کتاب از لحاظ ارائه ایدههای جدید خیلی حرفی برای گفتن نداره اما نکتهی منحصر به فردش -مثل باقی کتابهای دوباتن- احاطه کامل و استفاده از تمام حیطهها مثل ادبیات، فلسفه، هنر، مذهب، تاریخ در ارائه ایدههاشه. این نکته، کتاب رو برای من خیلی جذاب کرد.
بخش اول کتاب به علتهای وجود اضطراب منزلت میپردازه، یعنی این که چرا نگران جایگاه اجتماعیمون هستیم و چرا برامون مهمه. قسمتی که درباره نظام شایستهسالاری حرف میزد برام جالب بود، این که چون فکر میکنیم نظاممون واقعا شایسته سالاره، ناخوداگاه وقتی توش موفق نمیشیم خودمون رو مشکلدار و بد میدونیم. و خیلی خوب از حرفهای آدام اسمیت و دیگران استفاده میکرد توی بسط دادن این ایدهها که واقعا خوندنشون جالب بود. یه بخش جالب دیگه هم برای من داشت، اونجا که حسادت، به کسی که بالاتر از خودت باشه رخ نمیده، بلکه به کسی رخ میده که مثل خودته، اما با تو فرق داره. و طبقه متوسط رو مثال میزد که چون با هم برابرن ولی طیف وسیعی از امکانات رو میتونن داشته باشن و از طرفی فرهنگ مصرفگرا هوس بیشتر داشتن رو به سر میاندازه، همیشه در سودای امکانات بیشتر و دارایی بیشتره. و برعکسش نظام فئودالی یا نظامهای قدیمیتر تاریخیه که آدمها پیشرفت نمیتونستن بکنن در نتیجه اضطرابی هم برای جایگاه نداشتن و در نهایت این اضطراب بهایی هست که برای پیشرفت و رشد داریم میدیم و باید بهش آگاه باشیم.
بخش دوم، به راهحلها میپردازه.
در این راه حلها از ایدههای مختلفی استفاده میکنه. ایدههای فیلسوفها، دینداران، هنرمندها، سیاست، و ... که این بخش هم خیلی جالب بود برام، به دلیل مثالهای تاریخی و ادبیاتی و هنریای که میزد. به خصوص بخش تولستویاش برام خیلی الهامبخش بود. جایی که از اعترافات تولستوی حرف میزد و انگار تولستوی یه زمانی به این رسیده که این همه تلاش برای چی؟ اصلا از شکسپیر معروفتر بشم، بعدش چی؟ و این قضیه برای من خیلی تلنگرآمیز بود.
بخش تراژدیش رو هم دوست داشتم، که از کارکردهای تراژدی در ادبیات و نمایش حرف میزد و باهاش موافق بودم.
در نهایت، از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم، و به دیگران توصیهش میکنم. ممکنه واقعا فکر کنید که خب، واضحه که اضطراب منزلت برای اینه که دوست داریم دوستمون داشته باشن، احترام بذارن بهمون و الخ. اما چیزی که مهمه اینه که با این کتاب، سیر تاریخی تفکر نسبت به مسئله منزلت رو میتونید متوجه بشید و اطلاعات خیلی دقیقی دربارهی این مسئله میده که مفید بودنش، یه جورایی مثل مفید بودن تاریخه. وقتی بدونی از کجا میاد، آدما تا بحال چطور باهاش مقابله کردن و این که چه راههای شاید جدیدی برای مقابله باهاش وجود داره.
***
مروری بر این کتاب در وبسایت آوانگارد نوشتهام.
اگر خواستید:
مرور در آوانگارد برگرفته از goodreadsچهار و نیم ستاره که رندش میکنیم رو به بالا، از این جهت که :
یک. خیلی چیزا از این کتاب یاد گرفتم. چه تئوری چه عملی
دو. رفرنس دادن هاش بنظرم خیلی جذاب بود
سه. با این که یه کتاب خودیاری طور نبود ولی بهم کمک کرد آگاهانه تر با نیرو های سازنده یا مخربی که از طرف جامعه (خانواده-دوستان-همکاران و غیره) برخورد کنم.
برگرفته از goodreadsعرضم به حضورتون که من خلاصه این کتابو خوندم و عملا جزو خونده شده هام حسابش نمیکنم. علت اینکه اینجا براش ریویوو میذارم اینه که اطلاع بدم این ترجمه یک فصل کامل از بخش دوم کتاب با عنوان "بوهمیایی" رو حذف کرده بدون اینکه توضیح بده قبلش. البته من نسخه الکترونیکی رو چک کردم، نمیدونم توی چاپی هم مترجم لازم ندیده توضیح بده یا نه، اما توی ریویو های موجود در اینترنت از نسخه فارسی ، بازم ندیدم کسی به این فصل حذف شده اشاره کنه. انگار اصلا وجود نداشته هرگز.
خب اینکار اسمش دزدی و کلاهبرداریه بعقیده من
برگرفته از goodreadsPeiman E iran
3 out of 5 stars
۱۴۰۲/۵/۱۸
دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 235 صفحه تشکیل شده است و همانطور که از عنوانِ کتاب پیداست، نویسنده به مسائلی همچون منزلت و آبرویِ اجتماعی و مهم بودن قضاوتِ و دیدگاهِ جامعه نسبت به شخص، در طولِ سده هایِ گوناگون پرداخته است و تلاش کرده تا در فصل های مختلف، از مثالهایِ تاریخی و جملاتِ نظریه پردازان و نویسندگان در این زمینه استفاده کند
���در زیر جملاتی از سرتاسرِ این کتاب را به انتخاب برایِ شما دوستانِ گرامی، مینویسم
---------------------------------------
ویلیام جیمز دربارهٔ طلبِ عشق از جهان و فقدانِ محبت و تأثیرش بر انسانها میگوید: اگر در جامعه و در بینِ دیگران نادیده گرفته میشدیم و همه با ما جوری رفتار میکردند که انگار وجود نداریم، طولی نمیکشید که خشم و یأسی عاجزانه ما را فرا میگرفت، که ظالمانه ترین شکنجهٔ جسمانی در مقایسه با آن، آسایش محسوب میشود
************************
توجهِ دیگران در اصل به این دلیل برایمان مهم است که ذاتاً راجع به ارزشِ خودمان دچارِ تردید هستیم و آنچه دیگران دربارهٔ ما فکر میکنند، نقشِ تعیین کننده ای در نحوهٔ نگرشِ ما به خودمان ایفا میکند
************************
آدمهای دلسردکننده در زندگی را میتوانیم با واژهٔ "اسنوب" بشناسیم.. اسنوب ها، رفتارشان مسببِ اصلیِ اضطرابِ ما به خاطرِ جایگاهِ اجتماعیمان است... واژهٔ «اسنوبیسم» نخستین بار در سدهٔ ۱۸ میلادی و در انگلستان استفاده شد. در کالجِ های آکسفورد و کمبریج در بالایِ برگه های امتحانی دو گزینهٔ اشرافی و غیراشرافی نوشته میشد که اسنوب، نشانهٔ همان غیراشرافی بود.. پس اوایل این واژه برای کسی بکار برده میشد که جایگاهِ بالای اجتماعی نداشت، ولی بعدها معنایِ جدیدی پیدا کرد و متضاد شد، و اسنوب به کسی گفته میشد که از آدمهایی که جایگاهِ بالایِ اجتماعی ندارند، خوشش نمی آید.. پس کسی که در جامعه بین آدمها تبعیضِ اجتماعی و فرهنگی قائل شود، اسنوب نامیده میشود.. اسنوبها بر این عقیده پافشاری میکنند که رتبهٔ اجتماعی، با ارزشِ انسانی، رابطه ای کاملاً مستقیم دارد.. علاقهٔ اصلی یک اسنوب، قدرت است.. طبقِ الگویی که در موردِ رفتارهایِ بد صدق میکند، اسنوب ها، فرزندانی همچون خود یعنی اسنوب، بار آورده و این اعتقاد نسل به نسل منتقل میشود
************************
اگر فقر مجازاتِ مادیِ مرسوم برایِ جایگاهِ اجتماعیِ پایین باشد، پس نگاه هایِ سرسری و بی اعتنا نیز، مجازاتی عاطفی به شمار می آید که دنیایِ اسنوبی ظاهراً نمیتواند از تحمیلِ آن به کسانی که نشانی از برتری ندارند، دست بردارد
************************
ما نمیتوانیم در انزوا یا در مقایسه با زندگیِ نیاکانمان، ارزشِ دارایی مان را بدانیم و از آن لذت ببریم.. شکوفایی و موفقیتمان در گذرِ تاریخ به هیچ وجه تحتِ تأثیر قرارمان نمیدهد.. ما تنها زمانی خودمان را خوشبخت میدانیم که به اندازه یا بیشتر از آدمهایی که با آنها بزرگ شده ایم، دوشادوششان کار کرده ایم، دوستمان هستند و در جامعه با هم مرتبط هستیم، درآمد و دارایی داشته باشیم
************************
بهایِ سنگینی داده ایم تا از اجدادِ بدویِ خویش، جلو بزنیم و پیشی بگیریم و آن بها اضطرابِ همیشگی است.. اضطراب از اینکه هنوز با آدمی که میخواهیم باشیم، خیلی فاصله داریم
************************
دین و مذهب با فقر میانهٔ خوبی دارد، چراکه ثروت میتواند انسان را بی نیاز کند، ولی سختی هایی که قشرِ فقیرِ جامعه میکشند، آنها را برایِ طلبِ کمک، به سمتِ خدا میکشاند... به همین دلیل است که در داستانهایِ مذهبی، همیشه اینگونه میخوانید که ثروتمندان به رستگاری نمیرسند، ولی فقرایِ بیچاره با نویدِ اینکه از دروازه هایِ بهشت عبور میکنند، سختی ها را تحمل میکردند و برای کشیشان و ثروتمندان، شخم میزدند و کار میکردند
************************
اگر مجبور باشیم در کلبه ای خراب و سرد زندگی کنیم و در برابرِ اشراف سر خم کنیم، ولی بدانیم که تمام همنوعانمان و اطرافیانمان نیز شرایطِ ما را دارند، این شرایط در نظرمان معمولی می آید و دیگر هیچ جایی برای حسادت و حسرت باقی نمیماند... حال اگر خانه ای خوب و شغلی مناسب داشته باشیم و بعد متوجه شویم که دوستانمان و همکلاسی هایِ سابقمان در خانه ای بزرگتر از ما زندگی میکنند و درآمدشان از ما بیشتر است، آنوقت است که به احتمالِ زیاد، احساسِ بدبختی و حتی حسادت میکنیم.. همین حس که ما میتوانستیم چیزی به غیر از اینکه الان هستیم، باشیم، باعثِ ایجادِ اضطراب و نفرت در ما میشود
************************
اندرو کارنگی صنعتگری خودساخته و یکی از ثروتمندترین انسانها در سده ۱۸ و ۱۹ میگوید: از هر هزار دلاری که برای خیریه خرج میشود، نهصد و پنجاه دلار آن بهتر است در دریا ریخته شود، هر خانه به دوش و تنبل و بیکاره ای که با صدقه حمایت شود، مسببِ آلودگیِ اخلاقی است. نه فرد با دریافت صدقه پیشرفت میکند و نه نژادِ بشری... کسانی که شایستهٔ کمک هستند، به جز در مواقع نادر، هیچگاه درخواستِ کمک نمیکنند. انسانهای ارزشمندِ واقعی، هرگز گدایی نمیکنند
************************
آدمهایی هستند که داشته هایِ فراوانشان هیچ دردسری برای ما ایجاد نمیکند، ولی آدمهایی هم هستند که مزایایِ جزئیِ شان، مسببِ عذابِ دائمیِ ماست و به آنها حسادت میکنیم
************************
هرچقدر تعدادِ کسانی که آنها را همترازِ خود میدانیم و خودمان را با آنها مقایسه میکنیم، بیشتر باشد، آدمهایِ بیشتری داریم تا به آنها حسادت کنیم
************************
در حکومتهایِ دینی، طرحِ این پرسش که چرا یکسری آدمها محکوم به شخم زدن هستند و برخی دیگر در تالارهایِ ضیافت در حالِ عیش و نوش هستند، به معنایِ زیر سؤال بردنِ مشئیت و ارادهٔ الهی بوده است. چراکه در ادیان نیز این ایدئولوژی حکمفرما است که ارادهٔ خدا ��ه گونه ای است که در بینِ فرشتگان هیچ فرشته ای نیست که بالا دستی و پایین دستی نداشته باشد و در بینِ آدمیزاد نیز همینگونه است
************************
ویلیام جیمز میگوید: برایِ کسبِ رضایت از خود، نیاز نیست د�� هر زمینه ای موفق شویم.. ما هرگز بخاطرِ شکستهایمان سرافکنده نمیشویم. فقط زمانی سرافکنده میشویم که غرور و حسِ ارزشمندیِ خویش را در گرویِ دستاوردی بگذاریم و بعد به آن دست پیدا نکنیم.. ا��ن اهدافِ ما هستند که تعیین میکنند چه چیزی را پیروزی قلمداد کنیم و چه چیزی را شکست بنامیم
************************
بدونِ تلاش، هیچ شکستی رخ نمیدهد و بدونِ شکست هیچ سرافکندگی ای درکار نیست... پس عزتِ نفسِ ما در این جهان، کاملاً به چیزی یا کاری بستگی دارد که خودمان را مجبور به کسب یا انجامش میکنیم
************************
هرچیزی که به خویشتنِ انسان افزوده شود، همان قدری که مایهٔ غرور است، بارِ اضافه نیز هست
************************
کشیشها و اسقف های مسیحیِ آمریکا، در سدهٔ نوزدهم، با موعظه هایشان برای مردم بیچاره، قشرِ ثروتمند را تطهیر میکردند و میگفتند: دارایی های افرادِ ثروتمند در این دنیا، گواهی این است که این افراد شایستهٔ جایگاهِ خوبی در دنیایِ پس از مرگ هستند.. کشیش توماس هانت با تفسیر جملات انجیل، میگفت: در انجیل آمده که وظیفهٔ هر انسانی این است که ثروتمند باشد و در اصل ثروت پاداشی است که خداوند به پرهیزکاران هدیه کرده است... همین حمایتهایِ کشیشان باعث شده بود که راکفلرِ ثروتمند، بگوید که این خداوند بوده است که اینهمه ثروت را به او داده است
اسقفِ کلیسایِ ماساچوست، ویلیام لارنس، برای حمایت از ثروتمندان، میگوید: تنها انسان هایِ نیک کردار هستند که ثروت به سراغشان میرود... این یعنی ثروتمندان لایقِ این ثروت هستند و مردم معمولی و قشر ضعیفِ جامعه نیز لایقِ شکستهایشان میباشند و اینها همه خواستِ خداوند است، پس قشرِ ضعیف و فقیرِ جامعه سزاوارِ این شرایط هستند دیگر جایِ هیچگونه اعتراضی نیست
************************
برویر میگوید: طوری با دشمنانمان رفتار کنیم که گویی قرار است روزی دوستمان شوند و طوری با دوستانمان رفتار کنیم که گویی قرار است روزی دشمنانمان شوند
************************
گوئیتچاردینی میگوید: اگر کارِ مهمی میکنید، همیشه باید شکستها را پنهان کنید و موفقیتها را اغراق آمیز نشان دهید. اینکار صادقانه نیست، ولی از آنجا که سرنوشتتان بیشتر به نظراتِ دیگران بستگی دارد تا حقایق، بهتر است این حس را ایجاد کنید که همه چیز خوب پیش میرود
************************
اگر نمیدانستیم که دیدگاهِ دیگران نسبت به شکست و تفسیرشان از آن چقدر منفی است، شاید ترس از شکست در کارها آنقدرها هم ترسِ بزرگی نبود.. ترس از عواقبِ مادیِ شکست، با ترس از رفتارِ غیرِ همدلانهٔ جهان در برابر شکست و ترس از تمایلِ همیشگیِ جهان به دادنِ لقبِ بازنده به کسی که شکست خورده، ترکیب میشود.. واژهٔ سنگدلانهٔ بازنده، یعنی فرد باخته و همزمان از حقِ کسبِ هرگونه همدردی به خاطرِ این باخت، محروم است
************************
ایده آل های جامعه، از سنگ ساخته نشده اند که تغییرناپذیر باشند.. ایده آل هایِ منزلتی، از زمان های دور در معرضِ تغییر بوده اند و ممکن است در آینده هم همچنان تغییر کنند.. و واژه ای که میتوانیم برایِ توصیفِ این فرآیندِ تغییر استفاده کنیم، "سیاست" است.. گروه های مختلف از طریقِ نبردهایِ سیاسی تلاش میکنند نظامِ شرافتی جوامعِ خود را شکل دهند تا برای خودشان و کسانی که با توافقِ قبلی جایِ خودشان را محکم کرده اند، شأنی کسب کنند.. این گروه ها با استفاده از صندوقِ رأی، اسلحه، اعتصاب و حتی کتاب، تلاش میکنند باور و تصورِ جامعه را از اینکه چه کسی صاحبِ مزایایِ منزلت است را از نو جهت دهی کنند
************************
انقلابی که در آمریکا و در سالِ 1776 رُخ داد، بیشتر از هر اتفاقِ دیگری در تاریخِ غرب تأثیرگذار بود و حتی تأثیرش از انقلابِ فرانسه نیز بیشتر بود و انقلاب در آمریکا بود که پایه و اساسِ منزلت اجتماعی را در حدِ بسیار زیادی تغییر داد و سلسله مراتبِ اشرافی در تعیینِ منزلتِ اجتماعی را به اقتصادی پویا تغییر داد که در آن منزلتِ اجتماعی بر اساسِ دستاوردهایِ مالی و اجتماعیِ نسلهایِ جدید، تعیین میشد
************************
جوامعِ پیشرفته درآمدهایی برایمان فراهم میکنند که نسبت به گذشته خیلی بیشتر است. در نتیجه ظاهراً ما را ثروتمندتر میکنند، ولی در حقیقت تأثیرِ نهاییِ این جوامع، شاید فقیر کردنِ ما باشد. چراکه با ایجادِ توقعاتِ نامحدود، شکافی همیشگی بینِ چیزی که میخواهیم و چیزی که میتوانیم بدست آوریم و همچنین شکافی بینِ کسی که هستیم و کسی که میخواهیم باشیم، نگه میدارند
************************
آدام اسمیت بر این باور بود که در جوامعی که مردمانِ ثروتمند، فرصت های کافی برای تجارت و توسعهٔ صنعتی داشتند، همه چیز به وفور تولید میشد، آنقدری که هم برایِ تأمینِ اسراف هایِ کاهلانه و آزاردهندهٔ بزرگان کافی بود و هم نیازهایِ پیشه وران و رعیت ها را برآورده میکرد
************************
در سده های پیش، در تمامی کشورهای اروپایی و آمریکایی، دوئل برای حفظ آبرو و حیثیت انجام میشد و و ما امروزه با دیدگاه حقارت به آن عده ای که برای حفظ آبرو به خشونت متوسل میشوند، نگاه میکنیم.. البته خودمان هم ممکن است مهمترین ویژگیِ چنین طرز تفکری را در خویش داشته باشیم. و آنهم آسیب پذیری شدید در برابرِ اهانتِ دیگران است.. عزتِ نفس ما هم مثلِ دوئل کننده هایِ تندخو ممکن است در گروِ ارزشی باشد که دیگران به ما نسبت میدهند. دوئل کردن یک مثالِ تاریخی است از حساسیتی جهان شمول تر در موردِ موضوعِ منزلت
************************
شوپنهاور میگوید: ذهنِ بقیهٔ انسانها برایِ جای دادنِ شادیِ حقیقیِ ما، زیادی کوچک و حقیر است
************************
در جامعهٔ امروزی و مرفه، مردم هر زمان که درآمدشان حتی اگر برایِ بقا کافی باشد، به طورِ چشمگیری از درآمدِ جامعه کمتر شود، دچارِ فقر میشوند و دیگر نمیتوانند چیزی که جامعه به عنوانِ حداقل لازمهٔ شایستگی و منزلت در نظر میگیرد را داشته باشند و نمیتوانند از قضاوتِ جامعه که آنها را غیرِ شایسته میداند، فرار کنند
************************
بیشتر مردمِ اروپایِ قرون وسطا و اویلِ دورانِ مدرن، عضوِ طبقهٔ رعیت و فقرا بودند و به دلیل فقر و بیماری به سختی به چهل سالگی میرسیدند و جان میباختند... تا آنکه اوایلِ سدهٔ هجدهم میلادی و در انگلستان، به لطفِ فنونِ جدید کشاورزی و دامداری و اختراعات و تغییرِ شیوه های کاری، شهرها وسعت یافت.. در سال ۱۸۰۰، فقط لندن در بینِ دیگر شهرهایِ بریتانیا جمعیتِ بیش از صدهزار نفر داشت، ولی ۹۰ سالِ بعد، تعدادِ شهرهای پرجمعیت به بیست و سه شهر، افزایش یافت و کالایی که تا پیش از آن در انحصارِ طبقهٔ مرفه بود، در اختیارِ عموم قرار گرفت.. تجملات تبدیل به تسهیلاتِ زندگی شد و تسهیلات نیز تبدیل به الزاماتِ زندگی شد
---------------------------------------
امیدوارم این ریویو در جهتِ آشنایی با این کتاب، برایِ شما دوستانِ خردگرا، مفید بوده باشه
«پیروز باشید و ایرانی»
برگرفته از goodreadsMohammad Mirzaali
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۱۴
دو باتن میتواند بیآنکه سطحی و مبتذل بنویسد، با ظرافت، همهخوان و عامپسند بنویسد. از این گذشته، دلخواهترین ویژگی کتابهایش این است که تاریخ اندیشه و هنر را با تسلط و تناسب به خدمت رواندرمانگری میگیرد. در این کتاب او در این مورد بحث میکند که چگونه امروز هرکداممان بیشتر از اجدادمان نگران و دلمشغول اعتبار و موقعیت اجتماعیمان هستیم؛ و در نهایت، چهطور میتوانیم بر اضطراب ناشی از سرخوردگیهای مربوط به آن فائق شویم
برگرفته از goodreadsصرفا با یک کتاب سلف هلپ معمولی مواجه هستیم، که البته می شد در تعداد صفحات کمتری آن را جمع کرد.
