سال های دبیرستانم بود. دبیر ادبیاتی در دبیرستان داشتم به اسم آقای مولودی که امیدوارم هرجایی هست خوش و خرم باشه. تو یکی از کتابای ادبیاتمون که یا مال دوم بود و یا سوم وقتی صحبت از علوی کرد پیشنهاد داد که این کتابشو بخونین. برای اولین و آخرین بار، یک پیشنهاد. گفت سالهای سربازیش بوده که این کتاب رو خونده. موقع گفتن این چیزا چشاش یه جورایی پر شده بود که بعدها با خوندن کتاب بود که فهمیدم چرا. چند سالی گذشت به اقتضای بازیگوشی اون دوران پیشنهادش رو فراموش کردم تا اینکه یه روز تو کتابخونه ی دانشگاه همین جوری یه دفه تصمیم گرفتم که این کتاب رو امانت بگیرم و بخونم. یادش بخیر. چون هم اتاقیام شبا زود میخوابیدن من برای خوندن کتاب هام مجبور بودم شبا تو حموم اتاقمون بشینم و کتاب بخونم. چشم هایش جز کتابایی بود که من تو اون حموم یک در یک و نیم متری خوابگاه خوندم و هیچ وقت هم پشیمون نخواهم شد به خاطر خوندنش. ترکیب غریبی بود امتزاج عشق و سیاست
پ.ن(مهر 90): هان آی عشق
.
برگرفته از goodreadsامیر لطیفی
4 out of 5 stars
۱۳۹۵/۱۰/۲۱
سه چیز این اثر علوی را خواندنی میکند:
- شرح احساسات و عواطف یک زن که شخصیت اصلیست.
- بستر تاریخی خاصِ داستان
- ارتباط داستان با هنر و نقاشی
خلاصه خواندنیست. مورد اولی که اشاره رفت، ویژهترین مشخصهایست که کتاب را خواندنی میکند.
برگرفته از goodreadsNazanin Taghizadieh نازنین تقی زادیه
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۳/۱۳
"دختر اینطور به من نگاه نکن این چشمهای تو، بالاخره مرا وادار به یک خبطِ بزرگ در زندگی خواهد کرد"
" این خبطِ شما؛ آرزوی من است"
برگرفته از goodreadsArezu Wishka
3 out of 5 stars
۱۳۹۲/۱۰/۲۷
3 ستاره
این کتاب رو توی سخت ترین شرایط زندگیم تا به این لحظه خوندم...وقتی احساس خفا و مردن می کردم و فقط به یه چیزی چنگ می زدم که منو به زندگی وصل کنه و این کتاب منو می برد به حدود صد سال پیش توی همین کشور...پیش آدم های داغونی مثل فرنگیس که تمام دنیا رو هم داشت نمی تونست خوشبخت باشه چون پایبست افکارش بهم ریخته و غلط بود و توی این دید مه آلود و اغراق شده و غیر شفافش نسبت به اطرافش آدم هایی رو به مای خواننده نشون می داد که داشتن برای اهداف شون تلاش می کردن. مولد و نترس بودن. در حالی که فرنگیس توی دنیای کوچیک و خودمحور خودش گیر کرده بود. مثل من که توی دنیای خودم گیر کرده بودم. اینجوری بود که منو از اون خفا کمی در آورد. چون بنظرم خیلی وقتا هم حرف تازه رو شما می تونید خودتون از افکار و ذهن خودتون بیرون بکشید نه اینکه رمان دو دستی تقدیمتون کنه. می تونید بدترین رمان دنیا رو بخونید و بفهمید چطور می شه بدترین رمان دنیا رو ننوشت و چیکارها نباید کرد و بخاطر چیزهایی که ذهنتون در مواجهه با اون رمان بهتون داده عاشق اون رمان بشید. فقط باید اجازه بدید ذهنتون فعال بشه و رمان و کتاب درست شما رو تکون بده. :)
برگرفته از goodreadsMehrdad Mozafari
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۷/۲۵
بزرگ علوی در آخر کتاب مختصری از سرگذشت خودش می گه
و خودش هم به نظرم قبول داره که نویسنده نشده
اما انصافا این کتابش به لحاظ داستانی و خلاقیت خیلی کشش داشت
شاید 80 درصد کتاب شرح حالی بود که در 5 ساعت داستانی نقل شد
از خواندنش لذت بردم
امتیاز رو به خاطر داستان و خلاقیت نویسنده دادم نه نثر داستانی
برگرفته از goodreadsرمان های ایرانی چقد جذاب هستند شبیه آدمهای آن را دیده ایم یا خودمان یکی از آنها بوده ایم . درست مثل احساسی که فرنگیس به نقاشی های آتلیه ی ماکان داشت چهره های آشنا انگار این آدمها را میشناسی . از خواندن رمان های ایرانی برخلاف آنچه پیشتر تصور میکردم لذت میبرم و تاسف میخورم چرا تا بحال اینقدر خود را محروم کرده بودم .
این کتاب ها را باید خواند باز هم خوشحالم که الان به این نتیجه رسیدم .
