سوراخ کردن نای دخترک، سیفلیس و... تنها چندتا از بیماریها و درمانهای بومگارد است. داستان پایانی نیز دربارهی اعتیاد به مورفین است که آن هم به تنهایی داستان کامل و اثرگذاری ست.
گاهی اندیشههای نویسنده دربارهی آرزوی مردن بیماران، آدم را خشمگین میکند ولی لابهلای همین داستانها، عشق نویسنده به آدمیزاد از هر چیز دیگری برجستهتر است. اینکه او با همهی توانش با نادانیها و نفهمیهای روستاییان میجنگد ستودنی ست. به راستی او با هر بیماری که روبهرو میشود، به دو جبههی جنگ میرود، جبههی نخست جنگ با بیماری و جبههی دوم، جنگ با بیمار یا همراهِ نفهمی که بیماری را جدی نمیگیرد و سبکسرانه باعث گسترش بیماری میشود.
این کتاب از آنهایی ست که میتوانم احتمال دوبارهخوانیاش را بدهم. یادت گرامی جناب میخائیل بولگاکف... سراغ قلب سگی و مرشد و مارگریتای جنابتان هم خواهم رفت!
فهرست:
پیشگفتار مترجم
1. حولهی نقش خروس
2. تعمید با چرخش
3. گلوی آهنی
4. کولاک
5. ظلمات مصر
6. چشم غیبشده
7. جوش ستارهشکل
8. مورفین
برگرفته از goodreadsواسه یکی مثل من که با درسِ زیست دبیرستان هم مشکل داشتم و حالم بد میشد از مباحثش، بعضی از تیکههای کتاب واقعا خوندنش سخت بود ولی با این حال خیلی دوست داشتم و حتما سراغ بقیهی کتابهای نویسنده هم میرم :)
تیکههایی از کتاب که دوست داشتم:
**معتاد به مورفین یک خوشبختی دیگر هم در اختیار دارد که هیچکس نمیتواند آن را از او بگیرد:توانایی سپری کردن زندگی در تنهایی کامل. تنهایی هم یعنی اندیشههای بزرگ و با اهمیت، یعنی رشد کردن، آرامش، خردمند شدن!
**مردم دانا از قدیمالایام گفتهاند که خوشبختی مانند سلامتی است: وقتی نزد کسی هست، هیچ جلب توجه نمیکند، ولی هنگامی که سالها میگذرند و میروند، آن وقت است که یاد خوشبختی در سرت زنده میشود، چهجورِ هم زنده میشود.
برگرفته از goodreads![Sareh Ghasemi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/da92d395945a58681d271f9fa0078862f69ed1f53e96150660ac8f6ea1afdd6c/sareh-ghasemi.jpg)
Sareh Ghasemi
4 out of 5 stars
۱۳۹۴/۱۱/۲۱
مرشد و مارگریتا رو که خوندم گفتم وااای عجب نویسندهای... حالا با خوندن این کتاب باید بگم عجب پزشکی!
بسیار لذت بردم از خوندنش... کاش مجموعهی وسیعتری میبود!
برگرفته از goodreads![Moujan Taghavi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/780d6282e31f70ec37b1eeeb6b3064ce2a36fad16c5633b473e1384f32df8bbe/moujan-taghavi.jpg)
Moujan Taghavi
4 out of 5 stars
۱۳۹۵/۵/۵
همین طوری برای خرید کتاب به عنوان هدیه رفتم شهر کتاب. با داشتن آن همه کتاب نخوانده دلم نیامد کتاب برای خودم نخرم. این کتاب رو نگاه کردم و جالب به نظر اومد خریدمش.
جالبه شرح داستان تجربه های اولش در پزشکی به همراه وصف دوران معتاد بودن هم کلاسی اش از زبان خود آن فرد. خواندنش خالی از لطف نیست. به نظر برای پزشک ها و دانشجو های مربوط به پزشکی کتاب خوبیه برای خواندن.
داستان پسری است که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه برای گذراندن دوران خدمتش به روستای دوری اعزام می شود و در انجا تنها دکتر موجود هست و باید خودش تصمیم انجام هر کاری و تشخیص نوع بیماری را بدهد و داستان اولین بیماران و چگونگی تشخیص هایش میشود داستان این کتاب
برگرفته از goodreads![Hanieh Habibi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/88691e4bd6a2056dd9f83bb0254eabd4449b0127a8d2f511496d7602dffb9237/hanieh-habibi.jpg)
Hanieh Habibi
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۸/۲۹
این کتاب، هم کتاب خوبیه و هم کتاب خوبی برای گروهخوانی ه.
امیدوارم خوندن این کتاب و مراوده با آقای بولگاکف، مسیر خوندن مرشد و مارگاریتا رو هم برام کمی هموار کنه.
برگرفته از goodreads![Ilgar Adeli.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/57a5a9b2aa1755417fad5b67889e9477c8b64d691f350cf652279fff21a11fe7/ilgar-adeli.jpg)
Ilgar Adeli
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۲/۹
راجب این کتاب توی وبلاگمم یه پست نوشتم ولی اون بیشتر راجب خودمه و این حِرفه
https://ilgaradeli.ir/?p=727 پشیمانی
اعتراف میکنم بزدلی بر من چیره شده بود و زیر لب به علم پزشکی و به آن درخواستی که پنج سال پیش به رییس دانشگاه داده بودم، لعنت فرستادم (از کتاب)
بشدت احساس پشیمانی کردم که چرا به دانشکده پزشکی پا گذاشتم و برای چه از آن آبادی دورافتاده سر در آوردم (از کتاب)
پشیمانی های بولگاکف از انتخاب پزشکی برام جالب بود . هر موقع یک مشکلی و مسئولیت سنگینی براش پیش میاد به پزشکی و خودش لعنت میفرسته یا به
قول خودش "بزدلی بهش چیره میشه".از این جهت برام جالب بود که خودمم با اینکه هنوز به قسمتای سختش نرسیدم هر از چند گاهی این حس بهم غلبه . میکنه. این برام تسکین دهنده بود. اصولا هر کار سختی پشیمانی داره و عشق بی حد و مرز و خوشی در تمام حال بنظرم یه توهمی بیش نیست
خواب
پایان هر ماجرایی ختم میشد به خواب. اینکه میخواست بخوابه. حتی وقتیم میخوابید منتظر بود بیدارش کنن. کابوس دیدن دیدن اینکه مریضاش مردن دیدن اینکه فردا 900 نفر میان واسه ویزیت. انگار خواب نفرینیه برای این حرفه. ...
شجاعت غرق درترس
توی یک فصل بولگاکوف از دختری میگه که دچار دیفتری شده. دیفتری که شدید بوده و بیمار بدون شکافتن نای و گذاشتن لوله مطمئنا میمرده. بولگاکوف بشدت از این عمل میترسید ولی چنان با اطمینان اصرار میکرد که این شجاعت غرق در ترسشو با تمام وجود تحسین کردم.
من تو چند باری که خون گیری کردم نا موفق بودم یکبار رگ پاره کردم چند بارم اصلا پیداش نکردم. و تو دفعات بعدی هم دستام میلرزید . امروز گفتم اصلا به روم نمیارم بلد نیستم و البته حتی نیازی هم نبود بلد باشم ولی امروز بلاخره تونستم اینجاست که باید از بولگاکوف تشکر کنم. به امید پروسیجر های پیچیده تر و شجاعت غرق در ترس بیشتر.
مورفین
بولگاکف در طی یک عمل برای یک مریض دیگر دیفتیری مجبور شد خلط بیمار رو با دهنش بمکه و بیرون بکشه. این برام واقعا قابل تحسین بود با اینکه میدونست خودشم مبتلا میشه و عذاب میکشه. تو ابتلاش به مورفین معتاد شد یکی از دوستاشم بر اثر اعتیاد به مورفین خودکشی کرده و فصل اخر راجب اونه راجب اینکه چطور یه معتاد خودشو گول میزنه و ذره ذره نابود میشه . اینکه چطوری یه معتاد رو درک نمیکنن . کسی این بیماری رو به رسمیت نمشناسه درک نمیکنه چطور این بیماران دارن میجنگن و نمیتونن . توصیفاتش از اعتیاد تکان دهنده بود. راجب اینکه یه معتاد تمام بدنش داره در برابر ترک زجه میزنه و عذاب میکشه.
کاش بیشتر معتاد هارو درک کنیم و کمکشون کنیم
جدیت
تو ریویو یکی از دوستان خوندم از اینکه چقدر جدیت تو دانشجو ها کم شده . چطور داریم سهل انگاری میکنیم. در تمام رشته ها انگار نمیفهمیم خوندن و دونستن بخشی از وظیفه ماست و جامعه از ما انتظار داره. اینکه چطور علم رو فدای اهداف کاملا ناقص سیستم اموزشی میکنیم. چطور وقتی لازم نیست چیزی واسه امتحان خونده بشه ولی میدونیم بعدا لازمه حذفش میکنیم. بریا دانشجو های پسر زیاد سخت گیری نمیکنن واسه یادگیری زایمان و اصولا جامعه هم همراهی نمیکنه. اینکه تو بری تو اتاق زایمان و دستت رو توی واژن بکنی تا جنین رو بچرخونی. ولی فردا روزی توی یه جای دور افتاده که تو تنها پزشک اونجایی و این زایمان های مشکل دار بیان باید بتونی نجات بدی. کاش کمی بیشتر جدی باشیم راجب انتطارات جامعه از ما.
یه مفهومی داریم به نام اهمیت پیدا کردن سنجه.این اهمیت یدا کردن سنجه بزرگترین اسیب سیستم اموزشیه در تمام دنیا بنطر من. بخوام بیشتر توضیح بدم به این شکله ما یه هدفی داریم و این باید پیشرفتش سنجش بشه ولی وقتی هدف بالا بردن خود این سنجه بشه دیگه آسیب شروع میشه.
