PParastoo Khalili
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۲/۲۱
وای! وای از این کتاب :))
این کتاب مثل دری بود، به یک داستانی عجیب!!
داستان کتاب همانجوری که از خلاصه ش پیداست درباره ی دو زن است! درباره ی رابطه ی یک خدمتکار و خانم نویسنده ی جوانی که کارفرمای اوست. این داستان یه داستان معمایی نبود یک رمان بود! درباره ی عشق عجیبی که یهو بین این دوشخص رشد کرد. بین امرنس و خانم نویسنده!!
داستان درباره ی عشق امرنس بود! عشقش به خانم نویسنده، به آدلکا به سوتو به پالت! به تمام افراد محل که براشون کار میکرد.
کتاب درباره ی زندگی سخت امرنس بود، درباره ی روح و عقل عجیبی که داشت
یک چیز عجیبی درباره ی شخصیت امرنس وجود داشت؛ او هیچوقت عادی نبود. شبیه کسایی نبود که ما هرروز میبینیم. امرنس شبیه کسی بود که برای مدت کوتاهی کنارماست، روی ما تاثیر میذاره، میره و درنهایت همیشه یادش با ماست.
امرنس روی کل ادم های روستاشون تاثیر گذاشت. بدون اینکه اون ها بخوان بهشون عشق ورزیدن یاد داد.
بدون اینکه خانم نویسنده بخواد اون رو درگیر خودش کرد. درگیر زندگیش، درگیر گربههاش، درگیر در!
برگرفته از goodreads
HHilda hasani
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۲۱
خوشحالم که خواندن شهر ممنوعه باعث شد با ماگدا سابوی فوقالعاده آشنا شوم! این زن نویسندهای قهار است. از همان فصل آغازین کتاب همهچیز پیداست، آنگاه که راوی صحنهای از خوابش را با ما به اشتراک میگذارد، کابوسی که برای هر گیرافتاده در چنگ رویایی صحنهپردازی آشنایی دارد، و سپس خود در دو صفحهی اول کتاب خیلی رک و پوست کنده به خواننده میگوید که امرنس را او کشته است. راستش را بگویم کتاب دقیقا از همین نقطه برایم جذاب شد، زیرا دانستم در بند دانستن پایان کتاب نخواهم بود و آنچه پیش رویم است احتمالا معجون دلپذیری از روابط انسانی و کند و کاو میان آنهاست.
بله، اشتباه نمیکردم. داستان امرنس و صاحبکارش که همان خانم نویسندهی راوی نیز هست آنچنان پرکشش و گیرا بود که تمام اتفاقات و زمان و مکان پیرامونم را هنگام به دست گرفتن کتاب در خود میکشید. شیمی رابطهی امرنس خدمتکار و صاحبکارش و نوع عشق و علاقهی بین این دو و از همه جالبتر شخصیتپردازی بینقص امرنس از ماندگارترین چیزهایی بود که به جرات تا کنون خواندهام.
در این داستان زندگی همان طعم واقعیاش را به ما مینمایاند، آن روی نامهربانی که در کنار چشاندن عشقی میتواند زهر مرگآسایی را نیز در حلقت بریزد.
برگرفته از goodreads
RRana Heshmati
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۶/۱۶
دلم میخواد که حتما ازش بنویسم.
اما الان نمیتونم. حالم رو خیلی بد کرده. واقعا اثر عجیبی روم گذاشته و به همین دلیل میگم که واقعا قویه. واقعا خوندنیه.
——
در داستان نیست. زندگینامه هم نیست. شما از صفحه اول آخرش رو میدونید. خودش بهتون میگه. و در طول کتاب هم تا جایی که الان یادم میاد، اتفاق خارقالعادهای نمیوفته. گرچه... سراسر اتفاقهای خارقالعاده ست. :) شرح احساسه. شرح رابطه دو آدم. شرح یک شخصیت؛ گوشه و کنارش. روزمرگی...