چیزی که در کتاب عجیب و غیر عادی بود این بود که چطور فرنگیس بعد از 20 سال نفهمیده بود چرا ماکان از او دوری کرده بود ؟ یعنی غرور و خود شیفتگی چشمان این دختر را کامل کور کرده بود ؟ خصوصیات بد آدمیزاد انقدر طولانی با او میمانند؟
برگرفته از goodreadsبعضی کتابها انسان را بیچاره میکنند.
پرتت میکنند وسط میدان جنگ، جایی که نویسنده با شمشیر تمام قد در انتظار است.
با پاهای لرزان می ایستی روبرویش.
نه جرات داری قدم از قدم برداری که نکند به پایان قصه برسی،نه شهامت یقه گیری از نویسنده که تکانش بدهی "بیشتر بگو،بیشتر طولش بده، اینجا تمامش نکن..."
خلاصه که این دست کتاب ها خطرناکند
مجنونت می کنند و هیچ
حالا هی قصه را از سر بخوان...
برگرفته از goodreadsShayan Foroozesh
5 out of 5 stars
۱۳۹۶/۴/۲۹
چیزی که این این کتاب رو از متمایز میکنه توانایی توصیف احساسات و نشون دادن حالات چهره و بدن شخصیت ها بود که میشه گفت بزرگ علوی در هر صحنه سعی کرده شخصیت ها رو نقاشی کنه. نقاشی با کلمات.
گوش دادم ولی بیشتر دیدم. کتاب صوتی با صدای آرمان سلطانزاده که به تک تک شخصیتا قدرت بیان احساساتشون رو داده بود و طوری نوشته ها از درون و زیبا خونده میشدن که تمام جملات بزرگ علوی رو میشد به صدای باد تشبیه کرد. صدای بادی بین درختا که به درون آدم نفوذ میکرد، که می تونست آرام و نوازنده باشه مثل یک روز آفتابی، زیر سایه درختان، دراز کشیده رو به آسمان با بادی خنک... و کمی بعد تبدیل بشه به لحظه ای پر از ترس و اضطراب و زوزه مثل نیمه شب بین درختا، تاریک، سرد، و گمشده. یا شبیه صدای دریا که گاهی تسکین دهنده و اطمینان بخش و گاهی مواج و ترسناک و پر هیاهو.
برگرفته از goodreadsبعد از سمفونی مردگان دومین کتابی بود که برای تموم کردنش همه ی برنامه هامو عقب انداختم. شاید داستان ساده بود ولی جذابیت و گیرایی خاصی داشت.
حتمن توصیش میکنم
برگرفته از goodreadsنکته و جنبهای از کتاب برای من بولد هست که فقط به همین یک مورد میپردازم:
زندگی چه وقت معنا مییابد؟! در مبارزه و فداکاری برای اعتقادات و آرمانها، آنگونه که بسیاری از شخصیتهای این کتاب زندگی کردند یا در آسایش و رفاه شخصی و همه چیز را فدای نفع شخصی کردن، آنگونه که باز هم عدهای از شخصیتهای این کتاب زندگی کردند!
کتاب در کشش و درگیری بین این دو جنبه زندگی میگذرد! و نهایتاً بزرگ علوی خواننده را با این سوال درگیرتر از قبل میکند ولی انگار قصد قضاوت ندارد و همه چیز را در پایان به ما میسپارد... انگار این ما هستیم که هر روز زندگیمان با این سوال و این درگیری پیوند خورده و نگرش ما به این مسئله است که واکنشهای ما را در برابر اتفاقات زندگی شکل میدهد!
البته این مسئله بدیهی به نظر میرسد و بارها و بارها به آن در جاهای مختلف پرداخته شده است، اما روایت بزرگ علوی را از این جنبه که نگاه میکنم، ارزش کتاب در نظرم بالاتر و بالاتر میرود!
برگرفته از goodreadsMarjan Ghp
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۱۲/۲۸
می دانید آتشی که زیر خاکستر می ماند چه دوام و ثباتی دارد ؟
عشق پنهانی ، عشقی که انسان جرات نمی کند هرگز با هیچکس درباره آن گفت و گو کند ، به زبان بیاورد ، به هر دلیلی که بخواهید - از لحاظ قیود اجتماعی ، از نظر طبقاتی ، به سبب اینکه معشوق ادراک نمی کند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را می خورد و می سوزاند و آخرش مانند نقره گداخته شفاف و صیقلی می شود.
برگرفته از goodreadsbahar shahraki
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۵/۲۱
.
“به چشم های من دقیق تر نگاه کن، جز تو هیچچیز در آن نیست.”
.
ترکیب غریبی بود، امتزاج سیاست و عشق.
توصیفات ظریف و دقیق بزرگ علوی در این اثر شاهکاره. دلنشین با پایانی عمیق..
برگرفته از goodreadsMahdi Lotfabadi
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۶/۱۵
تا قبل از این من فقط توی مجموعهی بهترین داستانهای جهان احمد گلشیری، گیلهمرد رو از بزرگ علوی خونده بودم و براساس اون فکر نمیکردم چشمهایش اینطوری باشه. در واقع فکر میکردم زمختتر و مملو از شعارهای سیاستزده باشه. اما برعکس با روایت عاشقانهش من رو غافلگیر کرد و فکر کنم همین غافلگیری اساس لذت بیشتر من از رمان شد.