اما به نظرم کتاب خوبی هستش واسه ایده گرفتن و گفتگو کردن راجع به آن ها در یک جلسه.... کاری که ما در یک جلسه دوستانه انجام دادیم، و به شخصه، از حرف ها و تجربه های دوستانم بیشتر از کتاب استفاده بردم.
پ ن: پناه می برم به آخرین سنگرم، دوستان آژمانی ام
برگرفته از goodreadsاین کتاب سومین کتابی بود که از آلن دوباتن میخوندم و تقریبا با شیوه نویسندگیش آشنا بودم. موضوع کتاب خیلی برام جالب بود و یه جورایی خودم هم در موردش درگیریهای ذهنی داشتم و از این جهت خوندنش برام جالبتر هم بود. کتاب در مورد اضطرابی هست که به دلیل تصور بقیه در مورد جایگاه و موقعیت اجتماعی هر فرد، براش ایجاد میشه. کتاب هم به دو بخش علتها و راهحلها تقسیمبندی شده. من کتاب رو از نشر چترنگ به ترجمه زهرا باختری خوندم که روان بود، البته میدونم که نشر ققنوس هم این کتاب رو چاپ کرده.
برگرفته از goodreadsآلن دو باتن این بار هم با قلم دل انگیزش دیدی چند وجهی به موضوعی مهم اما کمتر توجه شده پرداخته. به نیاز ما برای دوست داشته شدن توسط مردم و اضطرابی که به خاطر نبود یا ترس از دست دادن این دوست داشته شدن باهاش مواجهیم.
با دید تاریخی و فلسفی خودش موضوع رو تا حدی ریشه یابی میکنه و به ما از چند جهان بینی رو پیشنهاد میکنه که به مدیریت این نیاز و اضطرابش کمک میکنه.
برگرفته از goodreads"باید ذهنتان را از این خیال کودکانه رها کنید که نهادهایی که تحت حاکمیتشان هستیم طبیعی هستند،مثل هوا.آنها طبیعی نیستند فقط چون در همه جا�� این دنیای کوچک ما وجود دارند،فکر میکنیم همیشه وجود داشته اند و همیشه هم باید وجود داشته باشند."
کتاب دیدگاهای جدیدی بهم داده و ترجمه هم اون قدری خوبه که دوس دارم یک بار دیگه کتابو موشکافانه تر بخونم.
برگرفته از goodreadsIlgar Adeli
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۸/۸
کتاب رو دوس داشتم؟ صد در صد
کمکم کرد؟ بله زیاد
ولی یکم زیاد حرف زد البته زیاد نمیتونم ایراد بگیرم چون حس میکنم میزان یادگیری و تاثیر با میزان و��ت گذاشتن رابطه مستقیم داره.
اگه حس میکنید توی جامعه به ارزش هاتون چندان بها داده نمیشه احتمالا کتابیه که بتونه بهتون یه تسکین منطقی(احتمالا نه مقطعی) بده و بیشتر بتونید با خودتون اشتی کنید
برگرفته از goodreadsParia shn
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۱/۱۲
این کتاب ،جز کتابهای به صورت مقاله دوباتن محسوب میشه.کتاب های «جستارهایی در باب عشق» و «سیر عشق» کتاب های داستانی تحلیلی هستن. کتاب های «هن�� سیر و سفر»،«پروست»، و «اضطراب موقعیت یا منزلت»-بهدو اسم ترجمه شده- کتاب های مقاله مانند هستند که یک موضوع خاص رو تحلیل میکنند.
این کتاب در مورد جستجوی ما برای رسیدن به موقعیت در طول تاریخ،و اثرات موقعیت برتر تحمیل شده توسط جامعه روی ذهن ما صحبت میکنه.
کتاب دو بخش اصلی داره،بخش اول تحلیل علل تاریخی موقعیت رو ارائه میکنه، که با وجود تاریخی بودنش روان و گویا توضیح میده.بخش دوم راه حل هایی رو ارائه میده با کمک فلسفه،هنر،سیاست،دین،بوهم. برای رهایی از اضطراب منزلت-status anxiety- که به نظر من راه حل هایی بسیار کلی و یک جانبه بودن.
توی فصلی با تیتر«دین» فقط به موضوع مرگ و فقط دین مسیحیت اشاره کرده،که به نظر من یا تیتر رو باید عوض میکرد،یا سراغ موضوعی به این کلانی نمی رفت.
مشکل اصلی من با کتاب ولی این مسئله بود که با توجه به حالت مقاله ای و تحلیلی کتاب آخر هر بخش هیچ جمع بندی و نتیجه گیری وجود نداشت.چیزی که لازمه ی این سبک کتاب هاست. جمع بندی کل کتاب هم توی دو پاراگراف آخر کتاب به صورت خیلی کلی بیان شده.
اما در کل کتابی هست که خوندنش رو توصیه میکنم،چون دیدگاه هایی توش مطرح شده که ما رو به فکر فرو میبره.بخش مورد علاقه ی من هم از بخش دوم، موضوع فلسفه بود.
از کتاب:
«انسان با توجه به تعداد چیزهایی که می تواند بدون آن به زندگی ادامه دهد،ثروتمند است.»
برگرفته از goodreadsکافه ادبیات
4 out of 5 stars
۱۴۰۲/۳/۱
کتاب اضطراب منزلت را آلن دو باتن نوشته است. این کتاب، اولین بار در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و به بررسی منزلت اجتماعی، تاریخچه، فلسفه، ریشههای روانشناختی آن و تأثیراتش بر زندگی افراد میپردازد.
آلن دو باتن در این کتاب، پنج دلیلی را که در طول تاریخ باعث شدهاند تا افراد به اضطراب منزلت دچار شوند معرفی کرده و بعد از آن، ما را با پنج راه حل برای آرام کردن این اضطراب و مبارزه با آن آشنا میکند.
خواندن این کتاب به همه ما کمک میکند تا بتوانیم از باورها و قراردادهای غلط اجتماعی رها شده و نسبت به منزلت و جایگاه اجتماعی، دیدی تازه و متفاوت پیدا کنیم.
برگرفته از goodreadsHaniye_Mirkamali
1 out of 5 stars
۱۴۰۱/۸/۲۵
نسخه پیچید..
منم با نسخه پیچیدن مشکل دارم :))
برگرفته از goodreadsاضطراب موقعیت / آلن دو باتن
شاید ما هم با دیدن موفقیت دیگران دچار استرس شده باشیم که چرا ما به همچین جایگاهی نرسیدیم ... استرسی که باعث غم و حتی تلاش برای رسیدن به هر قیمتی باشه که گاهی برامون خیلی گرون تموم شه.... کتاب بسیار هوشمندانه اییه شامل دو بخشه بخش اول علل بخش دوم راه حل
قسمتی از کتاب
ما نه با مهم تر کردن خودمان بلکه با شناخت بی اهمیتی نسبی همه ی انسان های روی زمین بر حس بی اهمیتی خود غلبه میکنیم. از این رو نگرانی ما برای اینکه چه کسی چند میلیمتر از ما بلندتر است باید جای خود را به شگفتی از چیزهایی بدهد که میلیون ها بار بزرگتر از هر انسانی است. نیرویی که شاید بخواهیم آن را بیکران، ابدیت یا به سادگی و شاید موثرتر از همه خداوند بنامیم.
صفحه 194
برگرفته از goodreadsرنج و سختی را میتوان بدون شکایت تا مدتهای طولانی تحمل کرد، ولی در صورتی که با تحقیر همراه نباشد.
.
.
.
ما فقط به آنهایی حسادت می کنیم که حس می کنیم شبیهشان هستیم؛ فقط به اعضای گروه مرجع خود رشک می ورزیم.
.
.
.
زمانی که نابرابری در یک جامعه قانون کلی باشد، بزرگ ترین نابرابریها هم جلب توجه نمی کند، اما وقتی که همه چیز در سطح متوسط باشد، جزئی ترین تغییرات هم به چشم میآید.
.
.
.
ماهیت اظهارات ایدئولوژیک این است که متوجه آنها نشویم، مگر اینکه دانش سیاسی مان زیاد باشد. ایدئولوژی همچون گازی بی رنگ و بی بو در جامعه رها میشود. ایدئولوژی در روزنامهها، تبلیغات، برنامه های تلویزیونی، و کتابهای درسی جاسازی میشود. از این طرق است که نور جانب دارانه خود را که شاید غیر معقول یا غیر منصفانه باشد بر جهان می تاباند؛از این طرق است که فروتنانه دعا می کند فقط دارد حقایق قدیمی را بیان می کند که تنها یک احمق یا مجنون ممکن است با آنها مخالفت کند.
برگرفته از goodreadsSepideh Marjaei
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۳/۱
کتاب روان و قابل فکری بود. هرچند فکر نمی کنم که دوباره بخوانمش اما یکبار خواندنش کاملن ذهن رو آگاه میکنه به جوانب مختلف جایگاهی که در اجتماع داریم و همچنین بهایی که باید برای به دست آوردنش پرداخت کنیم.
برگرفته از goodreads[ اضطراب منزلت:
نوعی نگرانی که آنقدری مخرب است که میتواند ابعاد گستردهای از زندگی ما را نابود کند. نگرانی از اینکه نتوانیم خودمان را با ایدهآلهایی که جامعه برای موفقیت تعیین کرده تطبیق داده و در نتیجه ممکن است شأن و احترام خود را از دست بدهیم؛ نگرانی از اینکه ردهی اجتماعی کنونیمان خیلی پایین است یا در شُرُف سقوط به ردهای پایینتر هستیم.
اگر موقعیت ما بر روی این نردبان اینقدر اهمیت دارد، دلیلش این است که تصورمان از خودمان تا حد زیادی به تصویری که دیگران از ما میسازند متکی است. ]
.
خیلی جالبه که اگر زندگیمون رو بر اساس نظرات و تایید دیگران بسازیم هیچوقت راضی نخواهیم بود و حتی اگر زندگیمون رو بر اساس ایدهآلهای خودمون هم بسازیم، همیشه یک ناآرومی درونی داریم که شاید اشتباه میکنیم.
.
من همیشه سعیم بر اینه که راه دوم رو انتخاب کنم( نه از سر هیجان و صرفاً مخالفت با بقیه) چون راه دوم در مورد من، اختیارات من، جرأت مندی و قدرت ریسکپذیری من، خلاقیت و تواناییهامه.
.
منتها فکر میکنم درستش این باشه که یه تعادلی بین تصمیم گرفتن و تایید گرفتن باشه، تا از اون سنگینی ناگریز «من بودن» کمی کم بشه.
.
حتی اگر این تعادل رو هم نتونین ایجاد کنین و شما هم مثل من باشین، یادتون باشه آدمهایی که امروز تاییدتون نمیکنن همونهایی هستن که فردا با افتخار میگن شما رو میشناسن و باهاتون صحبت کردن( دیدم که میگم😉)
.
پینوشت: فقط اوایل کتاب خوب بود، بعدش اصلا ملوم نبود چی میگه، من کجام چی شده :)) اصن در مورد اضطراب منزلت و یه کتاب کمک کننده به شخص نبود.
برگرفته از goodreadsنمیدونم انتظارم از دوباتن بالارفته،جستارها برام زیادی هیجان انگیز بود یا چی.ولی اونقدر که منتظر بودم کاربردی نبود.برای من که با قضیه اضطراب منزلت توی زندگیم واقعا دست به گریبانم،یه حجم قابل توجهی اطلاعات عمومی بهم داد و تعدادی جمله ی قابل نوت برداری و مقدار زیادی نشخوارفکری درباره ی منزلتم.درنهایت خوشحالم از خوندنش.
برگرفته از goodreadsکتاب بر مبنای موقعیت کنونی انسان مدرن حرف می زند؛ اینکه مجموعه شرایط حاکم باعث می شود که انسان دچار استرس و اضطراب شود...
برگرفته از goodreadsباز هم یک کار دوست داشتنی دیگر از دوباتن عزیز. کم کم داشتم از کارهای جدیدتر ناامید میشدم که بار دیگه این کتاب نظرم رو عوض کرد. هرچند که به نظرم در مجموع دوباتن خیلی داره خودش و عقایدش و تحلیل هاش رو تکرار میکنه، اما بدون شک از بهترین و شیرین ترین کارهای اخیرش بود.
برگرفته از goodreadsReza Abedini
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۶/۵
زيبايي نوشته هاي دوباتن تو اينه كه براي معضلات دروني انسان (اضطراب ، عشق و ...) به جاي نسخه پيچي و ارائه راهكار (بر عكس كتاب هاي انگيزشي پوچ) به زيبايي با فلسفه و هنر و شناخت ذات انساني حال آدم رو خوب ميكنه
توي فصل دوم درباره "اسنوب"ها صحبت ميشه و طريقي شكل گيري اين جماعت (حداقل ميدونم ازين به بعد بعضي از آدم هاي اين مدلي اطرافم رو چي صدا كنم)
و بخش دوم كتاب درباره راه حل هاي رفع اضطراب منزلت يا جايگاه اجتماعي افراد هست كه به شدت براي من مفيد بود
-وقتي زمان انتخاب كتابي مي رسد چيزي كه اهميت دارد اين است كه آيا اين كتاب خوب است يا نه؟ مهم نيست كه پدر و مادر نويسنده ، اديب يا ثروتمند بوده اند ، از اين فكر كه اگر ادبيات و تمام علوم موروثي مي شوند در چه پوچي مسخره اي غرق مي شوند ، خنده ام ميگيرد و همين نظر را درباره دولت ها نيز دارم ، حاكم موروثي همانقدر مسخره است كه نويسنده موروثي
چقدر با اين نظر توماس پين موافقم نه تنها در حوزه ادبيات و سياست بلكه در حوزه دين و خرافات هم همينطور
-آيا نوازنده از تشويق بلند حضار مسرور مي شود اگر بداند به جز يكي دو نفر ، همه مخاطبانش نا بينا هستند؟
قسمت هنر و سياست در بخش راه حل هاي غلبه بر اضطراب منزلت و خيلي دوست داشتم
در كل كتاب مثل همه كتاب هاي ديگه آلن دوبا��ن براي آرامش شخص خواننده به تاريخ و فلسفه و هنر رجوع ميكنه و بسيار هم موفقه
برگرفته از goodreads"انسان بر اساس تعداد چیزهایی که بدون آنها میتواند زندگی کند، غنی محسوب میشود"
.