مثلا من میخوام است��اده از گوشی رو کم کنم میام یه برنامه سنجش میزان استفاده نصب میکنم . هدف کم کردن گوشیه ولی وقتی تو بخوای فقط اعداد ثبت شده رو کم کنی از هدف دور میشی. نمرات سیستم اموزشی هم همین اثر رو دارن . هدف یادگیریه ولی وقتی بخوای سنجه پیشرفت یادگیری رو بزاری هدفت آموزش مختل میشه به این باید خیلی دقت کرد.
(پایینی از کتابه)
اخرین امتحان سراسری پزشکی قانونی به یادم میآید.استاد گفت :"در مورد زخم های شلیک نزدیک چه میدانی؟ بدون دستپاچگی شروع کردم تمام اطلاعات کتاب های قطور درسی را توضیح دادن سر انجام زبانم بند آمد استاد گفت:"تا بحال در چند درس 5 گرفته ای؟" (نمرات دانشگاهی روسیه از 5 است) گفتم در 15 درس و استاد به من 3 داد
و من در حالت مغشوش و شرمسار از انجا رفتم.رفتم و پس از مدتی کو.تاه به مریوا آمدم و اینجا تنها هستم فقط شیطان میداند در مورد زخمهای شلیک از فاصلهی نزدیک چه چیز هایی پیش میاد ولی وقتی الان یک نفر جلوی من روی تخت عمل افتاده و کف پر حبابی روی لبانش سرازیر شده بود که از خون به رنگ صورتی در آمده بود من دست و پایم را گم کردم؟ نه هر چند تمام سینهی او با گلولهی گرگ کشی از فاصله نزدیک دریده شده بود ریهاش دیده میشد و و گوشت سینه اش آویزان بود مگر من دست و پایم را گم کردم؟نه 1 ماه و نیم بعد زنده از بیمارستان من مرخص شد در دانشگاه حتی 1 بار هم این اتفاق نصیبم نشده بود که انبار زایمان به دست بگیرم ولی اینجا البته با دستهای لرزان در عرض یک دقیقه کارم را با آنها تمام کردم
پ.ن: بلد نیستم با قابلیت های گودریدز از قبلی بولد کردن و ایتالیک نوشتن کار کنم شرمنده
پ.ن۲: میدونم ریویو بیشتر راجب خودم شد ولی اشکال نداره اگه یک ماه پیش بود نمینوشتمش چون اینقدر این قضیه پزشکی مسخره شده ترجیح میدادم جایی نگم چون ترول میشه. ولی الان اهمیت نمیدم
برگرفته از goodreadsدوباره اشتیاق کتاب خوندن رو بهم برگردوند. خیلی وقت بود فاصله گرفته بودم از کتاب خوندن و این کتاب با نثر روون و داستانهای جذابش منو دوباره علاقهمند کرد. برام جالب بود من که از پزشکی خوشم نمیاد با دقت خط به خط و جزئیات عملهای جراحیش رو میخوندم. کتاب خوبی بود واقعا و دوسش داشتم.
برگرفته از goodreads![Shervin R.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/9a0ae4dc410f554fa0988bed77a3d4addda2d70cba0679f63caf8260cd9f3209/shervin-r.jpg)
Shervin R
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۸/۲۹
چند داستان کوتاه و تاحدودی پیوسته از دکتر تازه فارغ التحصیلی که مجبور است حرفه اش را در محلی نسبتا دور از شهر و امکانات تمرین کند. با بعضی از داستان ها همزادپنداری داشتم و درمجموع لذت بردم از این مجموعه.
پانویس های متعدد به نقل از همسر نویسنده در مورد زندگی شخصی بلگاکف و شباهتش با داستان برای من فوق العاده جذاب بود.
برگرفته از goodreads![Hasti Sharifi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/60b2c968f36e08b03ec2f3f13966e0bc571d8bead17ee5795574fe9ff9f8e2e8/hasti-sharifi.jpg)
Hasti Sharifi
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۶/۶
بعد از مدتها کتابی خوندم که تمام جملاتش برام زنده بود و با تک تک لحظات داستان همراه بودم.
از خوندنش واقعا لذت بردم و قلم بولگاکوف به دلم نشست ،به قدری که تصمیم گرفتم باقی آثارشم بخونم.
برگرفته از goodreadsInstagram.com/marco_ketab #ادبیات_روسیه 🇷🇺
یادداشت های یک پزشک جوان
نویسنده: میخاییل بولگاکوف
مترجم: آبتین گلکار
نشر: ماهی
برشی از کتاب
مردم دانا از قدیم الایام گفته اند: خوشبختی مانند سلامتی است وقتی نزد کسی هست هیچ جلب توجه نمی کند ولی هنگامی که سال ها میگذرند و می روند، آن وقت است که یاد خوشبختی در سرت زنده می شود، چه جور هم زنده میشود.
و اما قصه از چه قراره
اسم از بولگاکف که میاد خیلی هارو یاد مرشد و مارگاریتا میندازه، اما منو بیشتر یاد دل سگ انداخت که ده سال پیش برای دفاع ارشد دوستم میرفتم تو قطار تهران مشهد میخوندمش. از قضا این کتابش هم تو سفر استانبول خوندم. خلاصه بولگاکف خان تو همه ذهن ها جا داره.
این کتاب شامل ۸ داستان به نام های، حوله ی نقش خروس/ تعمید با چرخش/ گلوی آهنی/ کولاک/ ظلمات مصر/ چشم غیب شده/ جوش ستاره شکل و مورفین هستش که هم میشه به چشم داستانای جدا جدا نگاه کرد هم دنباله روی هم، چرا که بولگاکوف تو این مجموعه خیلی کوچیک و جمع جور از خاطرات مریض هاش توو دورانی که طرح پزشکیش رو توی روستای دور افتاده از روسیه میگذرونده میگه. تاثیر خرافاتی بودن مردم بومی توی تمام داستان ها پر رنگ بود و نقطه جذابش برای من همین بود. لذت خوندن رو مدیون ترجمه خیلی خوب آبتین گلکار هستیم.
البته که منو میخاییل جان فاصله روز تولدمون دو روزه😎 چقدر ما محشریم آخه. این کتاب رو به همه پیشنهاد میدم.
telegram.me/marco_ketab برگرفته از goodreads![Zidane Abdollahi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/b1687e2e5a63c8b467d25ec8acc951aad25ccf1c198df64b06bcc4e227a4b73c/zidane-abdollahi.jpg)
Zidane Abdollahi
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱/۳۱
ترم سه که کتاب رو خوندم، داشتم به این فک میکردم که واقعا چه خوب میشد داستان هایی که نویسنده نوشته با واقعیات عینی من از رشتۀ پزشکی یکی بود؛ فک کنم هر دانشجوی پزشکی ای قبل اومدن به دانشگاه تصوری مشابه با فضای این کتاب رو از پزشکی داشته؛ البته منظورم این نیست که داستانهای نویسنده واقعی نیستند! نه! داستانها در عین مستند بودن برای من خواننده لذت بخش بودند، اما خیلی به حسرت های من (از این منظر که میخواستم پزشکی در ایران حداقل مقداری از هیجان و پاکی داستانهای این کتاب رو داشت!) اضافه کرد! شیوۀ جذاب بیان داستان، زبان گرم و صمیمی نویسنده واقعا قابل ستایشه؛ توصیفات زیبای دکتر از محیط و بیماران باعث میشه صحنه از میان کتاب یهو(!) به فضای سه بعدی خالی جلوت بپره و بتونی خیلی خوب درکش کنی! البته این مورد ویژگی بقیۀ کتابهای دکتر بولگاکف نیز است؛ به شخصه از داستان های کوتاه کتاب خیلی بیشتر از اعتیاد به مورفین لذت بردم اما مطالب این بخش هم مخصوصا از لحاظ شیوۀ مبارزۀ نویسنده بسیار جالب بودند و جای تقدیر دارند.
برگرفته از goodreadsپر از شگفتی و هیجان!
این کتاب مجموعه ای از تجربیات بولگاکوف در زمانیه که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود و برای کار به قصبه ای دور افتاده میره
چالشی که وجود داشت، تطبیق دروس تئوری دانشگاه با عمل بود. روزانه حدود صد بیماری که صرفا توی کتاب دیده بود رو قرار بود درمان کنه و اوایل حتی واهمه داشت که از پسش بر نیاد
اما اونقدر تجربه کسب کرد و حرفه ای شد که شهرتش به شهر هم رسیده بود و مردم برای درمان بیماری هاشون توسط بولگاکوف راه طولانی رو طی میکردن
از خوندنش لذت بردم و تک تک خاطراتش رو زندگی کردم
برگرفته از goodreadsانتظار بیشتری از نویسنده ی مرشد و مارگاریتا داشتم. در مجموع کتاب خوبی بود. سومین کتاب بوگاکف بود که میخوندم. مرشد و مارگاریتا بهتر از همه بود . قلب سگی رتبه ی دوم میگیره و این کتاب رتبه ی سوم .
کتاب تجربیات شخصی نویسنده بود . چه شروع به کار به عنوان پزشک چه شرح مفصل( و انصافا قوی ) اعتیاد پزشک جوان.
دلم برای شخصیت معتاد کتاب که اخرش فوت کرد سوخت.
برگرفته از goodreads![Amirhossein Fattahi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/488c56f78dd305d836a5c3dc52329fe1392b2f63dd144d45ef1b3aa5e3990ddc/amirhossein-fattahi.jpg)
Amirhossein Fattahi
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۴/۲۰
حتی اگه به ظالمانهترین صورت ممکن هم بهش نگاه کنیم، کتاب "یادداشتهای یک پزشک جوان" بولگاکوف فوقالعاده بود. هر چقدر از زیبایی و راستی و سادگیش بگم، کم گفتم. کتاب در حقیقت خاطرات و نوشتههای بولگاکوف از حوالی سالهای ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ هست. وقتی که به عنوان یک پزشک تازهکار در روستایی در دورافتادهترین نقاط روسیه مشغول به کار میشه.
