![Imaydahjr.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/68e5502860df296752f17e1f83b3a1509acb31df2ff5496e6e69194e45dcc364/imaydahjr.jpg)
Imaydahjr
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۷/۱۵
۱۵/مـهر/۰۰
00:30
تا حالا نشده بود به کتابی که به حد مرگ به گریه انداخته باشدم امتیاز کامل بدم!
تا حالا نشده بود که هیچ کتابی اینجوری اشکمو در بیاره!!!
انقدر گریه کردم که چشمام باز نمیشن
تا وقتی نخوندمش باور نمیکردم حرفای بقیه رو!
ولی بد دردی به قلبم وارد کرد!
دردی که تا عمر دارم میدونم یادم نمیره..
چیزی ندارم بگم. هیچی نمیاد به ذهنم که بگم.
نمیخوام یادم بیاد چی خوندم!
(نوت گوشیم پر شد از احساساتم)
ولی لعنت بهت نویسنده که قرار نیست تا مدتهای طولانی این درد رو فراموش کنم!
کتاب رو بغل کردم و گریه میکنم..!:)) هنوز!
🖤💔
جیگرم خون شده.. هوففف خدا
پ.ن: از اونجایی که یه دور ترجمه رو خوندم و یه دور متن اصلی رو، پس طبیعیه چقدر اشکم در اومد..:)))
قلم نویسنده یکم اذیت کننده بود برام ولی خب دوستش داشتم.
Anyway
“Read it. And if anyone asks you how it ends, just LIE. :)”
سختمه نوشتن دربارهش..
Of course I'm still crying🚶🏻♀️💔
اگه چرت و پرت نوشتم شرمنده.. هنوز گیجم و حالم بد!:)
“I am not talking about fate. I don’t believe in destiny or soul mates or the supernatural. I just mean we understood each other. All the way.”
بعدا نوشت: من الان به اون مرضی دچار شدم که میخوای بری دوباره قسمتای اخر کتاب رو بخونی و دوباره خودت اشک خودتو در بیاری..-_-
بعدا نوشت۲: به عقیده من کتابی که توانایی به گریه انداختن خواننده رو داشته باشه خیلی خفنه..-.-
(حالا اینکه من هم آدم بشدت حساسی هستم بی تاثیر نیست)
با اینکه بعضی از نقد ها رو دیدم که تعدادی از این کتاب خوششون نیومده ولی من عاشقش شدم..:)
زخم عمیقی که حالا حالاها خوب نمیشه..
برگرفته از goodreads![رزی - Woman, Life, Liberty.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/aac80baeb28836e67938a42af91d2952ca609c08dad224aefe099fe2346d0b0f/%D8%B1%D8%B2%DB%8C-woman-life-liber.jpg)
رزی - Woman, Life, Liberty
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۳/۲۶
خوب بالاخره کتابی رو که همه بهخاطر توییستش عاشقش شدن خوندیم. بهبه. پایان خوبی بود ها، واقعا خوب، اما من میگم مِح.
Meh.
و حالا بپردازیم به دلایل.
شخصیتپردازی. این کتاب {جز شخصیت اصلی گمونم} چقدر شخصیتپردازی داره؟ صفر درصد. آیا من تا اواخر کتاب تونستم بفهمم هرکس چه نسبتی با اون یکی داره؟ خیر. آیا برام عمیق و ملموس و درککردنی و گوشتوخوندار بودن؟ به هیچ عنوان. آیا تونستم برای هر شخصیت ویژگیهای متفاوت و دلیلدار و داستان پسزمینه بیابم؟ خواب دیدم خیر باشه.
رومنس. من واقعا درک نمیکنم شخصیت اینقدر شدید دلش میخواد با پسری در رابطه باشه که: ازش دوری میکنه، بهش دروغ میگه، و با یه دختر دیگهست که به اون هم خیانت میکنه. این سمیه. این عشق سمیه. بارها و بارها بحثهای ناراحتکننده پیش میاد که تقریبا همه با این افکار تموم میشن: نه من عاشقش بودم. خب به یه ورم که عاشقشی. من ازش متنفرم. عشق تو رو هم نه میبینم نه درک میکنم.
کمکاریهای نشر هیرمند. ویراستاری خیلی بد. زمان فعلها مدام جابهجا میشد. و چاپ؛ عزیزان من، چرا کتاب باید سه سانتیمتر حاشیه داشته باشه؟! این کاغذحرومکردنه. از کاغذحرومکردن بدمان میآید. از هدر دادن فضا، بدمان میآید.
تقریبا در تمامِ مدتِ پیش از توییست داستان، معلوم نیست داستان میخواد به کجا بره و چه حرفی برسونه. یه خانواده یه جایی دارن زندگی گل و بلبل و پولدارانهشون رو میگذرونن. راوی درگیر دراماهای عشقیشه. بزرگترها درگیر یه سری مسائل مالی. خیلی عادی. خیلی بیهدف. صحنههای کوتاه که جز رسوندن احساس هدفی ندارند. پلات کجاست آخر؟ این شخصیت چی میخواد؟ میخواد رازی رو بفهمه. یوهو، هیچکس هم هیچ حرفی بهش نمیزنه و قرار نیست بزنه.
خطِ رواییِ خوب داستان همون کشمکش خانواده و پدربزرگ بود. مسائل مالی. انقد خوشم میاد اول داستان یه مشکلی هست که اووونقدرام مهم نیست. مشکل نشسته یه گوشه نون و ماستش رو میخوره. بعد کمکم رشد میکنه. روی داستان سایه میندازه. عمیق و بزرگ میشه.
بهبه.
نکته بسیار مثبت کتاب نثرشه. نثرش شاعرانهست واقعا. انگار شعر نوئه، مدام ادامهی حرفش رو میبره جملهی بعد و این کارش واقعا به متن میاد. متن اصلی رو نخوندهم، اگه سجع یا قافیهدار باشه نور علی نوره. گاهی هم عبارتی تکرار میشه، و در حالت عادی تکرار اعصابم رو خرد میکنه {مثلا جیماس تکرارهای زاید و روی مخ زیاد داره} اما اینجا خوب بود و لذت بردم. دلم هم نمیاد گزینگفته بذارم، چون هرجای متن به شیوهی خودش خاصه.
و راستی، اونقدری که همه تعریف میکردن گریهآوره و دلشکونه و اینا، نبود. حداقل برای من. مِح. شاید زیادی سنگدلم. نمیدونم. امیدوارم نباشم.
با تمام اینها احتمالا سه ستاره یا حتا دو درست باشه. اما نه. کتاب واقعا خوب بود. فقط کاپ او تی من نبود. و حتا به عنوان کتابی که کاپ او تی من نیست، برام روون و خستهنکننده بود. احتمالا فقط بهخاطر هایپش انتظاراتم بالا بودن.
Then 4 stars it is.
برگرفته از goodreads![Sara Kamjou.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/37b93b8619650b29a9472fd4d25f693d6934e4199f914efe0803c3e53c3e6287/sara-kamjou.jpg)
Sara Kamjou
3 out of 5 stars
۱۳۹۸/۹/۱
داستان از زبان دختر ثروتمندی به اسم کادنس روایت میشه و فضایی رازآلود داره. هر نوع توضیحی در مورد کتاب بخشی از داستان رو لو میده و از جذابیتش به شدت کم میکنه چون رازها، تنها چیزی هستن که این کتاب باهاش جذابیتشو حفظ میکنه.
همه چیز تو این کتاب معمولیه: فضاسازی، انسجام، شخصیتپردازی و حتی محتوای داستان و پایانبندی. به همین دلیل هم به نظرم این کتاب یک بار مصرفه. یعنی کتابیه که برای یک بار خوندن بد نیست ولی همین که پایان ماجرا مشخص میشه دیگه هیچ جذابیتی نداره. برام عجیبه که این کتاب جزء بهترینهای گودریدز تو سال ۲۰۱۴ بوده. به نظرم احتمالا جزء کتاباییه که خوندن نسخهی انگلیسیش بهتر بوده و ممکنه با خوندن ترجمه، بخشی از جذابیتشو برام از دست داده باشه.
من نسخه صوتی کتاب رو با صدای مریم محبوب گوش دادم که بسیار خوب اجرا شده بود و راضی بودم.
امتیازم به کتاب ۲.۵ بود که به بالا گردش کردم.
--------------------
یادگاری از کتاب:
وقتی اوضاع بد باشه، دعا میکنم یا تصور میکنم یکی از اون بالا حواسش به من هست و به حرفام گوش میده.
برگرفته از goodreadsاول کتاب زیادی کش میاد و حوصله سر بر میشه
ولی ۸۰ درصد کتاب که تموم میشه یهو ماجرا مشخص میشه
من خودم شوکه شدم دو سه بار خوندم اون صفحه رو تا قبول کنمش😵💫 پایانش برای من خیلی دردآور بود 🥲
برگرفته از goodreads![Kimia in Wonderland .](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/a2aa336c8bb0bcd618223f6f44a5f46e369d7c910f6cd797da1552ddc4a6d00f/kimia-in-wonderland.jpg)
Kimia in Wonderland
3 out of 5 stars
۱۴۰۲/۳/۸
یه دوست عزیزی هست تو گودریدز که ریویوهاش (اونایی که ۵ ستاره میده) باعث میشن یه جماعتی اون کتاب رو به عنوان want to read علامت بزنن! منم سر یکی از همین ریویوها این کتاب رو خوندم و باید بگم اصلا هم ۵ ستاره نبود!
ما اینجا یه پلات توییست داریم (به فارسی چی میشه؟) که مثلا قراره همه رو غافلگیر کنه و باعث بشه به پهنای صورت اشک بریزن ( واضحه که برای من اینطور نشد)؛ اما مشکل اینجاست که نویسنده این توییست رو طراحی کرده، بعد داستان رو دورش چیده! در واقع درستش اینه که ما شاهد یه داستان خوب پردازش شده باشیم و در انتها پلات توییست غافلگیر کنندهاش کار رو تموم کنه. حالا این ایراد در کنار اینکه فصلها انسجام درست و حسابی نداشتند و یه جورایی بهم ریخته بودن باعث شد قلم نویسنده اصلا برام جالب نباشه.
با وجود اینکه ایدهای نداشتم که توییستش چیه، وقتی بهش رسیدم اینجوری بودم که "عه، آخی"؛ و تمام! و خب برخی ریویوهایی که در موردش خوندم موجب شده بود که در تمام طول داستان منتظر یه شوک بزرگ باشم که اتفاق نیفتاد و ناامیدم کرد.
در مورد پیشنهادم به خوندنش؟ اینکه نخوندید هم نخوندید!
برگرفته از goodreadsنه اونقد خوب که چهار/پنج باشه برام و نه اونقدر ضعیف که یه ستاره بدم. تنها نکتهی درخشان کتاب برام پایانش بود که اصلا قابل پیشبینی نبود و واقعا تعجب کردم و درحد ده دیقهای بهتزده بودم. به غیر از اون تمام ابتدا و حتی میانه کتاب حوصلهم سر رفته بود و نمیفهمیدم قضیه الان بالاخره چیه، داستان قراره درباره چی باشه؟
قصد داشتم دراپ کنم چون نه جذبم میکرد که ادامه بدم نه موضوعش جدید بود که بخوام کنجکاو بشم ولی بعد با کتاب صوتی ادامه دادم که راوی خوب بود و تا تهش گوش دادم.
در کل اگه سرعت خوانشتون مثل من لاکپشتیه و اتنشن اسپن هفت ثانیهای دارید، تا حدود ۶۰ درصد کتاب رو باید دست و پنجه نرم کنید فقط برای رسیدن به اون پلات توئیست و پایانش... آیا میارزه براتون؟
برگرفته از goodreadsبا دو سال فاصله، براي بار دوم خوندمش. يادم رفته بود که چقدر محشره...و چقدر وحشتناک...و غم انگيز...
توصيه مهم: اگه حالتون خوب نيست، نخونينش...من يک پشيمون افسرده...
همين
برگرفته از goodreads![Nastaran Masoomi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/b5ea491546cd768f6737d3003add0e3b6a2a428b2e6ac4233368c07fe8a5e4d3/nastaran-masoomi.jpg)
Nastaran Masoomi
3 out of 5 stars
۱۴۰۲/۴/۲۵
بین سه تا چهار ستاره⭐
وای!
واقعا هوشمندانه بود... از یه جایی شک کردم که یه چیزی انگار سر جاش نیست ولی خب وقتی خوندمش واقعا غافلگیر شدم!...شاید درخشانترین بخش کتاب همین پایان غیرقابل پیشبینی بود.سیر داستان هم جالب پیش رفته بود و باعث شد یه جاهایی واقعا نتونم کتاب رو کنار بذارم...
خوشحالم که خوندمش، کتاب من از نشر میلکان بود و ترجمهی خوبی داشت.
برگرفته از goodreads![Ali Mohebianfar.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d17f750c0ee14440076af619849324a8a3e35ae0c44ad978b34e8b201367f0f8/ali-mohebianfar.jpg)
Ali Mohebianfar
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۲/۲۳
ما همیشه به افرادی که بیشتر از همه دوسشون داریم، آسیب می زنیم.
:)
این جمله شاید کلیت این رمان باشه. حداقل چیزی که بعد از تموم کردنش، مدام توی سرم می چرخید.
روایتی کوتاه از عشق، طمع، حسادت و اعمال اشتباه.
اواسط رمان، توییست داستان رو حدس زدم. با این حال وقتی بهش رسیدم، بازم غمگینم کرد. اما... با اینکه آدم احساساتی هستم، مثل سایر دوستان سرش زار نزدم. یعنی... واقعا در حد زار زدن بود؟ نه. شایدم انقدر حواس من درگیر موشکافی در مفهومش بود که به غمِ اتفاق نگاه نمی کردم.
و نثر این کتاب، یکی از شاعرانه ترین و مالیخولیایی ترین نثراییه که خوندم. افسارگسیخته و تابوشکن. دوستش داشتم. در واقع، کتاب یا فیلمی رو که غمگینم کنه، همیشه دوست دارم...