چیزی که مشخصه آلن دو باتن همیشه مسائل مهم و جدی رو انقدر ساده بیان میکنه که برای همه قابل فهم و جذاب باشه. اما بعضی وقتها انقدر ساده میشه که بدیهی به نظر میاد! دائم در طول خوندن کتاب باید به خودم یادآوری میکردم که اینها اونقدر که به نظر میاد بدیهی نیست و نیازه روش فکر کنی.
بعضی وقتا نمی فهمیدم کتاب نهایتا میخواد به چی برسه، اصلا ربط این داستانها به منزلت چیه؟ داستانهایی که البته هر کدومشون به تنهایی جذاب بودن. راستش بعضی وقتا حتی احساس میکردم داره همه تلاشش رو میکنه فقط همه چیز رو به موضوع کتاب ربط بده!
علی ای حال، دو باتن نویسنده بینظیریه و هر کتابی بنویسه ارزش خوندن داره.
برگرفته از goodreadsMandana Shadi
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۵/۷
" اضطراب موقعیت : نگرانیای مهلک که توانایی خراب کردن دورههایی طولانی از زندگی ما را دارد. ترس از خطر شکست در برابر آرمانهایی که جامعهمان وضع کرده است و در نتیجه از دست دادن مقام و منزلت خود. نگرانی از این بابت که نکند در حال حاضر بر روی پلهی بسیار پایینی از نردبان قرار گرفتهایم یا حتی نزدیک است که به پلهی پایینتری هم سقوط کنیم. "
برگرفته از goodreadsShakiba Moein
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۳/۱
به خاطر علاقهم به آلن دو باتن و البته عنوان و موضوع وسوسهبرانگیز کتاب، تقریبا یه سالی بود که میخواستم اضطراب منزلت رو بخونم. خوشبختانه دو هفته پیش از دوست عزیزم کادو گرفتمش و بلافاصله خوندنشو شروع کردم. همون طور که حدس میزدم کتاب بسیار دلچسبی بود و از هر لحظه خوندنش حظ بردم، از اون مدل کتابا که هم دوست داری زودتر بخونیش و هم دلت نمیاد تموم بشه. :))
موضوع کتاب چیزیه که خیلی وقته دغدغه ذهنیم بوده: سرزنش مداوم خودم بابت فتح نکردن همه قلههای موفقیت و ممتاز نبودن تو همه جنبههای زندگیم. تو جامعهای که موفقیت و خوشبختی رو تماما در پولدار بودن و "سطح بالا" بودن تعریف میکنه، من احتمالا آدم چندان موفق و خوشبختی دیده نخواهم شد؛ و همین موضوع علت اصلی سرخوردگی و ناراحتیهای من در یک سال گذشته بوده.
یکی از چیزهایی که همیشه با خوندن کتابهای آلن دو باتن بهش فکر میکنم، اینه که این مرد چقدررر مطالعه داره! :)) برای هر دلیلی که در توجیه حرفاش میاره از ادبیات، نقاشی، تاریخ و فلسفه مثالهای مختلفی میزنه. و در عین اینکه کتاب بار نقل قولهایی از دهها هنرمند و فیلسوف رو به دوش میکشه، لحن کتاب کاملا ساده و روان میمونه و هیچوقت پرتکلف نمیشه؛ که البته این سادهنویسی بسیار متفاوت از "زردنویسی"ه.
برگرفته از goodreadsVahid Masoumi
3 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۸
این اولین کتابی است که از آلن دو باتن خواندم. کتاب را شیخ به من داد و به دلیلی از قبل برای خواندنش نیمچه اشتیاقی داشتم. بسیار روان بود و در دو سه روز خوانده شد. روی دیگر این روان بودن سبکی بود. کتاب بسیار سبک و سطحی بود. انگار یک نفر در خیابان قدم میزند و تابلوهای بالای مغازهها را میخواند. با این که خود موضوع چیز نسبتاً حساسی است و توان بالایی برای درگیر کردن و به چالش کشیدن خواننده دارد و زمینهٔ این چالش هم در اکثر خوانندهها وجود دارد، تقریباً هیچ جا من را به چالش نکشید. چیز عجیبی هم نیست چرا که هدف این کتاب این نیست.
کتاب ارجاعات زیادی به تاریخ و سیاست و هنر دارد و نشانههای موضوع خودش را از گوشه و کنار رمانها، نقاشیها و وقایع تاریخی، سیاسی و اجتماعی در بازههای مختلفی از پیش از مسیحیت تا دورهٔ معاصر بازنمایی میکند. طبیعی هم هست، چرا که این نشانهها منابع دست اول موضوع کتاب هستند و خود کتاب چیزی نیست جز نمایهٔ مختصری از بروز این موضوع در زمینههای مختلف. این ارجاعات برای من قسمتهای لذتبخش کتاب بودند. هرچند بعد از خواندن کتاب دیدم قطعاً خوشحالتر بودم به جای خواندن ماجرای مادام بوآری در این کتاب خودش را میخواندم.
در این کتاب فکر جدید و ایدهٔ پرکشمکشی ارائه نمیشود. کل ایدهٔ کتاب این است که در فلسفه و هنر و سیاست و مذهب و … درسهایی برای رهایی از اضطراب منزلت وجود دارد. خود موضوع جذاب است و جای درستِ دیدنش در متن تاریخ و ادبیات و هنر و فلسفه است، البته ارجاعهای داخل متن کتاب نیز، هم جذاباند و هم گزینههای خوبی برای سرکشی و مطالعه معرفی میکنند. کتاب سعی کرده جامع باشد و کلیت موضوع را صورتبندی کند و در همین کار هم خیلی مته به خشخاش نگذاشته است. شبیه این است که از یک تحلیلگر بورس بپرسی وضعیت بازار را چطور میبیند و همانجا شروع کند به توضیح و در چند دقیقه بحث را جمع کند، آخرش هم بپرسی «چی بخرم؟» و خیلی خلاصه بگوید «خپارس بخر بذار بمونه.».
در کل کتاب خوبی بود و به خواندنش میارزید. اگر بقیهٔ کتابهای آلن دو باتن هم به همین روانی باشند احتمالاً گزینههای خوبی برای آشنایی با موضوعات مختلف هستند.
برگرفته از goodreadsترجمه این کتاب یکجوری بود و من یک ذره اش رو از ترجمه رضوی و باقی را ترجمه تقدیسی خواندم البته به نظرم همچین تحفه ای نبود ولی از اون یکی بهتر بود و به نظرم کامل تر است.
به نظرم کتاب مکمل کتاب مستاجر است یا شاید ادامه آن و مثل نکته و تست که این نکته است و آن تست آن است البته اون کتاب طرف شاید بیماری روانی داشت، از منظر فشار اجتماعی ...
به ارزشمندی خودمان شک داریم ... به دنبال تایید هستیم(من ارزشمندم تو رو خدا بگو اره، جون ننت جون بابات من آدم خوبی هستم؟!) مشکل تقریبا این است که جامعه اگر ما را حساب نکند اگر قارون هم باشیم هیچ هستیم یا هیچ تصور می کنیم لذا محرومیت اجتماعی برای تغییر رفتار جواب است مثلا انفرادی همین تاثیر را دارد یا مثال های دیگر و روزمره ... میگیرید که چی می گم؟ ؛)))) یا مثال لوس آن در زندگی زناشویی که عده ای من باب نمک ریزی می گویند بی محلی هم جواب است :))
قابل درک است دیگر، وقتی آدم حسابت نکنند طبیعی است که روح و روانت به هم می ریزد البته عده ای هم معتقدند که ... مردم! و به مسیر خودم می روم یا ضرب المثلی که در فرهنگ خودمان داریم مبنی بر اینکه «در دروازه را می شود بست و دهان مردم را نمی توان گِل گرفت» و ... لذا زیاد سخت نگیرید.
کتاب دو قسمت دارد: بخش علل و بخش راه حل ها که هرکدام 5 قسمت شده است.
کتاب مثال و ارجاع های زیاد به کتاب های دیگر دارد.
https://vrgl.ir/QLH7r برگرفته از goodreadsبه صورت تاریخی تلاش افراد برای کسب منزلت رو بررسی میکنه و راههایی که برای مقابله با اضطراب نرسیدن به اون جایگاه رو در دوران های مختلف بررسی میکنه و از این لحاظ که میبینی در برخی طرز فکرها و استرس های موجودت تنها نیستی کمی ارامش بخشه
برگرفته از goodreadsSaye Tafreshi
3 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۰/۱۸
بلندپروازی از آنِ نسل ما نبود... و رقابت حریصانه بر سر منزلت و عزت و احترام ما را از دایرهی فعالیت سیاسی بیرون راند. تنها چیزی که برایمان باقی ماند برج عاجی بود که تا میتوانستیم از آن بالا رفتیم تا از جمع کنارهگیری کنیم. در آن ارتفاع سرانجام هوای خالص تنهایی را تنفس کردیم و فراموشی را در جام طلایی افسانهای ریختیم و سرکشیدیم؛ ما مست از شعر و عشق ب��دیم.
برگرفته از goodreadsMohammad Roufarshbaf
2 out of 5 stars
۱۴۰۰/۴/۱۰
در کنار کتاب "جستارهایی در باب عشق"، این کتاب از بدترین کتب آلن دوباتن بود که خوانده ام. این کتاب را به پیشنهاد یک دوست خواندم و امروز فهمیدم آن دوست عزیزم خود این کتاب را نخوانده و بر اساس توصیه دیگران به من توصیه کرده است.
طبق تحقیقی که کرده بودم بهترین ترجمه همینی است که با عنوان "اضطراب منزلت" چاپ شده. احتمال می دهم مشکل از ترجمه نباشد و مشکل از خود نوشته نویسنده باشد.
در این کتاب، آلن دو باتن ابتدا در بخش اول اضطراب منزلت را تعریف کرده و در مورد تاریخچه آن گفته است. در بخش دوم، او به این پرداخته که مذهب، هنر و ... چگونه به این اضطراب پاسخ گفته اند. در بخش مذهب ارجاعاتی داشت که دلنشین بودند و در بخش هنر هم به نقاشی ها و رمان هایی اشاره کرده بود که به جایگاه اجتماعی افراد با دید دیگری، فارغ از دید قالب آن عصر، نگاه می کردند. من مشتاق شدم بعضی از کتاب هایی که آلن دوباتن در این کتاب معرفی کرده بود بخوانم؛ کتبی نظیر "اتاقی از آن خود"، اما در نهایت خود این کتاب برایم کاربردی نبود و نتوانستم با آن خوب ارتباط برقرار کنم. به بیان دیگر نفهمیدم که نویسنده از این همه که نوشته چه چیز را می خواسته به من بگوید.
احتمال دیگری که می دهم این است که من مخاطب خوبی برای این کتاب نبودم.
فعلاً دارم دوره عزت نفس متمم را می گذرانم و از سه ویس محمدرضا شعبانعلی، یکی از آنها را گوش داده ام. به نظر من همان ویس اول محمدرضا از کل این کتاب بهتر و جذاب تر بود.
آپدیت شهریور 1400:
به نظر من بهتر است به جای خواندن این کتاب سخنرانی های عزت نفس محمدرضا شعبانعلی را گوش کنید. عمده مطالب مرتبط با عزت نفس در متمم پولی هستند اما سخنرانی ها رایگان در اختیار همه قرار داده شده. در گوگل این را سرچ کنید و وارد سایت متمم شوید و گوش دهید:
افزایش عزت نفس – مجموعه فایل های صوتی تحت عنوان مسیر اصلی
به نظر من یکی از ایرادات اضطراب منزلت مربوط به خود اثر نبود، بلکه مربوط به تفاوت ما با حوامع اروپایی است. احتمالاً اگر یک چینی یا هندی هم این کتاب را بخواند بعضی بخش هایش برایش ناملموس باشد؛ مثل بخش مرتبط با اسنوب ها.
برگرفته از goodreadsDorsa Ehya
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۳/۱۳
علیرغم اینکه من این کتاب رو بسیار دوست داشتم، یک بار برای همیشه باید قبول کنم من آدم یادگیری بسیار زیاد از کتابها نیستم. چون هم حافظه ضعیفی دارم و هم خیلی طول میکشه تا این مطالب خونده شده در رفتار و عقایدم منعکس بشه.
موضوع دیگه هم اینکه ترجیح میدادم کتاب با همون روندی که شروع میکنه بیشتر ادامه پیدا کنه و علاوه بر بحث تفاوت جایگاه اقتصادی افراد توی جامعه (که بخش دوم کتاب بیشتر به این موضوع میپردازه)، به همون بحث اضطراب ناشی از طلب عشق از جهان و تفکر درباره نگاهی که دیگران به ما دارند بیشتر بپردازه. اینکه ما درباره ارزش خودمون دچار تردیدیم و از نگاه بقیه به این ارزش و هویت خودمان امتیاز میدهیم، یا این مسئله که تا اندازهای که بیشتر دوست داشته شویم و مورد احترام دیگران قرار بگیریم احساس خوشبختی میکنیم و باید با افراد همردهمان دارای امتیازات برابر باشیم تا احساس رضایت کنیم و اضطراب وجود ما رو فرا نگیره.
اما به هر حال چون در این برههی زمانی از زندگی شدیدا دچار این احساسات ضد و نقیض هستم درباره خودم، کتاب خوبی بود برای خوندن و بیشتر فکر کردن به شرایطم.
برگرفته از goodreadsSaeed Ramazany
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۰/۶
نصف اول کتاب شاید بهش ۵ ستاره میدادم ولی بعد این که کلش رو خوندم ۳ ستاره به نظرم کافیه.
تو این کتاب دوباتن میگه که نوعی از اضطرابی که تجربه میکنیم بابت جایگاه اجتماعیمون و ذهنیتمون نسبت به دید بقیه به خودمونه. رو این نوع از اضطراب تاکید میکنه و بعد شروع میکنه میگه که چطور فلسفه، هنر، مذهب و بوهمیا (یه گروه از آدما که به نوع خاصی از زیستنی که ضد بورژوازی بودن علاقه داشتند) چه راهکارهایی برا علل این نوع از اضطراب ارائه دادند.
بخش اول کتاب رو بیشتر دوست داشتم. بخشی که میاد علل اضطراب منزلت (Status Anxeity) رو در «نیاز به عشق»، «اسنوبیسم»، «توقع»، «شایسته سالاری» و «وابستگی» میچینه و برا هر کدوم توضیحاتی میده.
برگرفته از goodreadsگردآوری یه سری مطالب و نوشتن تاریخچه بسیاری از موارد کاملا بی ربط و نقل قولهای بی سروته از فیلسوفان و نویسندگان. واقعا در عجبم از این همه فروش کتابهاش و معروف شدن آلن دوباتن. مطمئنم دیگه کتابی ازش نخواهم خوند.
برگرفته از goodreadsArmin Binazir
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۰/۲۱
خواندش برای انسان متفکر مدرن بسیار پرسود و لازم است. با زبانی ساده و بدون پیچش های اضافی، موضوع مهمی را به خوبی شرح داده. ترجمه هم بسیار روان و دقیق است.
برگرفته از goodreadsNastaran Najafi
2 out of 5 stars
۱۴۰۱/۵/۹
اصلا خوب نبود!
توى كتاب قبلى كه از (( آلن دو باتن)) خوندم، يك پاراگراف نظر من رو جلب كرد، كه به اين صورت بود:
«می دانیم چگونه بگوييم ((كيكرو این را گفته))؛((این به نظر افلاطون اخلاقی است))، ((این ها دقیقا همان کلمات ارسطو هستند.))ولی خودمان چه چیزی برای گفتن داریم؟ ارزشیابی ها و داوری های خودمان چیست؟ما در چه کاری هستیم؟ طوطی هم می تواند به خوبی ما صحبت کند.»
با خوندن (( اضطراب وضعيت)) به این نتیجه رسیدم كه اين
پاراگراف دقيقا به خود آلن دو باتن اشاره داره!!!
تقريبا هيچ مطلبى از خود نويسنده نبود ، صرفاً دسته اى كتاب گذاشته بود جلوش و از روش كپى كرده بود و در نهايت اسمى روى كتاب گذاشته بود كه هيچ ربطى به محتوا نداشت و بیشتر، نظر یک خريدار رو توی کتابفروشی جلب میکرد.
ميشه گفت كل كتاب يك مقدمه بود و هيچ حرف خاصى براى گفتن نداشت.
تنها نكتهی خوبِ اين كتاب، كتابهايى هست كه آلن دو باتن ازشون استفاده كرده، كه ميتونيم تهيه كنيم و حداقل چند تا كتاب درست و حسابى بخونيم. :)))
برگرفته از goodreadsمیخاستم که دوسش داشته باشم اما بین خوندنم خیلی فاصله افتاد و خیلی برام خسته کننده شده بود
سی صفحه آخر رو رها کردم...
امیدوارم یک زمان دیگه دوباره برگردم و بخونمش و این دفعه دوسش داشته باشم
برگرفته از goodreadsSaeedeh Safinoor
4 out of 5 stars
۱۳۹۷/۸/۳۰
کتاب خوبی بود، مثل همه کتابهای دو باتن. اما نکتهای که خوندن این کتاب رو برام لذتبخشتر کرد، ترجمه خیلی خوب «زهرا باختری» بود.