و واقعا روی چیزهای خاصی دست میذاشت. طوری که فضا و شخصیتها رو به تصویر میکشید، بینظیر بود.
طوری که نقاط ضعفش رو بیان میکرد.. از کارهایی ازشون پشیمون بود حرف میزد، و ما رو تا این حد به خودش نزدیک میکرد، برام درخشان و هولناک بود.
از اون کتابهایی بود، که میدونم باهام میمونه. امرنس در خاطرم خواهد موند. و هر سگی که ببینم یاد ویولا میوفتم.
خوشخوان بود. ترجمه خوبی هم داشت.
توصیه میکنم.
برگرفته از goodreads
S ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
«در»
داستانی ساده و روان اما عمیقا تاثیرگذار دارد.
اینکه با سادگیاش بتواند احساساتی که در ما در حال ته نشین شدن است را دوباره به سطح بیاورد و تکانی بدهد به ما یادآوری کند که ساده از انسانهای اطرافمان نگذریم.
شخصیت های کتاب را انگار مدتهاست میشناسی و با آنها زندگی کردهای. در طول داستان با فراز و فرودی خاص روبرو نیستم اما در پس همین اتفاقات روزمره است که اثرش به آرامی در جان خواننده به جای میماند.
از متن کتاب
“ وقتی کاری واقعاً نابخشودنی میکنی، همیشه نمیفهمی کارت نابخشودنی بوده، اما درونت دربارهی کاری که کردهای تردید خاصی داری.”
۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۰
برگرفته از goodreads
A ۱۴۰۲/۲/۲
خیلی وقت بود که یه کتاب همچین حسی بهم نداده بود و حتی نمیدونم چطوری حسم رو توصیف کنم.
کتاب بیشتر شخصیتمحوره و میشه گفت موضوع هیجان انگیزی توش رخ نمیده ولی شخصیتها انقدر خوبن و توصیفات انقدر قشنگن که آدم رو خسته نمیکنه و موقع خوندنش انگار دیگه توی این دنیا نبودم.
اوایل کتاب، امرنس به نظرم خیلی عجیب بود ولی کم کم عاشقش شدم. امرنس شبیه به این شخصیتهایی بود که یه مدت وارد زندگی آدمها میشن و بدون اینکه بفهمیم، زندگی همه رو بهتر و راحتتر میکنن و بعد میرن. میرن و زندگی آدما دیگه شبیه به قبل نمیشه چون انگار یه بخشی از ما هم با اونا رفته.
وای خوشحالم که با خانم ماگدا سابو آشنا شدم.
برگرفته از goodreads
M ۱۳۹۸/۱۰/۸
تعجب میکنم چنین اثر درخشان و پرقدرتی چطور تا بهامروز بین مخاطبان فارسی زبان بهدرستی شناسایی نشده؟!
قبل از نقاط قوت فنی کتاب که مهارت حیرتانگیز نویسنده در شخصیتپردازی و ارتباط موثر با مخاطب در فضاسازی مناسب برای خلق موقعیت ذهنی دقیق ، کتاب حس و درون مایه باشکوهی داشت.
اگر واژهای در ذهن نویسنده تولد چنین رمانی را باعث شده، آن واژه "عشق" بوده.
اما نه عشقی مبتذل و سخیف با نمایش اگزجره و بیهویت؛ بلکه معنای واقعی عشق، در مفهوم تکیهکردن، اعتماد و آسودگی خیال.
کتاب بینظیر بود، لحظه به لحظهی اطلاع قطرهچکانی خواننده از شخصیت امرنس تصویری کامل از حقایقی مرموز و ناباورانه حاصل میشد، من هم اشاره نمیکنم تا لذت نوشیدن چنین شراب نابی برای خوانندگان این ریویو همچنان محفوظ باقی بماند.
کتاب برای من ماندگار شد، داستان و نگاه واقع گرایانه نویسنده برایم خوشایند بود، درک شخصیتها آسان و تجربه زیست عجیب و منحصر بهفرد امرنس برای من بینظیر و لذتبخش بود.