:)
برگرفته از goodreads![Ali Book World.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/68ed8a7f9752f70392abb4f62ef68b5778d8b914617876700f4e0b7503428954/ali-book-world.jpg)
Ali Book World
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۲/۱۰
کادِنس و خانوادهش، تابستانها به جزیرهی شخصیشان میروند. اما در یکی از این تابستانها حادثهای رخ میدهد و کادنس حافظهاش را از دست میدهد. هیچکس از حادثه حرف نمیزند و رفتار همه از همیشه عجیبتر شده است. پس از آن تا دو سال اجازه نمیدهند کادنس به جزیره بیاید چون نمیخواهند که از این حادثه خبردار شود و حافظهش برای این حادثهی تلخ برگردد. تا اینکه...
خیلی دردناک بود... خییییلییییی...
از اون دسته کتابهاست که آروم و با احتیاط شروع میشه و پیش میره اما مشخصه که قراره با یک اتفاق عجیب، بزرگ و حتی دردناک روبهرو بشی. بسیار آروم و قشنگ پیش میره و همهی تکههای پازل رو باحوصله کنار هم میچینه تا در نهایت تصویر کامل یا همون راز بزرگ رو برملا بکنه...
واقعا ازش لذت بردم، درد بدی درون این کتاب نهفتهست، در عین جذابیت و قشنگی، دردناکه !
برگرفته از goodreadsنمی خواستم پنج بدم. واقعا نمی خواستم. اما اون چیزی که توی اون فصلای اخر باعث شد جوری گریه کنم که تا به حال سر هیچ کتابی نکرده بودم مجبورم کرد . الانم تا اخر عمرم یه زخم از این کتاب روی قلبم و وجودم دارم احتمالا.
بذارین رو راست باشم، همه می گفتن این کتاب پلات توییست خفنی داره ولی من تا یه حدیشو همون اواسط کتاب حدس زدم. ایا این از درد بعدش چیزی رو کم کرد؟ نه. و بذارین بازم روراست باشم. هنوز برام مبهمه. خیلی مبهمه یه سری چیزا اما فکر می کنم از قصد بوده. که خواننده تصمیم بگیره چی رو باور کنه.
شخصیتا به نظرم قابل درک بودن و به قلبت دست می کشیدن. یعنی اون ارتباطه حس می شد. خصوصا فصول اخر.
خود خط داستانی اینجوریه که می گی ا خب اینا زندگی شادی دارن به ما چه بعد انگار کتاب که شنیده باشه این حرفو یه سیلی می زنه تو صورتت
پلات توییستش واقعا اگه دقت نکنی نمی فهمی. یعنی در حالت عادی نباید بفهمی. من چون می دونستم یه پیچش گنده داره ولی همه ش دقت می کردم و خب تا حدودی درست در اومد حدسم. اما همونطور که اون اول گفتم: اهمیتی نداره درست بگید یا نه. بعدش برای همیشه روی وجودتون یه زخم روحی می مونه.
قلم نویسنده تا حدودی مدل پسند من بود. یعنی اکثر کتاباییه که من می عاشقشونم و ارتباط شدید باهاشون برقرار می کنم شبیه این بودن قلمشون. اما خب یه جاهایی اذیتم می کرد و می رفت رو اعصابم، ولی کی اهمیت می ده، در انتها باعث شد من بخوام مرده باشم.
در اخر یه چیز دارم بگم. اونم اینه که بخونیدش. همین.
پ.ن: دفعه اخری که یه کتابو تو دو روز خوندم یادم نمیاد:)))
برگرفته از goodreads![Shaghayegh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/7e5ca418c2d7185f6df079e350d0cd8d60227213bf8be17cc81deb57c7295601/shaghayegh.jpg)
Shaghayegh
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۹/۲۶
دردناک بودی ، در کنارش ، زیبا و دلخراش. دیالوگهات ، یه سری از دیالوگهات رو با تمام جونم درک کردم ، مثل این یکی : « بخشی از من مرده که بهترین بخشش بود » ;) حال روحیم رو خراب تر کردی ولی ممنون که من رو به دنیای کتاب ها برگردوندی
برگرفته از goodreads![Marzi Motlagh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d29aa3690d1cc299726c031fc452a999dd76ebddc33bcc1826a5af7bd9bc1061/marzi-motlagh.jpg)
Marzi Motlagh
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۵/۱۷
از میزان جذابیت این کتاب همینقدر بگم که قید پروژه ای که قرار بود تا دیروز ظ��ر برای استادم بفرستم رو زدم و نشستم دو روزه کتابو تموم کردم.
به قول محبوبه که خودش این کتابو بهم معرفی کرده، این رمان، انتخاب کتاب بعدی رو برام سخت کرد!
هنوز از بهتِ پایانِ غافلگیر کننده ش بیرون نیومدم و واقعا نیاز داشتم به خوندن همچین روایت فیکشن و روانشناختیِ دلچسبی🍃
برگرفته از goodreadsرمان برای رده سنی نوجوان فکر کنم باشه .جذاب و پرکشش هستش .البته من نسخه خلاصه شده رو شنیدم
برگرفته از goodreads![Fatemeh Safari.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/58b289bddea1a731060fae006f25ee54bc48ca49536c5d3196efeb08db81e77b/fatemeh-safari.jpg)
Fatemeh Safari
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۵/۲۱
وقتی به اخر کتاب میرسی،
وقتی دیگه میدونی قضیه چیه،
باید برگردی و خیلی از صحنه ها و جمله هارو دوباره بخونی،
تا تازه معنی واقعی شون رو بفهمی،
و این همه چیز رو هزار برابر دردناک تر میکنه:)
برگرفته از goodreads![Yasamin.bookworm .](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/9ee802ceed567e3cfe3c795fef77e4f2ef7dd7451863cc87904dd3c5ba059036/yasaminbookworm.jpg)
Yasamin.bookworm
1 out of 5 stars
۱۴۰۲/۵/۱۹
راستش من خلاصه ی این کتاب رو خوندم.
انتهای کتاب رو خودم یه جورایی حدس زدم. خیلی کتاب پیچیده ای نبود اما اینجوری نبود که بگم ارزش خوندن نداشت. انتهای داستان مبهم بود و یک سری از سؤال های توی ذهنم بی پاسخ موندن. حتی ارتباط اسم کتاب با داستان رو هم متوجه نشدم. از اول تا آخر کتاب می گه ما دروغگو ها فلان بودیم ما دروغگو ها بهمان بودیم. حتی نویسنده یه ذره تلاش نمی کنه تا به مخاطب بگه چرا کادنس(روایتگر کتاب و کاراکتر اصلی) به گروه چهار نفره شون می گه دروغگو ها😬
برگرفته از goodreadsبعدتر خواهیم نوشت، فعلا باید برم در کنج خود، کنار بیام با این اندوه:) ا
برگرفته از goodreads![•°Zahra°•.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/b995448e4726659cd83ae7e2c2c0c119e895363b53cd43b9af3e41784abc8a55/zahra.jpg)
•°Zahra°•
2 out of 5 stars
۱۴۰۲/۲/۲۳
خبب :/ نمیدونم چی بگمم 😂😂
من تا قبل از این کتاب به این فکت نرسیده بودم که شخصیت پردازی چقدر مهمه ولی این تو کتاببب شخصیت پردازی ۱ از ۱۰ انقد شخصیتارو نمیفهمیدم که تا مدتها هی برمیگشتم نگا میکردم کی کی بود چون یادم میرفت و ذره ای باهاشون همزاد پنداری نکردم.
این چه رمنس چرت و پرتی بود ، یه کاری داشت میکرد که از ژانر مورد علاقه ام بدم بیاد 🥴
و پلات توییستش... نمیدونم واقعا من نتونستم پیشبینی اش کنم ولی اونقدام هیجان زده و احساساتیم نکرد:/ که فکر میکنم بیشتر بخاطر قلم خاص نویسنده اش بود که سلیقه ام نبود.
و این دوتا ستاره فقط بخاطر پلات توییست مثلا معرکه اش و همین که این کتاب بلاخره نوشته شده و برا خیلیا با ارزشه.
پ.ن: برا بار نمیدونم چندم بهم ثابت شد که دیگه طرف معرفی این بوک شاپا نرم بدون تحقیق😶🌫️
برگرفته از goodreadsکتاب بدی نبود. اوکی بود. ازون کتابایی که یه هو ترند میشن و انتظار داری یه چیز خیلی خفنی باشه اما آخرش یه داستان معمولی گیرت میاد.
من هدف داستانو درک نکردم حقیقتا. آیا یک عاشقانه بود؟ آیا ثریلر بود؟ یا صرفا میستری؟ چی دقیقا؟
نثرشم ازون نثراست
که ادای
نثر شاعرانه
در میارن.
فهمیدید منظورم چیه؟ :/
شخصیتها هم سطحی بودن. اما بزرگترین مشکل داستان به نظرم اینه که نویسنده یک توئیست نوشته و بعد دورش داستان نوشته. من متنفرم ازین شیوه نوشتن. اول داستانو بنویس و بعد بهش توئیست بده... توئیستشم اونقدرا غیرقابل حدس نیست.
اما با همه اینا سرگرم کنندهست و میتونم بفهمم چرا انقدر هایپ شده بود.
برگرفته از goodreadsامیلی لاکهارت در این کتاب (با ترجمه ی خوب مهرآیین اخوت) انگار می خواهد داستان خودِ زندگی را بگوید به این معنی که اصلا زندگی داستانی ندارد و هرچه هست اتفاقاتی است که که مثل تکه های یک پازل در کنار هم زندگی را تشکیل می دهند، حالا ممکن است یکی تلخ باشد و دیگری شیرین. این کتاب و نوع بازی با خاطرات و تصویرهایِ یک ذهنِ درگیر و مریض یاد آور فیلم های (memento) و (you were never really here) است.
و پایان بندی داستان نیز غافل گیر کننده و جذاب می باشد مثل فیلم (شاتر آیلند)
: آنها می دانند که این مصیبت کیفیتی افسونگر ندارد».
می دانند واقعیت در زندگی آنطور نیست که بر روی صحنه ی نمایش است یا لای صفحات کتاب. نه عقوبتی است نازل شده و نه درسی است برای عبرت. وحشت هایش را نمی شود به یک شخص نسبت داد و نتیجه ی کار او دانست.»
برگرفته از goodreads![AyehAndHerBooks.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/cc47685e22729b0d78985703d32652fc971aef4cf64de751b85a90fb6984bac3/ayehandherbooks.jpg)
AyehAndHerBooks
2 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۱/۱۷
این بلاییه که سرت میاد وقتی پیشنهاد بوکتاک رو میپذیری و یه کتاب ترندی میخونی، کتابی بدون داستان، بدون شخصیت پردازی که ۲/۳ اولش هیچ اتفاقی نمیافته، صرفا درمورد یه خانوادهی پولدار سفید پوست داستانای مختلف میخونیم و تهش صرفا یه فاکتور شوک داره. فاکتور شوک باعث نمیشه یه کتاب بد تبدیل به یه کتاب خوب بشه. توی این کتاب از یکی از تروپهایی که ازش متنفرم استفاده شده بود، نمیگم که اسپویل نشه. :)))
خلاصه اگه نظر منو میخواید، نخونید دوستان. نخونید.
اگه هم بخوام زور بزنم و نکته مثبت درموردش بگم، داستان روون و راحت خوانی بود و چپترهای کوتاه داشت.
من با توقع یه تریلر معمایی خوب ر��تم سراغش، ولی اینجا اصلا معمایی حل نشد. واقعا ناامیدم و خشمگین. پشت دستمو داغ کردم که دیگه سراغ کتابای بوکتاک نرم.
برگرفته از goodreads![صَــــنَــــمْــــ.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/763467e2c2ded479ab3e7dd8e185d4661f4211f6bb70e545c74d1b5efd6934a7/%D8%B5%D9%86%D9%85.jpg)
صَــــنَــــمْــــ
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۶/۱
فکر کردیم
حرف زدیم
گفتیم چه می شود اگر
در دنیایی دیگر
در واقعیتی دیگر
خدا دستش را دراز کند
و صاعقه بر کلرمونت بزند؟
چه می شود اگر
خدا آنجا را غرق آتش کند؟
به این شکل طمع کارها و بدبخت ها و مغرض ها و عادی ها و نامهربان ها را به سزای کارهایشان می رساند. از کارهایشان توبه می کردند.
و بعد از آن دوباره یاد می گیرند همدیگر را دوست داشته باشند.
روحشان را بزرگتر کنند. چشم هایشان را بشویند. لبخندهایشان را بگذارند کنار.
خانواده باشند. خانواده بمانند.
آن طور که ما به قضیه فکر می کردیم، جنبه ای مذهبی نداشت.
اما یک جورهایی بود.
عقوبت.
تطهیر با شعله ی آتش.
یا هر دو.
برگرفته از goodreads![Behzad Ahmadi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/0cae6b56921b3c2d2dc83a1d18ba4aefb9bac5cb8c6d6772c65f7b3d77d70588/behzad-ahmadi.jpg)
Behzad Ahmadi
2 out of 5 stars
۱۴۰۰/۹/۸
«کمترین نمرهای که به یه کتاب دادم تاحالا»
با افتخار تقدیم میکنم به این کتاب
به طرز عجیبی کارکترا رو دوست نداشتم
انقدر که حتی دلم نمیومد بیام نظرم رو بگم اینجا_ یک ماه هست که تموم کردم کتاب رو _
کارکتر بد پر از باگ بود داستان و هزاران ایراد دیگه که سرتون رو درد نمیارم
شاید بپرسید همون دو ستاره رو چرا داد؟ :))
باید بگم که فصل های کوتاهی داشت داستان که ریتلینگ یه داستان معروف بود و این فصل های کوتاه به طرز عجیبی خوب بودن و با داستان ارتباط معنایی خیلی خوبی داشتن...
واقعا این تفاوت سطح توی یه کتاب خیلی عجیبه.
واقعا کتابهای بهتری برای خوندن توی همین سبک هست، این کتاب رو پیشنهاد نمیکنم.
برگرفته از goodreadsنه عزیزم
تو نمیتونی ۷۰٪ داستانت حوصله سر بر با یه عاشقانه سمی و شخصیت پردازی ضعیف باشه
بعد توی پارت آخر کاری کنی که من بشینم زار بزنم 😭
واقعاً بخوام به سه تا پارت اول امتیاز بدم یک هم زیادشه...