زمانی که مشغول خوندن این کتاب بودم، اطرافیانم با دیدن عنوان کتاب، این سوال براشون پیش میومد که «اضطراب منزلت» یعنی چی؟
برای جواب دادن به این سوال به مقدمه زهرا باختری رجوع میکنم:
«این کتاب درباره اضطرابی تقریبا همگانی است که کمتر بهطور مستقیم به آن اشاره میشود؛ اضطراب از اینکه دیگران راجعبه ما چه فکری میکنند، آیا از دید آنها انسانهای موفقی هستیم یا نه، برندهایم یا بازنده».
کتاب از دو بخش اصلی تشکیل شده. در بخش اول، دوباتن علتهای مبتلا شدن به اضطراب منزلت رو نام میبره و به تفصیل توضیح میده؛ علتهایی مثل:
«نیاز به عشق» یا همون میل انسان به دریافت نوازش مثبت از سمت اجتماعی که به اون تعلق داره،
«اسنوبیسم» که راه و منش اسنوبها یا کسانی هست که رتبه اجتماعی رو با ارزش انسانی مساوی میدونن،
«توقع» که تاثیر بالایی روی میزان عزت نفس داره و به تعبیر ویلیام جیمز، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد، عزت نفس از تقسیم میزان موفقیت بر توقع حاصل میشه،
«شایستهسالاری» که در دوران قدیم و جدید تعابیر مختلفی از اون شده و در حال حاضر به جای ذاتی دونستن فقر، اون رو نتیجه عدم تلاش فرد برای تغییر جایگاهش میدونن،
و «وابستگی» هم به رابطه بین رتبه اجتماعی و دستاوردهای فردی اشاره داره.
دو باتن در بخش دوم کتاب راهحلهایی رو از دیدگاههای مختلف برای مقابله با اضطراب ارائه میده. این دیدگاهها شامل فلسفه، هنر، سیاست، مذهب و بوهمیا میشه.
در آخر هم دو پاراگراف از صفحه پایانی کتاب رو براتون میذارم:
«هرچقدر هم که اضطرابهای منزلت ناخوشایند باشند، تصورش سخت است که زندگی خوب به کلی فارغ از آنها باشد، چرا که ترس از شکستهای احتمالی و کمارزش شدن از دید دیگران، فقط پیامد طبیعی آرزومند بودن است و ترجیح برخی نتایج بر نتایج دیگر و احترام به افرادی که در کنار ما هستند. اضطراب منزلت بهایی است که میپردازیم تا بپذیریم که بین زندگی موفق و ناموفق تفاوتی عمومی وجود دارد».
« اضطراب منزلت فقط تا جایی میتواند مشکلساز باشد که منشا بروز آن ارزشهایی باشد که از روی ترس و اطاعتی غیرعادی طلب میکنیم ولی این باور به ما تزریق شده که طبیعی و شاید خدادادی هستند، یا اطرافیانمان تحت نفوذ آنها هستند، یا اینکه بزدلتر از آن هستیم که به گزینههای دیگر فکر کنیم».
برگرفته از goodreadsبرمیگردم به روی جلد:
"غنیترین، بامزهترین و صمیمانهترین اثر دوباتن"
این اولین کتابی بود که از آلن دوباتن خوندم (به توصیهی فروشندهی باغ کتاب خریدمش) و قطعا آخریش نیست
کتاب جامع و راهنماست، کنج و گوشه های جدیدی رو میکنه و اینکه از هر دری یه قصه برای گفتن داره. تو تاریخ سیر میکنه و حداقل با چندتا اصطلاح جدید آشنام کرد.
برای من الان تو این برهه خیلی کتاب مفیدی بود.
از آخرش:
"اضطراب موقعیت تنها تا زمانی مشکل به حساب میآید که ریشه در ارزشهای ما داشته باشد، چرا که ما وحشتزدهایم و به صورتی مافوق طبیعی فرمانبرداریم، زیرا به ما القا شده است این ارزشها طبیعی و شاید حتی قوانینی خدادادند، و اطرافیان ما بندهی آن ارزشها هستند یا حتی قوهی تخیل ما ترسوتر از آن شده است که ارزش دیگری برای خودمان تصور کنیم.
فلسفه، هنر، سیاست، دین و بوهم هیچوقت نخواستهاند سلسله مراتب موقعیتی را کاملا کنار بگذارند؛ بلکه تلاش کردهاند انواع جدیدی از سلسله مراتب را بر پایهی مجموعهای از ارزشهایی به وجود بیاورند که اکثریت آنها را به رسمیت نمیشناسند یا به آن انتقاداتی وارد میکنند. این پنج موجودیت با اینکه به خوبی از تفاوتهای بین موفقیت و شکست، خوبی و بدی، شرمآور و افتخارآفرین آگاهند، سعی کردهاند درک ما را از اینکه چه چیزهایی به درستی به آن سر تیترهای دوگانه و سنگین تعلق دارند، بازتعریف کنند."
برگرفته از goodreadsDanial ABDL
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۵/۳
کتابی استثنائی از نظر انتخاب موضوع. به نظر میاد نویسنده به خواننده درباره بعضی حقایق تلخ دوره مدرن اطلاعات و آگاهی میده و بدون هیچ عجله ای منتظر و امیدواره که خواننده ها در نگرش خودشون درباره ارزش ها و درکشون از موقعیت برتر، تغییر ایجاد کنن. من از کسانی که منتقد وضع امروز هستن و خواهان تغییرات مثبت خوشم میاد.
برگرفته از goodreadsMojhde Alipoor
5 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۰/۱۵
کتابی روان، پر مفهوم و دارای راهکار مخصوصا برای انسانِ معاصر.. به قول نشریه لس آنجلس تایمز آدم رو به تفکر ترغیب میکنه
برگرفته از goodreadsShivalynch
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۰/۹
بیدار کننده، آزرده کننده، جالب، راحت الخوانش!
برگرفته از goodreadsورود به جمعی غیر از خانواده مصادف میشه با تعریف شدن یه پارامتر جدید. پارامتری که باید برای رسیدن به کیفیت مناسبش دست به کارهایی زد که تاحالا بخشی از پروتکل زندگی نبوده. برای به دست آوردن احترام، عشق و منزلت باید تلاش کرد و قرار نیست هیچ عشق و محبتی بدون شرط و شروط به آدمیزاد بخشیده بشه. دیگه به این سادگیها از خطا و اشتباهات گذر نمیشه. عواقب هرکار مثل پتکی شخصیت و دیدگاه آدمیزاد رو نسبت به خود نابود میکنه.
فلسفه، هنر، مذهب، سیاست و بوهمیا تبدیل میشن به سلاحی برای مقابله با این بحران. چرا باید کسی که خودش رو در درونِ خودش میشناسه، براساس اتفاقاتی که خارج از وجودش ر�� میدن و هیچ تاثیر حقیقیای بر او ندارن، نگاهش رو به خودش عوض کنه؟
آیا نوازنده از تشویق [یا حتی ابراز تنفر] حضار مسرور میشود اگر بداند، بجز یکی دونفر همهی مخاطبانش ناشنوا هستند؟ آیا کسی که به خرد داره و میتونه مسائل رو تحلیل کنه، فقط یک ماشین تغییر افعال و ضمایر توی ذهنش کار گذاشته و «تو بیمنزلتی.» رو از دیگران میگیره و «من بیمنزلتم.» رو تکرار میکنه؟ یا اساس حروف و کلمات دیگران رو میسنجه چرا که شافور معتقده:« میتوان مطمئن بود که هر تفکر همگانی و هر عقیده رایجی مزخرف است، چون توانسته نظر اکثریت را جلب کند.». همیشه اینجاها یه سوال قشنگتر میشه پرسید. بجای پرسیدن: «من چه مشکلی دارم؟» مثل ویرجینیا ولف سوال درست رو باید پرسید: «مشکل دیگران چیه که اینطور راجع به من فکر میکنن یا با من برخورد میکنن؟» که البته نیازمند عزت نفس مناسبیه. همیشه حق با جامعه نیست چرا که ارزشهای جامعه براساس اهداف کسانی تعیین میشه که اون رو میگردونن، نه درستیِ مطلق [که البته همچین مبحثی خودش جای کلی سوال داره.].
چیزهایی که میان آئینها و دنیای سکولار مشترکه و حتی از دیدگاه مرگ هم شاید پوچی کمتری داشته باشن عشق ورزی، روابط اجتماعی حقیقی و نیکوکاری هستن. با یه نیمنگاه از دریچهی مرگ خیلی چیزهای بیمعنی میشن چرا که «همه در نهایت تبدیل میشوند به دموکراتیکترین عنصر جهان یعنی: خاک.». ذره به ذره جای قدمهای ما، روزگاری رد کسانی بوده که گمان میکردن دنیا جایی خارج از سیطرهی اونها نیست. این دیدگاه هم هراسانگیزه و هم انگیزهبخش. در عین حال وقتی که مشغولیات روزانه و مسئولیتهای مختلف به مغز آدمی هجوم میاره، این تصویر فراموش میشه و هیچ چیزی جز سنگینی اون لحظه توی خاطر انسان باقینمیمونه. چطور میشه میان درد و حقیقت ناپایدار وجود تعادل برقرار کرد؟ آیا درد رو نباید حس کرد؟
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهی خاک ما تماشاگه کیست
درنهایت با تمامی براهین و دلایل، انسان در نظریات و افکارش آنقدر پایدار نیست که دائما منزلتش رو در گرو فلسفه و ماهیت خودش بدونه، لحظاتی از ضعف، شکست و درد وجود دارن که امکان درست فکر کردن رو از بین میبرن اما مسیر صحیح همینه که انسان، «خودْ پناه خویشتن» باشه. اگرهم گاهی از مسیر منحرف بشه مشکلی براش پیش نمیاد وقتی که بدونه جادهی درست کمی اونطرفتر وجود داره و فقط باید نحوهی وارد شدن بهش رو پیدا کنه.
برگرفته از goodreadsتاریخ پایان خوانش:
02.11.11
مدت زمان خوانش:
13 ساعت
امتیاز:
۳ از ۱۰
بعد از کتاب جستارهایی در باب عشق این دومین کتابی بود که از دوباتن خوندم که باید بگم کتاب اول رو بیشتر دوست داشتم. بر خلاف ترجمه بد کتاب اول این کتاب ترجمه خوبی داشتش.
قسمتهایی از کتاب که جالب بودن برام:
1.آیا چیزی که میخواهیم حقیقتا همان چیزیست که لازم داریم؟! و چیزی که باعث ترسمان میشود، همان چیزیست که باید از آن ترسید یا نه؟!
2.بدنبال محبت کسانی هستیم که وقتی افکارشان را بررسی میکنیم میفهمیم احترام چندانی برایشان قائل نیستیم.
3.ترس از عواقب مادی شکست ترکیب میشود با ترس از رفتار غیرهمدلانه جهان در برابر شکست و ترس از تمایل همیشگی جهان به دادن لقب بازنده به کسی که شکست خورده است. این واژه سنگدلانه یعنی فرد باخته و همزمان از حق کسب هرگونه همدردی به خاطر این باخت محروم است.
4.به گفته مارکس عقاید حاکم بر هر دوره همیشه عقاید طبقه حاکم بر جامعه است.
5.مرگ چقدر با قدرت میتواند حس ما را نسبت به اینکه به چه چیزی اهمیت دهیم تغییر دهد.
6.بیشتر اضطرابهای ما از اغراق در اهمیت کارهاو دغدغههایمان نشئت میگیرد.
*7.وقتی فضاها و تسهیلات عمومی شهری باشکوه و مجلل باشند، شهروندان ممکن است برخی تمایلاتشان به کسب شکوه و جلال شخصی را از دست بدهند. آنوقت معمولی بودن میتواند قابل قبول باشد.
برگرفته از goodreadsکتاب بسیار خوبی است. ترجمه مترجم جوان کتاب در اوائل بدجوری توی ذوق میزنه. اگر با این قضیه کنار بیاییم، واقعا بحث جالبی داره. البته به نظرم نویسنده در جاهایی دچار پرگویی است و می توانست راحتتر و سادهتر هم بنویسد.
جمله کلیدی: اضطراب موقعیت هزینه ای است که ما برای اذعان به این موضوع می پردازیم که در ذهن مردم تفاوتی بین زندگی موفق و ناموفق وجوددارد.
کتاب را با معرفی دکتر شکوری در برنامه کتاب باز شبکه نسیم خواندم.
برگرفته از goodreadsAmir Ataei
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۴/۷
وقتی این کتاب رو می خوندم بیشتر به نظرم اومد در حال مطالعه یک اثر تاریخی هستم .
آلن دوباتن جز نویسنده های محبوب من چون معمولا سراغ کتاب هاش می رم وقتی خلایی در خودم احساس می کنم . این کتاب واقعا ارزش خوندن داره ولی معتقدم نسبت به بقیه آثار دوباتن اثر ضعیف تری بود . چون من دوباتن فیلسوف رو بیشتر از دوباتن تاریخدان می پسندم .
برگرفته از goodreadsSogand Taghvaei
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۸/۵
کاش همه ی ادمها این کتاب رو میخوندن تا با خودشون مهربونتر میبودن
برگرفته از goodreadsDarya_luvs_books
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۰/۱
کتاب رو از طاقچه گرفتم و خوندم ،برخلاف نظرات دوستان ترجمه ی خوب و روانی داشت . کتاب بسیار عالی هست برای شناخت ارزش هایی که در هر زمان برای جایگاههای اجتماعی قرار داده میشه ، در آخر نویسنده روشی را برای عموم انتخاب نمیکنه و تمام مباحث رو بررسی میکنه و انتخاب رو به اختیار ما میذاره. از نظر من هر گوشه و نظری از هر مکتبی برای زندگی لازم هست، و تعادل زمینه ساز آرامشه😊
برگرفته از goodreadsMilad Beigi
3 out of 5 stars
۱۳۹۸/۷/۱۰
احتمالا بعد از خوندن این کتاب با یک دید جدید به جنبه های مادی زندگی نگاه خواهید کرد. این رویکرد به ما کمک میکنه بفهمیم نیاز های مادی و بعضا به ظاهر معنوی ما از کجا نشات میگیره. احتمالا به ما کمک خواهد کرد که یک بازنگری کلی داشته باشیم از روند زندگیمون. تصمیمات و رفتارهای گذشته خودمون رو بهتر نقد کنیم و هدف هایی که در زندگی برای خودمون در نظر گرفتیم با این رویکرد جدید بسنجیم. کمک میکنه درک کنیم اضطراب موقعیت برای تمام عموم افراد جامعه بالخصوص قشر متوسط جامعه در نظام سرمایه داری امری کاملا رایج خواهد بود. اما تا زمانی که نسبت به این اضطراب و منشا آن آگاه نشویم مقابله با آن به نظر سخت و طاقت فرسا خواهد بود چه بسا با این اضطراب ها دست و پنجه نرم می کنیم ولی خودمان ندانیم که به چه مبتلا هستیم.
برگرفته از goodreadsکتابی قابل تامل، ارزشمند و خواندنی با ترجمهای بسیار خوب.
برگرفته از goodreads...جالب، خوشخوان، با یه دید چند جانبه
بخش اول کتاب از علتهای اضطراب منزلت میگه و بخش دوم به اسم راه حل معرفی شده اما به نظرم بیشتر شبیه جبهه مخالف بود. برای من بیشتر تعبیر جریانهای مثبت و منفی وارد بر اضطراب منزلت رو داشتن تا علت و راه حل. انگار که بگه موارد بخش اول باعثش شدن و موارد بخش دوم در مقابلش قرار گرفتن.
خلاصه بودن کتاب از طرفی حوصله میخرید اما از طرفی هم در بعضی قسمتها زمینهساز کجفهمی بود و نیازمند اینکه فکرتون رو دو دستی بچسبید که جای دیگهای نره. یه بند از هر نظریه رو وصله هم کردن باعث شده بود بعضی جاها احساس کنم مفاهیم ممکنه با هم اشتباه گرفته بشن. آسایش درونی (به عنوان نقطه مقابلی برای اضطراب منزلت) انگار داشت با چیزی شبیه به ناامیدی سر جایگاهش میجنگید. با این وجود تو بیشتر قسمتها چیزی که خودنمایی میکرد یه چینش هنرمندانه بود.
یکی از جذابیتهای کتاب، در کنار موضوع خوبش، سر نخهاییه که احتمالا چند ردیفی به کتابهایی که قصد خوندنش رو داشتین اضافه میکنه. دوباتن تو این کتاب به مخاطبش کمک زیادی میکنه که بفهمه برای خوندن بیشتر در مورد هر موضوع سراغ چه کسی بره و سراغ چه کسی نه. مثلا من فهمیدم احتمالا سراغ جناب راسکین نخواهم رفت!
با اینکه جذابیت کتاب تو بخش اول خیلی بیشتر از بخش دوم بود، در نهایت اگر قرار باشه یه جمله از کتاب رو برای خودم بردارم، جملهای از صفحه آخر کتابه:
ما آزادیم اطمینان حاصل کنیم که نگرانیهایمان بابت احترام با جماعتی مرتبط باشد که هم روش قضاوتشان را میدانیم و هم برای آنها احترام قائلیم.
برگرفته از goodreadsabdolreza farsi
3 out of 5 stars
۱۳۹۸/۵/۵
خواندن اضطراب وضعیت برای هرکسی که در دنیای امروز نقش فعالی در جامعه ایفا میکند، یک کتاب ضروری است. آلن دو باتن کتابش را با لحنی صریح و روان و خالی از اصطلاحات عجیبوغریب نوشته است و با آوردن مثالهای زیاد تلاش کرده، منظورش را بدون کم و کاست به خواننده منتقل کند. کتاب اضطراب موقعیت به انسان یاد میدهد با دیدی باز و ذهنی روشن به استقبال شرایط برود و بتواند با نگرانیهایش در موقعیتهای مختلف به شکل درستی برخورد و اضطرابش را مدیریت کند. این کتاب به مخاطب علاقهمند دید تازهای میبخشد که میتواند در زندگیش اثر مثبت بهسزایی داشته باشد و او را از شر کلیشههای ذهنی تاریخیش رها کند.
