من قلم تولستوی رو دوست دارم، با همه زیاده گوییهاش. اما تولستوی تو رستاخیز با همیشهاش کمی تفاوت داره. پیرنگ داستان و حرفی که سعی در بیانش داره خیلی جاها به تکرار میفته و این در کنار شخصیتای سفید و سیاه داستان بنظرم از نقاط ضعفه رستاخیزه. اینکه تمامی آدمهای ثروتمند و اشراف بد و ظالمن و تمامی فقرا، روستاییان و حتی مجرمان بی گناه و مظلوم.
اما با تمام اینها من از رستاخیز لذت بردم. بخشهای اول و روایت سرگذشتها عالی بودن. فضاسازی و توصیفات هم همین طور. و در نهایت چیزی که سعی در بیانش داشت واقعیتیه که غیرقابل انکاره؛ نبودن قانون، ظلمها و بیعدالتیهایی که همچنان بعد از ۱۵۰ سال که از نوشتن این کتاب گذشته، به همون شکل شاهدشیم..
برگرفته از goodreads![Fardin Jamali Soofi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/e31c0014f249aaf2192015416c09d8338141d79f4f544fc5a2c91c830f10c23f/fardin-jamali-soofi.jpg)
Fardin Jamali Soofi
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۱/۷
روایتی از ستم، فراموشی، بیداری و عذاب وجدان!!!
برگرفته از goodreadsاگه قسمت های سیاسی کتاب تعدیل می شد و به خصوص تکرار کم می شد (یک حرف سیاسی و یک دید سیاسی رو صد جا تکرار کرده بود، هر بار هم با شرح و بسط، هر بار هم یک جور، بدون ابتکار در شرح دادن) و اگه مثل جنگ و صلح و آنا کارنینا، یه خط داستان دیگه هم به داستان اضافه می شد که بین کارهای نه چندان جذاب شخصیت اصلی (نخلیودف) فاصله می انداخت، کتاب خیلی خیلی بهتری می شد.
قسمت های عشق بین نخلیودف و ماسلووا خیلی خوب بود و کاملاً تولستویی بود. ولی پایان باز و به نتیجه نرسیدن این عشق و مبهم موندن داستان، به سبک تولستوی نمی خورد و یه مقداری با انتظاری که من داشتم مغایر بود. کتاب از لحاظ سیاسی به نتیجه ی کاملاً قطعی رسید، ولی از لحاظ ماجرای عاشقانه، به هیچ نتیجه ای نرسید و کاملاً مبهم موند.
سوم این که خیلی جالبه که چقدر دیدگاه های اواخر عمر تولستوی به دیدگاه رایج اون روزگار روسیه، یعنی کمونیسم نزدیک شده بود. هر چند در انتهای کار باز هم با سبک خودش داستان رو تموم کرد. یعنی با دید خودش نسبت به دین و الهیات مسیحیت و پاکی سرشت انسانی. ولی در طول داستان، جا به جا تبلیغ مرام اشتراکی رو می کرد و به نظر می رسه که دیدگاه کمونیسم رو به دیدگاه خودش نزدیک می دونسته و نهایتاً می خواسته قرائت خودش رو از کمونیسم به عنوان یگانه وسیله ی رستگاری بشری ارائه بده.
با این توصیفات، عجیبه اگه گذاشته باشن این کتاب توی دوره ی تزاری چاپ بشه. مخصوصاً که به گفته ی خود تولستوی در داستان، سانسور و جو اختناق سیاسی-فرهنگی در اون دوره خیلی شدید بوده.
