احمد شاملو، شاعر نامدار ایرانی، در سال 1345 مجموعه شعر "ققنوس در باران" را منتشر کرد. این دفتر شعری، گامی بلند در مسیر تکامل و پختگی شاعر به حساب میآید. در مقایسه با آثار قبلی شاملو، زبان "ققنوس در باران" از ظرافت و پختگی بیشتری برخوردار است. اگرچه رگههایی از زبان نو و تا حدی سنگینِ "آیدا درخت خنجر و خاطره" در این مجموعه نیز به چشم میآید، اما صلابت و تسلط شاعر بر زبان، به وضوح مشهود است.
نام "ققنوس در باران" به زیبایی، حس و حال شاعر را در این دوره از زندگیاش به تصویر میکشد. شاملو در آستانه ی میانسالی، خود را مانند ققنوس میبیند که در تلاش است از خاکستر خود، بازماندگانی برای ادامه ی راهش خلق کند. اما این ققنوس، در باران اسیر شده و گویی توانِ رهایی از بندِ خویش را ندارد.
با "ققنوس در باران"، مسیر شعری شاملو به طورروشن مشخص میشود. گویی شاعر پس از سالها تجربه و جستجو، راه خود را یافته و با گامی استوار در آن قدم میگذارد. در این مجموعه، دغدغهها و پرسشهای شاعر، از جنسِ "آیدا درخت خنجر و خاطره" نیست. گویی شاملو به نوعی یقین و آرامش رسیده و به جای پرسش، به بیانِ یقینات خود میپردازد.
سرودههایی ماندگار
"ققنوس در باران" شامل سرودههای ماندگاری همچون "مرگ ناصری"، "سه سرود برای آفتاب"، "چلچلی" و "زندگان" است.
"ققنوس در باران" نقطه عطفی در کارنامه ی شعری احمد شاملو به حساب میآید. این مجموعه، نشاندهنده ی پختگی و تسلط شاعر بر زبان و بیانِ یقینات و تجاربِ او در مسیر زندگی است.