سردستهها
ماریو بارگاس یوسا
ماریو بارگاس یوسا، چهرهای نام آشنا در دنیای ادبیات، تنها به عنوان یک داستاننویس شناخته نمیشود، بلکه در عرصههای مقاله نویسی، سیاست و روزنامهنگاری نیز دستی توانا دارد. این نویسنده برجسته آمریکای جنوبی که از درخشانترین نسل خود به شمار میرود، در سال 2010 موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شد. یوسا در آثارش با ظرافتی مثالزدنی، وقایع تاریخی را در قالبی داستانی روایت میکند و نمونه بارز این هنرنمایی را میتوان در رمان "رویای سلت" مشاهده کرد که به زیبایی، ترس و دلهره انسانی را به تصویر میکشد.
مجموعه داستان "سردستهها" اثر ماریو بارگاس یوسا، برنده جایزه نوبل ادبیات 2010، شامل 6 داستان کوتاه است. یوسا که یکی از برجستهترین نویسندگان آمریکای لاتین به شمار میرود، در این اثر به زبانی وفادار به فرهنگ این منطقه و سرشار از احساس، داستانهایی را روایت میکند که تا مدتها در ذهن خواننده باقی خواهند ماند.
ماریو بارگاس یوسا (در 23 سالگی) این کتاب را در سال 1959 به رشته تحریر درآورد. مضامین محوری اثر، همچون قدرت، خشونت، دوستی و همبستگی، انعکاسی از دغدغههای همیشگی نویسنده هستند.
تاثیر عمیق این مجموعه داستانها بر آثار بعدی یوسا مشهود است، به طوری که شاهد بازآفرینی بسیاری از عناصر کلیدی آنها، از جمله نام شخصیتهای اصلی، مضامین داستانی و سبک نگارش، در آثار متأخر او هستیم. نمونه بارز این امر، شباهت آشکار مضمون و درونمایه داستان "سردستهها" به رمان مشهور "شهر و سگها" است.
خلاصه برخی از داستان های این کتاب به شرح زیر است:
سر دستهها: داستان حول محور چند دانشآموز میچرخد که در اعتراض به عدم ارائه برنامه امتحانات توسط مدیر و بلاتکلیفی ایجاد شده، تصمیم به شورش و تشکیل گروههای مخالف علیه نظام مدرسه میگیرند. عنوان کتاب نیز برگرفته از همین موضوع است.
یکشنبه: در این داستان، شاهد ماجراهای پسر جوانی به نام میگل هستیم. او که دل در گرو دختری به نام فلورا دارد، با رقیبی به نام روبن روبرو میشود که دوستی او را نیز به مخاطره انداخته است. داستان در یکشنبه شب رخ میدهد، شبی که میگل در اقدامی غیرمنتظره، خواهر روبن را به ملاقاتی با فلورا ترغیب میکند و...