کتاب رو به تمام کسانی که از فضای اکسپرسیونیستی و کشف واقعیتهای پشت پرده روحیات انسان های عادی و اتو کشیدهای که حیات روزمره بارها با آنها رو به رو میشوند لذت میبرند، معرفی میکنم.
شاید بهتر باشه که بگم؛ من پیشنهاد مطالعه کتاب ماگدا سابو رو بهشما خواننده محترم این ریویو هدیه میکنم.
برگرفته از goodreads
S ۱۴۰۰/۲/۲۳
"شهر ممنوعه" به طرز هولناکی واقعیه. به طرز عجیبی واقعیت زندگی رو منعکس میکنه. حرف من به خاطر اتوبیوگرافی بودن کتاب نیست؛ بلکه به خاطر ناامیدی و حسرت عمیقیه که از خلال جملات حس کردم. من "ماگدا" نیستم، من "امرنس" رو ندیدم؛ اما من نتیجه ی مشغله های زندگی رو فهمیدم. من حسرت دیدارهای آخری رو که نمیدونی آخری هستن، عمیقا درک کردم.
برگرفته از goodreads
E ۱۳۹۹/۱۱/۲۷
این کتاب به قدری فوقالعاده بود که نمیدونم چطور دربارهاش بنویسم که حق مطلب ادا بشه. دلم میخواد یک بار دیگه بخونمش و تو جلسات نقد و بررسیش شرکت کنم.
از اون کتابهاست که باید دربارهاش حرف زد و لذت خوندنش رو با بقیه شریک شد
برگرفته از goodreads
RRoya Arbabi
3 out of 5 stars
۱۴۰۲/۲/۸
نمیدونم به خاطر تعریفایی که ازش شده بود توقعم از کتاب زیادی بالا بود، سبکش با علایق من جور نبود یا زمان مناسبی روی برای خوندنش انتخاب نکردم، اما هرچی که بود به زور تمومش کردم!
میتونم بگم که موضوع کتاب منحصر به فرد بود. داستان در مورد خانم نویسندهای بود که خدمتکاری رو برای کارهای خونش استخدام میکنه و رابطهی این دو زن با هم دیگه به شکل خاصی در میاد و علاقهی عمیقی بینشون به وجود میاد. کل کتاب از زبان این خانم نویسنده روایت میشه و زندگی امرنس، شخصیتش و رابطهی خودش رو با اون توصیف میکنه.
با همهی این توصیفات، به نظرم داستان پیرنگ مشخصی نداشت و برای من به شدت خسته کننده بود.
برگرفته از goodreads
MMiss Ravi
3 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۲۵
این ترفند نویسنده را دوست نداشتم که رمان را با یک اعتراف سنگین شروع کرده تا انگیزهای قوی برای ادامه دادنش پیدا کنیم بعد نشسته سر فرصت و با حوصلهای باورنکردنی به جزئیترین وقایع پرداخته که زمانی بیش از بیست سال را دربرمیگیرند. تقریباً همهی فصلها وظیفهی شخصیتپردازی امرنس -شخصیت مهم رمان- را برعهده دارند. از اولین فصل تا حداقل یکی، دوتا مانده به آخر. ولی اگر قرار است که بدانیم چگونگی وقوع حادثهای که منجر به آن اعتراف میشود، چه بوده، چرا باید اینهمه اتفاقات مختلف را بخوانیم که بعضیهاشان واقعاً پیشپا افتادهاند. و اگر همهچیز قرار نیست به حادثهای که راوی اعتراف میکند، ختم شود پس آن شروع پرکشش یکجور گول زدن خواننده بوده؟
نمیتوانم منکر جذابیت داستان و توصیفهای خوب نویسنده شوم. کتاب نه حوصلهسربر است و نه خواننده را مأیوس میکند، شخصیت امرنس هم در نوع خودش خاص است و گمانم نتوانم به راحتی نمونهای مشابهاش بیاورم. اما راوی بیش از اندازه آن حادثه را جدی گرفته و در نهایت خواننده نمیتواند با تمام شدن کتاب احساس عمیق لذت متن را که بر ذرههای جانش مینشیند، حس کند.