برگرفته از goodreads![this is shin.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/07141dc0c181409242134382681e52db7387b79531e3705cb1c52d46f3f600d0/this-is-shin.jpg)
this is shin
3 out of 5 stars
۱۳۹۹/۲/۲۰
اول بگم که چنین نمره ای دادن به کسی مثل تولستوی واقعا خیلی جرات میخواست
نمره من در واقع 3/5 هستش
اول از همه بگم نسخه ای که من خوندم از موسسه انتشارات نگاه بود با ترجمه علی اصغر حکمت عزیزکه در اون سال های دور این ترجمه درخشان و روان را کرده،کلمات شیوا و نافذ و قشنگی رو پیدا کرده بود که فکر میکنم والاترین شکل ترجمه تولستوی بود
به نظرم یه داستان خوب در سطح معمولی بود،فکر میکنم چون اسم تولستوی روش میاد انتظار خواننده رو بالا میبره کما که اگر از یک نویسنده دیگه بود شاید انتظار کمتری داشتیم و امتیاز بیشتری میدادیم،شاید هم بالعکس،چون تولستوی رستاخیز را نوشته خیلی ها جرات نکننذ نظر واقعیشون رو بیان کنند
به نظرم داستان شروع خوبی داشت،در ادامه که حجم زیادی از کتاب بود تلاش های نیلیدوف برای نجات دادن ماسلووا بود و چند صفحه پایانی هم بالاخره مژده آزادی اش داده شد
اما پایان در برخی نقاط مثل تصمیم ازدواج با ماسلووا و غیره روشن نبود که به نظرم دلیلش این بود که مساله اصلی در واقع تحول و بهبود شخصیت نیلیدوف و رستاخیز او بود و ماسلووا به نظر در حاشیه داستان و ابزاری برای این منظور بود هرچند که خودش هم در سیر داستان بهبود پیدا کرد
با اینکه موضوع خوبی بود اما قسمت میانی زیاد کش داده شده بود این یه مقدار حوصله خواننده رو سر میبرد و پایان هم اندکی شعاری بود اما خب فکر میکنم هدف تولستوی از نوشتن این داستان دقیقا بیان عقایدش و دادن همین اندرز و نصایح بوده پس در این راستا موفق بوده
هر چند داستان واقعا تاثیر چندانی روی من نگذاشت چه برسه تاثیر عمیق
در کل از خوندنش راضیم و تولستوی از اون دسته نویسنده هاست که اگر دنیای ادبیات برات اهمیت داشته باشه نمیتونی از خوندن آثارش صرف نظر کنی و کنارشون بذاری،به علاوه به جز موضوع داستان،ادبیات و بیان تولستوی خیلی فاخر و زیباست
برگرفته از goodreadsتولستوی استاد شرح جزئیات، آنقدر که وقتی کتاب را میخوانی، انگار که در صحنه قدم میزنی. شاید برای خواننده امروزی این همه شرح و
تفسیر، خستهکننده باشد.
داستان بشر اما همچنان تکراری است، چه صد سال از نوشتن داستانی بگذرد چه هزاران سال.
کاش در انتهای کتاب، همچون معلم کلاس دینی رفتار نمیکرد.
برگرفته از goodreadsبخش اول کتاب بشدت جذابه جوری بود که هرچی ازش میخوندم سیر نمیشدم، بخش دوم هم خوب بود ولی بخش اخر کتاب ضعیف بود، خیلی از حرفها و شرایط داستان تکراری شده بود و جمع بندی اخرشو دوستنداشتم.
در کل برای کسایی که مثل من عاشق ادبیات کلاسیک روسیه هستن کتاب خوبیه.
⭐ ۳/۵
برگرفته از goodreads![Mahya danesh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/752f2287a7a4d26429cf7266c1389d4c7f9cc4c7b3c3772ab9416eebd5c661a6/mahya-danesh.jpg)
Mahya danesh
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۸/۷
به نظرم تولستوی قبل از رستاخیز با تولستوی بعد از رستاخیز واقعا فرق داره . این تولستوی پخته تر ، جسور و هدفمند تر دیده میشه . حرف هاش رو در لفافه بیان نمیکنه صرفا حول مسائل خانواده های اشرافی نمیگرده و محافظه کاری رو کنار گذاشته .
داستان رو با محکومیت زنی روسپی شروع میکنه در جایی که عضو هیئت منصفه اغازگر خطای این زن بوده .
درواقع تولستوی با رو در روی هم قرار دادن این دو فرد میخواد این سوال رو بپرسه که ایا انسانی که خودش گناهکاره میتونه فرد گناهکار دیگه ای رو قضاوت کنه ؟
.
در خلال داستان با اون توصیفات قشنگ خاص خودِ تولستوی به موضوعات اجتماعی ، فقر ، مشکلات مالکیت خصوصی ، فئودالیته و فاصله طبقاتی میپردازه .
البته یه عشق جالب رو هم به تصویر میکشه که عاری از ترحم ،نفرت ،خشم و عذاب وجدان نیست .
این کتاب ارزش چندین بار خوندن رو داره از دستش ندین🌿❤️
برگرفته از goodreadsاین کتاب رو خیلیییییی بیشتر از آنا کارنینا دوست داشتم.
جذاب و پرکشش بود،
اگرچه یه جاهایی اواخرش احساس میکردم کسل کننده شده،
ولی به طور کلی سخت خوان نبود.
یه رمان اجتماعیه که موضوع اصلیش بیعدالتی و فساد در اقشار مختلف جامعهس…
تولستوی خیلی قشنگ این مسائل رو به تصویر کشیده.
اگرچه که با جمعبندی کلیش موافق نبودم،
یه جورایی نظرش اینه که با دین داری میشه جلوی این همه ظلم و بی عدالتی رو گرفت…
یا حداقل برداشت من از اواخر کتاب این بود.