Be a little kinder than you have to...
برگرفته از goodreads![Anahita Solot.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/a7ec81ee3c53759b208c2cb1651a68faec526289fd9825ed3976ceffb866fd24/anahita-solot.jpg)
Anahita Solot
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۵/۱
و من گریه کردم.
میدونستم قضیه چیه.تونسته بودم حدس بزنم و میدونستم احتمالا حدسم درسته ولی باز هم گریه کردم.
و غمگین شدم.
و این کتاب رو دوست داشتم.
برخلاف خیلیها، مدل نوشتار رو دوست داشتم و اذیتم نکرد.حتی گاهی ریتمی رو پیدا میکردم و ازش خوشم میومد.داستان ساده و کوتاه بود و اینکه ما هیچ چیزی که از اون «تصادف» نمیدونستیم و کم کم فهمیدیم جذاب کرده بودتش.
و در نهایت،
کتاب رو بخونید و اگر کسی پرسید پایانش چطور بود فقط دروغ بگید.
برگرفته از goodreads![Elham Asgari.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/ace707d0e022b9522c4730014d91cad0c86fbc028e255d39d19181e9b677f214/elham-asgari.jpg)
Elham Asgari
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۶/۶
رمانی مدرن. با ریزه کاری هایی از جنس عشق، نفرت، انسان دوستی، محبت، خشم، ناامیدی، فراموشی و درد. قصه گم کرد�� روزهای زندگی و باز یافتنشان آن زمان که شاید خیلی دیر شده باشد. سیر تبدیل عشق به نفرت، محبت به خشم و زندگی به مرگ. بازآفرینی انسانی که تنها از روی محبت عزیزترین هایش را وادار به تحمل رنجی عظیم می کند. داستانی با ساختارشکنی های بی نظیر و پایان بندی غیرمنتظره...
برگرفته از goodreads![°•.Melina°•..](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/7e26f0bcbfe40a376932671f8a96504d506dee7bbd0d451fe40652097650cde0/melina.jpg)
°•.Melina°•.
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۰/۹
داستان از یه خانوادهی پولدار و زیبا و جزیرهی شخصی و عشقهای تابستونی شروع میشه و بعد کاملا جهت عوض میکنه.سبک و زبانشو خیلی دوست داشتم و بنظرم جذاب بود و استاد انگلیسی بودنِ نویسنده کاملا مشخص بود-از پس کشش داستان هم براومده بود.بنابراین میشه گفت رمان قابل قبولی بود.
فقط دلم میخواست یکم بیشتر تو دل شخصیتها بره و احساساتمونو بهشون بیشتر کنه ولی ظاهرا ترجیح میداده کتاب به صورت کوتاه و یک ضربهی نهایی تو ذهنمون ثبت شه.
فقط اینکه قبل از اینکه کتابو شروع کنم چه تو ریویوهای فارسی چه انگلیسی زیاد دیدم که درمورد ضربهی نهایی کتاب بدجوری وحشت کرده بودن و جملات "این کتاب تا ابد یه زخم بزرگ رو قلبم ایجاد کرد" و "هیچوقت قرار نیست ازش گذر کنمو حالم خوب شه" و اینا رو زیاد دیدم جوری که دیگه داشتم از خوندنش پشیمون میشدم💀-درحالی بنظر واقعا دیگه در این حدم نبود!🤡😂
در کل بازار و دنیای کتابا چیز جالبیه،گاهی یه سری کتابا تو یه دورهای جوری سرصدا میکنن که آدم با هربار دیدنشون توقعش میره بالاتر و یه چیز خیلی بزرگی تو ذهنش متصور میشه-و خودم به شخصه از خوندن بیشتر کتابای ترند لذت میبرم چون پروسه رو جالب تر میکنه-همش کنجکاوی که ببینی چه چیز خاصی تو کتاب پیدا میکنی و همش هیجان دارم که ببینم واکنش و دیدگاهم بهشون چجوریه و این یکی هم یکی دیگه از اون کتابایی بود که بله لذت لخش بود و بله حتی میتونم متوجه باشم گه چرا همهپسند بود و چرا اذهان عمومی رو درگیر خودش کرده بود-اما آیا داستان جدید و متفاوت و خاص و غیرقابلتصوری بود؟نه.فقط چون روش قصهگویی متفاوتی بود خاصش کرده بود و بنظر منم یه کتاب ۴ستاره کتابیه که هم مهارت نویسنده تو ذهنت بمونه هم خود داستان سو نوپرابلم🤷🏼♀️✨
[پن]گات خیلی کراش بود شاید چون از بین همشون اون خیلی شبیه خودم بود-اما از اون طرف هم بااینکه کتاب از اواسطش کاملا از ژانر عاشقانه جهت عوض میکنه بنظرم خیلی ظریف و بادقت به این عشق پرداخته بود-چه از لحاظ دیو و دلبر بودنشون-متفاوت بودنِ قلمروهای دو عاشق-متنفر بودن خانوادهها از عشق اول دخترشون-تصویرسازی اینکه فکر میکنن دخترشون پرنسسیه که نباید به کمتر از پادشاه رو بده/و چه از لحاظ اون افسانههایی که تو بعضی فصل ها اورده بود بنظرم خیلی جالب و هوشمندانه بود
/برخلاف اکثر ریویو هایی که دیدم از این عشق قانع نشده بودن من کاملا متوجه علاقهی کدی میشدم و بنظرم گات به هیچ وجه نالایق یا کلهشق نبود-بلکه رابطهای اینا پیچیده بود.چیزی که تقصیر خودشون نبود.به هرحال وقتی طرف رو فقط یک بار تابستونا ببینی و یه زندگی جدا تو شهر داشته باشی از این بهتر نمیشه رابطه رو پیش برد...
و بنظرم اینکه بخوای تو این دنیا دنبال "دلیل" عاشق شدن بگردی خیلی غیرمنطقیه-چون تو عشق فقط عشق هست نه منطق- چون هیچوقت جوابی نداره-چه برسه به اینکه بخواید شخصیت داستانیای رو قضاوت کنین که تاحالا از نزدیک ندیدید و از نگاه نویسنده عشقشون رو تجربه نکردید.
خلاصه که گوش کردنش تجربهی خوبی بود و اگر یکی ازم بخواد داستان یکی از رمانایی که خوندمو تعریف کنم شاید این پررنگ ترین و راحت ترین داستانی باشه که همون اولش تعریف کنم و توجه مخاطبو جلب کنم.به هر حال دنیا پره از آدمایی که کتاب خوندن براشون فقط یه رمان جذاب و ترند و دراماتیکه.یه تصویری مثل فیلمای نتفلیکس.چیل،جذاب عند جاست فور فان.
کاز وای نات✨
برگرفته از goodreads![Sara_loves_book.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/c8f5b4cb92eb13bc8e2c5c521139ee5208389fb4d1f0729de998a6efb2516e08/saralovesbook.jpg)
Sara_loves_book
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۹/۲۹
برگاااام
پشمام
اصلا انتظارشو نداشتم.
🔴*اسپویل*🔴
آخرش حسابی غمگین شدم:(
انگار از دست دادن و تنها موندنش رو منم چشیدم و دردناک بود.
عاشق اون تیکه هاییش بودم که از قصه های پریان نقل قول میکرد.
فکر میکردم به داستان معمایی جنایی رو میشنوم ولی داستان راجب حماقت های نوجوون ها و عواقب جبران ناپذیریه که با تصمیمات عجولانه ممکنه متحمل بشن. احساس میکنم این کتاب از نظر احساسی یکم داغونم کرد...
برگرفته از goodreadsبهترین چیزی که این کتاب بهم نشون داد این بود که کتابایی که یه بار خوندم و حس خوبی بهشون داشتم بعد از ۶ سال دوباره نخونم چون ممکنه تصورم کاملا نسبت بهشون خراب شه😐😐
دفعه اول که خوندمش واقعا برام جذاب بود و پلات توییستش شوکه کنندهترین چیز بود. احتمالا به خاطر اینکه اونموقع کتابای کمتری خونده بودم.
این بار که خوندمش...
واقعا چرا این کتاب نوشته شده؟ این بزرگترین سوال منه! مهمترین چیزی که درک نکردم هدف از نوشتن این کتاب بود.
خب اگه بخوام از اول شروع کنم، پلات داستان از بیرون خیلی خوب به نظر میرسید اما در واقع هیچچیز خاصی نداشت.
اینقدر هر چپتر کوتاه بود و یه بازهی خیلی کوتاه یا یه اتفاق خیلی کوتاه رو نشون میداد هیچ فرصتی به خواننده نمیداد که بتونه با داستان ارتباط عمیق برقرار کنه.
نه تنها دوتا زمان بود (که بعضی وقتا این سرعت زیاد باعث میشد آدم یادش بره چی مال این تابستونه و چه اتفاقی برای قبله) بلکه هر زمان به تنهایی هم کم پرداخته شده بود.
شخصیتها...کدوم شخصیتها؟! هیچ شخصیتی شخصیت نداشت! هیچکس آدم نبود. همه دور هم بودن و یه کارایی میکردن.
بیشترین چیزی که من از گات فهمیدم این بود که یه آدم سمی بود که خودشم میدونست. گاهی وقتا به دنیا نگاه عمیق داشت و کتاب میخوند. مثلا از شرایط جزیره راضی نبود و بازم هرسال اونجا بود.
میرن به سختی یه دوست بود و جانی...صرفا حضور داشت!
حتی خود کدی که شخصیت اصلی بود و بالاخره یه کتاب از زاویه دیدش بیان شده بود برای من به شدت نمایشی و غیر واقعی بود.
شاید بگم تنها شخصیتایی که یکم واقعی به نظر میرسیدن ماماناشون بودن😐
و "پلات توییست" داستان. خب، اگه اولین بارم بود شاید به نظرم شوکه کننده بود و باید بگم خوب نوشته شده بود و خیلی غمگین بود اما در واقع کل داستان حول محور این پلات توییست نوشته شده بود به خاطر همین "کل داستان" یه پردازش ضعیف بود از مراحل رسیدن به این پلات توییست.
و قلم امیلی لاکهارت واقعا مناسب سلیقهی من نیست! نه صرفا برای استعارههای گاه و بیگاهش در کل دوستش نداشتم. احساس خاصی توی کلماتش پیدا نمیکردم و اینکه
این
شکلی
مینوشت
واقعا
روی
اعصابم
بود😐
در واقع اگه خطها رو به جای شکستن پشت هم میذاشت داستان از این هم کوتاهتر بود.
و یه نکته دیگه که یادم رفت. از اینکه کدی بارها توی داستان میگفت "گات، گات من" واقعا متنفر بودم.
در کل آره...این کتاب مناسب سلیقهی من نبود.
تنها دلیل اینکه بهش ۲ ستاره دادم این بود که پایانش خیلی قشنگ نوشته شده بود.
پ.ن: دلیل اینکه دوباره خوندمش این بود که کتاب family of liars رو خریدم و حالا باید با این شرایط اونم بخونم:)
برگرفته از goodreadsما دروغگو بودیم برای من کتابی بود که به سختی زمین گذاشتمش.. روز اول 100 صفحه و روز دوم 240 صفحه پایانی کتاب رو بدون وقفه خوندم.. چون هم روایت کتاب جذاب و روان بود و هم به دلیل اینکه راوی داستان یعنی کادنس مدام خاطراتی از گذشته به یاد میاره، معمولا اینجور روایتها بهتره که بین خوندنش وقفه کمتری بیفته تا خط داستانی از دستمون درنره..
همونطور که گفتم روایت کتاب جذاب و بسیار روان بود طوری که اغلب گذر زمان و تمام شدن صفحه ها رو متوجه نمیشدم.. و اما نقطه قوت این کتاب پایان بندی کم نظیرش بود.. پایانی غافلگیرکننده و به شدت تاثیرگذار.. به طوری که بعد از گذشت یه روز هنوز ذهنم درگیرشه و راستش شروع کردن یک کتاب جدید رو برام سخت کرده..
اگر تصمیم دارید این کتاب رو بخونید (که پیشنهاد میدم بخونیدش) به نظرم قبل از خوندنش سراغ نقد یا خلاصه هاش نرید. چون تمام لذت کتاب به اون ندونستن و کنجکاوی برای فهمیدنشه و حتی اگر کلمه ای از آخر کتاب به اصطلاح لو بره، کتاب اون لذت رو براتون نداره.
برگرفته از goodreadsگاها برا اینکه ی شرایط از دس نره دست به کارایی میزنیم که اون شرایط حفظ شه و ولی تو زندگی خیلی جاها اونی که ما می خوایم نمیشه ...
کتابیه که تو ذهنم تا مدت ها می مونه
ترساش،هیجانش،قصه هاش ،دنیاشون ....
اگر کسی ازتون بپرسه آخر قصه چی میشه شمام مث شخصیت های داستان دروغ بگید....:)
برگرفته از goodreadsشاید شما هم مثل من کلی از این کتاب تعریف شنیده باشید و وقتی صفحهی گودریدزش رو چک کردید از این تناقض تعاریف و نمره تعجب کرده باشید. یعنی خب محض رضای اژدها، داغونترین کتابهایی که خوندهم هم بالای 3.8 امتیاز داشتن. این چطوری بالای یک میلیون ریت داره و انقدر وضعش خرابه و مهمتر از اون، چرا بهنظرم لایق این نمرهست.
پتانسیل معما
توی این ریویو قراره اصطلاحات من در آوردی خودم رو به کار ببرم رو چون نمیدونم اصطلاحهای اصلی آکادمیکشون چیه و آیا برای همچین ماهیتی اسمی تعیین شده یا نه. خب، پتانسیل معما، بهنظر من داستانهایی از این جنس که تگ ژانر میستری میخورن، تا یه عمق خاصی با توجه به اون معمای مرکزیشون توانایی بسط داده شدن و پرداخت دارن. حالا ما گاهی توی داستانها میبینیم که این پتانسیل هدر رفته و خوب کار نشده. مورد جالب اینجاست که ما دروغگو بودیم از این مورد رنج نمیبره. بلکه دقیقا عکسش.