برگرفته از goodreads
MMohammad Mirzaali
3 out of 5 stars
۱۳۹۹/۸/۷
اگر نویسندهای در همان صفحات ابتدایی کتابش پایان ماجرا را افشا کند، باید توان توصیف و روایتِ شگفتانگیزی داشته باشد تا اثرش بدیع و ممتاز بنماید. اثر سابو اینطور نبود؛ وزن اصلی قصه بر روی شخصیتی استوار بود که لااقل من را نه به تحسین وا میداشت، و نه آشنا به نظرم میآمد و نه همدردیام را بر میانگیخت. رویهمرفته حوصلهسربر نبود. فقط بکر و ویژه و تازه نبود. ترجمهی بسیار پاکیزه و متن بسیار روانی داشت
برگرفته از goodreads
GGhazal_Ra
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱/۵
°°
این کتاب یک اعتراف نامس!
شرح عجیب و خوندنی حدود ۲۰سال از زندگی زن نویسنده ایی با همراهی مستخدم عجیبش امرنس...
کتاب برای من عمیق تاثیرگذار و خوندنی بود. تجربه عجیبی از ادبیات بود.
بعد از تموم کردنش دوباره برگشتم و فصل اول کتاب رو مجدد خوندم تا عمق جریان کتاب و این اعتراف رو درک کنم...
فکر کنم سایه امرنس تا مدت ها روی زندگیم و افکارم باقی بمونه...
برگرفته از goodreads
E ۱۳۹۸/۶/۱۷
همهچیز به اندازهی نقاشیی هوپر شکوهمند است؛ جزییات اتاق بهواسطهی دریا.
«این پرترهها از همهچیز باخبرند، بهخصوص آن چیزی که بیش از همه میکوشم فراموشش کنم.»
بهرحال او مفیستویی مادرزاد و مطلقا شریر بود.
و خب ما -همه- نیز به او خیانت کردیم.
«امرنس را من کشتم. اما این واقعیت که قصدم نجات او بود، نه نابودی او، چیزی را عوض نمیکند.»
برگرفته از goodreads
SSanaz Pch
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱۰/۱۷
شخصیت استثنایی امرنس از اون دسته شخصیت هایی هستش که مطمئنم هیچ وقت فراموشش نکنم، زنی منحصر به فرد و خود ساخته با روحی بلند ، عشقی که نثار همسایه ها، خانمنویسنده و گربه هاش میکرد، و همه عاشقش بودن.
برگرفته از goodreads
MMahtab Aramesh
2 out of 5 stars
۱۴۰۱/۶/۸
با این ریت بالا روم نمیشه بگم ...
واقعا شخصیت پیرزن رو مخم بود و منطقشو درک نمیکردم. ریتم داستان خیلی کند بود و فاقد جذابیت برای من البته
برگرفته از goodreads
SShahab Samani
2 out of 5 stars
۱۴۰۰/۱/۵
پایان خوبی داشت. اما اواسط داستان حوصله آدم را سر میبرد. بخشی از حوصله سر رفتن من به این خاطر بود که کتاب قصه نداشت. کتاب از ژانرهایی است که از زبان کودکی، پیرزنی یا بیگانهای حکمت و پند و اندرز میدهند و در مورد زندگی سخنسرایی میکنند. مثل زوربای یونانی. خب من از این ژانر خوشم نمیآید..
نوروز ۱۴۰۰
برگرفته از goodreads
e ۱۴۰۰/۷/۴
نمي دونم حسم به نوشته هاي ماگدا سابو رو چطوري بيان كنم. چون ماگدا هميشه از احساساتي عميق حرف ميزنه كه فكر نمي كنم نامي داشته باشن. نقطه مشترك عشق، وابستگي، خشم و ترس هاي بي پايان.