پینوشت: به خاطر قضایای تجاوز استادان هنر که این روزا باب مجلس شده، من از اول داستان به شکلی ناخودآگاه دید خوبی به استاد ماکان نداشتم. 🤔
برگرفته از goodreadsSareh Booyeh
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۶/۷
پارسال همچین موقعی مشغولِ خوندنِ این کتاب بودم. حال و هوای امسال من رو برد به تجربه ای که از خوندن این کتاب داشتم. دوست داشتم درموردش چیزی بنویسم. از وقتی یادمه ، “ چشمهایش” تو کتابخونه ی اتاق ِ خواهرم به من چشمک میزد. اما همیشه یه گاردِ عجیبی نسبت به خوندن این کتاب داشتم. شاید یکی از دلایلش این بود که خیلی ها این کتاب رو خوندن!! :))) اما پارسال تو یک دوره کلاس های ترجمه شرکت میکردم که به عنوان تکلیف باید این کتاب رو در کم تر از یک هفته میخوندیم. هیچ نیازی به تعریف نیست. اما من تو اون یک هفته با “چشمهایش” زندگی کردم.
برگرفته از goodreadsAlireza Mollaei
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۶/۲۸
کتاب فوق العاده ای بود به نظرم،یک ترکیب موفق از عاشقانه و ضد استبدادی.علوی به بهترین شکل ممکن تناقض های موجود در وجود فرنگیس رو توصیف کرده بود،اونقدر خوب و زنده که با خوندن بعضیاش،آدم یاد یه سری احوالات خودش میفتاد،حدود 100 صفحه ی اول کتاب،به جذابیت مابقیش نبود،اما از حدود صفحه ی 100 به بعد کتاب به شدت جذاب و خواندنی بود.از خوندنش لذت بردم
برگرفته از goodreadsMojtaba Shirani
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۵/۱۹
متن روانی داره داستانش هم جذابه اما نه به اون خوبی که ازش تعریف میکنن
برگرفته از goodreadsFardin Jamali Soofi
4 out of 5 stars
۱۴۰۰/۸/۴
بازهم فرنگیس سکوت کرد.
آیا دیگر نمیخواست چیزی بگوید؟ جرئت نداشتم چیزی از او بپرسم. فقط قسمت آخر شعر او را اینطور تکرار کردم: «اگر آنها بال و پر خود را میسوزانند، گناه من چیست؟ ...»
برگرفته از goodreadsکتاب ایرانی کم میخوانم چون میخواهم مزهاش همیشه در خاطرم بماند!
چشمهایش یکی از کتابهای خاص و به یادماندنی است بزرگ علوی با دقت و مهارت پایههای رمانش را استوار میکند کتابی که با سوالهای بیشماری در باره یک تابلو نقاشی آغاز میشود و تصویر زنی که استاد ماکان کشیده و اینکه چشمهای این زن رازهای بسیار در خود دارد برای گشودن این رازها با راوی همراه میشویم و پابه پای او با قصه پیش میرویم.
در وهله اول به فضای سرکوب و خفقان تهران دوران پهلوی اول میپردازد و رفتهرفته پرده از راز پنهان برمیافتد ماجراها و اسلوب نوشتاری قوی و جاندار است فضای عاشقانه و سیاسی داستان و اسامی، خواننده را با خود درگیر میکند و شباهتهای بسیاری با زمانه ما دارد.
تغییر نکردن خلق و خوی مردمان ما بعد از گذشت اینهمه سال واقعاً حیرتانگیز است!
جمله معترضه:
افراط و تفریطهایی که جامعه در مخالفت و موافقت حکومتها در دورههای مختلف دارد کشورمان را از رسیدن به آرمانهایی که با واقعیت تطابق داشته باشد بازمیدارد.
فردپرستی، عمل بر پایه احساس، عدم نظمپذیری، تنبلی، و همه چیز را به شوخی و خنده برگزار کردن، دوری از کار گروهی، کم کتاب خواندن ،دخالت و نفوذ و منافع بیگانگان در امورات کشور و...دهها عامل و دلیل دیگر مشکل عمیق جامعه ماست که شاید سالها طول بکشد تا این خلق و خوی مضر از میان مردم رخت بندد.
و نکتهای که دربارهی کتاب باقی میماند:
دلیل یا دلایل عشق بیحد و حصر فرنگیس به استاد مجهول یا نامشخص است یا به بیان دیگر عقیم مانده ولی با این وجود کتاب خوبی است و خواندنش را به دوستان توصیه میکنم.
برگرفته از goodreadsمسیح بی شفا
5 out of 5 stars
۱۳۹۶/۸/۲۴
دارم کم کم از خودم ناامید میشم،قبلا زودتر یه کتاب رو تموم میکردم...
موقع خوندن این کتاب آهنگ سیاوش قمیشی توی ذهنم تکرار میشد
میخونم آخ که دیگه فرنگیس...