تحمل پرداخت
همونقدر که ایده و معما میتونه پتانسیل و لیاقت پرداختن و پلکیدن اطراف توییست داشته باشه؛ موازی باهاش، تحمل پرداخت هم داره. در واقع انگار با یک نمودار زنگولهای طرف هستیم. تا یه حدی هرچی بیشتر پرداخت انجام بشه ضربهی توییست نهایی قویتر و بهتر میشینه ولی از حدی بیشتر هم گند میخوره به توییست مذکور. چرا که بعد از اون نقطهی عطف، نویسنده با پرداخت بیشتر فقط داره توییست و معما رو بیشتر از چیزی که هست خفن و باحال قول میده. یعنی مخاطب میاد کلی پرداختهای نصفه و نیمه طی کتاب میخونه و توقع یه چیز پشمریزون ناب داره ولی در نهایت با زرشک مواجه میشه. نویسنده باید حواسش باشه در همون حد زرشک پرداخت انجام بده و نه بیشتر.
از خیلیها شنیدهم که با این کتاب گریه کردند و خیلی براشون احساسی بوده.
اجازه بدید یک لحظه.
صاف کردن گلو
what the actual fuck?
ببینید ما شخصیتی رو داریم که جدی جدای از بحث عفت کلام، گند زده و ریده بعد خیلی بابت این حماقت و جنونش ناراحته و مردم با این موضوع گریه کردن. خدایی؟ فقط منم که احمق بودن یارو رفت روی مخم؟
ببیند اوکی، من آدم احساساتیای نیستم ولی بهطور معمول میفهمم چرا یه چیزی باعث تحریک احساسات شده ولی این یه مورد جدی خیلی پوکر فیسم. شخصیت مذکور جز حماقت کاری نکرده بعدش هم اومده بابت این حماقتش ناله میکنه و از من مخاطب توقع همراهی داره... برو بابا
انقدر ازش بد گفتم یکم نکات خوبش رو هم بگم
اتمسفر و فضاسازی خوبی داره هرچند خود لوکیشن ساختمونهای جزیره برام گنگه ولی خیلی خوب اون تم خانوادهی پولدار بلوند همهچیز تمام اولدمانی رو در اورده. نکتهی مثبت دیگه هم نثر لاکهارته که خیلی شیرین و شاعرانهست و خوندنش لذت بخشه و باعث میشه پسفردا اگر کتاب دیگهایش هم مشهور شد با وجود داغونی این یکی برم و اون رو هم بخونم.
پیشنهادش میکنم؟ نمیدونم. بروبکس آمریکای شمالی که گویا با من موافقن، نمرهی باشکوهش رو میبینید دیگه. از طرفی همگی بین اطرافیانمون داریم افرادی رو که عاشق این کتاب باشن. پس من حرفی نمیزنم ببینید خودتون چند چندین. اما بهطور خاص، اگر به نویسندگی علاقه دارید و کمی دست به قلم هم هستین، حتما بخونیدش؛ این نثر رو نباید از دست داد.
May The Winds Rise
برگرفته از goodreadsاین دقیقا مشکلیه که من با کتابایی که شدیدا هایپ میشن دارم.
یه جور توقع آدم با تعریفایی که ازش میشنوه بالا میره که ناخودآگاه یه قسمت مغزم موقع خوندن کتاب اینجوریه که "بالاخره کی قراره سورپرایز شم!"
تنها نکته خوب کتاب این بود که با سرعت خوبی پیش میره.
شخصیت ها به هیچ وجه قابل درک نبودن برای من و حتی تو بعضی مواقع با روانم بازی میکردن. تصمیماتی که تو کل داستان تا آخر میگرفتن اصلا با عقل جور درنمیومد.
!!چند خط پایین دارای اسپویله!!
انتخاب اینکه تا تقریبا 160 صفحه هیچکس حقیقت رو به شخصیت اصلی نگه و یهو مثل آب خوردن واسش تعریف کنن کل داستان کتاب رو زیر سوال برد.
کاملا پتانسیل اینو داشت که تا عمق ژانر
mystery
رو بره و با پیدا کردن سرنخ خودش همه چیو کشف کنه ولی خیلی راحت یهو خاطرات یادش میومد! حتی نمی گفت چجوری یادش اومد، فقط
chapter
جدید شروع میشد و می نوشت :
"I just remembered a memory from that summer"
روابط شخصیت ها باهم اصلا خوب توصیف نشده بود.
از مثلث عشقی که اصلا وجودش لازم نبود، پدربزرگ نژادپرست، اختلاف خواهرا باهم دیگه و یا نوه های کوچکتر خانواده که کلا بیشتر از پنج تا خط تو داستان حضور نداشتن!
در کل پتانسیل عالی بودن داشت ولی کاملا ناامیدم کرد :/
برگرفته از goodreads![Reza Abedini.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/fe1e7622682137c2dbc16181d7cfab6d57c8b205833e2f8999135da3fc1448d7/reza-abedini.jpg)
Reza Abedini
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۱۹
اگر بخوام كوتاهترين ريويو و نظرم رو در باره كتاب بگم:
" متفاوت ترين و گاهي غم انگيزترين"
روايت زندگي سينكلرها از ديدگاه من جزو تلخترين ها بود
روايت داستان مشخصه كه داره به سمت كشف حقيقت ميره و همين موجب كشش داستان ميشه هر جاي كتاب كه باشي مطمئني يه چيزي سر جاش نيست ، يه حقيقتي هنوز كشف نشده، يه حاي كار مي لنگه
تا اين كه انتهاي كتاب و حقيقت تلخ و عجيبي كه اتفاق افتاد جواب تمام سوالات رو ميده
در ابتداي كتاب فكر كردم با رماني تينيجري طرفم و تا اواسط كتاب هم همين روند ادامه داشت، اما نوع روايت و پايان شوكه كننده ش اين كتاب رو برام جذاب و خواندني كرد و باعث شد المان هاي تينيجري داستان برام كمرنگ بشه
برگرفته از goodreads![N.a.f.a.s.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/ce85c22be02be720950bf83b7d50fe2a0a3c7e744912207eb2c97a5da6d2fe7a/nafas.jpg)
N.a.f.a.s
2 out of 5 stars
۱۴۰۰/۳/۲۶
اتمام
۲۶/خرداد/۰۰
چهارشنبه
01:38
برگرفته از goodreadsکتاب "ما دروغگو بودیم" را در دست گرفتم و خواندم و خواندم... تکههای قلبم در حین خواندن میان ورقهای کتاب افتاد و لای خطوط داستان گم شد.
اول راوی را دروغگویی کوچک فرض کردم.
بعد دلم به حال آشفتگی ذهنیاش سوخت.
و بعد برایم سؤال شد چرا همیشه در کادلداون...
چرا آنها با او به شام و صبحانه و غیره نمیروند
و بعد حدسها شروع شد!
تا حدودی حدسم درست بود اما فقط تا حدودی...
جزئیات حادثه واقعاً برایم پیشبینیناپذیر بود.
همان بار سنگینی را که کادنس روی دوشش احساس میکرد، حس کردم.
و غرق اندوه شدم از سیل حوادثی که آن اتفاق را رقم زد...
(واقعاً کتابِ خوش نوشتار و تندخوانی بود. و ترجمه هم لذتبخش)
برگرفته از goodreadsساده، روون، خوشخوان و تکاندهنده؛ اون لحظهای که بدون این که بدونی همه چیز رو برای همیشه خراب میکنی.
برگرفته از goodreads![Niiiayesh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/13d085660595f4e5be82dd3ddcf54e1a0394db04c18b77dd1d612d4bcb52aaf1/niiiayesh.jpg)
Niiiayesh
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۲/۱۱
من واقعا ازش لذت بردم...
از همون اول. از قلم نویسنده و جمله های کوتاه و توصیف های سادهش
از اینکه اتفاق خاصی نمیافتاد و ما فقط صفحه به صفحه لحظه هایی که دروغگو ها باهم بودنو میخوندیم و مدام دنبال سرنخ بودیم
چیشده؟ چرا؟ چرا دروغگو ها؟ کودوم دروغ؟ این رفتارای عجیب فقط به خاطر سینکلر بودنه؟
چرا همه چی یه جوریه...
ولی من واقعا حدس نزدم!
هیچکدوم از سوپرایز ها رو!
خدای من... وحشتناک ��ود... الان که واقعیت رو میدونم و بعد به این فکر میکنم که من نصف کتاب داشتم تابستون هیفده رو میخوندم!
کندیس داشته تابستون هیفده رو زندگی میکرده!
واقعا توی قلبم یه حس سنگینی و غم و وحشت و پوچی احساس میکنم.
من قلم نویسنده و داستانشو دوست داشتم...
نمیتونم ایرادی ازش بگیرم.
سرچ میکنم و اگر کتاب دیگه ای داره میخونم...
ترجمه هم خوب بود.
برگرفته از goodreadsاحساسی که با این کتاب تجربه کردم (و الآن هم با همین احساس ریویو رو مینویسم) خیلی منحصربهفرد بود؛ یه سرمای خیلی سنگین، یه سیاهچاله توی شکم آدم که همه چی رو میبلعه، دلپیچه، مزهی خاکستر.
دومین باریه که این کتاب رو شروع کردم. دفعه پیش نتونستم با سبک داستانگوییش ارتباط برقرار کنم و نصفه موند. و واقعا تا پنجاه صفحهی آخر هم چیز خاصی نداشت کتاب و فقط از سر کنجکاوی ادامه میدادم که بفهمم تو این جهنمدرهی بهظاهرزیبا اما ترسناک آمریکایی چه خبره. چون معلوم بود خیلی چیزا سر جاش نیست، یه جای کار میلنگه، پس ادامه میدادم که ببینم چیه قضیه.
و بخش آخر کتاب... چی بگم؟ همه چی کمکم سرجاش نشست، و کمکم غم و اندوه آدم رو زمینگیر کرد. جملههایی از صفحات پیش که اون موقع معنای خاصی نداشتن، مثل اشباح شوم شروع میکنن به دنبالکردن مغز آدم؛ همه چی معنا پیدا میکنه.
تلخ تلخ تلخ. خیلی تلخ.
و برای همچین پایان کوبنده و ویرانکنندهای، به نظرم لازم بود که بخش اعظم کتاب فدا بشه. چون اگه اینطور نبود، قدرتش رو از دست میداد و انقدر اثرگذار نمیشد. مهارت نویسنده بالا بود واقعا؛ با جملات ساده و فصلهای کوتاه تونست 290 صفحه خواننده رو با هیچی جلو ببره و روی مرز کسلکنندگی راه بره و در نهایت با زبردستی و بیرحمی عذابش رو بر اوی بیچاره نازل کنه.
آخرش هم تونست به پایانبندی و نتیجهگیری منسجم و خوبی برسه کتاب.
"واقعیت در زندگی آنطور نیست که بر روی صفحهی نمایش است یا لای صفحات کتاب. نه عقوبتی است نازل شده و نه درسی برای عبرت. وحشتهایش را نمیشود به یک شخص نسبت داد و نتیجهی کار او دانست. مصیبت زشت و پیچیده است، ابلهانه و گیجکننده است. (...) روایتهای بیپایانی در کار است. آدمها هم همیشه تعریفشان خواهند کرد."
شاید یک روز از اول خوندم، این بار با آگاهی از معنای پشت جملاتی که اول بیمعنا بودن. البته اگه طاقت تحمل این همه غم رو تونسته باشم جمع کنم.
برگرفته از goodreadsداستان پرماجرایی نداره و خیلی اتفاقات عادی و روزمرگی طور پیش میره تا اینکه به بخش اخر میرسه و یه اتفاق شوکه کننده میفته..
هرچند پایانش باعث شد خیلی احساساتی بشم اما بنظرم از نظر داستانی ضعیف و تا قبل اون اتفاق، یجورایی کسل کننده بود.
البته من متنشو دوس داشتم و طرز بیانش ولی اینکه هیچ اتفاقی نمیفتاد باعث میشد همش بخوام بیشتر بخونم بلکه وارد ماجرای اصلی داستان بشم ولی در نهایت کتابو تموم کردم و چیزی که دنبالش بودم رو پیدا نکردم.
برگرفته از goodreads۳/۷۵ ستاره
شاید.
برگرفته از goodreads![Armin Khodadadi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/8ca031aa5e2faced0ee8521584c3e8ad00cc0af33ef2c52783da47f63c496d48/armin-khodadadi.jpg)
Armin Khodadadi
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۵/۱۱
تقریبا تا دویست و پنجاه صفحه اول نظرم را به خود جلب نکرد! اما صد صفحه باقی مانده را که خوانده م نظرم به کل عوض شد!
نه تنها دنیای کتاب بلکه دنیای آدمی زاد ها هم به چنین جسارتی نیاز دارد! جسارتی که توی قلم امیلی لاکهارت وجود داشت را در این شانزده, هفده سال شبیه اش را ندیده ام! گویا صد صفحه آخر کتاب, به تمامی سیصد و پنجاه صفحه معنا میبخشد! سبک و قلم خاصِ خانم لاکهارت در این کتاب بینظیر بود! و آن پایان بندی جسورانه و فوق العاده... تنها خواندنش است که میتواند شما را بر انگیزد نه سخنان بی ارزش من!
آن ریتم تندِ هیجان انگیز پایانی, آن وجودِ بی وجودی, هوش و ذکاوت بی اندازه, شخصیت پردازی خیره کننده, همه دست به دستِ هم داده اند تا این کتاب را به نحواحسن شکل بدهند. به راستی! مادروغگو بودیم کتابی است که به راحتی فراموش نمیشود!