این کتاب با وجود اینکه داستان و رمان نیست (که تخیل جز اساسی و لازمش باشه)، بندبندش پر از تخیل و هیجانه. جوری که اگه کسی از قبل مطلع نباشه، احتمالا متوجه واقعی بودن روایتهای کتاب نمیشه و با اون مثل یکی از داستانهای بولگاکوف برخورد میکنه. جالبه که حتی در اون صورت هم، این "داستان" نقصی نداره و کشش بسیار شدیدی رو در مخاطب ایجاد میکنه.
برای من قشنگترین بخش کتاب هم روایت "مورفین" بود، که به قول بولگاکوف بسیار آموزنده هم بود. در سراسر این روایت، من خیلی به یاد داستان "سقوط" کامو افتادم.
ترجمه آبتین گلکار هم که مثل همیشه بینظیر بود. یه طوری شده که یکی از معیارهای انتخاب کتابهام ترجمههای ایشون هست :)
یعنی کتابی ببینم ترجمه کردن، سریع برمیدارم و دنبال موضوعش میگردم. اگه از موضوعش هم خوشم بیاد شکی باقی نمیمونه.
خلاصه که یه لطفی به خودتون بکنین و این کتاب فوقالعاده رو بخونین :)
برگرفته از goodreads![Parisa Soltani.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/10a5b04dc8d0713ba84ca1a827e2fe48f9640e5722f9373ec7c6167daca249dd/parisa-soltani.jpg)
Parisa Soltani
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۶/۲۹
خیلی دوست داشتم این کتاب و. کتابی بود که به سختی زمین میذاشتم. خیلی روان و گیرا بود.
برگرفته از goodreadsدر تمام صفحات باید به خودم یاد آوری میکردم که اینها داستان نیستند.حقیقت اند.همان حقیقتی که قرار است شش سال دیگر در طرح پزشکی خودم با آنها رو به رو شوم.شاید وضعیت طرح در زمان بولگاکف با وضعیت امروزی آن در ایران بسیار شبیه است.انتظار نداشتم که با اثری ادبی مواجه شوم و قطعا هم قرار نیست رخدادهایی حقیقی به آموزه های فکری داستان های دیگر و اثرهای ادبی آمیخته باشد.آخرین یادداشت با نام مورفین در این کتاب آن قدر متاثرم کرد که اشک هایم سرازیر شد و با باور این که یک پزشک ارزشمند جانش را در پی عشقی ناکام و اعتیادی درد آور از دست داد واقعا پر از آه است.قطعا دکتر پالیکوف نمیپندانشته روزی خاطراتش را کسی جز بولگاکف بخواند اما با انتشار این خاطرات امروز بعد از چند دهه خوانندگانی در کشورهای دیگر هم این اثر را که زندگی و مرگ شخصیتی برجسته را میخوانند.باید بگویم در برابر این خودکشی احساس مسئولیت میکنم انگار که دکتر پالیکوف که نوشته هایش بیش از نوشته های بولگاکف مرا در نوردید خودکشی کرد تا بگوید هر انسانی اگر وسوسه ی مصرف مورفین و افیون هایی امثال آن شد باید زندگی درد آور این پزشک را بخواند.ممکن است خواندن یادداشت های دیگر چندان جذابیتی برای خیلیها نداشته باشد اما من به عنوان یک انسان که عمیقا درد جانکاه مرگ دکتر پالیکوف را درونم جای داده ام از همه ی شما عزیزان میخواهم ��ه آخرین داستان این کتاب یعنی مورفین را بخوانید و به عزیزان در معرض خطر هم پیشنهاد کنید.شاید این گونه پالیکوف به جای عمر کوتاهش زنده بماند و روحش آرام بگیرد
برگرفته از goodreadsمیخائیل بولگاکوف نویسنده ی کتاب مرشد و مارگاریتا که خود در اصل پزشک بوده است .در این کتاب به صورت یادداشت های پراکنده ای خاطراتی از سالهای نخستین طبابت خود به تصویر کشیده است . سادگی و گیرایی متن برای کسانی که با این رشته سر و کار دارند جذابیت خاصی دارد.
نوشته هایی که در آن پزشک از ناتوانی ها و ترس هایش سخن می گوید، از مراجعات مکررش به کتاب های محدودی که در آن روستا در دسترسش بود و بیماری های عجیبی که در دوران تحصیل با آن مواجه نشده بود . این یادداشت ها بعد مرگ نویسنده به صورت کتاب در آمده است و در انتها داستان مرفین نویسنده است که در آن اعتیاد همکارش به مرفین به تصویر کشیده شده است اما در عالم واقعیت خود بولگاکوف مدتی گرفتار این ماده بوده است که این موضوع حتی در خاطرات همسرش ذکر شده است .
برگرفته از goodreadsکتابی حاوی تجربیات اولیه یک پزشک جوانِ تازه فارغ التحصیل شده از دانشگاه و روزمرگی های او حین فرستاده شدنِ او به یک روستای دور برای گذراندن طرح.در لابه لای ماجراها انواع حس ها را میتوان مشاهده کرد"حسِ ترسِ ناشی از اولین بیمار، غرورِ کاذب بعد تشخیص های درست، سردرگمی، نفرت از جهالت مردم درباره بیماری ها، نفرت از ناآگاهی، تلاش برای زنده ماندن، بی تفاوتی بیماران، وضع نامناسب امکانات و لحظه شماری برای اتمام این دوره از زندگی نویسنده"
و درنهایت حسِ خشم، جایی خوندم "خشم"مجازاتی است که مابه خودمان میدهیم به خاطر اشتباهِ یک نفر دیگر!
همه اینها را که به زندگی عادی خود تعمیم بدیم متوجه میشیم، هر روز در حال درگیری با چنین افرادی یا افکاری هستیم و کاری هم از دستمان برنمی آید و شاید به این جمله نزدیکتر میشم:همه عمر تلاش کردم دیگران را تغییر دهم؛ غافل از اینکه باید خود را تغییر میدادم.
برگرفته از goodreads![Masih Reyhani.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/64425616cc9b3ad04fdfce89355147a0e52855097dbc9546d82bce9764b93233/masih-reyhani.jpg)
Masih Reyhani
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۴/۴
هر بار که اثری از «میخائیل بولگاکف» را میخوانم، تازه یادم میافتد که چقدر بولگاکف را دوست دارم.
حکما بولگاکف جزو پنج نویسندهی مورد علاقهی من است. چه چیز از این مغتنمتر که مترجم و انتشارات هم جزو لیست بهترینهای من باشند؟
از مطالعهی کتاب بسیار لذت بردم. کتاب در حقیقت روایت تجربههای شخصی خود بولگاکف جوان است، زمانی که پس از اتمام دروس دانشکدهی پزشکی عازم روستایی دور افتاده میشود.
مطالعهی کتاب برای پزشکان قطعا از جذابیت بسیار بیشتری برخوردار خواهد بود.
در انتهای کتاب، داستان کوتاه «مورفین» هم آمده است که چون این قصه را در کتاب�� مجزا با همین نام و با ترجمهی بابک شهاب خوانده بودم، از مطالعهی آن صرفنظر کردم. اما مورفین هم بسیار زیباست و حتما بخواندیش.
برگرفته از goodreadsتموم شد عالیییییی بود!
کتابی سرگرم کننده و راحت خوان بود احساسات بسیار قوی منتقل می شد قلم نویسنده قدرتمند بود.
کتاب به زیبایی دشواری ها و شیرینی های زندگی یک پزشک را نمایش میدهد. توصیفات عالی هستن. نویسنده مهارت خاصی در روانسازی لحظات پراسترس دارد و شما را گام به گام همراه خود می کند.
یک پزشک جوان رها شده در روستایی ، ترسها و نحوه مواجه شدن وی با آنها بسیار لذت بخش بود انگار لحظه به لحظه آن احساس می شد.
بیان نویسنده گرم، شیوا و صمیمی بود بسیار صادقانه! میشه رگه هایی از طنز خاص بولگاکف را در آن دید!
ترجمه بسیار خوب بود!
برگرفته از goodreads![Mohsen Ramezanzadeh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/3fce48bb2272543f8353bee41d4588851b3a2133d8e2a426c843d10853029ff8/mohsen-ramezanzadeh.jpg)
Mohsen Ramezanzadeh
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۳/۲۴
کتابی جالب از تجربیات واقعی نویسنده.
این کتاب بیشتر برای من نشان دهنده احساسات درونی افراد تازه کار در برابر مشکلات کار و حرفهشون هست. با خواندن این کتاب یاد خیلی از لحظههایی افتادم که تازه کارم رو شروع کرده بودم و خیلی از حسهایی که روای داستان روایت میکرد رو خودم هم حس کرده بودم.
برگرفته از goodreads![Maryam Mousavi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/f718c8ef658dc3756c267839120cfba7ee6b8be8c5b8253743761850de73380c/maryam-mousavi.jpg)
Maryam Mousavi
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۵/۲۵
یکی از دوست داشتنی ترین کتابهایی که درمورد پزشکی خوندم
با تک تک صفحاتش حس بولگاکوف رو کامل فهمیدم و برام به شدت تجربه لذت بخشی بود
برگرفته از goodreadsمجموعه داستانی شریف و خواندنی بر اساس تجربیات پزشکی خود بولگاکف که در قصبه ای دور در روسیه مشغول به طبابت شده.