برگرفته از goodreads"عموم مردم به خود سختی نمی دهند افکارشنا را در معرض بررسی عقلانی قرار دهند و در عوض بر شم درونی، احساسات و عادت تکیه می کنند"
اضطراب منزلت موضوعی رو مطرح می کنه که همه مون در یه دوره ای ممکنه تجربه اش کنیم: این که جامعه چه انتظاراتی از ما می تونه داشته باشه و بقیه راجع به ما و موقعیت ما چی فکر می کنند.
کتاب رو می شه به دو قسمت تقسیم کرد که بخش اولش شامل عوامل ایجاد اضطراب منزلت و بخش دوم راهکارهایی برای مقابله با این مسئله هست که اینجا فلسفه، هنر، سیاست، مذهب و "بوهمیا" مطرح می شن.
در کل کتاب نکات تاریخی و فرهنگی جذابی داشت. برای من، بخش اولش مطلوب تر و جالب تر از بخش دوم بود.
برگرفته از goodreadsکتابی روان و درخور تامل.
با موضوعاتی که در این کتاب اشاره شده مدام در حال مواجه هستیم...
بعضی موضوعات صرفا در حد توصیف و تاریخچه ی تغییرات در بنیاد های آن هاست. بعضی موضوعات نیز پاسخ و راهکار مطرح شده است.
برگرفته از goodreadsاگر امکان تامین نیاز ما به منزلت فراهم باشد، کماکان حق انتخاب داریم که نیاز از کجا تامین شود. ما آزادیم اطمینان حاصل کنیم که نگرانی هایمان بابت احترام با جماعتی مرتبط باشد که هم روش قضاوتشان را می دانیم و هم برای ان احترام قایلیم.
برگرفته از goodreadsMehdi Shamaghdari
3 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱/۳۰
کتابی بسیار جالب و مفید
مترجم این کتاب خواهرزاده ی منه و من بهش افتخار میکنم
برگرفته از goodreadsوقتشه دوباتن دست از نوشتن برداره
برگرفته از goodreadsموضوع کتاب جالبه و به نظرم خوندنش مفیده. شروع کتاب در سی صفحه اول خیلی خوب بود. اما مشکلی که این نوع کتاب ها دارند اینه که چیزی رو که در ۱۰۰ صفحه میشه گفت، در ۲۴۰ صفحه میگن.
برگرفته از goodreadsAmir Sahbaee
3 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۲/۲۹
امتیاز درواقع ۲.۵
--
خب موضوع کتاب فوق العاده جذاب و درگیر کننده س.اینکه آیا چون من پول ندارم یا چون فلان شغل رو ندارم،جایگاه اجتماعی پایینتری دارم؟خودم احساس میکنم از بقیه کمترم یا بقیه هم فکر میکنن من ازشون کمترم؟
خونه و ماشین من چه تاثیری روی حس من به جایگاه اجتماعیم داره؟
ارزش آدم ها واقعا به چیه؟آیا این شعاره که پول مهمترین نکته نیست و چیزای دیگه ای هست که آدم رو باارزش میکنه؟
اینکه من واسه ی هر مهمونی یه لباس خفن ندارم،باعث اضطرابم میشه؟باعث میشه دلم نخواد اون مهمونی رو برم؟آیا بقیه قضاوتم میکنن؟
فصل اول کتاب که به بررسی این مساله میپردازه خیلی جذابه.هم تعاریفش،هم سوال هایی که ایجاد میکنه و هم سیر تاریخی که بیان میکنه.کاملا جذاب و درگیر کننده و آموزنده
اما بخش دوم کتاب که به راهکارها میپردازه،واقعا کیفیت کتاب افت میکنه.حرف های تکراری،مضامینی که میشه تو ۲صفحه گفت ولی هی تکرار میشن،بی نتیجه موندن آخر بحثا و عملی نبودنشون...
به نظرم اگه کتاب فقط همون بخش اول بود،خیلی خوندنی تر و بهتر بود
--
یه انتقادی از دوباتن میکنن که خیلی فلسفه رو سطحی و عامیانه و کوچه بازاری میگه.اینبار تو این کتاب یکم حسش کردم.نمیگم بده ها
شاید کسی حوصله نداشته باشه فلسفه بخونه و نتیجهگیری کنه
ولی اگرچیزی که داره میگه رو خونده باشی حس میکنی که خیلی نتیجه ی سریع و سطحی ای گرفته نسبت به متن اصلی
ترجمه روون و خوب بود
برگرفته از goodreadsاین کتاب در مورد اضطراب موقعیته.اضطراب موقعیت یعنی چی؟یعنی اینکه همش فکر کنی از آرمانهای جامعه ات عقبی.مثلا وقتی توی جمع دوستاتی یکی ممکنه شغل جدیدی پیدا کرده باشه یکی خونه خریده باشه یا...با شنیدن اینها شاید در درونت یه حس اضطراب پیدا کنی که من کجای کارم عقب نمونم؟میگه در زمانهای گذشته کسی که دهقان بود دهقان میموند این سرنوشت مقررش بود نمیخواست بشه شاهزاده ولی دنیای جدید به ما میگه هر کس میتونه به هر جایگاهی برسه و از این رو خواسته های ما سقفی نداره که به این حس اضطراب دامن میزنه.در نهایت هم راه حل هایی برای مدیریت این حس پیشنهاد میکنه
برگرفته از goodreadsآلن دوباتن نویسنده ی محبوب من مثل همیشه با قلمی ساده و صمیمی اضطراب موقعیت رو ریشه یابی کرده و با ارائه ی راه حل کمک میکنه با اون مبارزه کنیم .مسئله ای که شاید این روزها بیشتر از همیشه انسان ها باهاش درگیر هستن.بسیار دوست داشتنی و لذت بخش بود خوندن کتاب و درس های خوبی به من داد.به همه خوندنش رو پیشنهاد میکنم.
برگرفته از goodreadsکتابی درباره اضطرابی که در نتیجه جایگاه خود در جامعه حس میکنیم.
مثل تمام کتابهای دوباتن ساده و روان بود و نگاه خوبی میداد. اما از چیز عجیب و تازه ای پرده برنمیداشت و بیشتر مخاطبی رو هدف قرار میداد که زیاد آگاه نیست.
در کل کتاب خوبیه، ولی انتظار اینکه زندگیتون رو عوض کنه نداشته باشید!
برگرفته از goodreads«هزینهای که بهخاطر انتظار زیادی از خودمان در مقایسه با دیگران میپردازیم، اضطرابی ابدیست مبنی بر اینکه که نکند از چیزی که باید باشیم، فاصلهی زیادی داریم.»
برگرفته از goodreadsچیز خاصی نبود. از دوباتن خیلی بیشتر از این انتظار داشتم. بخصوص که تعریف این کتابشم زیاد شنیده بودم!
برگرفته از goodreadsMaryam Youssefi
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۲/۵
آقای دو باتن، در این کتاب تاربخچه اضطراب موقعیت و منزلت ، عوامل ایجاد این اضطراب و راهکارهای کنترل آن را بیان می کنند. کتاب بسیار مفیدی است شاید بتوانیم با مرور بر ارزشهایمان در پرورش نسل آینده دقیق تر عمل کنیم.
برگرفته از goodreadsکتاب را بشدت در زمان درستی خواندم. هرچند که تردیدهایم را برای ادامه مسیر زندگیام از بین نبرد اما معیار و ملاکهایم را برای ادامه مسیر روشنتر کرد و از اضطراب و التهابم برای آینده کاست. اگر در مرحلهای از زندگی به سر میبرید که استرس «آینده چه میشود» باعث شده یک جرعه آب خوش هم از گلویتان پایین نرود بدانید که موقع خواندن این کتاب است.
برگرفته از goodreadsجمله برتر کتاب: در برههای از تاریخ زندگی میکنیم که در مقایسه با گذشتگان بسیار در رفاه هستیم، ولی ما را تحت تاثیر قرار نمیدهد. فقط آن زمان خود را خوشبخت میدانیم که به اندازه یا بیشتر از آنها که با ایشان بزرگ شدهایم، در کنارشان کار کردهایم، آنها را برای دوستی انتخاب کردهایم، یا در حیطه عمومی با ایشان همزادپنداری کردهایم، داشته باشیم.
اگر مجبورمان کرده باشند تا در کلبهای کثیف که از چهار گوشهاش سوز و سرما داخل بیاید زندگی کنیم و در برابر قوانین سختگیرانه اشرافزادگان که در قلعهای بزرگ و گرم و نرم سکنی گزیدهاند، گردن خم کنیم، با دیدن همترازهای خود که کیفیت زندگی مشابهی با ما دارند، احساس میکنیم که وضعیت زندگیمان عادی است؛ البته وضع اسفناک خواهد بود، اما زمینهای برای حسد ورزیدن به وجود نخواهد آورد. در مقابل اگرچه صاحب خانهای مناسب و کار راحتی باشیم، در گردهمایی مدرسه پس از چند سال دوستان قدیمیمان را ببینیم که اکنون در خانههایی بزرگتر از خانههای ما سکونت دارند، صاحب مشاغل مهمتر و پردرآمدتری در مقایسه با ما هستند، احتمالاً با احساس شدیدی از بدبختی و فلاکت به خانه بازخواهیم گشت.
برگرفته از goodreadsJavad Imani
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۲/۲۷
بیهودهترین رسوم و مسخرهترین مراسم همهجا با بیان عبارت اما این رسم است توجیه میشود.
📚📚📚
اضطراب موقعیت حالتیه که شما به خاطر جایگاهتون در جامعه دچار نگرانی و اضطراب میشید. نویسنده نیمه اول کتابو به دلایل این اتفاق اختصاص میده، مثلا فقدان عشق چه از نوع احساسی و چه از نوع عمومیتر که همون شهرت و شناخته شدنه. خیلی از آدما به خاطر اینکه تو زندگیشون یکی از این دو نوع رو ندارند خودشون رو مواخذه میکنن. یا انتظارات، تا حالا چندبار شده به خودتون بگید من هنوز به اون حدی که ازم انتظار میره نرسیدم؟ چندبار به خودتون سرکوفت زدید فقط به خاطر اینکه به اون درجهای که خانواده یا جامعه از شما انتظار داره نرسیدید؟ نویسنده همینجوری ادامه میده و به شایستهسالاری، اشرافیگری و وابستگی به عنوان بقیه دلایل اشاره میکنه و از نیمه دوم شروع میکنه به کمک فلسفه، هنر، سیاست، دین و بوهم (رهایی از قید و شرط) برای این اضطراب راه حل پیدا کنه.
کتاب لذت بخشی بود برای من به خصوص جاهایی که در مورد مرگ صحبت میکرد و سعی میکرد بهم یادآوری کنه اگه میدونم یه بار بیشتر زندگی نمیکنم چرا انقد به خودم سخت میگیرم؟ جایی که رسومات بیمعنی رو با آوردن مثالهای تاریخی میکوبونه. جایی که به مشغول شدنمون برای بهدست آوردن چیزهای غیر ضروری اشاره میکنه.
نکته منفی که خیلی تو ذوقم زد این بود که نویسنده برای اعتبار بخشی به حرفاش از داستان چند رمان استفاده میکنه و پایان اون کتابا برای شما لو میره؛ اگه کتابای مادام بوآری، مرگ ایوان ایلیچ (تولستوی)، منسفیلد پارک (جین آستین) رو نخوندید و برنامهای برای خوندنشون دارید، فعلا سمت این کتاب نرید.
⬇️⬇️⬇️
پ.ن ۱: ترجمه آقای رضوی مشکلی نداشت به جز یکی دوتا ایراد نگارشی که برای ویراست اول عجیب نبود.
پ.ن ۲: محتوای کتاب نقطه اشتراکهای ��یادی با کتاب انسان خردمند هراری داره و ففط اینجا به صورت تخصصی تر بررسی شده.
____________________
برگرفته از goodreadsHoda farzan
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۲/۲۰
اگر موقعیت ما بر روی این نردبان اینقدر اهمیت دارد، دلیلش این است که تصورمان از خودمان تا حد زیادی به تصویری که دیگران از ما میسازند متکی است.
•
کتاب در مورد جستجوی ما برای رسیدن به یک موقعیت برتر در طول تاریخ میباشد،نگرانی از اینکه دیگران دربارهی ما چه فکر میکنند؟ در چشم انسان های دیگر ما موفق هستیم یا بازنده؟!
جالب اینجاست که اگر زندگیمان را بر اساس نظرات و تایید دیگران بسازیم هیچوقت راضی نخواهیم بود،حتی اگر بر اساس ایدهآلهای خودمان هم بسازیم، همیشه یک کشمکش درونی داریم که شاید راه را اشتباه رفته ایم.
کتاب دو بخش اصلی دارد،بخش اول ریشه های تاریخی اضطراب منزلت را بررسی میکند، این قسمت پر از نام و تاریخ میباشد، که با وجود تاریخی بودن روان و گویا توضیح میدهد و بخش دوم راه حل هایی را با کمک فلسفه،هنر،سیاست و دین بیان میکند.
•پن:ترجمهی #زهرا_باختری ترجمه بسیار قوی و روانیست که پیشنهاد میکنم کتاب را با آن ترجمه بخوانید
برگرفته از goodreadsHesam Zaka Khosravi
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۴/۲۷
پندآموزان مسیحی از مدتها قبل به این نتیجه رسیدهاند که برای آرام کردن انسان مضطرب شاید بهتر باشد برخلاف چیزی که طرز فکر خوشبینانه به ما میگوید به او بگوییم همه چیز در حقیقت قرار است بدتر شود: سقف فرو خواهد ریخت، بانک به ویرانه تبدیل خواهد شد، ما خواهیم مرد، همه کسانی که دوستشان داریم نابود خواهند شد و همه دستآوردهایمان و حتی ناممان به زیر خاک خواهد رفت. اگر این فکر سبب آرامش میشود، شاید دلیلش این باشد که چیزی درون ما از روی غریزه میفهمد درد و رنجهایمان چه رابطه نزدیکی با واهی بودن آمال و آرزوهایمان دارد. وقتی با دورنمای هزارساله به اضطرابهای بیاهمیتمان بابن منزلت نگاه میکنیم، میتوانیم با آرامشی استثنایی به بیاهمیتی خودمان پی ببریم.
برگرفته از goodreadsشدیدا به خوندنش نیاز داشتم. نسبت به سایر کتاب های آلن دوباتن خیلی حرف جدیدی برای زدن نداره ولی جنس صحبتش با مخاطب فرق داره. دوباتن اینجا از تاریخ میگه از سیاست از هنر و تا حد امکان سعی میکنه خودش کمتر توی کتاب به چشم بیاد. من از اینکه دو باتن توی کتاب به چشمم بیاد لذت میبرم. ولی نبودش در عین بودنش هم لذت بخش بود :) قصد جدی دارم دوباره بخونمش، امیدوارم دفعه بعدی ریویو قابل تری بنویسم.
برگرفته از goodreadsپرستیژ، کلاس، آبرو، شهرت و چیزهایی از این دست که به منزلت و طبقه اجتماعی نزدیک هستند در لین کتاب بررسی میشوند و راهکارهایی برای زندگی بهتر با وجود اضطرابی که ما را به خاطر منزلت اجتماعی مان فراگرفته ارائه میشود.
برگرفته از goodreadsAli Karimnejad
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۹/۷
نیاز به عشق یا تمایل دائمی انسان برای برتریجویی بر دیگران؟
هر کودکی با قدم گذاشتن در این دنیا، با عشقی بیشائبه و همهجانبه از طرف دیگر همنوعان خودش مواجه میشه که با بزرگتر شدنش، به تدریج کمرنگ میشه. با قرار گرفتن کودک در اولین جامعهی خودش، یعنی مدرسه، ناگفته با مفهوم جدیدی به نام عشق مشروط آشنا میشه. محبتی از طرف معلم به دانشآموز که فقط مختص دانشآموز درسخوان هست و دانشآموز تنبل (بنا به شاخصها و قوانین مدرسه) نه تنها نصیبی از این عشق نمیبره بلکه تنبیه هم میشه. اولین مواجه با سلسله مراتبهای اجتماعی.
رقابتطلبی اجتماعی، یک غریزه ذاتی در انسانه و محصول جامعه مدرن نیست. هر انسانی با قرار گرفتن در یک جامعه، توسط سایر همنوعانش ارزیابی میشه و مورد مقایسه قرار میگیره. محبت و توجهی که این فرد {از دیگران} دریافت میکنه کاملا معطوف به دستاوردها و امتیازاتی میشه که نسبت به دیگران دارا هست. لذا در هر جمعِ بظاهر دوستانهای، جنگی پنهانی و بعضا ناخودآگاه برای کسب محبت و توجه دیگران در جریانه. سهم از این جنگ برای جنس مرد و زن یکسان نیست. زن همواره از این مزیت جنسیتی برخورداره که بواسطه زیبایی مورد توجه و محبت دیگران (نه لزوما فقط مردان) قرار بگیره. برای مردان اینطور نیست. تنها ملاک بلاواسطه در هر جامعهای برای متمایز کردن مردان از هم، پول و قدرته. ثروت، هر اندازه هم که مذمتش کنیم، تنها چیزیه که میتونه باعث بشه غریبهها جلوی پای ما بلند بشن، به شوخیهای بیمزهمون بخندن، و دختران زیبا بهمون لبخند بزنن. مرد بدون پول، باید خیلی خوشبخت باشه تا توسط همسر و فرزندانش، اگر قادر به تشکیل خانواده باشه، مورد شماتت و سرزنش قرار نگیره.