شاید اگه کتاب رو در زمانی دیگه میخونم که احساس الان رو نداشتم و تو این حال و هوا نبودم اینقدر ازش خوشم نمیومد و باهاش ارتباط برقرار نمیکردم،اما خوشبختانه زمان خوبی برای خوندنش بود!
گنگی و مرموزی عجیب و شیرینی بود!
فرنگیس زن عجیبی بود و ماکان مرد عجیبی،اما هر دو خودشان را قابل درک و طرف مقابل را عجیب میدونستن
فرنگیس فرنگیس
جانم جانم
فقط میتونم بگم عاشقش شدم
برگرفته از goodreadsKetabism.Ir
5 out of 5 stars
۱۳۹۴/۶/۱۰
رمان چشمهایش از برجستهترین رمانهای ایرنی به شمار میرود. بزرگ علوی در سال 1357 این کتاب را منتشر کرد. به دلیل فضای سیاسی خاص حاکم بر داستان که اشاره به فساد حکومت و تضاد طبقاتی شدید بین افراد جامعه دارد، این کتاب برای سالها در لیست کتابهای ممنوع الچاپ قرار گرفت.
ساختار داستانی کتاب چشمهایش همانند اکثر داستانهای بزرگ علوی، به توصیف و توجیه اتفاقی میپردازد که قبل از شروع داستان رخ داده است. راوی داستان در ابتدا ناظم مدرسه و از مریدان استاد بزرگ نقاشی درگذشتهای به نام ماکان است. ناظم در پی کشف راز تنها تابلویی است که استاد در زمان تبعید کشیده است. این اثر که استاد نام چشمهایش را بر آن گذاشته است، صورت زنی را به تصویر میکشد که در ادامه داستان ناظم او را مییابد تا داستان زندگیاش را بشنود. این زن فرنگیس نام دارد و در برخی قسمتهای کتاب راوی داستان میشود.
ادامه در کتابیسم
http://www.ketabism.ir برگرفته از goodreadsZahra Dashti
3 out of 5 stars
۱۳۹۴/۲/۱۲
بیش از تصورم از کتاب لذت بردم.البته یک کتاب عاشقانه است تا یک کتاب سیاسی یا... نثر روان و گیرا و جذاب، داستان پر کشش بود و با وجود عاشقانه بودن عاری از حواشی مثلا عاشقانه مبتذل و پیش پا افتاده بود.موارد رمانتیک اش به حد لازم بود، نه بیش از حد که باعث دلزدگی بشه.
ولی نقطه قوتش، این بود که یک نویسنده مرد، نسبتا خیلی خوب تونسته بود فضای عاشقانه یک زن رو توصیف کنه، احساسات یک زن، انزجارها و رغبتهاش، شدیدا ملموس بود.مطمئنم اگر اسم نویسنده رو نمی دونستم فکر می کردم اثر یک زن هست. ارزش خوندن رو داشت.شدیدا لذت بردم و همذات پنداری کردم.
در انتهای کتاب نوشته ای از بزرگ علوی و حسرتش از دور شدن از مسیر نویسندگی اش بود. راستش منم حسرت خوردم که ای کاش بیشتر برای نوشتن وقت و هزینه میکردند.مشتاق شدم آثار دیگه ای از ایشون رو بخونم.
پ ن : جنس حسرتشون برام آشناست...
برگرفته از goodreadsSeyedMahdi Hosseini
3 out of 5 stars
۱۳۹۵/۱۲/۲۱
داستانش رو دوست داشتم و جذبم کرد که تا آخر مطالعه کنم. از نوع نگارش و توصیفهایش زیاد خوشم نیامد.
قسمتی از کتاب: من از ته دل شیفته ی این پسر و دختر شدم، با چه جرأتی با هم کاری می کردند. هیچکدام در فکر نبودند که بالاخره همیشه این جور نمی شود زندگی کرد. مهربانو میگفت: «وقتی تحصیلم تمام شد به ایران برمیگردم» از او پرسیدم: «با خداداد چه می کنید؟» میگفت: «او هم خواهد آمد.» میگفتم: «آخر با این اوضاع که اگر بیاید حبسش می کنند.» میگفت: «مگر اوضاع همیشه اینطور می ماند؟» امید به آینده شیرین ترین دلداری آنها بود.
برگرفته از goodreadsدر میان آثار بزرگ علوی، تنها "چشمهایش" به یک رمان فارسی نزدیک است و یکی دو داستان کوتاه از مجموعه ی "چمدان". آن هم بیشتر برای همان سال های دهه ی بیست که چاپ شده اند. کارهای آخرش مثل "سالاری ها" و "موریانه" بیشتر به شوخی می مانند تا اثری از ادبیات معاصر ایران.
برگرفته از goodreadsكتاب چشمهايش برايم كشش زيادي داشت كه دنبال كنم داستانش را و از ته و توي ماجرا سر دربياورم و نسبتا هم سريع خواندمش، يعني پيش آمد اوقاتي كه نتوانستم زمين بگذارمش. به جايگاهي كه در ادبيات ايران دارد و تاثير بزرگ علوي در داستان نويسي نوين ايران احترام ميگذارم به هم چنين به تلاشي كه براي ترسيم و توصيف يك زن با تمامي احساسات و زيروبم هاي فكري او شده.