برگرفته از goodreadsهرچی فکر میکنم یادم نمیاد این کتابو کی و کجا خریدم، حدسم اینه که سال ۹۱ از نمایشگاه کتاب خریدم ولی خیلی مطمئن نیستم، راستش کلا هم فراموشش کرده بودم ولی ایندفعه که رفتم ایران توی کتابخونه ام دیدمش و آوردمش اینجا. یکی از روزهایی که با مامانم رفتیم پیاده روی بهم گفت این کتابمو خونده و خیلی جالبه. منم تا از سفر ایران برگشتم شروع کردمش. واقعیت این بود که من مدتها زود کتاب غیرالکترونیکی نمیخوندم چون نگه داشتنشون موقع خوندن برام سخته. به علاوه خیلی به ایپدم وابسته ام برای کتاب خوندن. همینجوری بعد مدتها کتاب کاغذی گرفتم سمتم، باید بگم خلاف انتظارم کتاب فوق العاده ای بود. همه فصلها کلی خندیدم، فصل آخر هم واقعا گریه آور بود. خلاصه خندیدم و گریه کردم. یه چیز جالب اینکه موقع خوندن گاهی راه میرفتم و میخوندم، بیاد قدیمها که اینجوری درس میخوندم.
برگرفته از goodreadsهمهی داستانهای این مجموعه (جز داستان آخر، «مورفین») از یک فرمول و الگوی داستاننویسی تقریباً یکسان پیروی میکنند. داستان اول مجموعه که کوتاهترین داستان مجموعه است، سادهترین شکل این الگوست که در داستانهای بعد ذره ذره به این الگو و فرمول پیچشهای کوچکی اضافه میشود. هر چند داستانهای مجموعه جذاب هستند ولی تکرار پیدرپی یک نوع داستان تکراری میشود.
برگرفته از goodreadsترجمه ی روان و خوب
و نویسندگی به شدت صادقانه بدون تکلف.
۱۴۰۰/۹/۲۱
۰۰:۱۴
برگرفته از goodreads![Mohade3 Es.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/e1985a316b16ca1a89d6d63ac3f31c506b05dbf8f2d3ace9e5c3540acbc7abab/mohade3-es.jpg)
Mohade3 Es
2 out of 5 stars
۱۴۰۲/۳/۴
همانطور که از نام کتاب برمیآید، بولگاکفِ پزشک خاطرات و تجربیات خود را به عنوان یک پزشک تازهکار در روستایی دورافتاده، باصداقت و منصفانه مکتوب و من��شر کرده است.
برگرفته از goodreads![Fatemeh Nazari.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/4e46627081a537deb53016983ba29f4a76d0063e6d3175afa1fcb49e58aac54a/fatemeh-nazari.jpg)
Fatemeh Nazari
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۷/۵
کتاب شامل چند تا یادداشت از پزشک جوانیه که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده و برای گذروندن دوره ی کاراموزی به یه بیمارستان در نقطه ای دورافتاده فرستاده میشه. حدود سال های ۱۹۱۷.
نوع نگارش همه ی یادداشت ها شبیه به همه جز آخرین یادداشت «مورفین».
همه ی داستان ها تجربه ی شخصی نویسنده بوده. داستان آخر هم برگرفته از تجربه ی خودش از اعتیاد به مورفینه که حقیقتا خیلی خوب نوشته شده.
من کتاب رو خیلی دوست داشتم. توصیفاتش خیلی خوب بود و برخلاف نظر خیلیا که اعتقاد داشتن ماجرا ها تکراریه، برای من اینطور نبود و هر کدوم جذابیت خاص خودش رو داشت.
برگرفته از goodreadsیک ماه قبل این داستان کوتاهو خوندم
با توجه به رشته ام خیلی حس خوبی کتاب به من منتقل کرد
تمام دغدغه ها و ترس ها و نا کارامدی یک ادم تازه کار با تمام وجود از جملات کتاب حس کردم و لحظه ب لحظه با پزشک داستان ترس هاش و موفقیت هاش تجربه کردم
برام تجربه های جالبی داشت و توان و تسلط اش منو به ستایش وادار کرد
داستان اخر مجموعه ی این کتاب هم مثل یک ضربه نهایی عمل کرد و از جسم به روح قدم گذاشت و پایان دلچسبی بزام ایجاد کرد
برگرفته از goodreads![Hessam Ghaeminejad.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/26423a50efb47be4849aafdb77a4774ff3c99caaa129952d1366784ddde58c50/hessam-ghaeminejad.jpg)
Hessam Ghaeminejad
3 out of 5 stars
۱۳۹۵/۲/۲۷
این اثر یک خود زندگینامه نوشت از میخاییل بو��گاکف است که به عنوان یک دکتر تازه کار از دانشگاه به سمت روستایی دور از مسکو رهسپار میشود، مشخص ترین مساله کتاب ترس است، ترس بولگاکف از مرگ بیمار در زیر دستانش که نشان از تعهد او دارد، حتی این ترس در جایگایی بالاتر از ترس از سانسور یا استالین قرار دارد، ترسی که پزشک جوان را مجبور به استفاده ز تمام دانش و توان خود میکند
برگرفته از goodreadsمن یه طور خاصی به دفترچه های خاطرات و بیوگرافی و اتوبیوگرافی علاقه دارم.
مخصوصا وقتی زندگی کسی باشه که فکر کنم آدم جذابی هستش.
اینم جزوشون بود. البته کتاب ساده ای بود و شاید واسه خیلیا چنگی به دل نزنه. مینی سریالی هم که ازش ساختن چیز نسبتا خوبیه.
توصیه میشه
برگرفته از goodreadsگاهی سرکار اگر سرم خلوت باشه فیلم میبینم
کتاب میخونم
یا بازی میکنم
موقع خوندن این کتاب هر بار که وسطش مجبور به قطع کتاب میشدم بعد ناخوداگاه میرفتم سراغ گوشیم و دنبال پلیرم میگشتم
واقعا فکر میکردم دارم فیلم میبینم
بینهایت واقعی بود کتاب
بیان واژه به واژه احساسات و مکالمات درونی فرد
شاید خواننده پزشک نباشه
شاید طرح توی روستا دورافتاده تنها نباشه
ولی همه ما روزی تازه کار بودیم
استرس داشتیم
عذاب وجدان داشتیم
به خودمون به سرنوشت به انتخاب شغلمون تف و لعنت فرستادیم
سعی کردیم جدی تر از سن مون باشیم
عصبانی از لجوج بودن ادم ها شدیم
با تقریب خوبی همه لحظات ش قابل لمس ه
کتاب عزیزی ه
گذر صفحاتشو حس نمیکردم
نمیشمردم چقدر ازش مونده
و موقع خوندنش غرق در لحظاتش بودم
خونه دو طبقه ش
همکارای بی شیله پیله ش
موقع خوندنش هیچ حس دیگه ای رو از دنیای بیرون نمیفهمیدم
گشنه و تشنه نشدم😂🤦🏻♀️
الان که تموم شد بینهایت معده م درد میکنه و قندخونم افتاده🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
صداقت بیان این کتاب منو مجذوب خودش کرد
چرا همچین عامل ساده ای پیدا نمیشه دیگع؟
چرا همه چی هندی طوریه تو دنیا؟
اگزجره س
ریاکارانه س
؟!؟
چرا احساس ساده ی انسان بودن با تمام کاستی و خوبی هاش دیگه برامون کفایت نمیکنع؟
برگرفته از goodreads![سیده فاطمه مطهری.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/a8e746e9d4980aaeda5ce0d1c37e4dadcd5361ddc5d4e23b5fdada6eb4f66335/%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B7%D9%87%D8%B1%DB%8C.jpg)
سیده فاطمه مطهری
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۱۱/۲۴
فصل اول و دومش رو خیلی سریع خوندم، چون جذاب و کشش دار بود.
خاطرات یک پزشک روس، حدود صدسال قبل
قطعا خاطرات جذاب و داستانی جالب میتونه باشه این موضوع
ولی فصل آخر ... دو هفته ای میشه که کتاب کنار میزمه و منتظر تا فصل آخر رو که نیمه خوندم، تموم کنم. آخر امشب چند صفحه دیگه شو خوندم وبه این نتیجه رسیدم اصلا جذابیتی برام نداره، دو صفحه آخر رو خوندم تا بفهمه برای شخصیت داستان چه اتفاقی می افته آخر و کتاب رو بستم! به همین غیرحرفه ای :)) چون میدونستم اگه این کار رو نکنم، همچنان کتاب کنار میز میمونه به امید تموم شدن و آنقدر فصل آخر کسل وارنوشته شده و موضوعش برام غیرجذابه که چند هفته دیگه هم ممکنه رو میز بمونه
این رو هم بگم که اولین کتاب از بولگاکف بود که خوندم
برگرفته از goodreadsبولگاکف رو همیشه دوست داشتم و خوشحالم که این کتاب خاص رو در بهترین زمانی که میشد خواندم. من تازه بعد از مدت ها تحصیلِ مباحث تئوری وارد شغلی شدم که باید این مباحث تئوری رو در عمل به کار ببرم و همین جاست که کاملا حس این پزشک جوان داستان بولگاکف (که در واقع همان تجربیات مستند بولگاکفِ پزشک است که در قالب داستانها آمده) رو درک میکنم. حس استرس، عدم اطمینان و نیاز به اثبات خود در عین بی تجربگی. هرچند کل داستانها خوب بودن ولی من داستانهای اول رو بیشتر دوست داشتم.
برگرفته از goodreads![Amin Alizadeh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/91919d6369dc5695392ecfa2010fc590c9d0c5187726d62130a42a13174b8099/amin-alizadeh.jpg)
Amin Alizadeh
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۶/۱۱
من به طور کلی از علم پزشکی هیچ سر در نمیارم و کمترین علاقم به این علم و کتابهای مربوط بهش هست؛ ولی این کتاب رو اصلاً نمیشه گزارش یا خاطره نویسی دونست؛ این کتاب خاطرات رو در قالب داستان با توصیفات عالی و جذاب نوشته و واقعاً خواننده رو جذب میکنه؛ من خودم یک روزه خوندمش و به شدت تحت تاثیر اتفاقات کتاب و داستان آخر که مورفین نام داره و خیلی به زندگی خودِ بولگاکف مربوطه قرار گرفتم.