از طریق این رویکرد هست که میتونیم تلاش بیوقفه انسان برای مالاندوزی رو بهتر درک کنیم. نیاز به عشق و توجه، شاید در نگاه اول، دلیل چندان موجهی برای بسیاری از رفتارهای مذموم انسان به نظر نیاد، با این همه اما باید اذعان کرد که لااقل به عنوان یکی از دلایل مهم، تا حد قابل قبولی قادر به توضیح اونهاست؛ اگرچه هرگز به زبان نیاد. تلاش برای ارتقای جایگاه اجتماعی از طریق مالاندوزی و کسب قدرت مساله جدیدی نیست و همواره طی تاریخ وجود داشته. اونچه که محصول جامعه مدرنه، تغییر مناسباتی هست که برای کسب قدرت و ثروت بوجود اومده. دنیای جدید، با شعار "خواستن توانستن است" و حذف جایگاههای سلطنتی و القاب خانوادگی که معادل جایگاههای والای اجتماعی بود، فضای جدیدی خلق کرده که در اون، باقوه هر کسی قادره به ثروت و متعاقبا جایگاههای رفیع اجتماعی برسه. سالانه هزاران ساعت سخنرانی انگیزشی ایراد میشه و هزاران جلد کتاب راجع به راههای موفقیت نوشته میشه تا کمکی باشه به انسان برای دستیابی به موفقیتهای مالی بیشتر. اما این تبلیغات همه جانبه به جای کمک به انسانها، منجر به شکلگیری پدیده جدیدی به نام اظطراب جایگاه اجتماعی شدن که کاملا محصول دنیای مدرنه.
در گذشته، جایگاه اجتماعی افراد به محض تولد مشخص بود. اگر رعیتزاده بودی هیچ نصیبی نداشتی و اگر نجیبزاده بودی از تمام احترام و مزایای اون به محظوظ میشدی. رعیتزاده اگر بخاطر بخت بدش، غصه میخورد اما اضطراب تغییر این جایگاه رو نداشت. در گذشته چنین مسائلی به بخت و خواست خدایان نسبت داده میشد و توسط ادیان در جامعه تحکیم میشد. در گذشته پسر یک دهقان، اگرچه همچنان اجازه فکر کردن به دختران زیبای طبقه اعیان رو نداشت اما صاحب غرور بود. چون توسط جامعه به فقیر بودن متهم نمیشد. اما با رسیدن به عصر مدرن، علیرغم موفقیت نسبی در زدودن جایگاههای موروثی و ایجاد فضای رقابتی نسبتا برابر، شعار "خواستن توانستن است" دردی بر آلام انسان فقیر اضافه میکنه و اون درد بیعرضه بودن یا نتوانستن هست. اضطرابی دائمی که مانع حفظ غرور و عزت نفس انسانی هست و بعلاوه با بیتفاوتی و کممحلی اطرافیان همراهه. به بیانی، ارزشگذاری جدید اجتماعی منجر به فشار بیشتر بر طبقه فقیر و تحسین و توجه بیشتر برای طبقه ثروتمند شده.
کتاب، در تشریح مساله اضطراب جایگاه اجتماعی بنظرم خیلی عالی کار کرده. اما این فقط مربوط به بخش نسبتا کوتاه ابتدایی کتاب هست. عمده کتاب، به پاسخها یا در واقع بهتر بگیم، تلاشهای بشر برای پاسخ به مساله جایگاه اجتماعی و ایجاد سلسهمراتبهای اجتماعی هست که به عنوان جایگزین سلسه مراتب اجتماعی مبتی بر ثروت مطرح شدند.
این موارد به اختصار عبارتند از:
فلسفه
دین
هنر
سیاست
جنبشهای ضد اجتماعی نظیر بوهمیها
اینها از جمله راههایی هستند که انسانها از طریق اونها طی تاریخ سعی کردن سلسله مراتب اجتماعی جدیدی بسازن تا جایگاه انسانها رو بر اون اساس تعیین کنن و به این ترتیب از عشق و توجه بهرهمند بشن و از درد و رنج ناشی از جایگاه نه چندان مطلوب در سلسله مراتب مبتنی بر ثروت بکاهند. کتاب هر کدوم از این ها رو در قالب یک فصل توضیح میده که خیلی مختصر و مفیده.
سر جمع کتاب خیلی خوبی بود هر چند در تبیین این واقعیت بسیار محافظهکاری میکنه که متاسفانه هر چقدر هم که سلسلهمراتبهای اجتماعی جایگزین تقویت بشن، بخاطر ماهیت و ذات تودههای اجتماعی، به سختی ممکنه هیچ سلسله مراتب ارزشی جایگزینی بتونه بر سلسلهمراتب مبتنی بر ثروت غلبه پیدا کنه. با این همه، برای تخفیف آلام و دردهای بشر، میتونه موثر باشه، مشروط به اینکه به پیدایش اجتماعهای کوچیکی منجر بشه که انسان بتونه در اونها حس ارزشمندی بکنه.
برگرفته از goodreadsSAEED SEDGHI
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۲/۳
دوباتن، راوی کلانروایت انسان معاصر
معرفی کتاب اضطراب موقعیت، اثر آلن دوباتن- ترجمه سیدحسن رضوی – نشر میلکان
با موج رو به افزایش تخصصگرایی و نگاه محدود ولی عمیق در دنیای امروز، کسی که تصمیم میگیرد به موضوعهای مختلف و پراکنده در ارتباط با انسان نگاه کند و دربارهشان بنویسند و سخنرانی کند، یا متوهم و خودشیفته است، یا نابغه و متفاوت. به گمان من آلندوباتن جزو دسته دوم است. اگر فهرست کارها و نوشتههای او را نگاه کنیم، او تقریبا درباره هرچیزی نوشته و سخنرانی کرده! از معماری، فلسفه، هنر، عشق، ادبیات، روانشناسی و … و درباره هرکدام که نوشته، نگاهی جامع و تحلیلی کلنگر داشته که در کنار قلم خودمانی و ساده و پیراستهاش، مخاطب را با پرسشها و چالشهای جدیدی مواجه میکند. دوباتن نابغهای تیزبین با ذهنی پویاست که حتا اگر در بحثها و نوشتههایش به دانستن و توانستن مدعی نباشد(که نیست) ، اما نگاه و نظرش به شدت پرسشبرانگیز و تیزبین است و تکههای متنوعی از عقاید مختلف درباره یک موضوع را در یک کلیت جذاب کنار هم قرار دهد.
آلن دوباتن میتواند از پیشپا افتادهترین چیزهای زندگی ملاتی برای اندیشه و تعمق بسازد. به عنوان نمونه در اثر برجسته و مشهورش “تسلیبخشیهای فلسفه” میراث فلسفی و حتا رخدادهای زندگی شش فیلسوف برجسته (سقراط، سنکا، اپیکور، مونتنی، شوپنهاور و نیچه ) را در خدمت آشناترین دغدغههای روزمره میگیرد و از پس کار هم به خوبی بر میآید. در کنار این ریزبینی و دقت سرشار از نبوغ ، یکی از برجستهترین ویژگیهای کارهای دوباتن، کلانروایتی است که از وضعیت بشر در تمام آثارش به تصویر میکشد. اگر هر نگاه و تحلیل و فکری به گشودن پنجرهای رو به واقعیت شبیه باشد، دوباتن با تفکری تاریخی و تحلیلی و نگاهی کلنگر(که بیتردید از تربیت فلسفی او ناشی میشود) اتاقی شیشهای برای دیدن زوایای مختلف واقعیت میسازد که در آن میشود چرخید و چیزهای متفاوت و جدیدی دید. نگاه او به پدیدههای مهم زندگی روزمره، از عشق و روابط پایدار گرفته، تا دغدغهها و چالشهای روانشناختی و همیشگی، نه فقط محبوس در یک نظام فکری، و نه تنها از طریق یک ابزار واحد(فلسفه)، که از راهها و ابزارهای متنوعی به دست آمده است. در کنار میراث فلسفی بشر، هنر، دین، تاریخ، روانشناسی و سایر حوزههای معرفت بشری را منصفانه و دقیق به کار میبندد و نقدهای سازنده و قدرتمندی درباره فرهنگ عام بشری دارد.
اضطراب موقعیت یکی از برجستهترین کارهای دوباتن است که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. کتابی است درباره یکی از اساسیترین پرسشهای بشری: «من کیستم؟ چگونه موجودی هستم؟» در واقع دوباتن در این کتاب پرسش را از منظری دیگر بررسی میکند: پرسش من کیستم یا چگونه موجودی هستم را از چه منابعی پاسخ میدهیم؟ معیار ارزشگذاری درباره ارزشمندی ما چیست؟ موضوع محوری کتاب را شاید معیارهای قضاوت درباره خود نامید. انسان شاید تنها موجود زندهای باشد که میتواند درباره خودش فکر کند. و ماحصل این توان به خود اندیشین، ترسیم تصویری از خود در آینه ذهنمان است. اما در این تصویر شکل گرفته، ما مستقل و تنها نیستیم. خودپندارهی ما حاصل ارتباط «من و دیگری» است. این دیگری یعنی هرآنچه خارج از من، برای من قابل ادراک و فهم است. اضطراب موقعیت یعنی گونهای از نگرانی عمیق، بابت کیفیت، زیبایی، اهمیت و تداوم مثبت این خودپنداره که از دیگران ناشی شده و در ارتباط با دیگری حفظ میشود یا تغییر میکند.
دوباتن در این کتاب بررسی جامعی دارد از عمیقترین نیازهای روانشناختی انسان، که ریشههای شکلگیری این نوع از اضطراب است. او در صفحههای ابتدایی “تمایل به دریافت عشق از جهان” را در کنار “تمایل به دریافت عشق از شریک عاطفی” قرار میدهد و عمیقترین ترس بشری را خاموش شدن سوزانترین میل ذات انسانی در نظر میآورد، یعنی وحشت عمیقی از نادیده گرفته شدن و به حساب نیامدن. در ادامه جریان تبدیل شدن خودپنداره شکلگرفته در ارتباط با دیگری به یک گرفتاری عمیق روانی یعنی اضطراب بابت موقعیت تصاحب شده و به دستآمده در جهان انسانی را به انقلاب صنعتی و بهبود سطح برخورداری و معیشت از اواسط قرن هفدهم به بعد نسبت میدهد. تضاد طبقاتی ناشی از پیشرفتهای کمّی بشر، تلاش برای “مثل بقیه نباش” را به یک حکم اصلی تبدیل میکند و در نظر دیگران خوب و متعالی و قوی و برتر جلوهکردن میشود اصلیترین دغدغه زندگی. و از دل این التزام و تمنا، اضطراب موقعیتی زاده میشود که ارزشهای غلطی بر زندگی شخص تحمیل میکند. که به گمان من خود آن مولد بحران بیمعنایی انسان معاصر است. دوباتن به دوران پیش از انقلاب صنعتی و حاکمیت روحیه شهری(بورژوایی) نیز میپردازد و نقش دین و مارکسیسم را در تخفیف اضطراب موقعیت پررنگ جلوه میدهد. دین و خاصه دین مسیح، با نگاهی به مساله فقر، آن را نه یک انتخاب و مسوولیت، که یک فضیلت و برتری در نظر میگیرد. جریانهای مارکسیستی هم در ادامه نگاه بدبینانه به ثروت و ثروتمند در دین مسیح و نوشتههای متفکرینی چون ژانژاک روسو، انباشت سرمایه را ناشی از رذالتهای اخلاقی میداند. ثروت در جهان پیش از انقلاب صنعتی به امری مبتذل و عاری از شرافت (البته از نگاه غیر ثروتمندان) تبدیل میشود و فقرا بابت نداشتن موقعیت و منزلت اشرافی، تسکین مییابند.
برای مطالعه ادامه این یادداشت کلیک کنید:
http://www.saeedsedghi.ir/?p=306 برگرفته از goodreadsNarges Shegeft
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۳/۱۵
اضطراب موقعیت (Status Anxiety)، حس تحقیر ناشی از عدم اثبات ارزش خود و نگرانی درمورد اهمیت، دستاورد و درآمد است. علت این اضطراب از جایی ریشه میگیرد که ما با وجود امکانات فراتر از اجدادمان، خود را موفق نمیدانیم چراکه برای موفق دانستن خود، باید یا بیشتر یا هماندازه افرادی که میشناسیم موفق باشیم!
هیوم میگوید هرچه تعداد افرادی که با خودمان برابر بدانیم و خود را با آنها مقایسه کنیم بیشتر باشد، احتمال حسادت بیشتری وجود دارد چراکه این ناسازگاری شدید بین ما و دیگران نیست که باعث حسادت میشود، بلکه نزدیکی ما به آنهاست.
ویلیام جیمز میگوید ما تنها از شکست تحقیر نمیشویم؛ ما زمانی تحقیر میشویم که غرور و حس ارزشمندی را در دستاورد مشخصی سرمایهگذاری کرده و پس از دنبال کردن آن احساس ناامیدی کنیم. اهدافمان تفسیر ما را از پیروزی و شکست مشخص میکنند. وقتی تلاشی نباشد شکستی هم نیست و در نتیجه تحقیری هم نیست. بنابراین عزتنفس ما در گرو این است که تصمیم بگیریم چطور باشیم و چکار کنیم.
روسو دربارهی ثروتمند بودن میگوید هربار آرزوی چیزی را داشته باشیم که نتوانیم از عهدهی هزینهاش برآییم فقیرتر میشویم. ممکن است با «کم» احساس خوشبختی کنیم، اگر «کم» چیزی باشد که انتظارش را داریم و ممکن است با «زیاد» احساس بدبختی کنیم، اگر به ما آموخته باشند «همهچیز» را بخواهیم.
در ادامه میخوانیم که اضطراب موقعیت همیشگی و یکسان نیست و با عوض شدن عوامل تعیین کنندهی موقعیت برتر، عوض میشود. در جوامعی/ موقعیتی/ زمانی از تاریخ، عامل برتری میتواند زور فیزیکی باشد یا استعداد جسمی، خرد، ظاهر، مهارت هنری، هوش، پول، دستاورد یا حتا روحانیت.
در هر حال شایسته و شرافتمندانه نیست که افراد را بر اساس عوامل برتری موقتی بسنجیم که مدام در حال عوض شدن هستند. زیرا مجموعهای از وقایع بیرونی و خصوصیات درونی باعث موفقیت شخصی در حیطهای میشوند و باعث شکست عدهای دیگر از جمله: فرصت و شرایط محیط، بیماری، ترس، تصادف، تربیت دیر هنگام، زمانبندی خوب و بخت بد.
زندگی روند جایگزینی خواستهای با خواستهای دیگر است. دستاورد و دارایی هایمان به ما احساس رضایت ابدی نخواهند داد. خیلی زود پس از رسیدن به قله، دوباره به درهی اضطراب و طلب برمیگردیم. اضطراب موقعیت همیشه باقی خواهد ماند اگر با عوامل برتری زمانه یا جامعهی خود پیش رویم.
اندیشیدن به فناپذیریمان روشی سازنده برای کم کردن اضطراب موقعیتمان است. به تمام افراد ثروتمند، با هوش، زیبا، با خرد، با استعداد و با مهارتی فکر کنید که سالهاست مردهاند. فدا کردن آرامش ذهنیمان برای رسیدن به هر نوعی از برتری حماقتی بیش نیست. واقعن چه اهمیتی دارد اگر از نظر دیگران موفق نشدهایم؟!
در مقابل فکر مرگ، تنها عشقورزی است که پرمعنا بنظر میرسد.
برگرفته از goodreads
جایگاه بالای اجتماعی داشتن پیامدهای خوشایندی داره از جمله امکانات، فرصت، آسایش، مورد توجه دیگران واقع شدن و ارزشمند بودن.🪴
از طرف دیگه ما چون فکر میکنیم نظاممون واقعا شایسته سالاره، ناخوداگاه وقتی توش موفق نمیشیم خودمون رو مشکلدار و بد میدونیم. همه دغدغه ما شده اینکه دیگران درباره ما چه نظری دارن و از شکست به شدت میترسیم. نگرانیم از شان و احترام محروم بشیم و یا نسبت به افرادی که در دایره ارتباطات اجتماعی ما هستن، به لحاظ ظاهر، مادیات و موقعیت اجتماعی در ردههای پایینتری قرار بگیریم، برای مثال این روزها ما افرادی که مهاجرت کردن رو موفق تر از دیگرانی که موندن میدونیم.
همینطور در بخشی از کتاب از عوارض این مساله به حسادت اشاره کرده:
"با توجه به نابرابریهایی که هر روزه با آنها مواجهیم، شاید بارزترین مشخصه حسادت این باشد که ما به هرکسی حسادت نمیکنیم. کسانی هستند که دستاوردهای عظیم زندگیشان کمترین عذابی در ما ایجاد نمیکند و کسانی که کمترین خوشبختیشان به شکنجهای مداوم برای زندگیمان تبدیل میشود. ما فقط به کسانی حسادت میکنیم که احساس میکنیم شبیهشان هستیم. هیچ موفقیتی تحملناپذیرتر از موفقیت دوستان نزدیکمان نیست..."
این فیلسوف سوئیسی باور داره، بشر امروز خودش در تشدید کردن این اضطراب نقش مهمی داره برای مثال به صحبتهای سخنرانان انگیزشی دقت کرده و متوجه این موضوع شده که سخنرانیهای اونها اضطراب بیشتری در مردم ایجاد میکنه؛ چرا که اونها اعتقاد دارن همه مردم توانایی پیشرفت دارن و هرکس موفق نشه، تقصیر خودش بوده اما دوباتن این مسئله رو به چالش میکشه:
”پس کسانی که میخواهند به این موفقیت برسند اما فرصتی برایشان فراهم نمیشود و ساختارهای اجتماعی دست و پایشان را میگیرد، باید چه کنند؟”
کتاب در بخش آخر به "راه حلها" پرداخته. برای ارائه راهکار حل این اضطراب صحبت های عمیقی از فلسفه، هنر، سیاست و دین کرده تا بتونه این مساله رو ریشهای به ما آموزش بده که ببینیم متفکران بزرگ با چه شیوههای بدیعی به این اضطراب غلبه کردن🍃
در نهایت به نظر من این کتاب از لحاظ ارائه ایدههای جدید خیلی حرفی برای گفتن نداره و شما هم ممکنه فکر کنید که خب، واضحه که اضطراب جایگاهمون برای اینه که دوست داریم دوستمون داشته باشن، احترام بذارن بهمون و ... اما چیزی که مهمه اینه که با این کتاب، سیر تاریخی تفکر نسبت به مسئله منزلت رو میتونید متوجه بشید، یه جورایی مثل مفید بودن تاریخه. وقتی بدونی از کجا ریشه کرده و آدما تا بحال چطور باهاش مقابله کردن.🌿
برگرفته از goodreadsیه کتاب خوب که خیلی بهم چسبید. از همین نویسنده کتاب سیر عشق رو خونده بودم و با قلم اش اشنا بودم، ولی خب اضطراب منزلت یکمی پیچیده تر بود ولی این پیچیدگی اصلا باعث نشد که از جذابیت کتاب کم بشه.
