دری، دختر ۶ سالهای است که با دوستهای خیالیاش، از جمله هیولایی به نام مری، در دنیای خیالپردازیهایش غرق میشود. خواهر و برادر بزرگتر او، ویولت و لوک، از این موضوع و رفتارهای دری کلافه شدهاند و او را به نوعی مسخره میکنند.
یک روز، ویولت و لوک برای اینکه دری را از خیالبافیهایش دست بکشند، به او دروغ میگویند که خانمی به نام خانم گابلگراکر وجود دارد که نینی کوچولوها را میدزدد. این حرف نه تنها کمکی به دری نمیکند، بلکه باعث میشود که او داستانسراییهایش را بیشتر کند و با کمک مری و نگهبانش، آقای ناگی، از دست خانم گابلگراکر فرار کند. سرانجام وقتی دری توپ ویولت را از چاه توالت در میآورد، ویولت و لوک دربارهی خواهر کوچولویشان تغییر عقیده میدهند و او را هم بازی میدهند.
ماجراهای دری و دردسرهایی که برای خواهر و برادرش به وجود میآورد، در نهایت باعث میشود که ویولت و لوک با او مهربانتر شوند و او را در بازیهایشان سهیم کنند.
کتاب دری فانتاسماگوری نوشتهی ابی هنلن که تاکنون جوایز متعددی را کسب کرده است، داستان این دختر شیرین، بازیگوش و خیالپرداز را به تصویر میکشد.