به طور کلی کتابیه که ارزش خوندن داره و من خیلی خوشحالم که براش وقت گذاشتم.🍂😇
برگرفته از goodreadsفکر میکنم 4-5 سال پیش این کتاب رو خوندم. و چون درموردش کنجکاو شده بودم رفتم نظرات و نقدهاشو هم خوندم. اون موقع به یه موضوعی رسیدم که میگفت زمانی که تولستوی این کتابو مینوشته هنوز توی اروپا و روسیه این عقیده وجود نداشته که اگر کسی جنایتکار شده, شاید مسیر زندگی اونو به این سمت کشونده و انتخاب خودش نبوده درواقع مجبور شده بعد از این کتاب همچین دیدگاهی بوجود اومده. شاید داستان این کتاب خیلی کلیشهای بنظر بیاد ولی فکر میکنم برای اون زمان,اون جامعه و اون تفکرات خیلی هم جدید و خلاقانه بوده.
برگرفته از goodreadsداستان از یک دادگاه شروع می شود که در آن زنی(کاتیوشا) به اتهام قتل در آن جا حضور دارد. یکی از اعضای هیئت منصفه شاهزاده ای(نخلیدف) است که او را می شناسد. او در تلاش است برای کاتیوشا کاری کند تا از زندان و سرنوشت آینده ای که در انتظار اوست رهایی یابد. برای این کار دلیل دارد. نخلیدف اولین فردی است که کاتیوشا را گمراه کرده و از اینرو خود را مقصر اصلی می داند.
رستاخیز رمانی اجتماعی است که اوضاع قرن 19 روسیه و انتقاد تولستوی از آن جامعه را دربر دارد. این رمان در اواخر عمر تولستوی نوشته شده و تجارب هفتاد ساله ی او را با خود به همراه دارد.
برگرفته از goodreadsجزو اولین کتابهایی بود که خوندم و خیلی دوست داشتم
برگرفته از goodreads![Sogol torabi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/4c7365eade33b36a8eb031df58119f8e571bd1d51d1f80e4346d14483eace8dd/sogol-torabi.jpg)
Sogol torabi
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۱۱/۱۵
رستاخیز دومین رمان بلندی هست که از تولستوی خوندم. هرچند که از عاشقان رمانهای روسی هستم و همیشه نویسندگان روس رو میپرستم. ، اما این کتاب به نظر من یکم اشعاری بود. البته دغدغههای قهرمان این کتاب جذاب بود ولی زیادی به مسیح و مسائل دینی ارجاع داشت. به تصویر کشیدن فساد جامعه و سوالاتی نخلیودف باهاشون دست به گریبان بود، واقعا تامل برانگیز و تاثیرگذار بود.
ولی در کل این تم جوانمردی و متحول شدن و در نهایت مومن شدن شخصیت اصلی پایان مورد پسند من نبود. ولی در مجموع کتاب گیرایی بود که نمیشد بیخیالش شد و زمینش گذاشت.
برگرفته از goodreads![Bahman Bahman.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/1942638038f94306c31c480803d8ae2976a2b7219f646a6d986f5f850e392dbd/bahman-bahman.jpg)
Bahman Bahman
3 out of 5 stars
۱۳۸۹/۵/۳
رمانی از لو نیکولایویچ تولستوی (1828-1910)، نویسنده ی روس، که در 1899 منتشر شده است. این رمان یکی از مهمترین آثار خلاق تولستوی است .انتشار رمان رستاخیز بهانه ای بود در دست مرجع عالی کلیسای ارتدکس، تا تولستوی را به عنوان مرتد معرفی نماید.چیزی که در این کتاب بیشتر از ارزش ادبی برای من جالب بود،صراحت،واقع بینی و شهامت اخلاقی و انساندوستی تولستوی بود که کتابی در سن 70 سالگی و 110 سال قبل از این نوشته که هنوز خواندنیست.آفرین به سانسورچی های تزاری که آنقدر جرات و شعور داشتند که مجوز چاپ این کتاب را(با هر چقدر سانسور!)بدهند
برگرفته از goodreadsمثل سایر آثار تولستوی دوباره خواهم خواندش
تولستوی این رمان رو در اواخر عمرش نوشته و در واقع در کنار سایر آثارش در این سن میشه گفت جهان بینی نهایی اش رو ابراز کرده
شخصیت پردازی که مثل همیشه عالی است و داستان هم علاوه بر نقد اجتماعی باز هم تیشه را بر می دارد و میزند به ریشه اشراف
در این رمان تولستوی خیلی واضح تر از سایر رمانها عقایدش را ابراز می کند. عقیده ای مثل بخشیدن زمین توسط مالکان به رعیتان و ...