برگرفته از goodreadsنمی دونم چی بگم... بولگاکف فوق العاده ست. بعد از قلب سگی که داستان بلندی با مایه های علمی-تخیلی بود، این بار یادداشت های یک پزشک جوان که بر اساس واقعیت نوشته شده مرا شگفت زده. حتی می توانم بگویم بیشتر از قلب سگی!
با قاطعیت می توانم بگویم که بولگاکف از آن نویسندگانی ست که در آینده باید آثارش را بازخوانی کرد...
برگرفته از goodreadsنفسگیر، جذاب و کِشنده. پزشک جوان که به تازگی با پانزده نمره عالی فارغالتحصیل شده، از میان برفها خواننده را به روستایی دورافتاده در روسیه میبرد تا برای چندمین بار ببینیم، نویسندگان بزرگ زندگیشان هم بسیار پربار بوده.
برگرفته از goodreads![Yasaman A.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/c3a539655db8c5aab5851e88b1024194b7bd032a0203aa01a2e3aa2992c1bff5/yasaman-a.jpg)
Yasaman A
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۷/۱۳
کتاب من رو یاد بی تجربگی خودم در حرفه ی دندانپزشکی در روزهای طرح انداخت. زمانی که به بیمارها می گفتم نوبت عصر بگیرند و تا پانسیون می دویدم تا ظاهر زخم های دهانی بیمار رو با عکس کتاب رفرنس مقایسه کنم. اولین باری که مجبور شدم خودم به تنهایی دندان عقل جراحی کنم و اون بخیه های ناشیانه هرگز یادم نمی ره. بسیار کتاب لذت بخشی بود و شاید خوندنش اون موقع کمی بهم کمک می کرد بفهمم تنها نیستم و همه ی کسانی که از دانشگاه تازه فارغ التحصیل شدن، همین احساس ترسناک رو دارن
برگرفته از goodreads![Asma Shirazi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/f79324dea0a30effa0e11c028e8314e92e48621e4beb845f11cab4e3d543a3d7/asma-shirazi.jpg)
Asma Shirazi
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۵/۸
هنوز نتابج اعلام نشده و درحال تحقیق درمورد رشته هام،
پزشکی همیشه برای من اولویت بوده ،این کتاب خیلی به حالو هوای این روزام نزدیکه و منو به سمت پزشکی بیشتر هل داد.
برام دعا کنید اونیکه میخوام بشه،مرسی
برگرفته از goodreads![Molood Moosavi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/756096757e644ed63b4ccc39f769ea713c2200bbfcf352c14ce565639b1ec3d8/molood-moosavi.jpg)
Molood Moosavi
4 out of 5 stars
۱۳۹۲/۱۰/۱۰
میخاییل بولگاکف رو در ایران همه با کتاب مرشد و مارگاریتا می شناسن!
بولگاکف ، نویسنده ی بزرگ روس ، پزشک بود و این کتاب یه جورایی اتوبیوگرافی یه برهه ای از زندگیش هستش که به قول خودش(اونجور که در این کتاب نوشته) مستقیم از روی نیمکت دانشگاه به روستای دورافتاده ای پرتاب شده بود! خوندن این خاطراتش برای من دانشجوی پزشکی بسیار جذاب بود ولی نمی دونم که آیا برای خوانندگان غیر پزشک هم می تونه همینقدر جذاب باشه یا خیر! ولی قطعا خواندن این کتاب برای خوانندگان غیر پزشک هم خالی از لطف نخواهد بود به خصوص پنجاه ، شست صفحه ی آخرش که به توصیف اعتیادش می پردازه که البته این قسمت رو به عنوان داستان زندگی دوست و همکارش تعریف می کنه اما اونجور که در مقدمه ی کتاب توسط مترجم گفته شده شرحی ست از زندگی ه خودش! و در این صفحات اعتیاد یک پزشک به یک ماده ی مخدر رو به شکل تکان دهنده ای به تصویر کشیده!
بولگاکف در سال اول کاریش حدود پانزده هزار مریض رو مداوا می کنه و وقتی در اولین سالگرد کاریش به خاطرات سال گذشته اش فک می کنه به این نتیجه میرسه که الان دیگه خیلی تو کارش تسلط داره و هر مریضی رو ببینه می تونه درمان کنه و اضطراب روزهای اول کاریش براش خنده دار به نظر میاد اما طولی نمی کشه که در چند روز بعد می فهمه که هیچ وقت نباید به خودش مغرور بشه! که این بخش از کتاب رو اینجا عینا می نویسم:
"نه ، دیگر هرگز ، حتی موقع خواب ، مفرورانه به خودم نمی نازم که هیچ چیزی باعث حیرت من نمی شود. نه. یک یک سال گذشت ، سال دوم هم می گذرد و به همان اندازه ی سال اول برای من غافلگیری در چنته خواهد داشت... یعنی همچنان باید سر به زیر بود و یاد گرفت."
برگرفته از goodreads![Nasim Dehghan.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/6d259a74ea4f8733ce5379aacff6bd7c727dc1d44970d803bd8d04cf1acd60f1/nasim-dehghan.jpg)
Nasim Dehghan
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۵/۹
این کتاب مجموعه داستان هایی است که بر اساس واقعیت نوشته شده و بولگاکف تقریباَ همه ی رویدادهای توصیف شده در داستان ها را خودش تجربه کرده است. این مجموعه با ترجمه خوب آبتین گلکار توسط نشر ماهی عزیز به چاپ رسیده
+++
قیافه ناپخته ام در آغاز هرکاری زندگی را بر من زهر می کرد. مجبور بودم خودم را به همه معرفی کنم: "دکتر فلانی" و هرکسی به طور حتم ابرو بالا می انداخت و می پرسید: "جداَ؟ خیال کردم دانشجویید." با اخم پاسخ می دادم :"نه. درسم را تمام کرده ام" و با خود می گفتم:" باید عینک بزنم، راهش همین است" ولی دلیلی برای عینک زدن وجود نداشت. چشم هایم سالم بود و بار زندگی هنوز سوی آن ها را کم نکرده بود. چون امکان آن را نداشتم که به کمک عینک از لبخندهای بزرگ منشانه و پدرانه خلاص شوم، تلاش کردم حالات و حرکاتم را به شکل خاصی دربیاورم که به دیگران حس احترام القا کند... حالا پس از گذشت سال های بسیار متوجه می شوم که همه ی آن تدبیرها بسیار بد از آب در می آمدند
+++
برگرفته از goodreads![Parniyan Araghi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/0a447c65dc0de5cb57b560017e54668b016c6100d3b5662ea119d636d38243ed/parniyan-araghi.jpg)
Parniyan Araghi
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۶/۵
كتاب بسيار جالبي بود با موضوعي كمتر پرداخته شده.جزئيات رو خيلي زيبا شرح ميداد.به همه ي دانشجوهاي پزشكي خصوصا تازه كار ها و همچنين علاقمندان پزشكي توصيه مي كنم بخونن چون واقعيات زيادي فراتر از اون ظاهر شيك و مرتب كه تو ذهنمونه نشون ميده.
چيز ديگه كه توجهم رو جلب كرد انقدر پيشرفته بودن سيستم بيمارستاني شوروي بود كه از اون زمان دفتر ثبت داشتن براي بيمارا و به پرت ترين روستاها پزشك و ماما ميفرستادن.
برگرفته از goodreadsامتیاز ۳.۵
۷ داستان اول روزمرگیهای یک پزشک جوان هستن که توی یه جای دورافتاده کارش رو شروع کرده. روایت راوی شیرین هست ولی خوب خیلی خاص و جدید هم نیست. داستان آخر ولی طولانیتر هست و عملا راوی با نسبت دادن اعتیاد به مورفین خودش به شخص دیگهای از تجربهی اعتیادش میگه که جالبه.
با تشکر از صدیقه بابت هدیه دادن این کتاب 🙏
برگرفته از goodreadsبه هر دانشجوی پزشکی توصیه میکنم که این کتابو بخونه. آینده ی خودمو توی کاراکتر پزشک جوان میدیدم که به بهانه ی سیگار کشیدن و دست شستن بره یواشکی لای کتابا رو نگاه کنه که چیزی رو که هفته ی پیش خونده رو یادش بیاد و در نهایت از ابتکار عمل خودش استفاده کنه!
برگرفته از goodreads![HaifaAhrari.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/4f765c8112ff89a6e17901db483d66885fa4a12fa5695d6729c1955a67440838/haifaahrari.jpg)
HaifaAhrari
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۲/۹
کتاب یک مجموعه داستان های واقعی است که در دوران پزشکی بولگاکف اتفاق افتاده و هر داستان از یک خاطرهی منسجم یا خاطرههایی مرتبط (از لحاظ مضمون یا زمان و مکان) درمورد یک بیمار یا بیماری بهعلاوهی زندگی شخصی بولگاکف در آن دوره و نحوهی مواجههی او با موقعیتهای سخت و شیرینش تشکیل شده است.
در واقع میشود با این کتاب یادداشتهای یک پزشک جوان را در گونهی ادبی «حسب حال نویسی» طبقهبندی کرد.
جالب این است که کتاب بسیار کوتاه است و طبیعتا بولگاکف میتوانسته بسیار بیشتر از اینها درمورد خود یا حتی فقط خودِ دورهی پزشکیاش بنویسد اما سعی او بر این بوده تا داستانهایی که نقل میشوند سیری را در کتاب به وجود بیاورند و با وجود اینکه داستانها در ظاهر از هم جدا هستند اما با نخ تسبیح نامرئی تبدیل به آقای بولگاکف میشود و نویسنده با وحدت وجودی همهی داستانها و فراز و فرودی شبیه به یک داستان بلند یا رمان تبدیل کرده است.