با اين حال اين كتاب خيلي با آنچه كه فكر ميكردم فاصله داشت، كلمات و عبارات بسيار خام و ساده بودند كه به خودي خود نه عيب محسوب ميشود و نه حسن اما دلپسند من نبود. شخصيت ها رها از زمانه شان نبودند و نتوانستند زياد من را به عنوان مخاطبي با چندين دهه فاصله جذب كنند. دغدغه هنري اما ميان تهي زن ناشناس و احساس ضعفي كه در خود ميكرد خيلي خوب پرورده شده بود يا من ارتباط خوبي با آن برقرار كردم، در هر صورت اين بعد شخصيتش را خوب شناختم اما نه عشق پرسوزش را درك كردم نه تفكرش برايم معلوم شد٠ در واقع ميشود راحت نوشت كه او هيچ تفكر و شخصيتي از خود نداشت (حالتي كه در شخصيت هاي زن داستان هاي ايراني و شايد بين المللي كم اتفاق نمي افتاد، ان ها معمولا اشخاص مرموزي هستند كه با ظاهر خود همه را شيفته كرده اند ولي هرچه خواننده تلاش كند دليل اين شوريدگي ها را پيدا كند جز همان جمله اول كه زيبايي زن را توصيف ميكند، راه به جايي نميبرد) و اگرچه خود زن ناشناس گاهي همين را از خود ميپرسيد اما انگار ناظم كه مانند خواننده هاي كتاب همراه روايت او شده بود، تا حد زيادي با او همدل بود و همين همدلي به نظرم مي اورد كه نويسنده هم او را مخالف انچه نوشته، درك كرده است و اين تضاد ازاردهنده بود.
ضرباهنگ داستان براي روايتي نسبتا هيجاني مناسب بود. مبارزات سياسي اما خيلي ساده و بي مايه به نظر ميرسيدند و همين باعث ميشد حس نكني كه قهرمانان در خطري بالقوه قرار دارند. بهترين بخش توصيفي داستان را شايد بشود توصيف نقاشي هاي استاد ماكان دانست. و البته دودلي ها و ترديدهاي فكري و حسي زن ناشناس كه اگرچه نميتوانستي به عمق شان پي ببري و درك شان كني اما كاملا ميتوانستي همراه شان شوي.
در پايان نميتوانم نسبت به طرح نه چندان دلچسب روي جلد انتشارات نگاه بي تفاوت بمانم و از ان ايراد نگيرم. كاش طرح مناسب تري انتخاب شده بود.
برگرفته از goodreadsزهرا نجاری
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۶/۱۲
بار دوم بود که خوندمش. و باز هم همون امتیاز ۴ رو بهش میدم.
ایده ی کتاب محشره
یک جاهایی دلت نمیخواد زمین بذاریش
اما حدودا یک چهارم اول کتاب اضافه ست
کلا میشد طور دیگه ای پیاده سازی بشه
یک امتیاز بزرگ این کتاب اینه که با وجود درونمایه ی سیاسی فوق العاده قویش، عشق فدای سیاست نشده
یعنی نویسنده تونسته تعادل برقرار کنه
که خوشمان آمد
برگرفته از goodreadsMarzi Motlagh
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۶/۲۶
حدود 4 یا 5 سال پیش این کتاب رو خوندم. اولین تجربه ی خوندن از بزرگ علوی، چندان دلچسب نبود برام. اخیرا که داستان پرتره از گوگول رو خوندم متوجه شباهت هایی بین "پرتره" و "چشمهایش" شدم که حدس میزنم بزرگ علوی از گوگول الهام گرفته بود واسه خلق داستانش. البته این فقط یه حدسه!
برگرفته از goodreadsبه عنوان اولین تجربه از بزرگ علوی بد نبود
اما در کل انتظارم خیلی بیشتر بود
بزرگ علوی تو این کتاب فریاد میزنه که حقیت اون چیزی نیس که ما میبینیم یا به نظر میاد
حقیقت جنبه های زیادی داره و اگه فقط از یه منظر بهش نگاه بشه حقیقت نیس
بزرگ علوی میگه ما چطوری از دید خودمون حقیقت رو میسازیم
و اینکار همون اندازه راحته که قضاوت رفتار آدم ها راحته
میگه بیاید هیچکس رو از روی حقیقتی که دیگران ازش ساختن قضاوت نکنیم
هیچکس رو از روی چشمهایش قضاوت نکنیم
"درباره گذشته قضاوت کردن کار آسانیست اما وقتی خودتان در جریان طوفان می افتید و سیل غران زندگی شما را از صخره ای به صخره ی دیگر پرتاب میکند ، آنجا اگر توانستید همت به خرج دهید "
برگرفته از goodreadsآخر کتاب رو دوست داشتم ولی روایت عاشقانه این کتاب کاملا معمولی و مشابه با باقی داستانهای ایرانی هستش.