برگرفته از goodreadsتولستوی، رستاخیز را در هفتاد سالگی مینویسد. میتوان رد عقیده و تفکراتش را در کتاب دید و از زبان دیمیتری نخلیدف شنید. رستاخیز نتوانست مثل «جنگ و صلح» و «آنا کارهنین» شاهکار شود، شاید به همین دلیل. شاید هم چون داستان فرعی نداشت و تمام کتاب حول و حوش نخلیدف میچرخید.
برگرفته از goodreads![Ali Najafiyan.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/982afca7acabea0bee7fa8d4feb453486fa24bcbee9af136a7d2bd35efcc850d/ali-najafiyan.jpg)
Ali Najafiyan
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۵/۲۸
رستاخیز شاید به لحاظ داستانی قله رفیعی برای تولستوی نباشد اما قطعا به لحاظ انسانی مرتفع ترین مکان ممکن برای اندیشه یک انسان معاصر است .
کتابی که در پس داستان مستقیم و ساده خود راوی اندیشه دردمند و انسان دوست نویسنده اش است .
توجه و همدردی تولستوی با اقشار فرو دست جامعه ، دهقانان، روسپیان و زندانیان و نگاه دقیق و واقع گرایانه او در چگونگی شکل گیری آسیب های اجتماعی و اهمیت و لزوم نگاه انسان دوستانه به همه آسیب دیدگان و مجرمان و منحرفان در این کتاب شایسته تحسین و ستایش است .
همه این مفاهیم در پس داستان ساده شاهزاده ای به نام نخلیدوف است که پس از حضور در هیات منصفه و رای به گناهکاری روسپی ای به نام کاتیوشا به علت تاریخچه رابطه خود با او که منجر به فریب دختر و بارداری او و رها کردنش شد، درصدد جبران اشتباهش می افتد و به دنبال آزادی این زن با زندانیان و مجرمان و آسیب دیدگان زیادی مواجه میشود . دستگاه قضایی روسیه و کشیشان مذهبی و بروکراسی فاسد اداری بیش از هر چیز و هر کسی آماج حمله انتقادی تولستوی در این کتاب قرار می گیرند.
برگرفته از goodreadsرستاخیز| رمان یا برگی از تاریخ تزاری
چه انتظاری از این رمان دارید؟محوری ترین چیزی که در این رمان میشود به آن اشاره کرد،روند آرام آن است.روندی که هیچ گاه اوج نمیگیرد.ساحلی بدون طوفان.ساحلی که در ناآرام ترین لحظاتش بادهایی که قدرت طوفان شدن نداشته اند آن را آشفته کرده اند.این آشفتگی ها هم حاصل روند داستان نیست بلکه حاصل جراحت اتفاق هاست.به جز چند مورد در بخش های اول کتاب.
در واقع شما با بخشی از تاریخ تزاری با جزییات زیاد مواجه میشوید.به نوعی که حتی اگر شخصیت اصلی داستان قرار است سفری انجام دهد،به خاطر خط داستان نیست.که به خاطر نشان دادن گوشه گوشه ی آن روزهای تاریخ است.اگر سفری به اراضی خود دارد یا اگر آن سفر آخر کتاب.
داستان و پایان بندی کتاب به گونه ای بود که هم میشد کتاب را تا چند جلد با همان روندی که از ابتدا داشت ادامه داد و بعد آن پایان را برایش نوشت.و هم میشد چند ده صحفه زودتر آن چند صحفه ی آخر را نوشت و داستان را تمام کرد.
با همه ی اینها اما رمانی بود که برایم دوست داشتم.اما اگر همین اندازه میبود.نه بیشتر.
برگرفته از goodreads2.5
تجربه شخصی تولستوی هسته ی اصلی قصه نخلیودوف و کاتویشا رو شکل میده. تو این کتاب دیگه ما با تولستویی که با توصیف های بی نظیرش ما رو شگفت زده کنه مواجه نیستیم. خب البته قسمتیش هم بخاطر فضای گروتسک غالب بر داستان هست. اما برای من مشکل اصل این بود که از یه فصلی به بعد ما با داستان رو به رو نیسیتیم و بطور خالص و مستقیما با موضوعاتی چون بی عدالتی، تقسیم اراضی و... مواجه هستیم و در انتهای کتاب ما پنج حکم از متی رو میخونیم و تمام. انگار تمام اون سوال ها و دغدغه های ذهنی در طی پنج حکم به نخلیودوف الهام میشه و راه نجات رو پیدا میکنه. البته با توجه به باورهای دینی که تولستوی طی نوشتن رستاخیز داشته میشه تاحدی توجیه ای برای این پایان بندی داشت اما به عنوان خواننده لذت خوندن کتاب رو بشدت برای من کاهش داد و رستاخیز رو تو کم محبوب ترین کتاب هایی که از تولستوی خوندم قرار داد.