همون طور که از اسم کتاب پیداست، نویسنده سعی داره به نوعی توی تمامی دوره های تاریخی و توی اکثر جوامعی که تا الان وجود داشتن منشا این اضطراب رو پیدا کنه و اون رو تحلیل کنه. نویسنده قدم ب قدم توی تحلیل خواننده رو با خودش همراه میکنه و برای موضوعات مختلف مثال های خیلی جذابی میاره که بیشترشون توی دل کتاب های دیگه اس، کتاب هایی که برای خود من اشنا بودن و قبلا خونده بودمشون و نویسنده میومد با استفاده از قصه و جریان اون کتاب، موضوع رو برامون بازتر و قابل فهم تر میکرد.
یک روند دیگه ایی هم که برام جالب اومد توی کتاب این بود که نویسنده در ابتدای هر قسمت میومد به نوعی یک طرز تفکر جدید و یا یه رویکرد جدید رو نشون میداد و از خوبی ها و دست اوردهاش تعریف میکرد ولی در ادامه به طرز شیرینی نشون میداد که حتی این رویکرد و این طرز تفکر هم نتونسته درست ترین باشه و نیاز ب تغییر داشته.
شاید یه جاهایی توی ذهنم موقع خوندن ب این فکر میکردم که الان موضوعی که داره توضیح میده چه ربطی به موضوع اصلی کتاب داره، ولی در اخر میفهمیدم که نویسنده کاملا متوجه تمام چیزهایی که میگه هست و بین تمام گفته هاش هماهنگی و ارتباط وجود داره.
شخصا نصف اول کتاب رو خیلی بیشتر دوست داشتم، ازون کتاب ها بود که زیاد زیر جملاتش خط کشیدم و چیزهای خوبی برای منتقل کردن داشت. شاید دوباره خوندنش در اینده خالی از لطف نباشه.
- ما فقط به آنهایی حسادت میکنیم که حس میکنیم شبیهشان هستیم، فقط به اعضای گروه مرجع خود رشک می ورزیم. تعداد موفقیت هایی که بیشتر از موفقیت های دوستان نزدیکمان برای ما تحمل ناپذیر باشد زیاد نیست.
-همین حس که ما میتوانستیم چیزی به جز اینکه هستیم باشیم، حسی که از دیدن دستاوردهای مهم کسانی که هم رتبه خود قلمدادشان میکنیم به ما منتقل میشود باعث اضطراب منزلت و نفرت در ماست.
پ.ن: کتابی که من خوندم از نشر چترنگ بود و رنگ کاغذی که استفاده کرده بودن چشم رو اذیت میکرد. همچنین کتاب به نسبت کیفیت پایین کاغذ و جوهر چاپ تصاویر و متن قیمت بالایی داشت
برگرفته از goodreadsHadi Akbari
3 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۹
کتاب به دنبال بررسی چرایی اضطرابی ک در پشت جایگاه و منزلت اجتماعی هر فرد وجود داره میره. هدف بررسی مراتب منزلتی مورد پسند جامعه در طول تاریخه و اینکه چگونه سلسله مراتب اجتماعی و امتیازات که در هر برهه تاریخی به گروهی خاص داده میشه برای خیل عظیمی از مردم اضطراب ایجاد میکنه.
نویسنده آلن دوباتن با توجه به شناخت خوب دنیای فلسفه و بررسی اثار نویسندگان متعدد نشون میده که این اضطراب در طول تاریخ بوده و خواهد بود و افراد مختلفی کوشش کردن تا این اضطراب به شکلی دیگه تبدیل بشه یا از بین بره و موضوع مرتبه اجتماعی بی اهمیت بشه؛ احاطه خوب دوباتن به نوشته های مختلف فیلسوفان و نویسندگان و تاریخ باعث شده تا نمای کلی خوبی رو از زوایای متعدد درباره جایگاه اجتماعی و مسایل مرتبط با اون به مخاطب بده و در نتیجه بعد از اون راهکارهایی ک از دل گذشته و دنیای مدرن امروز بیرون اومده رو بررسی کنه. هدف کتاب برای فهموندن این موضوع که « شما تنها انسان روی زمین نیستین که برای بالابردن جایگاه اجتماعی و قرارگیری در رده شایستگان تلاش میکنین یا مضطرب میشین » به خوبی مشخصه و به همین علت در سرتاسر کتاب مخاطب با گزاره هایی مواجهه ک در حمایت از این قضیه هس.
اگرچه در کل کتاب هدف مشخصه اما بخش های میشه نقد دوباتن به برخی تندروی ها در مورد «دنیا گریزی» و «بی توجهی به مادیات» رو مشاهده کرد. ترتیبی ک نویسنده برای پیش بردن کتاب هم انتخاب کرده قابل تامله و در کل شروع کتاب تا پایان آزاردهنده نخواهد بود ( اگرچه قسمت هایی وجود داره ک میل بر اینه تا سریع گذر کنه،مثل بخش های مثال های تاریخی بسیار زیادش)
کتاب برای افراد مختلفی میتونه حرف های مفیدی داشته باشه و به ویژه برای انسان هایی ک امروز از جایگاه اجتماعی خودشون راضی نیستن بیشتر کمک کننده اس.
یکی از مهمترین نکاتی که در کتاب های دوباتن میتونه کمک کننده باشه، آشنایی با انواع و اقسام نویسندگان و فلاسفه و اثارشون هس و به نوعی دوبا��ن آنچه خودش تجربه مطالعاتی داشته رو بعنوان نکاتی گزیده در کتاب میاره تا مخاطبین به نظریات دیگه هم رجوع کنن و در صورت لزوم اونا رو بررسی کنن. برخلاف برخی نویسندگان دوباتن رفرنس میده و ب راحتی میشه ب اون منابع برای فهم بهتر رجوع کرد.
ترجمه کتاب هم به خوبی انجام شده و تلاش های خانم تقدیسی برای یک ترجمه خوب جواب داده.
برگرفته از goodreads📖نام کتاب: اضطراب منزلت
✏نویسنده: آلن دوباتن
📄مترجم: زهرا باختری
📍این کتاب پنجمین کتابی هست که از آلن دوباتن میخونم و مثل همیشه با زبانی ساده و قابل فهم برای همگان طرف هستیم.
📍کتاب موضوعِ جذابی داره و مطمئنا همهی ما حتی شده در برهه ای از زندگیمون درگیرش بودیم یا خواهیم شد.
خیلی وقت ها پیش میاد که توی زندگیمون از جایگاهی که داریم ناراحتیم و تحت تاثیر حرف دیگران از اون چیزی که هستیم بیزار میشیم حتی اگر خودمون با اون موضوع مشکلی نداشته باشیم و این کتاب میتونه بهمون کمک کنه که نظرات غیراصولی دیگران روی زندگیمون تاثیر کمتری بذاره یا حتی تاثیر نذاره.
📍آلن دوباتن مثل همیشه موضوعات رو از حیطه های گوناگون تحت بررسی قرار میده اینجا هم ما از نظر فلسفه، هنر، مذهب، سیاست و ... در مورد اضطراب منزلت میخونیم.
📍 یکسری از مسائل کتاب واسه من بدیهی بود و چیزهایی بود که از قبل میدونستم اما خوندنش باعث شد بخوام بیشتر بهشون فکر کنم و سعی کنم ازاین به بعد بیشتر از نظراتِ دیگران در رابطه با خودم دوری کنم.
📍در نهایت نظر شخصیم رو میگم و اونم اینه که این کتاب نسبت به سایر کتاب های آلن دوباتن مثل تسلی بخشی های فلسفه جذابیت کمتری برای من داشت و یه جاهای حس میکردم از موضوع اصلی خارج شده اما خوندنش واسم آموزنده بود.
کلا اهل خواندن کتاب های روانشناسی نیستم ولی اگر هم بخوام بخونم قطعا یکی از گزینه هام آلن دوباتن هست.
📍رالف والدو امرسون: 《 هرکس میخواهد انسان باشد نباید همرنگ جماعت شود. 》امرسون میگفت انسان با تطبیق دادن خود با عقاید دیگران دربارهی نحوهی زندگی کردن، لباس پوشیدن، غذا خوردن یا نوشتن، به تدریج وجنات احمقانهای پیدا میکند. امرسون اینطور نتیجه گرفت که هر انسان والامنشی باید این سخن را سرلوحهی زندگیاش قرار دهد: همهی دغدغهی من کاری است که باید بکنم، نه فکر دیگران.
برگرفته از goodreadsIdin paydar
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۹/۱۵
اضطراب موقعیت چیست؟ یک نگرانی مهلک که توانایی خراب کردن دوره های طولانی از زندگی ما را دارد. ترس از خطر شکست در برابر آرمان هایی که جامعه مان برایمان وضع کرده است و در نتیجه از دست دادن مقام و منزلت خود. نگرانی از این بابت که نکند در حال حاضر بر روی پله بسیار پایینی از نردبان قرار گرفته ایم یا حتی نزدیک است به پله پایین تری نیز سقوط کنیم.
این تعریف کلی اضطراب موقعیت هست.. آلن دوباتن اومده از گذشته این موضوع رو بررسی کرده که وجود نداشته و چجوری به وجود اومده و اصلا این اضطرابموقعیت از چه چیزایی ناشی میشه. با پیشرفت صنعت و به مرور با رفتن اروپا و مخصوصا امریکا به سمت نظام مثلا شایسته سالاری کم کم این موضوع خودش رو نشون داد.
اضطراب موقعیت برای اینه که ما اگه به موفقیت هایی که طبق اون آرمان های جامعه تعریف میشه دست پیدا نکنیم به پای شکست و بی عرضه بودن خودمون نوشته میشه. در صورتی که هیچ وقت در هیچ جایی کسی نمیتونه ادعا کنه که نظام شایسته سالاری به طور کامل برقراره.
موفقیت و پیشرفت درسته که الان برای عموم مردم جامعه امکان پذیره اما هنوز هم به شرایط زندگی، موقعیت اجتماعی، جغرافیایی، محل تولد و … بستگی داره.
دوباتن میاد و راه حل های مختلفی برای این اضطراب موقعیتی که ممکنه بعضیا دچارش باشن رو ارائه میده. فلسفه، هنر، سیاست، دین، بوهم (رهایی از قید و شرط)
کتاب بسیار جالبی بود برای من. بخوام در موردش کامل با جزییات صحبت کنم حداقل چند اسلاید لازمه.. توصیه میکنم بخونید اگر اهل کتاب خواندن به صورت جدی هستید.
برگرفته از goodreadsMehdi Khabaz
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۴/۲
From my instagram mehdikhabaz
اضطراب منزلت چیست؟ status anxiety
به زبان خیلی ساده شکل جدیدی از اضطراب شایع است که مخصوصا پدرومادرها از آن رنج میبرند و به فرزندان منتقل میکنند
یعنی چه؟یعنی من باید حتما شان اجتماعی داشته باشم ودراجتماع کسی باشم که نشان دهم موفق هستم ولو به قیمت از دست دادن سلامت جسم و روحم باشد
اگر در روستایی خلوت زندگیکنم شاد وخوشحال احتیاجاتم را با بیست متر زمین برطرف کنم سالم باشم ورزش و مراقبه کنم خوشبخت به حساب ن��یام
از کجا امده؟از مقایسه ای که والدین از کودکی انجام میدهند،از عقده حقارت و خود کم بینی آنها،تبلیغات رسانه ها که دایما تزریق میکنند کسی شو،شغل ابرومند ازدواج ابرومند و...نگاه کن فلانی همسن توعه بچش بیست سالشه فلان قدر پول داره ماشاالله...ایا اینجملات اشنا نیست؟
از مقایسه ای که خودمان با دیگران میکنیم و توقعاتی که می افرینیم دیگران را تک بعدی میبینیم و ضعفهاشون نمیبینیم
اضطراب منزلت شکل خطرناک و زیر پوستی از اضطراب است که عوارض جبران ناپذیری روی بدن وذهن دارد و باخود یک افسردگی وغم همیشگی به همراه می اورد
در این زمینه ببشتر مطالعه کنیم و سعی کنیمخودمان باشیم
قراردادن خوددریک کل بزرگمثل طبیعت،سفر،خدا به حل شدن همه قیاسها وحل این اضطراب کمک میکند
کتاب مربوط:اضطراب منزلت از آلن دوباتن
برگرفته از goodreadsFatima Gholami
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۶/۲۷
کتابی بسیار زیبا و باشروعی قدرتمند طوری که من زمان شروع خواندن به این کتاب بغض کرده بودم و از خواندن چنین حقایقی درباره موقعیت اجتماعی افراد و جامعه شایسته سالارمون بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم.
وقتی این کتاب رو میخونید کاملا به جامعه شایسته سالارمون پی میبرید و حتی گاهی غمگین از این نظام حاکم میشین اما چیزی که مهم هست اینه که با خواندن این کتاب کمی از فشار های جامعه بر دوشتان کم
میشود چون این کتاب به شما اگاهی درباره جامعه رقابتی و شایسته سالارمان را میدهد و در بخش اول به شناخت این دنیا و قوانین حاکم بر ان میپردازد و در ادامه و فصل دوم معرفی راه حل های برای برخورد و زندگی در این جامعه با کمترین اسیب رسیدن به روح و پناه ما به هنر، فلسفه، سیاست، دین و بوهم میدهد
جملاتی در این کتاب گفته میشود که شما میتوانید سالیان با انها زندگی کنید و با تمام وجود تک به تک واژه های ان را بفهمید در واقع الن دوباتن برای من احساساتی را شناسایی و بازگو کرد که من بدون انکه بدانم و بشناسم انها را درگیرشان بودم و از وجود انها و گاهی مبارزه برای شناختنشان اذیت میشدم این کتاب برای من سرنخ و چراغی بود برای شناختن بیشتر خودم و پذیرش بسیاری از نگرانی ها و اضطراب هایم که از سوی جامعه و اطرافیانم به من وارد میشد در حقیقت نقش این کتاب برای من درمان و تغذیه برای روح اسیب پذیرم بود.
برگرفته از goodreadsFarvardin
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۶/۴
کتاب خیلی خوبی بود و به ابعاد مختلف منزلت در زندگی انسان پرداخته بود👌 بعضی جاها واقعا یک سری نکات طلایی داشت که دوستشون داشتم اما چیزی که به نظرم خیلی زیاده روی بود و یه جورایی در خلال خوندن کتاب اذیتم میکرد رفرنس زدنهای مداوم نویسنده بود (البته شاید من چون خیلیاشونو نمیشناختم برام اذیتکننده بود) اما در کل کتاب خیلی خوبیه و در مورد شخص من از اونجایی که دیدگاهم به زندگی با کتاب تقریبا همسو بود تغییر چندانی در من ایجاد نکرد ولی باعث شد راجع بهش بیشتر فکر کنم✌ دوباتن تو این کتاب راهکار عملی ارائه نکرده و فقط به موشکافی فسلفی اضطراب منزلت پرداخته؛ اضطرابی که در تمام طول زندگی آدمی همراهشه.
قسمتی از کتاب :
"ثروت به معنای داشتن چیزهای زیاد نیست، بلکه به معنای داشتن چیزهایی است که دوست داریم داشته باشیم.ثروت مطلق نیست ؛ بلکه نسبی است و به میل و خواست ما بستگی دارد.هر وقت هرچیزی را طلب کنیم که نمیتوانیم به دستش بیاوریم، فقیرتر میشویم حتی اگر داراییهای زیادی داشته باشیم. و هر زمان از چیزی که داریم احساس رضایت کنیم، ثروتمند محسوب میشویم، در صورتی که ممکن است در حقیقت دارایی زیادی نداشته باشیم."
برگرفته از goodreadsدرباره ی راهگشا بودنِ همراهان و هم اندوهان همیشگی ما -دین، فلسفه، هنر و سیاست- در تسکین رنج و دلهره ی پیوسته ی آدمی. دلهره ی عذاب آور کسب و حفظ موقعیت برتر.
موقعیت فروتر ما را مقابل دیدگان انسان ها خارج می کند، تبدیل می شیم به انسان های در حاشیه، انسان های گله وار، بدون فردیت و هویت مستقل. انسان های دیده نشده. اما انسان مدرن، در اوج کامیابی و برخورداری هم بی قراره. مسئله ی انتظارات. و ننگِ اخلاقیِ اکتسابِ موقعیتِ فروتر. هر چه موقعیت برتر (ثروت، عدالت،...) در دنیا دست یافتنی تر باشه، خنجر موقعیت فروتر (فقر/بی عدالتی/...) برّنده تر می شه. هر چه فاعلیت انسان در کسب موقعیت پررنگتر بشه، رنج و شرم موقعیت فروتر تحمل ناکردنی تر می شه. اما برنده اونیه که از قید "موقعیت" رها باشه. مارکس می گفت جامعه ی بدون طبقه، اسلام میگه طبقه به این اعتباریات (ثروت/نژاد/جنسیت و...) نیست، اکرمکم عندالله اتقاکم. بوهم هم همینو می گه، با معیارها و خط کش های خاص خودش. هنر و ادبیات به ما نشون می ده هر طبقه و موقعیتی به راحتی قابل از دست رفتنه. گاهی لازمه وسط ماراتن زندگی، وقفه ای بندازیم و به دنیا از منظر و با عینک دیگری نگاه کنیم.. :)
برگرفته از goodreadsMahsa Felegari
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱۱/۱۲
هر چی از واجب بودن خوندن این کتاب به نسلهای جدید بگم کم گفتم. اضطراب شدیدی که به جوونها برای رسیدن به شغل و پول و موقعیت اجتماعی در دنیایی پر از ناعدالتی وارد میشه، کاملا واکاوی میشه. شاید بعد از خوندن این کتاب کمتر خودتون رو بابت نرسیدن به ارزشهایی که جامعه برامون مقرر کرده ملامت کنید. اضطرابی که نیاکان ما هرگز تجربه نکردن...