برگرفته از goodreadsکاش اینطور نبود ولی حقیقت اینه تا الان هیچ کتاب ایرانی نبوده که بخونم و جذبم کنه، همشو از سر ناچاری تموم کردم فقط برای اینکه نصفه نیمه ولشون نکنم یه گوشه🫤
برگرفته از goodreadsShahin Eghbali
4 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۰/۵
میخواستم به این کتاب نمره 3 رو بدم اما به چند دلیل این کارو نمیکنم
این کتاب زیاده گویی خیلی داره و یک جاهایی کاملا طاقت خواننده طاق میشه . و یک موضوع دیگه ای که خودم خیلی باهاش مشکل دارم تعریف بیش از حد از زیبایی و یا خصوصیات افراده. راوی داستان مثل تیزرهای تبلیغاتی مدام یکسری از ویژگی های کاراکترها رو هی تکرار میکنه و این اصا خوب نیست
اما خود داستان هم ایراد زیاد داره. گاف هم توی روایت داستان هست که بهش نمیپردازم
عاشقانه داستان اون طوری که نویسنده میخواسته خوب درنیومده و به نظر من خواننده رو راضی نمیکنه
ولی باید در نظر گرفت نویسنده کی این رو نوشته و در چه شرایطی
به نظرم به خاطر اعتراض های مستقیم به حکومت و نترس بودن نویسنده نمره چهار واقعاحقشه
توی کتاب کاملا مشخصه نویسنده از ظلمی که به مردم شمال میشده کاملا مطلعه و چه بسا زخم خورده است چون از ظلمی که به بقیه مناطق ایران میشه حرفی به میون نمیاد
اما در عجبم از شجاعت قلمش و این که چطور توی اون زمان این کتاب به چاپ رسیده
مخلص کلام این که یک کتاب سیاسی عاشقانه است با تم سیاسی پررنگ تر
برگرفته از goodreadsMahsa fanaei
3 out of 5 stars
۱۳۹۶/۱/۲۵
از دوران دبیرستان اسم این کتاب حسابی قلقلکم میداد، ولی از اونجایی که هر کتابی رو باید به موقع خوند این کتاب تازه دیشب منو انتخاب کرد. فرنگیس با همه تضادها با همه ناباوری که نسبت به خودش داره در عین کمال توانایی ها نمونه کامل یه زن ایرانیه و چقدر آشنا بود تمام تصوراتش و حرفاش....استاد ماکان هنرمند دوست داشتنی تودار ِقوی که این چشم ها بیچاره اش کرده...قلم نویسنده معرکه بود و واقعا لذت بردم.
آی عشق چهره آبی ات پیدا نیست...
.....
از متن کتاب :
به او نگاه کردم ،از جا پرید.
دست انــداخت زیر چانــه ی مـن و با چنان شـدتی که مـن هــرگز آن را ندیــده بودم، به مــن گفت:"دخــتر،اینــطور به من نگاه نــکن!
این چشــمهــای تو بالاخــره مــرا وادار به یک خبــط بزرگــی در زندگــی خواهــد کــرد."
گفتم:"این خبــط شــما آرزوی مــن اســت..."
...پایانش اما.....آآی عشق چهره آبی ات پیدا نیست
برگرفته از goodreadsHadi Nezami
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱/۸
چشمهایش کتابی که باید با چشمهایش خوانده شودکتابی روان وسلیس. کتاب اول برای داستان سازیش مقدمه داره ولی در ادامه تقریبا به صورت متکلم وحده ادامه پیدا میکنه. که البته صحبت های شیرین و جذاب فرنگیس باعث نمیشه خسته بشید همانطور که در خیلی از لیست ها دومین کتاب خوب ایرانی محسوب میشه که میتونه در این بین قرار بگیره چون تا اینجای کار کتابی که بتونه جاشو بگیره سراغ ندارم
ولی با این حال امتیازم ۴ هست چون در مقایسه با کتاب های خارجی امتیازش همینه و این که در حق این کتب هم اجحاف نشه
من این کتاب رو به صورت صوتی از نوار گوش دادم
*نمیدونم چرا این کتاب من رو یاد آهنگ فرنگیس از سیاوش قمیشی میندازه. *
برگرفته از goodreadsGhasem Safaeinejad
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۳/۵
یک داستان عاشقانه، اجتماعی، سیاسی
کتاب با قلم زیبای بزرگ علوی وصف حال زنی است که میتواند متفاوت باشد و ناشناخته. زنی که میتواند به بی بند و باری برسد و میتواند به یک مبارز سیاسی تبدیل شود و همه اینها بستگی دارد به اینکه رفتار جامعه با او چگونه است
اختناق و دیکتاتوری رژیم پهلوی در جای جای کتاب وجود دارد
برگرفته از goodreadsSaba Akbarpouran
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۳/۱۳
کتاب رو خیلی دوست داشتم با اینکه خیلی نمیشه گفت درخشان و خیلی زیباست ولی منو کاملا جذب خودش کرد.اینکه این کتاب در مقطع زمانی نوشته شده که حتی پدر و مادر من هنوز به دنیا نیومده بودن و خوب اون زمان رو از نظر مخالفان بیان کرده برام جالب بود.توصیفاتی که در مورد استاد ماکان بعد از برگشت فرنگیس از پاریس شده کاملا برای من ملموس بود و گویا ماکان رو با همه این خصوصیاتش میشنامس...