برگرفته از goodreadsهمه آدم ها نیمی تحت فرمان و نفوذ دیگران هستند و نیمی زیر تسلط خواست های خودشان. آن چه آن ها را از یکدیگر متمایز می کند،نسبت تاثیرپذیری از افکار خودشان و خواست های دیگران است. در بعضی ها،بیشتر وقت ها،اندیشیدن جز بازی ای روشنفکرانه چیز دیگری نیست. رفتارشان تحت تاثیر استدلال هاشان است،اما در عمل در برابر افکار دیگران تسلیم می شوند:تسلیم عادت ها،سنت ها و قانون. اما دسته ای دیگر فکر خودشان را نیروی محرکه اصلی فعالیت هاشان به شمار می آورند،کم و بیش همیشه از فرمان های عقل و اندیشه خود پیروی می کنند؛فقط گهگاه،پس از آزمایشی دشوار،پیرو آن چیزی می شوند که دیگران وضع کرده اند.
قشنگ ترین قصه ای که خوندم :)))) کلا ادبیات روسیه فوق العاده هست چه لئو تولستوی چه داستایسفسکی.
برگرفته از goodreads![M. Amin Abidi Q..](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/f053b4388b47f2f2bff1a896acfc472e83efddfa74327f1db3f759b94cd1df1e/m-amin-abidi-q.jpg)
M. Amin Abidi Q.
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۵/۲۳
باید بیشتر بیاندیشم تا بتوانم توضیحات بهتری ارائه کنم.
ولیکن نقدا میتوانم بگویم:
تولستوی به خوبی در آرامی داستان مرتبا باعث میشد تا با خودم بگویم: "عجب" و نظرم را راجع به شخصیتها، باورها، روایت داستان و در نهایت خود تولستوی مرتبا تغییر میداد. از همه قشر خوب گفت و بر همه تاخت و در نهایت کاری کرد تا تک تک شخصیت های داستان را همانگونه که خودش میخواست با همه بدیها و خوبیهایشان صمیمانه دوست بدارم.
رستاخیز نه تنها رستخیز دیمیتری نخلیدف است، بلکه میتواند رستاخیز خواننده کتاب باشد.
دومین بهرهای که از این کتاب بردم فضاسازی زیبای او از روسیه قرن نوزده بود.
و بهترین نقل قول آن: "چرا یک انسان به خود اجازه میدهد که انسان دیگری را مجازات کند؟" بود.
برگرفته از goodreadsنظردادن راجع به این کتاب کار راحتی نیست. به نظرم یکی از مهم ترین نکاتی که هست اینه که ترجمه ی خوب بخونید ازش. در رابطه با داستان توصیف شخصیت ها و ریزه کاری ها و جزئیات توی این ترجمه خیلی خوب بود. داستانی که غم و مشکلات و تفکرات طبقات مختلف را بیان میکنه و پس از چندسال شخصی را وادار به تفکر درباره ی گذشته و شاید ساختن آینده بهتر میکنه اما همیشه تردید هست..... راست میگه ما آدم ها همه به نوعی گناهکاریم و حق قضاوت همدیگه را نداریم و تنها چیزی که جهان را تا حالا هم سرپا نگه داشته اندک مهربانی و بخششیه که باقی مونده.....
برگرفته از goodreadsکتاب از همه لحاظ کتابیه بسیار تا بسیار با مفهوم و عالی اما به نظر من تا حدی اغراق تو مسائل مختلف داره .
این که همه ما خطاکاریم و آدم خطاکار نمیتونه کس دیگه رو مجازات کنه درسته اما مطمئنا نمیتونیم جامعه رو رها کنیم و به این اکتفا کنیم که آدما باید خودشون خودشونو درست کنن .
یکی دیگه از اغراق های کتاب اینه که همه ی قشر ثروت مند رو گناهکار و بد میدونه .
و این حرف که اگه کسی بهت ظلم کرد تو هیچکاری نباید بکنی و باید اجازه بدی اون خودش متوجه کار بد خودش بشه منطقی نیست .