و واقعا زندگي بعضي از ما آدم ها از ابتدا محكوم به تباهي نيست؟ الان كه تو اين عصر نيمه پاييزي كتاب رو تموم كردم به اين فكر مي كنم. كه اهميتي داشت كل عمر رو وقف بسته نگه داشتن در هايي بكنيم كه بعد رفتن ما كوچيك ترين اهميتي نداشتن؟
”سعي كن بفهمي. وقتي مهلت كسي دارد تمام مي شود، جلويش را نگير. نمي تواني چيزي بهش بدهي كه جاي زندگي را برايش بگيرد... مسئله اين است كه، به جز عشق ورزيدن، بايد كشتن را هم بلد باشي. ضرري ندارد اين را يادت باشد.”
برگرفته از goodreads
F ۱۴۰۰/۹/۲۰
انقدر درگیرم کرد که قطعا از این نویسنده باز هم میخونم
برگرفته از goodreads
S ۱۳۹۹/۲/۱۰
شیوه روایت بسیار جذاب و تصویری است، انگار داری فیلم میبینی. رفتار راوی/نویسنده خیلی جاها روی اعصابه که خب فکر کنم خودش هم همین رو میخواد.
توصیه میشود.
برگرفته از goodreads
S ۱۳۹۷/۱۲/۴
نتونستم تا عید صبر کنم برای خوندنش
برگرفته از goodreads
MMarzieh Madani
3 out of 5 stars
۱۴۰۱/۱/۲۰
شخصیت پیچیده پیرزن خدمتکار اول خیلی عجیب به نظر میرسه اما با فهمیدن سرگذشتش کم کم درکشدنیتر به نظر میاد.
داستان یکنواختی داره که هر از گاهی قسمتی از شخصیت پیرزن هویدا میشه
ترجمه کتاب در بعضی قسمتها جالب نبود.
برگرفته از goodreads
H ۱۳۹۹/۲/۲۱
بعد از مدتها بالاخره یه داستان خوندم که نویسندهش شخصیتهاش رو میشناخت و تونست اونها رو معرفی کنه. خیلی روایت روون و جلوروندهای داشت و ابداً اذیت نمیکرد.
شاید انتظار زیادی باشه ولی ناراحت شدم از این که رنگوبو اروپا شرقی توی اثر نبود. سعی شده بود از اسامی قهرمانهای مجار استفاده بشه ولی توی بطنش نبود و نمیشد جزئی از اون حسابش کرد.
ترجمهی مرادیانی هم خیلی رسا و واضح بود.
«توی خواب مدام با ترسهای گذشتهام مواجه میشوم، ترسهایی بسیار دلهرهآور، بهخاطر این که فشرده و متراکماند و دهشتناکتر از تجاربی که در زندگی داشتهام».
برگرفته از goodreads
MMahdiye Fateh
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۹/۱۰
حالا که کتاب تمام شده، اعتراف میکنم فکر نمیکردم این همه در جانم اثر بگذارد. با همه ی تلخی و زیبایی اش بی نهایت متأثرم کرده قصه ی رابطه ی آدمها و درهایشان. ممنونم از معصومه و قبلتر از رعنا به خاطر تجربه ی خواندن این کتاب.
برگرفته از goodreads
MMaha Soltani
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۴/۳۱
خیلی دوستش داشتم، خیلی خیلی.
چطور روابط انسانی و توصیفشون میتونه اینقدر در عین پیچیدگی، زیبا باشه؟
پینوشت: شخصیتپردازی امرنس و خانم نویسنده فوقالعاده بود.
برگرفته از goodreads
AAtlasi Khoramani
5 out of 5 stars
۱۴۰۰/۶/۷
حسی که این کتاب منتقل می کرد و همینطور نکته های خیلی ریزی که در باره نگرش به زندگی توش عنوان می شد برای من بی نهایت با ارزش بود. امرنس با او عقاید عجیبش که ریز به ریز ایرادهای رفتار روزمره ما رو در می آورد واقعا شخصیتی هست که به این زودی ها از یاد من نمی ره.