برگرفته از goodreadsاین یکی از اون کتاباییه که اگه اهل دنبال کردن بوکتوب و بوکتاک باشید هزار بار بهش برخوردید. خیلی کتاب هایپیه، و شاید انتظارتون ازش خیلی بالا باشه، اما داستان من و دروغگوها:
من کتاب رو تقریبا ۵ سال پیش خوندم (ترجمه، با اون جلد حبابی)، و میتونیم بگیم تقریبا نفهمیدمش، هر چند توییست اصلی داستان برام رو شد، اما به طور کلی خیلی چیزی از کتاب دستگیرم نشد. بخشی از این اتفاق به خاطر این بود که من خیلی سرسری خوندمش، یه بخش دیگه قلم نویسنده ست، نویسنده عمدا کتاب رو خیلی پراکنده و غبارآلود نوشته. یه طوری که ما تیکه تکیه یه چیزایی رو میبینیم، یه سری اتفاقات و یه سری مکالمات و... که خیلی واضح نیستن، و دلیل سوم نفهمیدنم واضحا ترجمه و سانسوره.
اما حالا بعد ۵ - ۶ سال، با دوباره خوندن کتاب هم متوجه همه چیز شدم، هم لذت بیشتری بردم، هر چند که به هیچ وجه یه کتاب ۵ ستاره نبود برام.
۱. روند پلات: این یکی از نقاط منفی کتابه. تا ۷۰ درصد اول کتاب هیچ اتفاق خاصی نمیافته. کاراکتر اصلی تو جزیره با کازینای عزیزش و یه پسری که لاو اینترست شخصیت اصلی حساب میشه مدام دارن وقت میگذرونن و همین. سکانسایی میبینیم از مکالمات اینا، شنا کردن اینا، قایق سواریشون و... و بعد اواخر کتاب تازه یه توییست بزرگ رو رو میکنه و خیلی زود بعد اون هم کتاب تموم میشه.
۲. قلم نویسنده: این یکی از نکات مثبت کتاب بود. این یکمی گنگ نگه داشتن کتاب و فلش بکها و جلو عقب رفتن تو داستان و تیکه تیکه بودنش منو جذب میکرد. یعنی اینقدر پلاتی وجود نداشت، مجبور بود با قلمش داستان رو جذاب نگه داره که تا حدی موفق هم شد.
۳. شخصیت پردازی: خداوندگارا، من از کاراکتر اصلی بدم میومد. از گت هم بدم میومد. از مادرای همشون، از پدربزرگشون، ولی خیلی واقعی بود. آدمای این خانواده و این جزیره خصوصی، از دور به نظر میاد و بینقصترین خانواده دنیان. همگی بلوند و سفید و قدبلند، پولدار، ورزشکار، اما در واقع یکی از یکی فاکد آپتر و لوس و عوضین و حاضرن همو سر هیچ و پوچ تیکه پاره کنن. شخصا مشابهش رو اطرافم هم زیاد میبینم، بین خواهر و برادرها مخصوصا. اما یه طوری نبود که بشه زیاد به شخصیت ۴ تا کاراکتر اصلی خیلی اهمیت داد و دوستشون داشت
۴. رومنس: یکی از بدترین بخشای کتاب. رومنسه کاملا از هوا اومده بود، و دختره هم با آه و نالههای عاشقانش واقعا حرص آدم رو درمیاورد. گت، مای گت، وای من چقدر عاشق گتم... اه : ))
۵. توییست پایانی: تقریبا تموم معروفیت کتاب به خاطر این قضیهست، که متاسفانه برای من لو رفته بود. اگه نرفته بود شاید میتونستم به کتاب ۴ ستاره بدم، واقعا شوکهکننده ست، هر چند احمقانه و حرص درآره، اما خیلی ناراحتکننده هم هست، و خب... دتس وات لایف ایز.
برگرفته از goodreadsبه قول انگلیسی زبان ها:stunning!!!!
اتفاقی برای کادنس میفته که هیچکس حاضر نیست بهش بگه که دقیقا اون اتفاق چی بوده
کادنس که بعد از اون حادثه دائما سر درد داره و فراموشی گزینشی گرفته از خانواده مادریش دور نگه داشته میشه
دخترخاله و پسرخاله ش دیگه جواب ایمیل هاش رو نمیدن و حافظه ی لعنتی ش مثل یه جعبه ی خالیه
بعد از دو سال بازگشت به جمع خانواده، حقیقت به نحو وحشتناکی کم کم عریان میشه....
نکته ی خیلی جالب متن، نحوه بیان احساساته. درد، رنج، دریافت حمایت....هرکدوم از این حسا کاملا مجسم میشن،جوری که اثری که ممکنه برای فرد گذاشته رو کاملا میتونید حس کنید؛
"پدرم آخرین چمدانش را روی صندلیِ عقبِ مرسدس گذاشت و استارت زد.
بعد یک تپانچه درآورد و توی سینهام شلیک کرد. من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخِ گلوله بازِ باز شد و قلبم از قفسهی سینه درآمد و وسطِ گُلها افتاد. خون شَتَک زد از زخمِ بازم، بعد از چشمهایم، از گوشهایم، دهنم"
این فقط تفسیر و تجسمی از دردی هست که کادنس بعد از رفتن پدرش حس کرده. این مورد جالب در همه جای کتاب، همذات پنداری ما با کادنس رو بیشتر میکنه
مورد جالب دیگه ی این کتاب، روایت های نمادینی از پریان هست که گره های داستان رو باز میکنه، و یا به فهم بهتر اوضاع کمک میکنه
در مجموع، به طرفداران داستان های رازآلود و درگیرکننده ی ذهن توصیه میشود!!
برگرفته از goodreads![Fatemeh Am.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/3d5c6e745fe06c475c214529727ca24309b4794ed5f774db3bc4f3465b74e603/fatemeh-am.jpg)
Fatemeh Am
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۸/۵
کادنز دختریه که احساساتشو خوب با قوه تخیل قاطی میکنه تا بهتر عمقش رو متوجه بشی. اوایل کتاب خیلی به چشمت میاد تا اینکه... تا اینکه از یه جایی به بعد یادت میره این مشخصهش رو. جایی که حادثهی منجر به فراموشیش پیش میاد و اینقدر دنبال تیکه پازلهای گمشده هستی که فراموش میکنی.. فراموش میکنی که تیکه پازلها رو باید با توجه به شخصیت کادنز کنار هم بچینی.
امیلی لاکهارت خوب تونسته بود داستان رو پیش ببره طوری که غافلگیر شی. منتهی این ادامه سلسله یاداوریها و تصویر کاملی که از حادثه به دست اومد حال منو بد کرد. طوری که نمیخواستم دیگه کتابو بخونم. نیاز به یه استراحت داشتم بینش.
کتاب تموم شد و با تموم جنبهی خوش خوان بودن و غافلگیر کنندگیش اما تهش یه حس خالی بودن کردم. جالب بود اما فقط همین. چیزی در درون من با این کتاب تغییر نکرد و دریافت خاصی ازش نداشتم. امتیازم بهش ۳.۵ هست که به بالا گردش میکنم.
مریم محبوب به خوبی کتابو روایت کرده بود.
برگرفته از goodreads![Fateme H. .](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/201d05cfcc3b908b2eaf32463597fa45787982d0b60b6c8221bf36d430a5fbe6/fateme-h.jpg)
Fateme H.
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۰/۱۰
هوووف، عجب چیزی بود!
یه نفس خوندمش.
به نظرم خیلی عالی بود، ظرافت داستان، شخصیتها و فضاسازیها و از همه جذابتر، پایان غیرمنتظره و محشرش.
دیگه تو اون چند صفحه آخر کلمات رو نمیدیدم از بس گریه کرده بودم سر همون قسمت.
خلاصه که عالی بود دیگه، عالی.
برگرفته از goodreads![Mohammad.Bookworm.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/62c06c479337331ee190a0e297698042004f75f516dc0055504949b045d08d9a/mohammadbookworm.jpg)
Mohammad.Bookworm
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۱۰
رضا قلندری که خیلی ممنونشم برای اینکه گفت اینو بخون یه جملهای رو نقل قول کرده بود فکر کنم از شوآب؟ یادم نیست دقیق
که این حجیمترین کتابیه که من خوندم/دارم
دقیق یادم نیست متاسفانه:ِ؟
اما کاملا موافقم باهاش
بخوانید و رستگار شوید
برگرفته از goodreads![Mohammadreza.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/75c1c0ec11d16f352d82a8bf6f9e8e1d3efda47a2dec1b9c775351e76f51f744/mohammadreza.jpg)
Mohammadreza
1 out of 5 stars
۱۴۰۱/۶/۱
یا من چون نوجوان نیستم از این کتاب لذت نبردم و همه داستان برام قابل پیشبینی بود یا اینکه این کتاب واقعا بد بود. از اون پایان تکان دهنده هم خبری نیست چون به راحتی حدس زده میشه و کل رمان چیزی جز وراجی یه دختر نوجون نیست که هیچ حرف مهمی هم برای زدن نداره.
برگرفته از goodreads![Naeemeh Mohebbi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d7b5b77b0300b34af1178f4fa3980e330c47c8cb5b6c07c111fab21ba481c46d/naeemeh-mohebbi.jpg)
Naeemeh Mohebbi
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۲/۱۵
شايد يه روزى راجع بهش نوشتم
فعلا در همين حد كه خيلى دوسش داشتم و خوندنش بهم چسبيد
برگرفته از goodreads![Elly Tarahimofrad.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/100beedd3f59bfaa4097adc029a83bb492d2f191a3ba9a4e67ab9aea5d0a501f/elly-tarahimofrad.jpg)
Elly Tarahimofrad
4 out of 5 stars
۱۳۹۵/۱۰/۷
« ما دروغگو بودیم » اثری از امیلی لاکهارت و ترجمه بسیار دلچسپ مهرآینن اخوت ، که توسط نشر هیرمند به چاپ رسیده است، را خیلی راحت در ۲ شبانه روز می توایند به اتمام برسانید. وحتی جزو آن دسته از کتابهایی است که باخیال راحت میتوانید در کتابخانه تان نگه دارید بی آنکه نگران روزی باشید که از مطالعه مجدد آن لذت نبرید.
کتابی ۳۵۰ صفحه ای با تعلیقات و کشش های مدرن و جذاب، بازی بسیار خوبی هم برای ذهن و هم برای به چالش کشاندن خلقیات و باورهای درونی مان در مورد خانواده، نژاد پرستی، ثروت و عشق است. کمکمان می کند تا شجاعانه نقاب دروغینی را که به چهره زده ایم و از پشت آن برای همگان محبت دروغی خرج میکنیم ، کنار بگذاریم.
برگرفته از goodreadsاین آگاهی، این حس تلخ، از ستون فقراتم بالا می خزد و به شانه هایم می رسد و از آنجا تا سر انگشت هایم می رود. انگشت هایم یخ می بندند. بعد تراشه تراشه می شوند و می شکنند و تکه های کوچک شان روی پله های ویندمیر می ریزد. ترک ها از دست هایم بالا می آیند و از شانه هایم می گذرند و تا جلو گردنم می آیند. صورتم یک تکه یخ است و غرش اندوه ساحره می شکندش. راه گلویم بسته است.صدایم در نمی آید.
من الان یخ زده ام ، ولی لیاقتم سوختن است.....
عالی بود بسی لذت وافر بردم از خوندنش...
فیدیبو هم کتابو داره دوس داشتین بخرید بخونیدش
برگرفته از goodreadsتامل و اشتیاق بود. جاهطلبی بود. و قهوهی غلیظ تلخ.
برگرفته از goodreads![Niliimoon.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/3cf831328f876bcad5d364ae2119451da3d653d1a0ba07bf20fae8fc4ec08a1b/niliimoon.jpg)
Niliimoon
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۵/۵
خدا میدونه چندبار خوندمش. بار اول که شروعش مردم فکر نمیکردم بشه ادن کتابی که هروقت حالم گرفته برمیگردم و یه نفس بازخوانیش میکنم و هربار بیشتر قبل بهش وابسته میشم.
برگرفته از goodreads![Elham Raeisi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/6522a37d4f1d38b9c65ebbf611e290ed226cf524706050673903787d6de24105/elham-raeisi.jpg)
Elham Raeisi
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۹/۲۱
اصلا دلم نمیخواد دوباره بخونمش. به هیچ وجه!💔
ترجمه و سانسورهم به شدت داغون بود
برگرفته از goodreads«سکوت لایه ی محافظتی ما روی درده.»
عصر شروعش کردم و زمین نذاشتماش تا تموم شد.نثر بسیار ساده و روانی داشت و داستانش به شدت جذاب بود.
برگرفته از goodreadsداستان و ایده برای من چیز جالب یا خاصی نداشت ولی خب نحوه نگارشش میتونم بگم باعث شد ادامهش بدم. نمیتونم بگم شوکهکننده نبود اما اونقدری هم بهم شوک زیاد یا به اندازهای وارد نکرد که بگم شگفتزده شدم.
پشت جلد کتاب نوشته شده "رمانی امروزی، پیچیده و هیجانانگیز". من درمورد اینکه امروزی بود یا نه نظری ندارم، چون اصلا توی اجتماع نبود که بخوام بگم امروزی بوده فضاش یا نه چون رسما توی جزیره همهچیز رخ میداد؛ اما درمورد پیچیدگی و هیجانانگیز بودنش حرف دارم. ابتدا اینکه برای شخص من ذرهای هیجان انگیز نبود. دوم اینکه متوجهی پیچیدگیای در طول داستان نشدم، بیشتر نویسنده صرفا نادانستههای خواننده رو با ترتیب مورد نظرش تبدیل به دانستهها میکرد و توی این روند به شخصه متوجهی پیچیدگی یا ارتباط خاصی بین این نادانستهها نشدم.
فارغ از اینها دوست داشتنی نوشته شده بود و بریدههای خوبی داشت(طوری که یک ستاره به دلیل همین بریدهها بهش داده میشه).
"گت گفت: «من دیگه باور ندارم. اون سفر به هند، فقر. هیچ خدایی که بتونم تصور کنم اجازه نمیده همچین اتفاقی بیوفته. بعد به خونه برگشتم و کمکم اون رو توی خیابونهای نیویورک هم دیدم. مردم ثروتمندترین ملت دنیا مریض بودن و از گرسنگی میمردن. قضیه اینه که... من نمیتونم فکر کنم کسی نظارهگر این مردم باشه، که یعنی هیچکسی نظارهگر من هم نیست.»
«این تو رو آدم بدی نمیکنه.»"