تحول شخصیت بولگاکفِ پزشک در طول کتاب جالب است. داستان با شخصیت یک قربانی یا یک بزدل شروع می شود که به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده و به روستایی دورافتاده رفته تا تنها پزشک مردم روستا باشد. پزشک جوان بسیاری از نمراتش ممتاز بوده اما خودش میداند که علم تئوریاش هیچ و پوچ است و در عمل چیزی در چنته ندارد! خود را با پزشک قبلی که حاذق بوده مقایسه میکند و حس حقارت را لمس میکند. مدام میترسد از اینکه مبادا با بیماری سختی مواجه شود و به خودش لعنت میفرستد که چرا چنین ریسک بزرگی را پذیرفته. میترسد که ناخواسته و بیدلیل بیماران را بکشد و به اصطلاح عامه «گند بزند» اما این پسربچهی ترسو در اواخر داستان به یک مرد که نه، تقریبا به یک قهرمان تبدیل میشود و میتواند از تاثیرات حضور یک سال و نیمهاش در نیکولسکویه با افتخار یاد کند.
علاوه بر یادداشتهای یک پزشک جوان، داستان مورفین هم در این کتاب گنجانده شده است که بولگاکوف در آن چگونگی اعتیاد یک پزشک به این مادهی مخدر را به شکل بدیع و تکاندهندهای به تصویر میکشد.
.
.
📝«نه! دیگر هرگز! حتی موقع خواب، مفرورانه به خودم نمی نازم که هیچ چیزی باعث حیرت من نمی شود. نه! یک سال گذشت، سال دوم هم می گذرد و به همان اندازه ی سال اول برای من غافلگیری در چنته خواهد داشت... یعنی همچنان باید سر به زیر بود و یاد گرفت.»
برگرفته از goodreadsداستان ها برای من جذاب نبود
اغراق و نوعی تعریف و تمجید زیادی از پزشکی اذیت کننده بود
از بین همه جوش ستاره شکل که به جهل عامه و داستان مورفین که گفتگو های ذهنی یک معتاد رو بیان میکنه جالب بود
برگرفته از goodreads![AmirHosein.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/991b137abd6bc016eb8d554e3ce1564f4b60763e85dfe0d41d46918ca7201b15/amirhosein.jpg)
AmirHosein
5 out of 5 stars
۱۳۹۳/۷/۲۴
بسم الله.
این کتاب یکی از کتاب های خوب و تأثیر گذاری بود که خوندم. شاید دلیلشم این باشه که خودم دانشجوی پزشکی هستم. اما واقعا لذت بردم از توصیف هایی که بولگاکف از درماندگی هاش و احساساتش در وضعیت های مختلف می کرد. انگار که همه ی پزشک ها به یک چیز فکر می کنن و نحوه ی برخوردشون با مسائل یکسان هست.
توصیف عمل های جراحی و کادر بیمارستان و آسیستان ها و ماما ها، توصیف لحظات پس از نجات دادن افراد و یامرگ اون ها چیزیه که فقط از دست بولگاکف بر میاد. و واقعا هم عالی این کار رو انجام داده.
متشکر
برگرفته از goodreads![Solmaz Fatehi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d6a9eb5217b374143fd5b1330db14e2472d7599fca80a944ddaccb455767f482/solmaz-fatehi.jpg)
Solmaz Fatehi
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۹/۱۷
کتاب بسیار لذت بخشی بود.
جاهایی که بولگاکف بی تجربه در موقعیت های جدید از کار پزشکی دچار استرس زیاد می شد یا به کتاب های پزشکیش برای جراحی ،تشخیص بیماری یا تجویز دارو پناه می برد بسیار همذات پنداری کردم و یاد خودم تو شروع کارم می افتادم.
برگرفته از goodreadsصداقتی که در این یادداشت ها و این کتاب هست تحسین برانگیزه!! همه چیز دقیق گفته شده ، بولگاکف حتی افکار شخصی خودش را هم نوشته ، انگار روبروی مخاطبش نشسته و با او حرف میزند.توصیفاتِ بولگاکف هم عالی بود ، حتی بیشتر از عالی ، فوق العاده بود.
برگرفته از goodreads![Zahra Rhm.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/62f0c6eab4aca8780b678fc4e8290eba286491ebfe0533f0cf14715defde509f/zahra-rhm.jpg)
Zahra Rhm
3 out of 5 stars
۱۳۹۴/۱۲/۱۰
نویسنده های روسی پزشکن؟! یا پزشکای روس نویسنده؟!
چخوف هم پزشک بوده ظاهرا.
خاطرات جالبی بود. لذت بردم.
امتیاز کم دادم بابت داستان 'ابلیس'؛ نه مرتبط بود نه جالب.
برگرفته از goodreadsپزشک جوانی بلافاصله پس از فارغا��تّحصیلیاش از دانشگاه به قصبهای دورافتاده فرستاده میشود تا به عنوان تنها پزشک آنجا به درمان روستاییان بپردازد. کتاب حاوی ماجراهایی است که در این سفر برای این پزشک اتّفاق میافتند.
کتاب از دو بخش تشکیل شده است:
-بخش اوّل-
بخش اوّل کتاب شامل داستانهای کوتاهی است براساس تجربیّات این پزشک جوان در محلّی دورافتاده. تصوّر کنید : تازه مدرک پزشکی خود را گرفتهاید بعد شما را میفرستند به یک روستا که بیمارهای آن روستا و روستاهای اطراف را درمان کنید. در ضمن شما تنها پزشک آنجا خواهید بود ، به این معنی که هیچ پزشک دیگری نیست که در صورت نیاز با او مشورت کنید یا از او کمک بخواهید. همچنین در دورانی به سر میبرید که تلفن هم وجود ندارد ، اوج تکنولوژی ارتباطی تلگراف است که آن هم به دلیل فاصلهی روستا تا ایستگاه راهآهن با یکی دو روز تأخیر همراه است. پس همهچیز بستگی به شما دارد که به چه اندازه در دوران تحصیل ، علم پزشکی را فرا گرفتهاید.
با توجّه به توضیحات بالا ، ترسی که در سراسر این داستانها دیده میشود قابل درک میشود. ترس از اینکه نکند اینجای مطلب را اشتباه یاد گرفتم یا فلان نکته را یادم رفتهاست. این است که در تمامی داستانهای کتاب این غرهای پزشک جوان را خواهید دید. امّا شاید در ظاهر ، خیلیها فقط این غرها را ببینند ولی چیزی که من یافتم و بسیار هم از آن لذّت بردم ، لذّتی است که این پزشک از درمان بیمارانش میبرد. درست است که خیلی اوقات دیوانهوار صفحات کتابهای پزشکی را ورق میزند تا شیوهی درست درمان بیماری خاصّی را پیدا کند ، از شدّت استرس افکار ناامید کننده به سراغش میرود ، وقتی میشنود که زنی برای زایمان آمده فوری ذهنش به وضعیّت عرضی جنین میرود و اینکه چه مصیبتی است که به این روستا فرستاده شده ، خود را به شدّت سرزنش میکند که چرا بیشتر در فراگیری علم طب نکوشیده و … ولی بعد از اینکه تمام تلاشش را برای درمان بیماران انجام میدهد و خیلی اوقات هم موفّق میشود ، در لابهلای غرهای بیشمار کتاب (!) میتوان آن لذّتی را که یک پزشک از درمان بیمار میبرد را یافت ، و اگر کمی دقّت کنی خیلی خوب میتوانی خودت را جای او فرض کنی. همین قسمتهای کتاب باعث شد که من به شدّت احساس رضایت کنم از رشتهای که انتخاب کردم و بسی لذّت بردم. :)
البته این ماجراها به جز لذّت تلنگری محکم هم بود :
«درس بخون»
این کتاب باعث شد که به طور خیلی جدّی در مورد وضعیّت درس خواندنم تجدید نظر کنم. همین الآنش درسهای ترم پیش رو یادم نیست ، چه برسه به زمان فارغالتّحصیلی ... خدا را چه دیدی ، شاید ما رو هم به قصبهای دورافتاده بفرستند!
اینکه نویسندهی کتاب خود پزشک بوده و این ماجراها (با کمی تغییر) واقعاً برای او اتّفاق افتادهاند ، بر تأثیرگذاری کتاب میافزاید.
-بخش دوم-
بخش دوم کتاب از یک داستان به نام مورفین تشکیل شدهاست. از اسم داستان میتوان حدس زد که دربارهی اعتیاد است. نویسندهی کتاب واقعاً به مورفین اعتیاد پیدا کرده بوده بنابراین به طور کامل مساله را درک میکند. توصیفاتی که در این داستان آمدهاند بسیار عالی و در عین حال تکاندهنده اند. این داستان قطعاً میتواند بر آگاهی ما از اثرات فاجعهبار اعتیاد به موادّ مخدّر بیفزاید.
ترجمهی کتاب خوب و روان بود. خود کتاب هم که عالی! خواندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم ، همچین کتاب قطوری هم نیست.
در آخر هم از دوستان خوبم برای انتخاب این کتاب به عنوان هدیهی تولّد تشکّر میکنم ، دستتون درد نکنه. :)
برگرفته از goodreads![Bahman Bahman.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/47849cf11b8300814364bef326fa6ddeb960ea19ab3b10712db7efd82cc34625/bahman-bahman.jpg)
Bahman Bahman
3 out of 5 stars
۱۳۹۲/۶/۱۵
داستان انتهایی "ابلیس "را می شود پیش درآمدی بر "دل سگ" ، "تخم مرغ های شوم" و "مرشید و مارگریتا " محسوب کرد.اما نکته جالب مربوط به داستان های پزشکی اول کتاب و داستان "مرفین "است که قاعدتا همه باید بر اساس خاطرات خود بولگاکف باشند.بولگاکف در داستانهای اول کتاب پزشک تازه کار اما موفقی است که از همه آزمون های دشوار با سربلندی بیرون میاد.اما در "مرفین" که آن را از قول یک پزشک دیگر که جایگزین پزشک اولی شده روایت می کند یک آدم معتاد و کاملا شکست خورده است.جالب این نکته است که زمان رخ دادن وقایع داستان های اول و "مرفین "هم یکی است و به جای این که از نظر زمانی داستان "مور��ین "بعدتر اتفاق افتاده باشد ، در واقع در همان محدوده زمانی رخ می دهد.