چند سطر از کتاب که خیلی دوسشون داشتم:
*وقتی افکار دیگران را موشکافی میکنیم ناگهان به کشفی ناراحت کننده و به طرز عجیبی رهاییبخش میرسیم : اینکه دیدگاههای اکثر مردم راجع به اکثر موضوعات سرشار از اشتباهات و خطاهای عجیب است. شافور که همان رویکرد مردم گریزانهی فلاسفه نسل قبل و بعد از خود را داشت اینموضوع را به سادگی بیان میکند : "افکار عمومی بدترین نوع افکار است."*
*چیزی که بیجهت شعور عمومی نامیده میشود معمولا دستکمی از بیشعوری عمومی ندارد چراکه سادهانگارانه، نامعقول، متعصبانه و سطحی است : "پوچترین رسوم و مسخرهترین مراسمها در همه جا با عبارت "ولی رسم است" توجیه میشود. این دقیقا همان عبارتی است که قوم خویخوی در جواب اروپاییها که از آنان پرسیدند چرا ملخ میخورید و شپش بدنشان را با ولع میبلعند، گفتند : چون رسم است."*
برگرفته از goodreadsSamira Alizadeh
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۶/۱۷
نسخه الکترونیکیشو خوندم! میدونم ممکنه سانسور داشته باشه نسخه ای ک از اپ خوندم ولی ولی ولی .... سطر به سطرش به جون و دلم نشست.
جزو ادبیات غیرداستانیه. نکته های خیلی خوب و اموزنده ای داره. توضیحاتش در مورد اضطراب جایگاهمون توی جامعه واقعا دقیق و درسته بنظرم. انقدری که ما نگران جایگاهمونیم توی جمع ها و بین افراد و همیشه میخوایم منزلت داشته باشیم تا چه حدی اسیب زا و غیر اسیب زاست؟اصلا چرا به دنبالشیم ؟ توی جوامع مختلفی چجوری بوده؟ تاریخ و سیاست چه تاثیری روی دیدگاه مردم نسبت به این که ایا من الان ارزشمندم یا ارزشمند نیستم گذاشت؟ نظام های مختلف چطور برای رسیدن به اهدافشون منزلت رو برای مردم تعریف میکردن؟ این کتاب از جنبه های مختلفی و با مثال های خیلی به جایی شمارو راهنمایی میکنه که اااانقدر درگیر این موضوع نباشید و معنی واقعی جایگاه اجتماعی داشتن رو بدونید و فکر نکنید اگر برده ی کسی باشید و پول خوبی بگیرید خیلی باحالید! زندگی کارمندی رو یه جایی قشنگ برد زیر سوال و خیلی برام قانع کننده بود😅.چون خیلی قشنگ مطلب رو فرومیکنه توی مغز و عمیقا میشینه روی تک تک سلولاتون.
اگه قراره فقط یه کتاب بخونید اینو بخونید.واقعا میگم.
برگرفته از goodreadsparmis khojaste bakht
3 out of 5 stars
۱۴۰۰/۷/۳۰
کل کتاب جمع آوری ایده های متفاوت در یک کتاب برای نتیجه گیری علیه اضطراب موقعیت است. بخش اول که طرح مسئله می کند یا درباره علل صحبت میکند بارها در گفته های الن دوباتن تکرار شده. حتی ویدیوای درتد دارد که این بخش که 90 صفحه اول کتاب است را به خوبی توضیح میدهد. بخش دوم درباره راه حل هاست که دوباتن پنج روش فکر را پیشنهاد میکند: فلسفه، دین، هنر، سیاست و بوهم.
در بیشتر صفحات در نویسندگان و شعرایی که درباره این پنج موضوع نوشتهاند یا نقاشی های متفاوت استفاده میکند.
در این 5 موضوع هم تکرار های زیادی ست. در ویدیوهای مدرسه زندگی بسیاری از آنها گفته شده. در کتای دین برای بی خدایان به طور جامع ( و به عقیدهام بهتری) درباره دین و مرگ گفته. در کتاب "درباب اضطراب" بیشتر گفته هایش را تکرار کرده.
دربین بخش های کتاب کمدی زیر مجموعه هنر و بوهم برایم جالب و جدید بود. در انتها دیدم سوال هایی که دوباتن پرسید و برخی جملات کلیدی و صمیمانه آن تاثیر خودش را گذاشت.
پی نوشت: ولی انصافا چرا باید خیلی از رمان هایی که میخواستم بخوانم اسپویل میشد؟
برگرفته از goodreads“فلاسفه از زمان های قدیم گفته اند که وقتی افکار دیگران را موشکافی می کنیم، ناگهان به کشفی ناراحت کننده و به طرز عجیبی رهایی بخش میرسیم: اینکه دیدگاه های اکثر مردم راجع به اکثر موضوعات سرشار از اشتباه ها و خطاهای عجیب است. شافور که همان رویکرد مردم گریزانه فلاسفه نسل قبلی و بعد از خودش را داشت، این موضوع را به سادگی بیان میکند:(افکار عمومی بدترین نوع افکار است).
دلیل این إشکال افکار عمومی در این است که عموم مردم به خود سختی نمیدهند افکارشان را در معرض بررسی عقلانی قرار دهند و در عوض بر شم درونی، احساسات و عادت تکیه می کنند. شافور میگوید چیزی که بی جهت شعور عمومی نامیده میشود معمولا دست کمی از بیشعوری عمومی ندارد چرا که ساده انگارانه نا معقول متعصبانه و سطحی است: پوچ ترین رسوم و مسخره ترین مراسم ها در همه جا با عبارت “ولی رسم است “ توجیه میشود. این دقیقا همان عبارتی است که قوم خوی خوی در جواب اروپایی هایی که از آنان پرسیدند چرا ملخ میخورندو شپش بدنشان را با ولع میبلعند، گفتند رسم است!”
«همه ی دغدغده ی من کاری است که باید بکنم، نه فکر دیگران»
برگرفته از goodreadsFaezeh Semnani
2 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱/۶
کلکسیو��ی بی حاصل از کتابهای دیگه ای که راجع به معیارهای ارزش گذاری جوامع در زمانها و جغرافیاهای مختلف نوشته شدن- که مثلا بگه نباید نظر دیگران و ارزش گذاری جامعه براتون مهم باشه چون این معیارها قراردادی و بنا به اقتضای شرایط و زمانه، متغیرن-
بی هیچ ایدهی ارجینالی که نویسنده بخواد از خودش ارائه کنه. راستش رو بخواید حتی در بخش زیادی از کتاب فکر میکردم که این نوشته ها که کاغذها رو پر کردن، چه ربطی به اضطراب موقعیت دارن؟
تو صفحهی آخر هم یه جمع بندی مضحک داشت: نقل به مضمون با این محتوا که " سعی کنید موقعیتتون نسبت به بقیه ی آدما براتون مهم نباشه ولی اگه مهم باشه هم خوبیای خودشو داره چون حس زنده بودن و تلاش و فلان میده". با این جمع بندی دیگه مطمئن شدم دانسته ها و احساسم به اضطراب موقعیت قبل و بعد از خوندن این کتاب عملا تغییر به خصوصی نکرد.
یه جورایی من رو به یاد تحقیق های مدرسه مینداخت که هر موضوعی که بهمون میدادن رو تو گوگل سرچ میکردیم و با کپی پیست آثار نوشته شدهی با ربط و بی ربط قبلی کلاژ درست میکردیم.
اولین برخوردم با آلن دو باتن بود و متاسفانه شدیدا برام دافعه ایجاد کرد.
برگرفته از goodreadsآلن دوباتن در این کتاب به بررسی اضطراب و نگرانی هایی که نسبت به جایگاه و منزلت اجتماعیمان داریم و به نوعی شاید همه ی ما با آن درگیر هستیم می پردازد.
کتاب شامل دو بخش است که در بخش اول نویسنده به علل به وجود آمدن این ترس و اضطراب در یک سیر تاریخی و با درنظر گرفتن جنبه های گوناگون می پردازد که بسیار جذاب و گیرا خواننده را به دنبال دانستن بیشتر می کشاند.
در بخش دوم به راهکارهای مقابله با این اضطراب که در طول زمان به وجود آمده از جمله استفاده از مفاهیم فلسفی، هنر، سیاست، مذهب و بوهمیا می پردازد و با در اختیار گذاشتن این موارد فضایی را به خواننده می دهد که بتواند با دید بهتر نسبت به این ترس و اضطراب بنگرد و بهتر بتواند آن را کنترل کند نه اینکه آن را به طور کلی از بین ببرد که شاید بتوان گفت تقریبا چیزی ناممکن است و حتی گاهی وجود آن لازم است.
برگرفته از goodreadsهر شخصی در هر موقعیتی هست، چه کارمند نارنجی پوش شهرداری چه سفید پوش متخصص بیمارستان؛ همه قابل احترامن و کسی بر کسی برتری نداره! و برای موفق شدن نباید فقط به دنبال قاضی یا داروساز شدن رفت!
تهش همه با هم میمیریم و در نهایت چیزی مثل شهر پومپئی برای بازدید گذاشته میشیم!
اینکه تو این عصر چه چیزهایی در نگاه دیگران ارزشمنده با هر عصری متفاوته و باعث ایجاد اضطراب موقعیت در ارزشگذاری اجتماعی میشه، پس آدم باشیم و با هر سبک زندگی که ایجاد آرامش رو در بر داره زندگی کنیم و تلاش نکنیم در ذهن دیگران، متفاوت از آدمهای معمولی اطرافمان باشیم و یا به دنبال تایید از دیگران باشیم!
در کل میگه: گور بابای ارزشهای جامعه و آدمهای موفق، من حتی در شکست هم ارزشمندم و شکست در بطن جامعه معنی شده و امکان غلط بودنش نیاز به گذر زمان داره!
برگرفته از goodreadsMohammad Hosein
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۸
وقتی این کتاب رو میخوندم حس اینو داشتم که انگار دوباتن یه جفت چشم جدید برای نگاه به دنیا برام میسازه. چشمی از جنس منطق و عقل برای نگاه به دنیایی که نگرانی از موقعیتی که در چشم دیگران داریم فرصت لذت بردن از اون رو از ما گرفته. چیزی که کتاب رو برام خیلی جذاب کرده بود سیر تاریخی ای بود که نویسنده د�� ابتدای کتاب برای نمایش علل و چگونگی به وجود اومدن اضطراب موقعیت یا به قول خودش نیاز ما برای عشق دیگران در پیش گرفته بود. از دنیای پیش از شایسته سالاری ای گفت که موقعیت افراد نه به تلاش و همت شخصی بلکه خواست الهی تلقی میشد . نویسنده چندین علت رو برای ظهور این اضطراب معرفی میکنه و در بخش دوم کتاب راه حل هایی رو برای کنترل این اضطراب بیان میکنه. به نظرم نویسنده خیلی خوب ارزشهای کنونی دنیارو برای قضاوت به چالش میکشه ارزشهایی که ما بر مبنای اونها هدف تعیین میکنیم و در آینه این ارزشها خودمون رو تماشا میکنیم و حتی با عزیزانمون بر طبق اون ارزشها رفتار میکنیم، ارزشهایی که خیال میکنیم درست هستند اما نویسنده خیلی خوب به ما ثابت میکنه که اشتباه میکنیم.
برگرفته از goodreadsبه خاطر پیشرفت فناوری و پر رنگ شدن تکنولوژی و فضای مجازی در روزمره زندگیمون؛خیلی خوبه که خیلی خلاصه به تاریخ انقلاب صنعتی در جهان و پیدایش اون بندازیم و سعی کنیم انسان ها رو با تمام احساساتی که از ابتدا با این تغییر داشته؛نگاه کنیم.
دوره ای که هرچی رو به جلو میره؛نیاز های مادی بشر در سریعترین حالت ممکن رفع میشه؛اما قطعا طبعاتی در روانش ایجاد کرده.
دچار فقدان معنای زندگی و شرشار از احساس پوچی شدیم و تماما درگیر اینکه بله زندگی رویایی جایی بین قاب های عکس و فیلم های چند ثانیه ای از فعالان مجازیه که زندگی شون بی نقصه.
این کتاب رو شدیدا به همه توصیه میکنم تا کمی با خودمون همدل تر بشیم و از این هیاهوی زندگی مدرن به صدای درونمون پناه ببریم.
که زندگی مسابقه نیست و مسیر همون مقصده…
برگرفته از goodreadsانصاف نیست این ترجمه فارسی کتاب را خوانده باشید و از انتخاب لغات مناسب، تعبیرات بجا و جمله های معقول مترجم اثر، خانم بختیاری چیزی به قلم نیاورید. خصوصا وقتی متن انگلیسی را در برابر میگذارید بیشتر از ترجمه آن لذت میبرید.
اما آلن دوباتن را اول بار میشناختم و موضوعی که به آن پرداخته را بسیار جذاب و مسأله روز میدانم. نویسنده به نظر تفکرات غالب چپ دارد ولی به هیچوجه خارج از محدوده منطق نرفته و احساسات غلیظ نشان نداده است. سرمایه داری را علتالعلل اضطراب امروز مردمان دنیای متمدن میداند و همزمان دستاوردهای سرمایه را ستوده است. برخورداری از امکانات عمومی سطح بالا و در دسترس جامعه بودن چنان کیفیتی را به زیرکی مایه رهایی از اضطراب شمرده است و در عین حال به منافع فلسفه، هنر و مذهب در رهایی از دور باطلی که انسان مدرن بدان گرفتار است اشاره کرده، چیزی که شاید در نگاه تاریخ خوانان خاستگاههای چنین عقایدی نیز به نظر بیاید. کتاب گرچه در عین پر محتوا بودن از جملات مختصر و تعابیر بجا بهره برده، همچنان خواننده دقیق را به تفکر در معانی ارائه شده دعوت میکند تا جاییکه لازم است گاهی متنی را چند باره خواند تا منطق قوی و استدلال پشت آن را به خوبی متوجه شد. لذت چنین ادراکی البته خوشایند است و در انتها تاثیر عمیقی بر ذهن تشنه معانی میگذارد.
برگرفته از goodreadsکتاب راجع به نگرانی ما نسبت به جایگاه در جامعه و ترس از شکست در برابر آرمان هایه که جامعه وضع کرده
که از دو بخش اصلی تشکیل شده
در بخش اول علل "اضطراب موقعیت" بررسی شده و چند نمونه تحلیل تاریخی و مقایسه جوامع مختلف در زمانهای مختلف داره که خیلی جالبه و دید جدیدی
نسبت به جامعه و تلاش افراد برای کسب موفقیت میده
در بخش دوم چند راهکار ارایه شده که شاید خیلی عملی نباشن و بعد از خوندشون نمیشه اهمیت جایگاه اجتماعی تو دنیای امروزی رو نادیده گرفت
اما بهر حال آدمو به فکر وامیدارن و باعث یه بازنگری در تفکرات میشن
برگرفته از goodreadsSahra Khoddam
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۲/۲۷
این کتاب در قسمت سیاست نظر منو به شدت جلب کرد. اما چیزی که به نظرم اومد این بود ک نتونسته بود به خوبی نظم بده به کتاب. خواننده با منطق خودش نتیجه گیری هایی میکنه که این نتیجه گیری ها راجع به منطق کتاب نیستن راجع به طبقه بندی های در کتاب هستن. یعنی خواننده خودش خودشو قانع میکنه که چرا این مبحث در این کتاب آورده شده. اما در نهایت نویسنده میاد دلیل این کارشو مینویسه.
پوئن بزرگ بعدی بعد از قسمت سیاست روان نوشته شدن کتابه. من از نشر ققنوس و با ترجمه مریم تقدیسی خوندم. اما متاسفانه کتاب یه مشکلات نوشتاری داره. مثلا استفاده از کلمه خوار به جای خار.
در کل کتاب خوندنی ای هستش.
برگرفته از goodreads۱. هرجامعهای درحالیکه عدهای را محکوم میکند یا به عدهای بیتوجه است، برای گروهِ خاصی از افراد عزت زیادی قائل میشود. این تقسیمبندی ممکن است بر اساس معیارهای متفاوتی باشد اما چنین معیارهای مستبدانه و کنترلگرایانهای برای موفقیت و شکست به هیچوجه ابدی و جهانی نیستند. ۲.ایدههای حاکم در هر عصر، ایدههای طبقه حاکماند.
۳.هنر، سیاست، فلسفه، دین در طول تاریخ کوشیدهاند انواع جدیدی از سلسلهمراتب را بر پایه ارزشهایی به وجود بیاورندکه اکثریت آنها را به رسمیت نمیشناسند.
کتابی بسیار ارزشمند و خواندنی که راهحلهایی برای غلبه بر اضطراب موقعیت در آن پیشنهاد شده است.
برگرفته از goodreadsNazanin Banaei
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۵/۲۵
اگر چنین چیزی از نظر فیزیکی ممکن باشد، هیچ تنبیهی شیطانیتر از آن نیست که فرد در جامعه گم شود و هرگز هیچکدام از اعضای آن به او توجهی نکند . اگر وقتی وارد جایی میشویم کسی رویش را به سمتمان برنگرداند، وقتی صحبت میکنیم جوابمان را ندهد، یا به کاری که میکنیم اهمیتی ندهد، اگر هر کسی که میبینیم مارا مرده فرض کند و طوری رفتار نماید انگار ما وجود نداریم، دیر یا زود نوعی دیوانگی یا ناتوانی در ما میجوشد، دیوانگی و ناتوانیای که بیرحمانه ترین شکنجه های بدنی در برابر آن آسودگی به حساب میآیند.
برگرفته از goodreads