برگرفته از goodreadsارغوان بیرق گلگون بهار
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۷/۲
توضیف های دقیق و ظریفِ بزرگ علوی در این اثر شاهکاره و اصلا خواننده رو خسته نمیکنه!
در کل دوستش داشتم و پیشنهادش میکنم
برگرفته از goodreadsAmir Hossein
5 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۱/۷
عالی
برگرفته از goodreadsKimia Karbasi
5 out of 5 stars
۱۴۰۲/۳/۸
خیلییییییییی خیلیییییی قشنگ بود🥺🥺🥺
عشق ماکان و فرنگیس🥺🥺🥺وای عالی بود این کتاب🥺🥺
انقد این کتاب قشنگ و دوست داشتنی بود که دلم میخواد دوباره بخونمش و انقد از قلم نویسنده خوشم اومد که دلم میخواد برم سراغ بقیه کتاباش
برگرفته از goodreadsmohsen pourramezani
3 out of 5 stars
۱۳۹۳/۲/۲۸
کتاب
چشمهایش رو خیلی وقت پیش خوندم.
چیزی که توی ذهنم باقی مونده، مردی بود شیفتهی تصویر زنی در یک نقاشی میشد و دنبال پیدا کردن صاحب چشمها میگشت. خاطرهی جالبی که از این کتاب دارم اینه که یه روزی که تو کتابفروشی بودم و مرد مسنی اومد تو و در مورد این کتاب باهام حرف زد. گفت که خودش هم براش سوال بوده که این زن کیه و بعدش رفته تحقیق کرده و صاحب واقعی اون چشمها رو پیدا کرده ولی هرچی اصرار کردم نگفت کی بوده و در همین حد توضیح داد که یکی از همحزبیهای بزرگ علوی بود.
برگرفته از goodreadsMahdi Nosrati
4 out of 5 stars
۱۳۸۶/۶/۱
نوشته های برخی از دوستان را درباره ی این کتاب خواندم شاید به نوعی یا من دچار اشتباه شده باشم یا خدای نکرده دیگران .برای این که چشمهایش را به عنوان یک داستان با مفهوم سیاسی با پی رنگی رمانتیک و در شرایط اجتماعی و سیاسی هنگام نگارش آن باید بررسی کرد اینگونه نقد ساده انگارانه و با نگاه یک آدم قرن 21 به درد نقد نوشتن برای این داستان نمی خورد.لازم است که کمی به عقب برگردیم .هرچند که حتی با همین نوع نگرش امروزی نیز این اثر همچنان درخشان و زیبا و خواندنی است.
برگرفته از goodreadsMehrshad Zarei
3 out of 5 stars
۱۳۹۷/۱۰/۱۱
3.5
شروع خوبی داشت. اوایلش توی ذهنم سوالهایی ایجاد کرد که باعث شد با کنجکاوی بیشتری داستان رو ادامه بدم و کتاب کشش لازم رو برام ایجاد کرده بود اما جواب سوالهام خیلی قابل پیشبینی و سطحی بودن و این باعث شد نمرهی کمتری بهش بدم اما از خوندنش راضیام چون فضای داستان و شخصیتپردازیِ قابل قبول و باورپذیری داشت.
برگرفته از goodreadsIman Majdi zadeh
4 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱۱/۱۰
آنچه در مورد این کتاب میشه گفت رو نباید با زمان حال نوشت، این کتاب زمانی نوشته شده که هنوز ادبیات به این شکل نبوده ولی ما وقتی کتاب رو میخونیم انگار توسط نویسنده ای امروزی نوشته شده، شخصیت پردازی های قوی، روند درست قصه، یک راوی شجاع که بهترین تصمیمات رو گرفت تا بتونه برای ما قصه ای روایت کنه از هزاران اتفاقی که افتاده و خواهد افتاد، فرنگیس با اینکه خواهان زیاد داشت ولی هیچوقت عاری از اشتباه نبود و اون ها رو توجیه نکرد، و نویسنده تونست یک عشق واقعی رو برای ما به تصویر بکشه.
تو قسمتی از کتاب وقتی فرنگیس از سرتیپ میخواد که بعد از آزادی نقاش با اون دیدار کنه و اون قبول نمیکنه رو باید سریال ساز های کنونی(مانکن) بخونن تا بفهمن که وقتی کسی خودش رو فدای کسی میکنه دیگه راه برگشتی نیست.
من خوندن کتاب رو به کسایی که به رمان علاقه دارن توصیه میکنم.
برگرفته از goodreadsJavid Momeni
5 out of 5 stars
۱۳۹۱/۱۰/۲۸
وسطای سربازی بود، دوشنبه تعطیل بود و همه هم رفته بودن مرخصی، پادگان خلوت بود، منم توی اتاقم تنها بودم، هیچ کاری نمیشد کرد جز کتاب خوندن و در آرزوی یک کتاب خوب بودم...