برگرفته از goodreadsکتاب خاطرات پزشکی خود بولگاکف. هست ، دل سگ کتابی هست که قبلا ازش خونده بودم و یکی از بهترین ها،
توصیف شرایط و آدم ها به دقت و ظرافت خاصی صورت میگیره ، انگار نویسنده دقیقا میدونه از چه کلمه ای و کجا باید استفاده بکنه
حسخوب درمان شدن بیمار و حس مزخرف از دست دادن بیمار ، حس حماقت آدم ها، سردرگمی ، تردید ، ترس از قضاوت ، ترس اشتباه همه رو توی این کتاب میتونین با تمام وجود احساس کنین.
ترجمه هم بسیار عالی و روان
برگرفته از goodreadsمحشر. فکر کنم همین کافی باشد. به علاوه ی این موضوع که، ترجمه اش هم بی نظیر بود. "آبتین گلکار". نمی دانم چطور این کار را کرده، ولی در تمام طول کتاب، حتی یک جمله هم نبود که گوش را آزار دهد یا مغز را، به معجزه می ماند. همان طور که "میخائیل بولگاکف" معجزه است. هم در علم پزشکی، هم نویسندگی
برگرفته از goodreadsبه نظرم قشنگ بود،ترم ۱ یکی از دوستام بهم این کتابو معرفی کرد ، واقعا خاطرات یک پزشک ...ملموس و دوست داشتنی
برگرفته از goodreads![Eärendilen.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/004e0a0e6e6129dcd4748c990364c2306348aa838a8ca470799b380af4f8dde9/erendilen.jpg)
Eärendilen
5 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۰/۲۱
بیشتر و بیشتر.
کتاب مشابه معرفی کنید.
لطفا.
سپاس.
برگرفته از goodreads![Amir Rafiey.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/af14bf06a49a25751d5abeacefbfcd68f57b23a5ab322f97f5d03ebfdd78b60f/amir-rafiey.jpg)
Amir Rafiey
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۶/۲۶
با توجه به این که کتاب شرح حال نویسی هست و نه قصه، ریتم کشنده و تندی نداره
اما بابت این که قصه، قصه ی فردی متعهد به کارش رو انتقال داده، قصه جذابی هست
برگرفته از goodreadsخوندن این کتاب حتی نصف روزهم طول نکشید. میتونم به جرات بگم از لحظه ای که خوندنشو شروع کردم تا لحظه ای که به صفحه ی اخر رسیدم، اصلا زمین نذاشتمش.
به طرز باورنکردنی ای احساسات نویسنده رو درون خودم حس میکردم.
میتونستم ترس و عدم اطمینانی که تو اوایل کتاب بهش اشاره کرده رو درک کنم.
استرس و هیجانی که حین جراحی ها بهش هجوم میاورد و حتی خوشحالی پرغروری که بعد از هر تشخیص درست تجربه می کرد رو با کیفیت بالا حس می کردم.
برگرفته از goodreads![Mohammad Roufarshbaf.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/21026198c59f35dcff81e9962c230e8e6e21f23747158b72d83ef1803b9ec079/mohammad-roufarshbaf.jpg)
Mohammad Roufarshbaf
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۸/۹
کتاب را یکی از دوستان جدیدم، حمیدرضا که خود پزشک است، در دوره آموزشی سربازی به بنده هدیه داد.
من این کتاب را در کل دوست داشتم. علت هم این بود که بولگاکوف موقعیت های مختلف، شرایطی نظیر شرایط آب و هوا و ساختمان ها و محیط، رفتار آدم های اطراف و احساسات خود را بسیار خوب توصیف کرده بود. علت دیگر اینگه این کتاب را دوست داشتم این بود که به دلیل رشته ی تحصیلی ام (که داروسازی است) خواندن در مورد امور مرتبط با پزشکی برایم جالب است.
بولگاکف علاوه بر خوب نوشتن، طبابت های خوبی هم در روستای دور افتاده ای که به آن رفته بود انجام داده. در خلال خواندن کتاب و با نگاه کردن به داستان های آن به این مسئله هم فکر می کردم که اگر خدا بخواهد کسی نمیرد، نمی میرد و اگر مرگ مقدر شده باشد کاری از هیچ کس ساخته نیست. گویا در مورد مسئله مرگ ما نقش داریم و می توانیم از بعضی مرگ ها جلوگیری کنیم، اما همیشه اینگونه نیست. علاقه مند شدم که در رابطه با رسیدن اجل و نقش انسان در تاخیر یا تعحیل آن بخوانم.
اگر می خواهید کتاب را مطالعه کنید ادامه ریویو را نخوانید. در ادامه فکرهایی که کردم را در مورد هر داستان می گویم:
حوله خروس نشان: فکر اینکه اگر خدا مرگ کسی را مقدر نکرده باشد نمی میرد بیشتر با خواندن این داستان به ذهنم رسید. مهارت بولگاکف هم در انجام جراحی مثال زدنی است.
تعمید با چرخش: به این فکر کردم که خواندن کتب پزشکی به ما کمک می کنند که پزشک بهتری شویم، اما مسلماً یکی تجربه و دیگری کنار گذاشتن غرور برای پزشک لازم است. پزشکی که به علمش مغرور نباشد از پرستار، ماما و حتی از آدم های عادی می تواند همواره بیاموزد و این، یعنی یادگیری و کسب تجربه مداوم، از کسی پزشک خوبی می سازد. برای بقیه شغل ها هم قضیه به همین منوال است.
گلوی آهنی: گاهی درمان موفق یک پزشک به خصوص در جوامع کوچک سبب می شود که مردم اعتقادی خرافی نسبت به او و مهارت هایش پیدا کنند.
کولاک: خواندن این داستان و سرنوشتی که سر دخترک معشوقه دفتردار می آید الان هم که صد سال از آن واقعه گذشته دردناک است. در داستان معلوم نمی شود که آخر سر وقتی دفتردار عاشق مرگ معشوقه را می فهمد چه می کند. داستان بسیار تلخی بود.
ظلمات مصر: یاد کارهای عجیب و غریبی که گاهی بی��اران می کنند افتادم.
چشم غیب شده: پاراگراف پایانی را بولگاکف اینطور نوشته:
نه، یک سال گذشت، سال دوم هم می گذر و به همان اندازه ی سال اول برای من غافلگیری در چنته خواهد داشت... یعنی همچنان باید سر به زیر بود و یاد گرفت.
جوش ستاره شکل: نکاتی در مورد سفیلیس داشت که من بلد نبودم.
مورفین: مورفین بلندترین داستان این مجموعه است. در مقدمه آمده که این داستان بیش از همه برای خود استقلال دارد و کلاً یک داستان مجزاست. این داستان در مورد اعتیاد به مورفین است و بر اساس واقعیت عاقبت وحشتناک اعتیاد به مخدر را بیان می کند.
و من الله التوفیق
محمد
نهم آبان سال هزار و سیصد و نود و نه
برگرفته از goodreadsکتاب از سه داستان بلند تشکیل شده که دو تای اول به نوعی خاطره نگاری و روایت واقعی از زندگی نویسنده و بیان تجربیات شخصی بولگاکف در زمینه های پزشکی است. البته قهرمان داستان دوم دوست راوی است که البته همسر بولگاکف این داستان یعنی "مرفین "رو هم نوعی تجربه ی شخصی نویسنده می داند.
داستان سوم ربط چندانی به این دو داستان نداره و تنها فضایی وحشتناک از بروکراسی و اداره های دولتی را ترسیم می کند هرچند که این داستان یعنی "ابلیس"برگرفته از خودکشی یکی از کارمندان جزء اداره ی پست دولتی بوده است.
با این همه به خصوص داستان های مرتبط با خاطرات پزکی نویسنده بسیار جذاب و دوست داستنی هستند. گاهی فضایی شبیه به سریال دکتر قریب رو زنده می کنند.
بهر روی خواندن این کتاب 224 صفحه ای که غلط های دیکته ای و ویراستاری فاحشی هم دارد، خالی از لط نیست.
برگرفته از goodreads![Hamid Isfahani.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/b5f6d1e6b1c95f8f54cc00b7989c0b74f4b321df4b65acaeeb17b5d271aaa03d/hamid-isfahani.jpg)
Hamid Isfahani
4 out of 5 stars
۱۳۹۵/۳/۲
نویسنده، آنچه را نوشته، عمیقاً تجربه کرده. چه زمانی که پزشک بوده، و چه زمانی که خاطراتش را برای کتابشدن مینوشته. به همین دلیل است که این کتاب نه تصنّعنی است، نه مبتذل. توصیفات کتاب دقیق و عالی است، و بهجز داستان مورفین ـ که به وضوح با بقیهی داستانها متفاوت است و کمی ساختگی به نظر میرسد ـ کتاب دلخواهی است:
در اتاق عمل، از گردن بیمار خون بیرون می زند. خون روی صفحات کتابت میپاشد، آن را می بینی. آقای پزشک دستِ جنینی را که البتّه مرده بیرون میآید، در شکم مادرش میشکند. صدای شکسته شدن دست را میشنوی. آقای پزشک در راه گم شده است و هرچند میدانی نویسندهی کتاب زنده مانده که داستانش را که بنویسد، باز هم از گرگهایی که در کولاک دنبالش میکنند، میترسی...