برگرفته از goodreads
BBoshra Rahmaty
4 out of 5 stars
۱۴۰۱/۶/۳۱
جملهها و ایماژهای سابو بهطرز غیرمنتظرهای به خاطرم میآیند و شور و احساسی قوی برمیانگیزند. این اثر فهم من از زندگی خودم را تغییر داد. رمان در که اثری است حاوی صداقتی سفتوسخت و ظرافتی مویبینانه، داستانی است که در آن در ظاهر امر، اتفاق چندانی نمیافتد.
*کلر مسوود*
برگرفته از goodreads
SSina Aghdasinia
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱/۴
ترجمهی کتاب، نثرِ روان، پخته و یکدستی داشت.
برگرفته از goodreads
M ۱۳۹۸/۱۰/۲۹
فقط میتونم بگم که باخوندنش هر لحظه میگفتم کاش همچین دوستی داشتم اینقدر باتجربه این قدر بی پروا و رک و انقدر مرا دوست میداشت و همه ی نظراتش را بی پروا میگت.
از متن کتاب
"یعنی انقدر برده صفت شده ای که جربزه اش را نداری چیزی برای خودت داشته باشی؟ فقط چون ارباب حیوان دوست ندارد، حتی نمیتوانی مجسمه شان را هم نگه داری و ورودشان به خانه ممنوع است؟ خیال میکنی این صدف مزخرف خوشگل تر است؟ ولی این را روی میزت گذاشتی و خجالت هم نمیکشی که دعوت نامه ها و کارت دعوت هایت را گذاشته ای تویش. سگ نمیشود ولی صدف میشود؟ از جلوی چشمم دورش کن، وگرنه همین روزها می کوبمش به زمین و خرد و خاکشیرش می کنم. دستم که بهش میخورد حالم بهم میخورد." صفحه 151
برگرفته از goodreads
ف ۱۴۰۱/۱/۲
«در»، بعد از «خیابان کاتالین» و «ابیگیل» سومین و تا اینجا، بهترین کتابیه که من از سابو خوندم. عمدهی کتاب، شرح جزئی احساسات ماگدا و حرفهای صریح و جالب امرنسه و اتفاق خاص و مهمی در طول داستان نمیفته. برای من که معمولا دنبال نقطه اوج و هیجان نیستم، تاثیرگذار بود.
برگرفته از goodreads
S ۱۴۰۰/۴/۲۶
عجب کتابی بود. قصه و دو شخصیت اصلی داستان خیلی دوستداشتنی و واقعی بودند. فقط این که قصه صرفا شامل سرگذشت و روزمره آدما بود و اتفاقات کمی میافتاد یکم روند خوندن کتاب رو برام کند کرده بود.
برگرفته از goodreads
A ۱۴۰۱/۲/۱۳
روایت بی نظیری از خودخواهی، وابستگی، شرم. داستانی که هر کلمهاش لذت بخش است و خواننده را به دنبال خود میکشاند. همه چیز پرداخت خوب است و مستحق تعریف و تمجیدهاست.
برگرفته از goodreads
م ۱۴۰۱/۳/۵
شهر ممنوعه یا در. اتری از ماگدا سابو نویسنده مجارستانی. کتاب به ارتباط نویسنده با پیرزنی عجیب میپردازه که خدمتکار خونهشه. زنی که رو تمام محل اثر گذاشته، به خدا اعتقاد نداره، خسته نمیشه نمیذاره کسی وارد خونهش شه. امرنس گذشته عجیب و سختی داشته. گذشتهای که تو داستان برای نویسنده و راوی کتاب تعریف میکنه. طرز فکر امرنس در مورد خدا، کلیسا، خوشبینی و خودکشی دیدی منطقی و سیاهه. دیدی که منو تحتتأثیر قرارداد و باعث شد این شخصیت، شخصیت محبوبم بشه. کتاب رو آروم آروم بخونم و با امرنس زندگی کنم. هرچند سیاه بود اما جالب و منطقی بود و من خوشم اومد.