اینا نظرات شخصی منه .میتونه از نظر شما درست یا غلط باشه
ولی در کل خوندن کتاب رو حتما پیشنهاد میکنم
برگرفته از goodreadsمعمولاً ویژگیهای هر انسان به دو چیز بستگی دارد، یکی آنچه در خود دارد و دیگر آنچه از دیگران میگیرد و چیزی که افراد را از یکدیگر متمایز میکند نسبت میان این دو عامل است. بعضی، و باید گفت بیشتر مردم، زحمت تفکر و تأمل و استقلال اندیشه را به خود نمیدهند و مثل چرخی هستند که در همان جهت مرسوم و معمول دور میزند. این گروه در رفتار و گفتارشان از دیگران سرمشق میگیرند و به همان راهی میروند که عادت کردهاند و آداب و سنتها به آنها یاد داده است. ولی هستند کسانی که چنین نیستند و با موتور اراده و فکر خود حرکت میکنند و پیرو افکار و عقایدی هستند که به یاری اندیشه و تجربه به آن رسیدهاند، و عقاید و افکار دیگران را وقتی میپذیرند که محک بزنند و خوب و بد آن را بسنجند
برگرفته از goodreads![Sina Pooryan.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/8f0672ee5c77c0af65110213e9d5fc8d0e72ac89420cad5d0d68dd88ca9a25a0/sina-pooryan.jpg)
Sina Pooryan
2 out of 5 stars
۱۳۹۹/۵/۲۹
من خدا را در قمقمه آب یافتم،درعطر ک گل،در خلوص برخی کتاب ها و حتی نزد بی دینان اما تقریبا هیچ گاه وی را نزد آنانی که کارشان سخن گفتن از اوست،نیافته ام
خیلی دوس دارم پاراگراف اول رستاخیز تولستوی که در وصف بهار نوشته شده رو اینجا بنویسم بخونید اما میترسم دوستان چپ بیان بگن جمع کن این سانتی مانتالیسم مهوع رو..
برگرفته از goodreadsکتاب مفصل و قشنگی بود، گرچه در زندگی واقعی فکر نمیکنم کسی به این درجه از انسانیت برسه که بخواد مسئولیت گناهش در قبال دیگران رو برعهده بگیره و به دنبال جبران باشه. ولی داستان این کتاب حداقل درس های زیادی به همراهش داشت، اواخرش کمی خسته کننده بود ولی تموم شد، ترجمه کتاب خوب بود و داستان روان و پر کشش.
برگرفته از goodreads![Negar Shafiabady .](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/9f259a16f10e55b60d7b90c6472a34d2be5a7433bf901e61ba8619d44029bec3/negar-shafiabady.jpg)
Negar Shafiabady
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۸/۱۰
کتابی به شدت تامل بر انگیز، کتابی که مستقیماً بر احوالات روحی انسان تاثیر می گذاره. خواننده این کتاب به نوعی همراه شخصیت اصلی داستان تا انتهای کتاب در حال جستجو برای رسیدن به احساس شادمانی درونی گام برمی داره، هر اتفاقی که در کتاب افتاده هنوز هم به شکلی در حال اتفاق افتادن هست و ما حتی با گذشت چند قرن همچنان داریم تجربه می کنیم.
برگرفته از goodreads![Mina Ghadimi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/8887e2bdfb95c033323dbcd94f406a8b446058de535553d07c3fc39047bd0d94/mina-ghadimi.jpg)
Mina Ghadimi
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۴/۴
نگارش و توصیفهای تولستوی برام بسیار دوست داشتنی بود. اولین کتابی بود که از ادبیات روسیه خوندم، شناختی نداشتم ولی نگارش تولستوی جوری بود که به خوبی با فضا و شرایط حاکم اشنا شدم.
روند تغییرات نخلیدف خیلی ملایم بود و هروقت روند رو تو ذهنم مرور میکردم خیلی به خوبی داستان پیش رفته بود.
برگرفته از goodreads![Seyyedeh Zeinab Mousavi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/962319df1998f0dff25b146883e9e667cb2fa0a20efbecc823c860d2bc818e8c/seyyedeh-zeinab-mous.jpg)
Seyyedeh Zeinab Mousavi
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۱/۷
رستاخیز، آخرین رمان بلند تولستوی...
ماجرا از اونجا شروع میشه که جناب پرنس دیمیتری نخلیودف در مقام یکی از اعضای هئیت منصفه، زنی رو در جایگاه متهم میبینه که سالها پیش، وقتی یه دختر نوجوون پاک و معصوم بوده، فریبش داده و بعد از برقراری رابطهٔ جنسی رهاش کرده... این زن حالا به قتل متهم شده، اونم به عنوان یکی از زنهای خودفروش یه فاحشهخونه...
این واقعه دیمیتری رو سخت تکون میده و باعث میشه یه نگاه جدید به زندگی پر از فساد خودش و نظام پر از فساد کشورش بندازه...
🔅🔅🔅🔅
من اصولا رمانهای بلند تولستوی رو یه طیف میبینم،
جنگ و صلح، که کلا تو طبقهٔ اشراف میچرخه.