"از روشنترین افکارم برای تو مینویسم، اما هیچوقت از افکار تاریک چیزی نمیگویم، با وجود اینکه همهی ساعات به آنها فکر میکنم."
"او مریض بودن را با شجاع بودن اشتباه گرفته بو�� و از درد و رنج جان میکند، در حالی که تصور میکرد برای آن سزاوار تحسین است."
برگرفته از goodreads![Sara Pahlevani.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/7ed730abf7c35447ba9ff8eac6b1faf1f19597e3bb7a9cc0f8da845a503063ee/sara-pahlevani.jpg)
Sara Pahlevani
5 out of 5 stars
۱۳۹۷/۹/۱۰
فوق العاده بود! هیچ کلمهی دیگه ای توصیفش نمیکنه.
من هزارجا خونده بودم که ویژگی این کتاب، پایان غافلگیرانهشه ولی اینقدر پایان برام دور از ذهن بود که بازم غافلگیر شدم!
بعد از خوندن بخش حقیقت، برگشتم و یه دور دیگه یه قسمتایی رو خوندم. و چقدر نویسنده با ظرافت نکته هایی رو جا داده بود توی متن که فقط وقتی پایانو میخوندی متوجهشون میشدی! فوق العاده بود. همین و بس.
برگرفته از goodreadsیادم نمیاد تاحالا از یه کتاب اینقدر بدم اومده باشه. تا یه جایی سعی کردم دوسش داشته باشم یا حدقل ازش متنفر نباشم ولی تلاشم بی فایده موند. افتضاح!
برگرفته از goodreads![Nazanin Sherafati.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/4533bc63351394c93371996a1d7abc055aff290975c78b0684baf7d352fdae74/nazanin-sherafati.jpg)
Nazanin Sherafati
5 out of 5 stars
۱۳۹۷/۷/۲۸
از تاثیرگذارترین آثاری که خوندم
برگرفته از goodreadsهنوزم مثل شیش سال پیش که خوندمت، جذاب و نفسگیری. هزار بار دیگه هم که بخونمت بازم عاشقت میشم.
برگرفته از goodreadsداستان خوبی بود، گهگاهی لازمه آدم فانتزی خوندن رو کنار بذاره و یه کاره رئال بخونه،
از همون اوایل کتاب از قلم امیلی لاکهارت خوشم اومد، نحوهی توصیف کردنش و کلا همه چی بجز یک چیز که اصلا به مزاج من خوش نیومد و به نظرم میتونست بهتر عمل کنه:پایان بندی کتاب
متاسفانه امیلی لاکهارت همون لابهلای کتاب یه سرنخ هایی گذاشته بود که کاش کاش نمیذاشت، اینجور شاید نمیتونستم آخر کتاب رو حدس بزنم :-(
ولی در کل کار خوبی بود بخونیدش لازمه
برگرفته از goodreads![Mahdi Batooei.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/17690577e19b5c25a17f8e3d87fd9de18d599c6ce656330992eb85916e525213/mahdi-batooei.jpg)
Mahdi Batooei
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۲/۲۴
77/100 ⭐
کتاب خیلی خوبیه با سبک داستانی متفاوت و گیرا
جذابیت داستان به اتفاقاتی که افتاده و قابل پیش بینی نیست و همچنین سبک روایت داستان که انگار به اندازه همه چیز توضیح میده و پیش میره ...
حتما توصیه میشه به اهالی رمان های متفاوت و جذاب
برگرفته از goodreadsواقعا لذت بردم. تلخ بود. پیش بینی ناپذیر بود. نثر جذابی داشت. اولش یه مقدار به سوسیالیست درونم فشار میومد که دارم دراماهای یه مشت ریچ کیدز آمریکایی رو توی جزیره خصوصی پدربزرگشون دنبال میکنم. ولی در نهایت راضیم از اینکه ادامه دادم. منو با خودش به جاهایی برد که توقع نداشتم ولی بهش نیاز داشتم. در نهایت هم گریه شدید و بی وقفه.
برگرفته از goodreadsتا زمانی که کتاب به فصل های پایانی نرسیده بسیار روند خسته کننده ای دار�� و ترجمه ی بد نیز به این ماجرا دامن میزنه کل داستان در مورد ترومایی است که دختری در تعطیلات تابستان ۱۶ سالگی اش دچار آن شده و باعث فراموشی گزینشی و میگرن شده راز کتاب در همون اوایل کتاب کامله قابل حدسه و فقط چگونگی رویدادش شمارا تا اخر داستان میکشه فکر میکنم کتاب جلد دیگه ای هم داره که ترجمه نشده
برگرفته از goodreads![Fatemeh.D.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/02b6fd54ccd34bb9e1cd9f5e9768e76633f2284fa6c18134544ea9ea6b2b506e/fatemehd.jpg)
Fatemeh.D
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۷/۱۱
چیزی که این کتاب رو تبدیل به یک کتاب بی نظیر کرده این هست که خواننده رو لحظه به لحظه تا کشف حقیقت پنهان شده در لایه های داستان ترغیب میکنه.
یک داستان غم انگیز فوق العاده که نشون میده حرص، طمع و قدرت چطور میتونه به طرز نفرت انگیزی عشق و زیبایی های ساده ی زندگی رو نابود بکنه.
برگرفته از goodreads![Sepideh Dehghani.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/b55c0736297459534e483ef7346c94d64cbe38506e83fbb0ba227d28ec3ac1f5/sepideh-dehghani.jpg)
Sepideh Dehghani
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۱۷
It was amazing... beautiful, mysterious , sad sad ..and most importantly so true.
کتاب صوتی فارسی با گویندگی مریم محبوب رو گوش دادم و گوینده فوق العاده بود، کتاب رو چند برابر زیبا کرد...
برگرفته از goodreads![Helia Naseri.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/dd5e29034cbfbbfe945015b718717fddedd09e76e23eace8a21094210144d13d/helia-naseri.jpg)
Helia Naseri
2 out of 5 stars
۱۳۹۹/۲/۱۶
دقیقا فقط جملاتی که در توصیف کتاب اومده، تنها جملات قشنگ کتابه.
یه رمان رازآلود و احتمالا هیجانی برای نوجوانها.
گزینهی مناسبی برای من نبود.
برگرفته از goodreads![Farnaz Farid.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/29e5fd349499fab1ac7bce72df8273d741e39e6bfc91ccbc60bcdb1dd9418a81/farnaz-farid.jpg)
Farnaz Farid
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۲۲
کتاب خوبی بود. البته یک سری توضیحات اضافه داشت اما در کل خوب بود. من وسط هاش حدس زده بودم آخرش رو
برگرفته از goodreads![Saracovolatte.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/89069112502ee08399bf245f066f725d0d5ebb2414a109aa38cabf1075fd0ad3/saracovolatte.jpg)
Saracovolatte
2 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۰/۲۱
پنجاه درصد کتاب با وجود شخصیتپردازی ضعیف + باگ و چیزایی که قابل توجیه نیست + الکی شاعرانه کردن متن قابل تحمله، چهل و هشت درصد بعدی فقط داره آسمون ریسمون میبافه که مثلا هیجان و کشش ایجاد کنه تا دو درصد آخر ناگهان همه چیز رو برملا کنه و به خیال خودش به خواننده شوک وارد کنه. شاید به دیگران شوک وارد شد، به من احساس کرینج و مورمور دست داد.
شخصیتها انقدر نپخته و کلیشهای و ضعیفن که مرتب اسم و حرفاشون هست ولی انگار نبودن هم فرقی نمیکرد. متوجه نشدم هدف نویسنده چی بوده. داستانش نه جالب بود نه احساسی نه عمیق نه هیچی. یعنی هیچ صفتی جز "آبکی" روی این داستان نمیشه گذاشت. اتفاقا اوایلش پتانسیل داشت که جالب بشه ولی نشد. یک سری سوالهایی هم مطرح میشه که به هیچ کدوم جواب داده نمیشه چون خاطرات تکراری و غرهای دختر وایت سوپر پولدار سوپر پریولجد و دوستاش مهمتره.
خلاصه کتاب بد و رو اعصابی بود، خیلی بد. دو تا ستاره برای اینه که کتابهای بدتر از این خوندم.
برگرفته از goodreads![Omid Milanifard.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/6282ebd4244494054f49304c67082bde8a14b1dd4af3f19f3f7a0504e86b8d67/omid-milanifard.jpg)
Omid Milanifard
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۴/۳۰
روایتی از زندگی درونی و برونی نوه ارشد خانواده سینکلر. یک خانواده ثروتمند که اعضای خانواده تعطیلات تابستانی را در یک جزیره خصوصی می گذرانند و در یکی از این تابستانها اتفاقی می افتد..
ساختار و محتوای خیلی خوبی داشت، در همان بخشهای ابتدایی کتاب تصویر کلی از شخصیتها و روابطشان به دست می آورید. شخصیتها به مرور وضوح بیشتری می یابند. در بین رمان به کرات از افسانه های پریان برای بازنمایی استعاری فضای داستان استفاده شده است. و اما پایان کتاب، وای از این پایان، و تو چه می دانی این پایان چیست؟ از معدود کتابهایی بود که پایان کاملا غافلگیرکننده ای برایم داشت.
برگرفته از goodreadsوای
فقط وای
از اونجایی که پشت کتاب لیترالی نوشته کتابی با پایانبندی بی نهایت غفلگیرانه در طول کتاب داعم سعی کردم بفهمم قراره چی بیاد ولی هنوز هم وقتی اخر کتاب رو خوندم باورم نمی شد
عین یه سطل اب یخ ریخت رو سرم واقعا
این کتاب رو قطعا بخونید
برگرفته از goodreads![Poune Mirzazadeh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/d6acc6be879caa1ac19d40b1f76eef5b70fc6e369ae0c2f0475452148e5db62e/poune-mirzazadeh.jpg)
Poune Mirzazadeh
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۰/۲۸
حقیقتا از این کتابهای داستانی متفاوت که قابل پیشبینی نیستند، خیلی خوشم میاد.
برگرفته از goodreadsهیچ داستان خاص و جالبی نداشت، ولی روون بود و منو کشوند با خودش. و دلم یه تابستون توی یه جزیرهی خصوصی خواست. حالا خیلی خصوصی هم نبود اشکال نداره، ولی حتماً جایی باشه که آنتن نده.
برگرفته از goodreads![Negar Ghadimi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/9be64f0dc960b45be4e4c11ac61b91c0924485619c76d11cf6be83671a05e22c/negar-ghadimi.jpg)
Negar Ghadimi
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۲/۲۲
مهم نیست اگر یکی از ما ناجورِ ناجور عاشق شده باشد. چنان زیاد عاشق شده باشد که به نظرش باید کاری کرد به همان نسبت ناجور.
—————————————
بعد یک تپانچه درآورد و توی سینهام شلیک کرد. من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخِ گلوله باز شد و قلبم از قفسهی سینه درآمد و وسطِ گلها افتاد. خون شتک زد از زخمِ بازم، بعد از چشمهایم، از گوشهایم، دهنم. مزهی نمک و ناکامی میداد. شرمِ سرخِ گلگونِ محرومیت از محبت، چمنهای پای خانه و آجرهای ورودی و پلههای ایوان را پر کرد. قلبم مثلِ ماهیِ روی خاک وسطِ گلها میتپید. مامان تشر زد. گفت خودم را جمع کنم.
—————————————
اسمش را گذاشتم عشق. عشق بود و چنان ناگهانی دچارش شدم که مجبور شدم به درِ میانمان تکیه بدهم؛ صرفاً به این دلیل که عمودی بمانم. در چشمِ من خواستنی بود؛ انگار بچه خرگوش است، بچه گربه است، چیزی است چنان نرم و خاص که سرانگشتهایش نمیتواند رهایش کند. جهان خوب بود چون او در آن بود.
برگرفته از goodreads4 تا ستاره
چون از اول داستان، معمایی رو انداخت توی سرم که تا آخر کتاب منتظر جوابش بودم.
چون آخرش به طرز غیرمنتظره ای شوکه شدم و اصلااا انتظارش رو نداشتم.آره قلبم مچاله شد.
چون دومین کتاب معمایی بود که امسال خوندم.
و چون دروغگوها میخواستند با این داستان چیزی رو بهم بگن.
برگرفته از goodreadsاین کتاب واقعا با احساساتم بازی کرد ...
آخرش یهو به خودم اومدم دیدم علاوه بر اینکه شوکه شدم و نمیتونم هیچی بگم دارم از گریه خفه میشم و فکر کردم شاید من زیادی لوسم ولی خب نه ، امیلی لاکهارت عزیزم ، خیلی بی رحمیییی :))))
.
.
آخرش اون جنون خاص کادنس رو تو کل صفحات کتاب پیدا کردم و یهو مثل یه فیلم تک تک لحظاتش از جلوی چشمم گذشت و اینجوری بودم که : پس اون لحظه دلیلش این بود ، پس اون قضیه اینجوری بود و ...
کلا بیان احساسات تو این کتاب خیلی قوی بود ، توصیفاتش انقدر قشنگ بود انگار داری شعر میخونی ، جمله های کوتاه و قشنگ
میتونم بگم رمنس داستان واقعا جوری نبود که به چشم بیاد و بگیم خیلی رمنس داشت ، میتونم بگم شخصیت پردازی کلا وجود نداشت انگار ، یجورایی بجز کادنسی که خودش بین کلماتش و با احساساتش خودش رو توصیف میکرد هیچ کدوم از شخصیت های دیگه رو نتونستم بشناسم ولی داستان یجوری با سرعت پیش رفت ، یجوری بین خاطرات کادنس غرق شدم و میخواستم زودتر برسم به آخر تابستون پانزده که هیچ کدوم از اینا دیگه برام مهم نبود ، فقط همینکه انقدر قلم نویسنده به دلم نشسته و انقدر برای ادامه دادنش مشتاقم برام مهم بود و واقعا از خوندنش لذت بردم
تجربه قشنگی بود ، از اون تجربه های دوست داشتنی که با یادآوریش یه غمی توی وجودت شعله ور میشه ولی در عین حال لبخند هم میزنی ، دیگه چیزی نمیتونم بگم جز اینکه من واقعا دوسش داشتم :)))
برگرفته از goodreadsکتاب مورد علاقه ی من برای همیشه
داستانی از باهم بودن و از هم پاشیدن
داستانی از غرق شدن و نجات یافتن
داستانی از باهم بودن و از هم جدا شدن
داستانی از فراموشی و بازسازی چیز های فراموشی
داستانی از زندگی آدم ها و تلاش آن ها برای در کنار هم بودن
به نظرم هیچ کتابی رو پیدا نمیکنم که اینقدر منو به وجد بیاره...🥰❤️
برگرفته از goodreads![Kimia the girl who lives in wonderland.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/f8071490294ebd8907886bae0aac15491b2efac6f2a1e1c4a83281980924c333/kimia-the-girl-who-l.jpg)
Kimia the girl who lives in wonderland
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۲/۳۰
کتاب جالبی بود. شروعش قشنگ بود وسطاش کند بود و اخرش واقعا عجیب بود .