برگرفته از goodreads
M ۱۳۹۷/۲/۱۰
ترجمه دوست بسیار عزیزم فریبا ارجمند. کتابی زیبا و غم انگیز
برگرفته از goodreads
ااحسان چادگانی
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۳/۲۰
از بهترین کتابهایی بود که خواندهام. حتما توصیه میکنم بخوانید. شخصیت پیرزن این داستان جزو آن دسته از شخصیتهایی است که هرگز فراموشش نخواهید کرد.
برگرفته از goodreads
Y ۱۳۹۹/۱۲/۲۱
خیلی بهم خوش گذشت با خوندنش
جوری که شخصیت ها کم کم معرفی میشن
از همه مهم تر احساساتی که برمی انگیخت
من همزمان با راوی عصبانی شدم که دستم درد گرفت، یا غمگین که اشکم دراومد، حتی موقع کل کل ها ته دلم شاد بود😅
برگرفته از goodreads
ZZeynab Mokhtari
5 out of 5 stars
۱۴۰۱/۶/۱۴
چقدر قلم ماگدا سابو زیبا و عجیب بود! همه چیز کتاب به اندازه ست. زندگی کردم باهاش :")💛
برگرفته از goodreads
ŽŽahra Hamzeh
3 out of 5 stars
۱۴۰۱/۷/۹
نویسنده بسیار تواناست، ولی متاسفانه روند کتاب برای من یکم کند بود. یک چهارم اول رو سه از پنج میدم، یک چهارم آخر رو پنج از پنج و در نهایت با پایانش گریه کردم. نویسنده ارتباط متفاوت و بسیار واقعی از دو شخصیت اصلی کتاب روایت کرده که از درک کردنش لذت بردم. در نهایت این اولین کتابی بود که از سابو خوندم و احتمالا یک فرصت دیگه با خوندن کتاب بعدیش بهش بدم.
برگرفته از goodreads
HHosein Rahmatizade
3 out of 5 stars
۱۴۰۱/۵/۱
یک رمان خوشخوان و البته معمولی. به کسانی که شروع به کتابخوانی کردهاند پیشنهاد میکنم.
برگرفته از goodreads
AAlireza Kherad mand nia
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۲/۴
یک داستان عادی فوق العاده
داستان دو زن که یکی خود نویسنده کتاب و دیگری امرنس مستخدم کهنسال او که رفتاری عجیب داره و در طول داستان مدام بین عشق و نفرت او آواره ایم ، برای من رنگ و بوی مردی به نام اوه داشت ولی کارهای امرنس مانع از این میشد که مثل اوه دوستش داشته باشی ولی حتی برای کوچکترین رفتار ها و راز های امرنس ارزش قائل خواهی بود ، امرنس همواره خود را بی خدا معرفی میکنه ولی از مذهبی های اطرافش ، رفتار بهتر و دین دارانه تری داره ، در مجموع سابو از یک داستان عادی یک روایت گیرا و جذاب و دوست داشتنی بیرون کشیده...
برگرفته از goodreads
M ۱۴۰۱/۶/۳۰
آدم ها می توانند در طول زندگی شان عاشق بشوند و اینکه عاشق چه جور آدمی بشوند تا حدود زیادی به این بسته است که چقدر خوش شانس باشند. در بهترین صورت عاشق مهربان ترین آدم روی زمین می شوند. دربدترین صورت هم عاشق آدمی که مهربانی و عاطفه را به هر روشی نمی پذیرد و در خانه اش به روی هیچ آدمیزادی باز نیست! این را نمی توان نادیده گرفت که عشق مصایب خودش را دارد. به گمانم این کتابی عاشقانه بود، در مصایب عشقی نامعمول.
برگرفته از goodreads