آنا کارنینا، که بازم تمرکزش روی اشرافه ولی به واسطهٔ شخصیتی مثل لوین یه پله میاد پایینتر و یه دیدی از مردم عادی روسیه میده (البته خود لوین هم میشه گفت برای خودش یه دستهٔ جداگانهست که با وجود اشرافزاده بودن نمیشه به طور کامل در اون طبقه قرارش داد).
و بعد رستاخیز، که با وجود اینکه شخصیت اصلیش یه پرنسه، ولی یه بخشی از داستان رو از زاویهٔ دید آدمهای عادی روایت میکنه و کلا بسیار بیشتر از دو رمان قبلی با کف جامعه سر و کار داره!
نکتهٔ جالب دیگه اینکه، اینجا تو رستاخیز، ما با انقلابیها هم مواجه میشیم. تولستوی این رمانو نزدیک به انقلاب روسیه نوشته و در جریان مواجههٔ پرنس نخلیودف با نظام قضایی روسیه، ما رو با زندانیهای سیاسی هم آشنا میکنه.
کلا رستاخیز خیلی حالت انتقادی داره، انتقاد به نظامهای روسیه تزاری، مخصوصا نظام قضایی و همچنین تشکیلات کلیسا،
انتقادی که خیلی جاها با تیکه انداختنهای خوشمزه همراهه 😁
همچنین جا به جا بحثهای اخلاقی و فلسفی رو پیش میکشه که بیشتر حول همین نظام قضایی و موضوع مجازات آدمها دور میزنه. اینجا هم میشه رمانهای تولستوی رو طیفبندی کرد، هر چی به آخر عمرش نزدیک میشیم تأثیر یه تحول معنوی رو تو آثارش میبینیم، اگه دوست دارید با این سیر تحولی بیشتر آشنا بشید کتاب اعتراف تولستوی رو بخونید!
من خودم خیلی رستاخیز رو دوست داشتم ولی کاملا برام قابل درکه اگه برای خیلیها دوستداشتنی نباشه 😅 کلا رستاخیز به اندازهٔ آنا کارنینا از لحاظ داستانی و وارد شدن به درونیات شخصیتها قوی نیست. اینجا تولستوی موضوعات و شخصیتهای زیادی رو معرفی میکنه و به اندازهٔ آنا کارنینا تو هر کدوم اونقدر دقیق نمیشه (غیر از دو تا شخصیت اول). ولی با این وجود برام سخته بخوام بگم بین این دو تا کتاب کدومو بیشتر دوست دارم 😄البته اینم بگم که تولستوی این کتابو طوری تموم میکنه که قشنگ انتظار یه جلد دوم داری... حیف حیف که همچین جلد دومی در کار نیست 😢
🔅🔅🔅🔅
اولین بار وقتی سراغ رستاخیز رفتم که جدا دلم برای دوباره خوندن از تولستوی پر میکشید و از طرفی به خاطر بحث خیانت دلم نمیخواست برم سراغ آنا کارنینا!
یهو دیدم بعله! جناب تولستوی یه رمان بلند دیگه هم داره 😍 این شد که به این رمان گوش دادم و تو این بار اول در مجموع احساس خوبی بهش داشتم.
بعد از تموم شدن این کتاب، با توجه به اینکه اون حس تولستویخوانیم همچنان پابرجا بود، بالاخره رفتم سراغ آنا کارنینا... و چقدر خوشحالم از این کار ☺️
ولی در همون حین گوش دادن به آنا کارنینا و خوندنش دوباره یه حس تمایل زیادی پیدا کردم به دوباره خوندن رستاخیز!
این شد که دوباره رفتم سراغش، این بار ولی با این حالت که اول گوش میدادم، بعد میرفتم به همون تیکهها تو ترجمهٔ انگلیسی و فارسی دوباره یه نگاهی مینداختم و قسمتهایی که برام جالب بود رو رنگی میکردم و یادداشت مینوشتم.
همین مراجعه به ترجمههای مختلف باعث شد بفهمم چقددددر اختلاف ترجمه وجود داره!
🔅🔅🔅🔅
سخنی من باب ترجمههای مختلف رستاخیز!
نسخهٔ انگلیسی من ترجمهٔ خانم Maude بود که به همراه شوهرش از آشنایان تولستوی بودن و حتی گویا تولستوی از ترجمههاشون راضی بوده 😄 ترجمهای که بهش گوش کردم هم ترجمهٔ آقای پرویز شهدی.
در جریان این مراجعههام به ترجمههای مختلف مثلا میدیدم که یه بند کامل تو ترجمهٔ انگلیسی هست و تو ترجمهٔ فارسی نیست و گاهی برعکس!
و یا اینکه تو ترجمهٔ انگلیسی یه جمله یا یه بند با ترجمهٔ فارسی فرق معنیداری داره!