مشکلم با کتاب اضافه گویی ها و دیالوگ های بیش از حدش بود که خوندن کتاب رو خسته کننده میکرد ولی در کل پایان بندی خوبی داشت و از خوندنش لذت بردم
برگرفته از goodreads![Maryam M.Gh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/e4494832a630a2d2ed6485dcef3efdf4191fe653f30d87ff045485c36975dd2b/maryam-mgh.jpg)
Maryam M.Gh
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۳/۸
از اون مقداری که لازمه، یکمی مهربون تر باش!
برگرفته از goodreads![Khore book.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/dc0d8897652870fc322b6db0b1cc875bf607433e2858388725518b39f4ce4386/khore-book.jpg)
Khore book
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۵/۱۲
نمیدونم چطور باید شروع کنم. نمیدونم اصلا آمادگیشو دارم یا نه. باید بگم تقریبا اوایل نیمه ی دوم کتاب بود که پلات توئیست رو حدس زدم. عمیقا امیدوار بودم اینطوری نباشه. با بیچارگی محض سعی در به خاطر آوردن جمله یا هر حرف کوچکی داشتم که این فرضیه ای که توی ذهنم شکل گرفته بود رو نقض کنه ولی متاسفانه به جایی نمی رسیدم. واسه همین وقتی که واقعیت مشخص شد شاید اونقدرا شوکه نشدم ولی شدیدا غمگین شدم. جوری که کیدنس با حقیقت روبرو شد و جوری که احساساتش رو بیان کرد بی رحمانه باعث شد شروع به گریه کردن کنم. این کتاب واقعا قلب منو مچاله کرد. به شدت بهم ضربه ی روحی وارد کرد. ولی با این حال دوستش داشتم. خیلی دوستش داشتم. پیشنهادش می��کنم.
پ. ن : انصافا نفهمیدم چرا اسم خودشونو گذاشته بودن دروغگو ها😂
پ. ن2 : ترجمه خیلی ضعیف بود.
برگرفته از goodreads![Mahdieh Davoudabadi .](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/e30c675591536441b55a7ca7a34fa2725ac6a2880a4beda83d4d64854267dac7/mahdieh-davoudabadi.jpg)
Mahdieh Davoudabadi
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۵/۲۷
واااااای چه پایان غم انگیزی😭😭😭
خوب است عاشق بودن حتی اگر تا ابد دوام نیاورد
خوب است بدانی روزی روزگاری من بودم و او .
برگرفته از goodreads![Mercedé Khodadadi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/0932291b10f766a574d740d406f762480b28b75cb025131e4f4d52f641f82b74/merced-khodadadi.jpg)
Mercedé Khodadadi
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۱۰/۲۹
اگهفصول انتهایی نبود واقعا بهش یه ستاره میدادم. داشتم فکر میکردم چه کتاب لوسی که فصلهای آخر غافلگیرم کرد.
برگرفته از goodreads![Mehrnoosh.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/69d49d5d2c75f2a4625894bc9a4e01da1da5fc2777284481175f26d2f45d8623/mehrnoosh.jpg)
Mehrnoosh
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۱۰/۲۲
سکوت لایه محافظتی ما روی درده!
برگرفته از goodreads"ما دروغگو بودیم" توی سال ۲۰۱۴ متولد شد و همه رو متحیر کرد😍 یکی از خفن ترین کتاب های خانم "امیلی لاکهارت" هست که میتونین در خط خط این کتاب غرق شین
این کتاب توی لیست خرید من بود ولی یهو سر از لا به لای کاغذ کادوی گلگلی تولدم در اورد😍
و حقیقتا منو دلباختهی خودش کرد
.
داستان عاشقانه، رازآلود و پر از جملههاییه که توی هیچ کتاب دیگهای به این زیبایی و ژرفی نخواهید خوند.
به نظر من اگه قرار بود یه داستان کلی رو به گروهی از نویسندهها بگیم و ازشون بخوایم از اون داستان، یه کتاب بنویسن؛ هیچکس به جز امیلی لاکهارت نمیتونست همچین اثر گیرایی رو خلق کنه. وقتی بخوایم خلاصه کلی کتاب رو تعریف کنیم، هیچ چیز خاصی نداره😉 ولی نویسنده خیلی محشر این کتاب رو نوشته. وقتی کتاب رو میخونین انواع و اقسام احساسات مختلف رو تجربه میکنین، قضاوت میکنین، حق میدین، مخالفت میکنین... و در نهایت از شدت شگفتی فریاد خواهید زد😃😍
.
برشی از کتاب: " او شخصی بود که نمیتوانست لبخندِ تصنعی بزند، اما زیاد لبخند میزد.
دورِ مچم بانداژِ سفید بست و باور داشت که باید به زخم ها رسیدگی کرد.
روی دستش مینوشت و نظرم را میپرسید.
ذهنش بیقرار و ناآرام بود.
دیگر به ماوراءالطبیعه اعتقاد نداشت، اما امیدوار بود خدا کمکش کند.
حالا او مالِ من بود و من گفتم نباید بگذاریم عشقمان به خطر بیفتد."
برگرفته از goodreadsما دروغگو بودیم. داستانی سراسر تعلیق و معمایی که تا صفحه اخر خواننده رو با خودش میکشونه. داستان درباره خانواده ثروتمندیه که تابستونا رو تو جزیره خصوصیشون میگذرونن.خانواده ای که از دور ایده الن ولی توش پوک و خرابه. تو یکی از این تابستونا یه اتفاقی میفته که سرنوشت این خانواده تغییر میکنه. تا لحظه اخر شک داری حدست درسته یا نه.کی دروغ میگه کی راست میگه. نویسنده واقعا ماهر بوده .هرچند مخاطب این داستان نوجوون و بزرگسال معرفی شده،ولی به نظرم برای کسی که به این سبک علاقه داره،خیلی جذابه. راوی اونقدر با خواننده همراه میشه که قشنگ میشه حسش کرد.نویسنده اون قدر خوب غصه هاش و سردردای عصبیش رو بیان کرده که انگار این اتفاقا داره میفته.تصاویر کتاب خیلی زنده ان قشنگ ادم تو اون فضا قرار می گیره. پایان بندی داستان غافل گیر کنندس همون اتفاقی میفته که فکرشو نمیکنی یا با خودت میگی خدا کنه حدسم اشتباه باشه. از اون کتابای که نباید شیطونی کنی و صفحه اخرشو اول بخونی تا از داستان لذت ببری.من که از خوندنش لذت بردم.پیشنهاد میکنم بخونید.
برگرفته از goodreads![Razieh Hafizi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/6c28ca9d81a69b9c19d3b963d9f6938e5047b7d2ef2b0694c79bfbe6967ac86e/razieh-hafizi.jpg)
Razieh Hafizi
3 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۲/۱۵
برای من خیلی جاهای کتاب خسته کننده بود و کشدار و تکراری ولی قطعا پایانش چیزی بود که باعث شد امتیاز ۳ رو بهش بدم....
داستانِ خانوادهای که تمام تلاشش بر این است که پرستیژ و ظاهرش را متناسب با نام پر آوازهاش حفظ کند... اتفاقی که قرار نیست تا انتهای کتاب واقعیتش را بدانی، و فقط گذرهای به قبل از آن اتفاق و حال است که زنجیرهای این داستان را حلقه به حلقه تکمیل میکنند.
"باعث اندوه نشو! فقدان و زیان را به یاد مردم نینداز، میفهمی کیدی؟ سکوت یه جور روکشِ محافظه در مقابل درد."
برگرفته از goodreads![Saham Sharifi.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/2f2d880f4a7dbb868f856e062bf040d380b036a55371fbd6e2902e321133af1f/saham-sharifi.jpg)
Saham Sharifi
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۹/۱۷
جایی هست که میگه، بخشی از من می خواست که به چاله ای از اندوه تبدیل شود... همونجا. تا مدتی درگیرکننده بود
برگرفته از goodreadsرمان سرگرم کننده و جالبی بود . ترجمه خوبی داشت و به توصیه خود کتاب، کتاب را بخوانید و اگر کسی پرسید پایان قصه چه میشود، مثل همهی شخصیت های داستان دروغ بگویید.
برگرفته از goodreads![Barbod Parsa.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/20db7479385d5b45fa26bcf42d574366c39ce6e4a1949f5c6d5f0c4933322e93/barbod-parsa.jpg)
Barbod Parsa
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۴/۶
ما دروغگو بودیم
اثری زیبا ساده توام با توهم و دروغ
اولین مواجه ما با داستان بعد از پایان خودشه پایانی که دلیل بالا اومدن نمره کتاب شده تا حدی و خواهیم دید که سزاوارش هست یا نه.
خب اول از همه ما با کدی یا همون کادنس سینکلر عضو خانواده سینکلر یک سینکلر واقعی اما شاید محدود به ظاهر.کدی راوی داستانه و همه ی داستان رو از زاویه دید اون میفهمیم در شروع پدرش اونارو ترک می کنه چیزی که لاکهارت مثل تپانچه توی قلب توصیفش کرده.
خانواده سینکلر خانواده ای که از سد هر مشکلی که جلوی راهش رو بگیره رد میشه و نمیتونید اون ها رو از اینده خودشون منع کنید چه مرگ همسر باشه چه جدایی از شریک زندگی سینکلر ها پولدارند و خب اینجا سئال پیش میاد از کجا و چطور اون سرمایه عظیم پدربزرگ باید منشایی داشته باشه که متاسفانه من هیچ توصیفی در کتاب برای اون ندیدم.
شخضیت پردازی:در این بخش نمی شه نویسنده رو تحسین و یا سرزنش کرد چون هدف اون برای این نوع دید مشخص نیست ما در طول داستان فقط از پدربزگ یه عشق به همسر شنیدیم نصیحت ها و رفتار خوب با کدی خب اینجا برای شخص من سوال پیش میاد که چه دوست عزیز
چه چیزی باعث همچین رفتار هایی شده و پدربزرگ یکی ازچندین شخصت تک بعدی داستانه خانواده سینکلر فقط یه بعد ازشون دیده میشه کسی که دنبال ثروته در همه مشترکه ولی از اون طرف اخلاقیات اونها فقط در بحث ها به ما میرسه که بله جناب ایشون از شوهرشون طلاق گرفتن و بچه های زیادی دارند و مثلا برای پدربزرگ دلسوزند همه اینها شد کل شخصیت پردازی خاله کدی تمام.
که این من رو ازار داد در طول داستان این که ما فقط یکراوداریم ک اون هم هر چیزی رو در مسیر سینکلر بودنش و البته در مسیر عشقش به یه هندی تبار می بینه و خب این بده در این صورت هیچ پیش زمینه ای برای تصمیمات این عزیزان نداری مثالی میزنم که شاید خیلی هاتون از من شنیده باشید فردی که همیشه بازی می کرد(تک بعدی) حالا یک ادم کشته و یا نقشه سوزاندن خاطرات یک سینکلر رو از خونه قدیمیش داره و خب در او سمت ما چیزی رو داریم به اسم دروغگوها (که هیچ دلیلی برای این اسم تعریف نشده)تاثیر گذارترین افراد بر روی پایان دل انگیز این اثر ما از دروغگو ها در کل داستان فقط افرادی رو می بینیم که بزرگترین نوه ی پسری خانوادهست و خب تا اینجا اوکی ولی دوست داره که ازاد باشه و این که زیر دست مادرش نباشه رو داره در ذهنش خب این شد کل شخصت پردازی جانی که از سگ های داستان کمتر بهش پرداخته شده در این زمینه ما در طول داستان تابستان هارو می بینیم تابستان هایی (که باز شاید خیلی هاتون از من شنیده باشید این رو)مانند عکس تابستان هایی که ما نه قبلی رو از اون میبینیم نه بعد و این رو نمی دونم باز باید نویسنده رو تحصین کرد براش و یا باید گفت نه این درست نیست درست نیست چرا؟ به دلیل وجود عشق میان دو دروغگو درست نیست چون ما چیزی از این دوستان می بیننیم جز چانه اش دستانش و شلوار قدیمیاش و لبانش فقط همین و ما مثلا در زمانی که شخصت اصلی نشسته و داره میگه گات من گات من کسی که منو گذاشت و رفت به عشق جای دیگهش برسه خب -_- حالا هیچ دلیل رو نداریم برای اینکار پیش شخصت اصلی و ابدا درکش نمی کنیم و حالا میاد تو تابستون بعدی ن اونجا سختی دارم تو رو به من نمی دن پدربزرت فلان و فلان در طول کل داستان باید برای گات ذره ای اهمیت قائل شد که بله ایشون سختی داره خب اینه =ا نیاز به یه فلش بک داره دوست عزیز بیاد بگه اوکی دوسش داره تاب و تمام K
شخصیت پردازی رو میشه تحسین کرد چرا چون زمانی که م�� اونو به عنوان فقط دید کدی ببینیم بی قصه و واقعا اگر حس همبستگی رو به من می داد قطعا دوستش داشتم ولی خب ...بله
لاکهارت اومده کاری کرده که ما فقط و فقط یک بعد رو دست خودمون ببینیم و بقیه از اختیارمون خارجه این رو من زمانی تحسین می کنم که ایشون اومده و کاررو تنجام داده به دروغ کفتن این تکبعدی های عزیز رسیده اونجا مخاطب رو می گیره تو چنگ خودش و یا میاد برای رفتار های دیگران در برابر شخصیت اصلی از بعدی که دست مخاطب نیست چزی از. میاره و خب این واقعا قابل تحسینه و خب میشه یکی از نقاط قوت دونست این کار رو
برسیم به پلات
پلات ما دروغگو بودیم بدون شک مهمترین وجه اونه استفاده خوب از مکان ها و توصیف هایی که در ادامه ی داستان و در جهتی دیگه بهش کمک می کنه تا یه تعلیق خوب در بیاره و این رو تا اخر داستان با خودش میاره
داستان رو می تونیم رنگ بندی کنیم اوایل داستان رنگ ��رد به ترتیب نارنجی قرمز ابی کم رنگ بنفش و مشکی رنگ زرد شخصیت اصلی . کدی رو برای رو به رو شدن با سختی هایی اماده می کنه تا به یه سینکلر وتقعی برسه رنگ نارنجی اولین نشونه ها از عشق و رنگ قرمز اوج رابطه گات و کدی و بعد از حادثه که به باز هم میشه اوج دوستان دونستش و کفت بیشتر اتفاق ها در اون زمان میفته و حالا درباره خود حادثه که باعث شد کدی بیماری جذابی حاقل از دید من یکی پیدا کنه
فراموشی منوط به انتخاب
فراموشی گزینشی (selective amnesia، فراموشی انتخابی)
زمانی است که فرد می تواند بعضی رویدادهای یک محدوده زمانی خاص، ولی نه همه آن ها، را به یاد بیاورد،یعنی، ناتوانی یادآوری بعضی جزئیات یک رویداد (مثلاً، سرباز از جنگ برگشته می تواند بعضی رویدادهای یک نبرد نظامی پرحادثه و تروماتیک را به یاد بیاورد، اما بعضی دیگر را نه). یک مثال واقعی مردی بود که به یاد می آورد با اتومبیل تصادف کرده اما نمی توانست به یاد بیاورد که بچه اش در آن تصادف کشته شده است. کسانی که به جنایات شنیع متهم شده اند معمولاً از فراموشی گزینشی کمک می گیرند. بسیاری از قاتلان ادعا می کنند که مشاجره با مقتول را به یاد می آورند اما به یاد نمی آورند که کسی را کشته باشند. با این حال، حدود ۷۰ درصد جنایتکارانی که می گویند جنایت را به یاد نمی آورند دروغ می گویند. تفاوت فراموشی گزینشی با فراموشی موضعی این است که در اولی، فرد بعضی جزئیات یک رویداد را برای مدتی یا برای همیشه، به یاد نمی آورد، و در دومی، فرد کلّ یک رویداد را برای یک مدت زمان خاص به یاد نمی آورد.