برگرفته از goodreadsاولین جیزی که نظرم رو حلب کرد این بود که گویا شخصیت اصلی کتاب در واقغ خود بولگاکوفه که واقعن پزشک هم بوده
گذشته از این واقعن خوب بود این کارش
زندگی یک پزشک تازه کار رو که داره توی روستایی دور افتاده کار/زندگی می کنه رو، به خوبی تصویر کرد. هم قسمت های مربوط به شغلش رو و همینطور زندگی یه جوون تازه فارغ التحصیل شهری رو که حالا باید توی روستا زندگی کنه
برگرفته از goodreads![Farzaneh Shafah.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/8d67623329a1ae4a73d738b3f15f72a49d7072219ef145d81ee8eed4c2123568/farzaneh-shafah.jpg)
Farzaneh Shafah
3 out of 5 stars
۱۳۹۴/۵/۳
کتاب را توی قطار تهران مشهد خواندم و بعد از تمام شدنش فهمیدم گزینه بسیار مناسبی را انتخاب کرده ام. کتاب روایت های واقعی خود بولگاکف از دوران ابتدایی شروع طبابتش است و داستان هایی بسیار گیرا و خواندنی دارد. به علاوه قطع جیبی ای که نشر ماهی ارائه کرده جان می دهد برای این ور آن ور بردن کتاب!
برگرفته از goodreads![Kaveh Rezaie.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/fa0599a173c934f36bc94dcc305fbde5e1bf64f77356778359bf15081792eeb2/kaveh-rezaie.jpg)
Kaveh Rezaie
4 out of 5 stars
۱۳۹۳/۸/۱۸
احساساتی که به عنوان یک پزشک تازه کار درگیرش میشود، سردرگمیهایی که هنگام برخورد با بیماران دچارش میشود چون فاصله تئوریهای پزشکی را با واقعیت میبیند. خیلی خوب بود.
برگرفته از goodreads![Negar Khalili.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/8dfd3ac297d430276c736e29a31bd25344e119ed266ccc2c7beda2851a121e8f/negar-khalili.jpg)
Negar Khalili
2 out of 5 stars
۱۳۹۵/۵/۲۷
بعضی داستان هاش واقعا تکان دهنده بودن...
اما من اون ضمیمه ای که در باره اعتیاد یک پزشک بود رو از همه بیشتر دوست داشتم...
برگرفته از goodreads![نسترنّگار.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/17af68b99c40891e94a35a96f777b913a4fa6d2c6dba4c8d61a070e1c1d9f315/%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1.jpg)
نسترنّگار
5 out of 5 stars
۱۳۹۷/۲/۲۱
خیلی جذاب و حتی به طور دور از انتظاری بام��ه
برگرفته از goodreads![Mohammad Masoomi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/9e9adbfe8d27fdf6d210f3d9f9db918171476c654e5c66e1522e1b35e24aff7f/mohammad-masoomi.jpg)
Mohammad Masoomi
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۵/۱۲
کتاب ساده و خوبی و با توصیفهای خوبش از محیط راحت تو ذهن میشد تصویر سازی کرد
یکی از کتابای سبک و روانی بود که خوندم و یه جورایی دوست داشتم بیشتر باشه😁🤔
برگرفته از goodreads![Helen Praspro.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d974e9dbf489fc62fa017c1c11f5b6d57bcfee21a54bd1b8abbb022e2873a3e2/helen-praspro.jpg)
Helen Praspro
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱/۷
این کتاب برای من جنبهی نوستالژیک و شخصی زیاد داره. انقدر نوستالژیک، که اولین بار که اسمشو شنیدم توی لیست کتابهای کتابخونه تلفنی شهرمون بود، و هشت سالم بود! ولی خب، اون زمان توجه من بیشتر جذب مجموعه سرزمین سحر آمیز و آنی شرلی و این جور دوستان بود، برای همین هیچوقت جزو کتابهایی که کنارشون با خودکار سیاه ضربدر زدم قرار نگرفت.
این از نوستالژیکش.
جنبهی شخصیشم میشه از پاییز امسال، که دیدم اهه، یه کتاب معروف خوب راجب سختی های شغل انتخابی احتمالیم. بذار برم بخونمش.
این کتاب خاطرات میخاییل بولگاکوف، یه پزشک و نویسنده روسی هست. بخش اولش از سختی های کار تو روستا(همون "طرح" خودمون) درست بعد از فارغ التحصیلیش به عنوان یه دانشجوی تازه کار پزشکی بوده، اونم تو دورانی که هنوز از کافور و کافئین برای مسکن استفاده میشده و سربازها از جنگ با خودشون سفلیس سوغاتی میآوردن خونه، و حتی از خطراتش آگاه نبودن و به کل خانوادشون هم میدادن!
یه بخش جالب اونجا بود که اول داستان که براش یه زایمان سخت آوردن هیچ ایده ای نداشت چیکار باید بکنه و هیچکدوم از درسای دانشگاه که نمره کامل گرفته بود به دردش نمیخورد! در عوض حرفهای قروقاطی و سراسیمه دستیار و ماماها از مخمصه نجاتش داد. تازه بعد عمل که رفت سراغ کتابهاش، دیگه براش یه رنگ و نور دیگه گرفته بودن.
بخش دوم هم باز برگرفته از خاطرات خودش از زمان اعتیادش به مورفین بود. هرچند، برعکس بخش اول از زبون کس دیگه ای نقل میشد.
در کل برام خیلی آموزنده بود.
"نه، دیگر هرگز مغرورانه به خود نمی نازم که هیچ چیز باعث حیرت من نمیشود. یک سال گذشت، و سال دوم هم میگذرد. سال دوم هم به اندازه سال اول برای من غافلگیری در چنته خواهد داشت، یعنی همچنان باید سر به زیر بود و یاد گرفت."
برگرفته از goodreads![Ana Ghazi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/8d61a04ccb14683b7643b2664296052e50ba83f0444a72e10c49b28cbd250b31/ana-ghazi.jpg)
Ana Ghazi
3 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۱/۱۸
بولگاکف رو با مرشد و مارگاریتا شناختم، کتابی که فارغ از اینکه چقدر براتون لذت بخش بوده این اطمینان رو به شما میده که با یک نویسندهی نابغه طرف هستید.
بولگاکف پزشک بوده و این کتاب با الهام از تجربههای پزشکیش نوشته شده، بعضی قسمتها دقیقا به همین شکل که روایت شده است، اتفاق افتادهاند.
کتاب از دو بخش تشکیل شده، بخش اول خاطرات پزشکی تازه فارغ التحصیل شده، بیتجربه و تنها در بیمارستانی دور افتاده در سرزمینی سرد با زمستانهای طولانی.
بد نبود اما چشمگیر هم نبود. قسمت دوم کتاب اما من رو میخکوب کرد.
خاطرات پزشک جوانی که به مورفین اعتیاد پیدا کرده است. روزنوشتهای پزشک روند تاثیر مورفین رو بر روان و جسم مرد نشان میدهد. لذت و تجربهی بینظیر اول کار و درماندگی و استیصال آخر کار.
ترسناک، متاثر کننده بود و کاش آموزنده هم باشد.
برگرفته از goodreadsنویسندهی مورد علاقهی من بولگاکوفه. ولی علتش این کتاب نیست، علتش مرشد و مارگاریتاست. این کتاب به عنوان یک مجموعه داستان خیلی متوسطه. هرچند لحن بسیار صمیمیای داره ولی اون بولگاکوفی که مد نظر منه هنوز اینجا متبلور نشده.
خلاصه بگم، این مجموعه رو بولگاکوف پزشک نوشته نه بولگاکوف نویسنده.
هر چند این کتاب نشانههایی از سبک متأخر بولگاکوف در خود داره:
در حال چرت زدن زیر لب گفتم:« اگر سر تا پایم را هم طلا بگیرید، دیگر نخواهم رفت»
کولاک در پاسخم صفیر تمسخرآمیزی کشید: «باز هم میروی ... چه جور هم میروی...» سپس با غرشی از اتاق زیرشیروانی گذشت، در لوله ی بخاری نغمه سر داد، از لوله به بیرون پر کشید، پشت پنجره خشخشی به پا کرد و ناپدید شد.
ساعت تیکتیک میکرد. « میروی... می-ر-وی..» ولی صدایش ضعیفتر و ضعیفتر میشد.
برگرفته از goodreadsبرای اولین بار کتابی خوندم که حقیقتِ مشکلات یه پزشک که طرحش رو توی روستا میگذرونه، با صداقت بیان میکنه.
علاوه بر اشاره به جهل عوام، کولاک و مشکلات رفتوآمد توی برف، گاه و بیگاه مراجعه به پزشک و از بین رفتن اهمیت به ظاهر، به حالات و احساسات روحی و درونی خودش هم پرداخته که وقتی برای اولین بار باید خودش عمل جراحی یا زایمان رو انجام میداد، دستپاچه بود و سعی میکرد درستترین تصمیم رو بگیره. همین که کسی عقلش رو توی اون شرایط از دست نده و یک سال دووم بیاره، قدم خیلی بزرگیه و به گفتهی خودِ بولگاکوف دیگه از چیزی نمیترسه.
آخر داستان، در مورد مورفین مجموعه یادداشتهایی هست که در مورد اعتیاد دوستش که جانشینش توی اون روستا شده، هست.
این کتاب بیشتر از یه اثر ادبیه و من رو هم تشویق میکنه بنویسم، حتی اگه مجموعه یادداشتی بشه که کسی بهش دسترسی نداشته باشه. کاش سایر پزشکها و جراحها هم در کنار کتابهای تخصصیشون، کتابی این شکلی مینوشتن.
برگرفته از goodreadsبولگاکف، پنج ستاره که هیچ، کهکشان هم براش کمه
ولی ترجمه ی بد فهیمه توزنده جانی باعث شد چهار ستاره بدم.
بخش اول کتاب که خاطرات پزشک جوانه با اینکه متن ساده ای داشت، بی ایراد نبود.
بخش دوم، مورفین و به خصوص بخش سوم، ابلیس، بسیار متن پیچیده ای داره و نیازمند ترجمه ی خیلی دقیق و ظریفیه. ابلیس، افتضاح ترجمه شده. افتضاح و بسیار حیف شد.
برگرفته از goodreads