اینطور جاها جدا اعصابم بهم میریخت چون نمیفهمیدم بالاخره کی داره درست میگه!
این شد که وقتی گذارم به یه کتابخونه افتاد، ترجمهٔ آقای ذبیحیان رو قرض گرفتم. به شهادت روی جلد کتاب، این نسخه از روسی ترجمه شده بود.
اینجا متوجه شدم کفهٔ ترازو به سمت ترجمهٔ انگلیسی سنگینی میکنه :) یعنی مثلا تو تیکههای اختلاف، ترجمهٔ انگلیسی با ترجمهٔ ذبیحیان میخوند و با ترجمهٔ شهدی نه!
بعدا حتی یه سری از تیکهها رو با ترجمهٔ حبیبی هم مقایسه کردم، از طریق دوست عزیزم زهرا کریمی :)
تازه اینطور نبود که بخوام خط به خط ترجمهها رو مقایسه کنم بلکه این تفاوتها رو توی تیکههایی متوجه میشدم که ازشون خوشم اومده بود، یا نکتهای در موردشون داشتم و میخواستم تو کتاب علامت بزنم یا چیزی در موردش بنویسم. تو این تیکهها وقتی مقایسه میکردم متوجه این تفاوتها میشدم، در نتیجه چه بسا که بسیار بیشتر از اینها بوده باشه 😅
بین ترجمهٔ ذبیحیان و حبیبی هم تفاوت قابلتوجهی ندیدم (تو همون مواردی که با زهرا مقایسه کردیم) ولی در مجموع به نظرم نثر حبیبی قشنگتر اومد. البته من اصولا به طور معمول ترجمههای انگلیسی رو بیشتر میپسندم 😅
در نهایت اینکه ترجمهٔ شهدی واقعا اصلا نمرهٔ خوبی نیاورد بین این ۴ تا ترجمه. ولی یه نکتهٔ بسیار مهم به نفع ترجمهٔ شهدی اینه که تنها ترجمهای هست که نسخهٔ الکترونیکیش موجوده! متنش تو طاقچهٔ بینهایت و فیدیپلاس هست و حتی صوتی هم شده و اجرای صوتیش هم واقعا خوبه.
در نتیجه، اگر بین کلا کنار گذاشتن کتاب و رفتن سراغ ترجمهٔ شهدی مونده بودید قطعا گزینهٔ دوم رو انتخاب کنید :) چون با وجود تمام این تفاوتها و مشکلاتی که گفتم، این ترجمه طوری نیست که بگم نمیتونید باهاش از کتاب لذت ببرید. یعنی تمام این نکات اونقدری جزئی هستن که بشه در موارد ناچاری زیرچشمی ردشون کرد!
ولی اگه امکان دسترسی به نسخهٔ فیزیکی رو داشتید، پیشنهاد من ترجمهٔ حبیبیه و اگر نبود ترجمهٔ ذبیحیان. البته ترجمههای دیگه مثل ترجمهٔ مجلسی رو بررسی نکردم و در نتیجه در موردش نظری ندارم :)
برگرفته از goodreadsدوستش داشتم
به خاطر بحث هایی که مطرح میشد و اینکه نویسنده خودش هم در داستان حضور داشت به لحاظ طرز فکر
برگرفته از goodreadsواقعا عجیب تموم شد. ولی جالب بود در کل.
برگرفته از goodreadsخیلی دوستش داشتم و به خوبی ظلم و بی عدالتی رو به تصویر کشیده بود.
برگرفته از goodreads![Mohsen Zarei.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d76bf2f453b1f42ef06fb8f72dbc71609572dd2248f40f9e5d6b5dd37d0412cd/mohsen-zarei.jpg)
Mohsen Zarei
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۲/۲۶
اصلا اون پیچیدگی که در جنگ و صلح و آناکارنینا هست در رمان رستاخیز وجود نداره ولی با وجود حجم بالا، خط داستان ساده و روان هست و همین خود بر لذت خوندن یک اثر کلاسیک افزوده به ویژه که این اثر تولستوی بیشتر در دوران پختگی زیستی خود تولستوی به نگارش دراومده و به نوعی یک جهان بینی متفاوت از زندگی پیش روی خواننده قرار میده.
برگرفته از goodreadsتا نیمه کتاب سیر کندی داشت و یه کم خسته کننده بود ولی بعد از اون جذاب شد.
نویسنده خیلی خوب تونسته اوضاع اجتماعی جامعه در زمان تزاری نشون بده و به نظرم خوب تونسته نشون بده که چگونه و چرا اندیشههای کمونیستی در جامعه روسیه رسوخ و رشد کرد.
برگرفته از goodreads