.
استفاده از این بیماری برای داستان فکر بزرگ پشتشو نشون میده و تجزیه و تحلیل شدن کل کتاب از اغاز تا پایان.
برای دومین بارقدرت استفاده از اول شخص و دید اون رو میبینیم اینجا در کلکتاب به دنبال دلیل حادثه و قبل و بعد از اون هستیم و
پایان شوکه کننده ست و نمیشه راحت ازش گذشت
در طول داستان روایتی موازی بین خاطرات کدی و حالی که ما با روایت کدی می شنویم.
حالا با ظاهر شدن خاطرات واقعیتی که ما از چشم کدی می دیدیم نقض میشه.
استفاده از بیماری در اینجا عالی بود ومن لز پایان رضایت کامل داشتم از زیبایی های که میشد به این پایان خوب اضافه بشه رفتن شخصیت های دیگه بود مسلا قطع شدن ناگهانی این ارتباط و یا اطلاع از این موضوع با گفت و گو با یکی از بزرگتر ها
ممنون که خوندید.
ببخشید یه ویرایش نیاز داره هنوز 😂
برگرفته از goodreads![Saleh Fakhr.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/a8825c581a1e9c294e045a1738e676c5170d9f19bb98754d90d864a296014488/saleh-fakhr.jpg)
Saleh Fakhr
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۶/۱۸
کتاب صوتی ما دروغگو بودیم رو تو رفت و آمد بین خونه و کلاس زبانم گوش کردم.
داستان درباره ماجراها و دراماهای یه خانواده خیلی پولدار آمریکاییه، که تابستونا همگی تو جزیره شخصیشون پیش هم جمع میشن.
تا وسطاش وحشتناک برام حوصله سر بر بود و از سر ناچاری بهش گوش کردم تا اینکه بالأخره یه شوکی به داستان وارد میشه و تازه متوجه هنر امیلی لاکهارت شدم....
در آخرم کتاب با پایان غیر باعث میشه سردرد بگیری و چند روز تو شوک باشی!
برگرفته از goodreads![Azam Heydari.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/ba38dda14b48a2d76451060427e2ecda1c597b8af67063d9800fa1a901874646/azam-heydari.jpg)
Azam Heydari
1 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱/۲۸
از آن مدل کتابها که وقتی تمام میشوند تا یک مدت از ترس این که نکند کتاب بعدی هم همین قدر کسلکننده و بیربط باشد سراغ هیچ کتابی نمیروی! حیف نمیشه صفر تا ستاره داد!
برگرفته از goodreads![Sara Eslami.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/52fa342fdd9d8fcdf51749dc5fbb1d00c4d555c1af881615050f329b0f9ee6a7/sara-eslami.jpg)
Sara Eslami
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۶/۶
کتابی عالی و پرکشش؛ با پایانی غیرمنتظره
برگرفته از goodreadsداستانی مدرن، همرا�� با چاشنی جریان سیال ذهن و طعم و مزه ای غافل گیر کننده...
برگرفته از goodreadsبرخلاف همه که میگفتن تهش به شدت شوکه کنندهس من از وسطش یه جورایی فهمیدم داستان چیه و کلا برام حوصله سر بر بود.
برگرفته از goodreads![Ghaemaghaei.](https://pod.rahpooyan.ir/demo1/media/avatars/review-default.svg)
Ghaemaghaei
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۲/۲۳
کتاب نسبتا جذابی بود و پایانی عجیب و خیلی غیر قابل انتظار و دور از ذهن
برگرفته از goodreadsبسیار خوندنی، ترجمه ی خوب. فکر نمی کردم زندکی یک عده ادم پولدار اصلا جذابیتی برام داشته باشه اتفاقا بسیار روایت خوب و با جزییات و جالب نوشته شده بود. اتفاق ناگهانی که میافته و سیر اتفاقات بعد از اون که باعث میشه این خانواده ی ثرومتند رو که یک جزیره ی. کوچیک بخشی از ثروت اونهاست بیشتر و. بهتر بشناسیم. فصل اخر واقعا غافلگیری داشت و اصلا در تصورم نمیگنجید که اینطور تموم بشه.
برگرفته از goodreads
هيچ ايده اي ندارم معرفيشو چجوري شروع كنم اين كتاب واقعا عجيب بود از همون اولي كه كتاب شروع ميشد سوالاي زياد تو ذهنت تكرار ميشد هي كنجكاو ميشدي هي حدس ميزدي و در اخر بوووووم يه اتفاق غير منتظره كه حتي تصورم نميكني تمام فكرات بهم ميريزه تمام حدسات اشتباهن هيچ چيز اوني فكر ميكردي نميشه و اين زيادي قشنگه
فكر كنين وارد يه سالي از رندگيتون شدين كه يهو به خودتون مياين و ميبينين گذشته رو يادتون نيست و يك تابستون از زندگيتون از ذهنتون حدف شده و فقط يه سري چيزاي مبهم يادتونه
كنجكاو ميشين، درگير ميشين ،بار ها ميپرسين و مهم نيست چند بار، هر بار كه ميگذره ذهنتون توانايي پذيرش جوابارو نداره و دوباره فراموش ميكنين تا جايي كه ديگه هيچ كس جوابي بهتون نميده
حالا چي ميشه ؟ شما دست به كار ميشين نقشه درست ميكنين همه ي خاطره هارو مينويسن و كم كم خاطره ها بر ميگردن... با تمام جزئيات و هيچ چيز طبق فكراتون پيش نرفته
خاطرات بد، خاطرات خوب، اتفاقات و چيزايي كه حتي توانايي تحليلشم ندارين
حالتونو در نظر بگيرين
پيامايي كه جواب داده نميشن
دوستدارمايي كه گفت ميشه
ببخشيد هايي كه گفته ميشه
فرياد هايي كه زده ميشن
پرش
اتش
اب
شنا
بنزين
خنده
گريه
سرما
گرما
هر چيزي . نويسنده جوري نوشته كه تمام اين احساسات از كتاب به قلبتون سرازير ميشه من با كتاب گريه كردم ، خنديدم ، تعجب كردم، ترسيدم، فرياد زدم، تنهايي رو حس كردم
انقدر من اين كتاب رو دوست داشتم كه از پنج چهار و نيم رو بهش ميدم هنوز نتونستم هضم كنم اين پايانو هنوز دارم با اين درهمي احساسات درونم كنار ميام
بخونينش!ولي انتظار يه چيز غمگين يا شاد نداشته باشين اين كتاب يه حقيقته ، يه اتفاقه، يه زندگيه ...
برگرفته از goodreadsببین اولاش جذابه اخرشم که پلات داره ولی این وسط من خیلی اینجوری میشدم که تا کی میخواد ادامه پیدا کنه
پس سعی کنید همشو پست سر هم نخونید ولی فاصله ی زیادیم ام نندازید .
واقعا کتاب زیباییه .
اخراش جدی کتابو نمیتونید بزارید زمین .
4.8
برگرفته از goodreads![الهه سیدشماری.](https://pod.rahpooyan.ir/static/image/product-review-user-avatar-files/78dc137ff657829243f8a56cd936f2fcb68796b7f63614ebdac6a4de52268a2a/%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C.jpg)
الهه سیدشماری
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۲/۲۹
داستانی که جزییات براش مهم بود و اینکه در لحطه با تعریف کردن جزییات ماجرا بیشتر میتونست خواننده رو راغب کننده که ادامه بده و این جزییات باعث میشه لوکیشن ماجرا جزیره شکل دروغگو ها همه تو ذهن نقش ببنده.یشتر از هر چی مطرح کردن و شکل دادن پایانبندی داستان جذاب بود که اصلا فکر نمیکردم به این سمت بره و خود کادنس و دو سال پیش، اتفاقات جزیره در تابساتان پونزده به این شکل باشه.
برگرفته از goodreadsفکر میکنم ۳ امتیاز مناسبی واسه این کتاب باشه چون من این کتاب رو تقریبا همه جا می دیدم و همه ی نظراتی که دیدم مثبت بود و تقریبا همه موافق بودن که کتاب پایان غافلگیر داره و اغلب با پایانش گریه کردن.ولی خب کتاب برای من یه کتاب تقریبا معمولی با موضوعی نه چندان خاص و پایانی تقریبا ناراحت کننده بود ولی منم موافقم پایان داستان غافلگیر کننده بود .
****
نمیشه راجع داستان چیز خاصی توضیح داد جز اینکه شخصیت اصلی داستان «کادنس» عضو یه خانواده بزرگ به نام «سینکلر» هست که هر تابستون تمام اعضای خانواده تو جزیره اختصاصیشون جمع میشن و تابستونی که کادنس ۱۵ ساله میشه یه حادثه ای اتفاق میفته که کادنس چیزی ازون یادش نمیاد و دنبال پیدا کردن ماجراست.
*****
۱)قلم نویسنده رو دوست داشتم واقعا . با اینکه ازین سبک کتابایی بود که چپترهاش خیلی کوتاهه و جملات کوتاه کوتاهن ولی جملاتی که به کار میبرد رو دوست داشتم و بعضیاش زیبا بود مثلا :
در همون چپتر های ابتدایی زمانی که پدر کادنس خانواده رو ترک میکنه داریم:
Then he pulled out a handgun and shot me in the chest. I was standing on the lawn and I fell .blood gushed rhythmically from my open wound.
Then from my eyes.
My ears,
my mouth.
The bright red shame of being unloved soaked the grass in front of our house.
۲) فکر میکنم مهم ترین جنبه ای که باعث شد این کتاب برام معمولی بشه تقریبا این بود که داستان تقریبا هیچ شخصیت پردازی ای نداره. تمام شخصیت ها فقط به اسم محدود شدن«به جز کادنس تا حدودی»و من حتی تا اواخر داستان سر اینکه کی چه نسبتی با بقیه داره شک داشتم .واسه همین نتونستم اونجور که باید با شخصیت ها همراه بشم!
۳)بخش عاشقانه داستان بهش درست پرداخته نشد. یه جا یکی از شخصیت ها اشاره میکرد به کتاب بلندی های بادگیر و اینکه این عشق شبیه اون کتاب بود. در حالی که من عاشقانه ی بلندی های بادگیر رو خیلی دوست داشتم ولی تو این داستان یه جوری بود برام .
۴)*اسپویل*
یکی از ن��اتی که تو داستان برام خیلی بولد شده اینه که نویسنده به خوبی با مسئله مرگ رفتار کرده. و همین باعث شد پایان بندی ناراحت کننده ای داشته باشه. من تو خیلی از کتابا میدیدم که مسئله از دست دادن یه نفر یا خیلی غیر قابل باور نوشته میشه یا اصلا هیچ احساسی توش نیس. ولی نویسنده به نظرم اونجایی که کادنس با دوستاش برای همیشه خداحافظی میکردکارش رو به خوبی انجام داد! البته من آدمی نیستم که خیلی گریه کنم واسه همین فکر میکنم اگر من ناراحت شدم طبیعیه خیلی از افراد با کتاب گریه کرده باشن :)
در کل ازونجایی که داستان خیلی طولانی نیست به نظرم ارزش وقت گذاشتن داره. کتابی بود که فقط روی جن��ه معمایی داستان فوکوس نکرده بود . ما دیدیم که نشون میداد چجوری رفتار بزرگسال ها تاثیر میذاره رو زندگی بچه ها و به نظرم ارزشمند بود این موضوع. ازونجایی که داستان شخصیت پردازی نداشت این بخش معمایی داستان بود که کشش رو ایجاد می کرد.
برگرفته از goodreads