زندگی کیت باولر در ۳۵ سالگی با تشخیص سرطان مرحله ۴ به طور ناگهانی تغییر میکند. این اتفاق درک عمیق او از ایمان و جهان، به ویژه ایده رایج «هر اتفاقی دلیلی دارد» را زیر سوال میبرد.
«هر اتفاقی دلیلی دارد» فراتر از خاطرهای صرف از بیماری است. باولر صادقانه با چالشهای خود روبرو میشود، اما کتاب او فراتر از تجربه شخصی رفته و ایمان، رنج و جستجوی معنا در دنیایی که به نظر بیمعنی میرسد را بررسی میکند.
باولر با ذکاوت و صداقت، کلیشههای آسایشبخش اما نادرست در مورد رنج را کنار میزند. او به نقد «انجیل رفاه» میپردازد، باوری در مسیحیت که میگوید اتفاقات خوب برای افراد خوب میافتد. تشخیص بیماری او را مجبور میکند با واقعیت روبرو شود که اتفاقات بد برای هر کسی ممکن است بیفتد و ایمان لزوماً تضمینی برای زندگی خوب نیست.
این کتاب به روایتهایی درباره موفقیت، شکست و تغییر میپردازد. نویسنده تمایل ما برای یافتن نظم و معنا، حتی اگر به معنای چسبیدن به روایتهای نادرست باشد، بررسی میکند.
سفر کیت باولر سفری ناامیدکننده نیست، بلکه سفری از انعطافپذیری است. او با روبرو شدن با مرگ، قدردانی تازهای از شادیهای زندگی، قدرت روح انسان و حمایت بیدریغ عزیزانش را کشف میکند.