یه افسر مخابرات بود، اسمش کریم بود، خیلی اهل دل بود!
رفتم تو اتاقش و این کتاب رو دیدم...
آخر اون هفته من بودم و یه پادگان و یه کتاب، پادگان که نه، ناوگان بود، ناوگان دوم ارتش، بوشهر.
یادمه بعضی جاهاش رو لب اسکله تو نور ناوهای جنگی ارتش خوندم...
برگرفته از goodreads بی چاره دل،
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار تست
این داستان من رو به یاد مدوسا از اساطیر یونان انداخت. او میتوانست هر کس که به چشمانش نگاه میکرد را تبدیل به سنگ کند.
برگرفته از goodreadsداستان پر کشش و جذابی بود اما ماجرای عاشقانهاش به نظرم خیلی غیرواقعی میرسید و در بیشتر کتاب به نظرم آبکی بود. میدونم که کتاب خیلی مهمیه و راجع به رهبر حزب توده است. شاید نیاز به مطالعهي بیشتری راجع به کتاب داشته باشم تا متوجه بشم دلیل اهمیتش چی بوده.
برگرفته از goodreadsبهترین لذت ها وقتی تکرار شد زجر و مصیبت است
برگرفته از goodreadsNazanin Moshiri
4 out of 5 stars
۱۳۹۶/۹/۱۳
چقدرررر عنوان یک تابلو هنری و به تبع یک کتاب می تونه زیرکانه و کامل انتخاب بشه...حتی بدون یک حرف اضافه...
برگرفته از goodreadsبا نام آقای علوی از زمان مدرسه آشنا هستیم. فکر میکردم کتاب چشمهایش قوی تر از اینها باشد. ولی این کتاب چیزی برای من نداشت
برگرفته از goodreadsداستانی عالی، اینقدر زیبا توصیف شدن شخصیت ها که شخصیت ها رو لمس می کردم. تجربه لذت بخشی بود.
برگرفته از goodreadsPardis Jafari
5 out of 5 stars
۱۳۹۹/۱۱/۲۱
حتی یک لحظهم چشم برنداشتم. از قلمی که هم در روایت عشق و هم روایت فضای حاکم سیاسی کاملاً متبحرانه است بینهایت لذت میبرم.فوقالعاده بود.
برگرفته از goodreadsچند سال پیش سالاریها رو خونده بودم و اصلا خوشم نیومد و فکر نمیکردم دوباره بیام سراغ آثار علوی...اما این کتاب با وجود فاصلهی زیادش با ادبیات کلاسیک جهان، بهتر از اون چیزی بود که تصور میکردم.
برگرفته از goodreadsدو داستان روایت می شوند. داستان مریدی و داستان عاشقی. مریدی که در انتهای کتاب به مراد دل خود می رسد و داستانش از ابتدا تا انتهای کتاب ادامه دارد. و عاشقی که از میانه ی راه می رسد و سطر سطر دل خود را روایت می کند، روایتی پر از حسرت، پر از دودلی و عاقبتی با مایه ای از نهایتِ فداکاری و اوجِ ناکامی. چه قدر نوشته ی بزرگ علوی در انتهای کتاب این گمان را تقویت می کند که خودش را روایت کرده است و داستان عشقش به نویسندگی و ناکامی از رسیدن به آن را، حال آنکه چنین شاهکاری را خلق کرده! در داستان هسته ای، فرنگیس خط به خط آب می شود تا راز تابلو را و راز ناکامی خود را بر آقای ناظم بگشاید، تابلویی که چکیده ی احساسات ضد و نقیض استادِ نقاش است و تمام کتاب حول آن شکل گرفته است. استادی که از "چشم ها" خودداری کرد تا شاید به هزار هزار چشم منتظر پاسخ دهد، حال آنکه پاسخی برای نگاه پر از رمز آن دو چشم نداشته، و دین خود را به چشم ها ادا نکرد تا شاید دینش را به مردمش، وطنش و آرمانش ادا کند، چشم هایی مردد، چشم هایی پنهان کار...
برگرفته از goodreadsZidane Abdollahi
1 out of 5 stars
۱۳۹۸/۱/۲۲
شاید دادن نمرۀ یک به این داستان جذاب عاشقانه و مرموز کمی بی انصافی باشد! اما خب بنظرم آنچه در یک رمان قابل احترام و حائز اهمیت است علاوه بر داستانی گیرا، گفتن مسائل جامعه و نشان دادن نقطه ای تاریک در اجتماع برای خواننده است! عنوان کردن مطالبی که در میانۀ داستان آدم را تکان دهد و به او بفهماند که چه گذشته در این خاک! این اویژگیست که اثر را برای من گرانقدر میکند؛ طوری که بتوان با شخصیت داستان خندید، گزیه کرد و یاد گرفت؛ خواننده مانند شخصیت داستان با پدیده ها روبرو شود و به فکر واداشته شود، نه آنکه فقط از سیر تحول داستان خبردار شود؛ رمان را طی دوروز مطالعه کردم، در تمام مدت خواندن داستان میخواستم بدانم نویسنده چه میخواهد بگوید و در آخر هم چیزی نگفت! خب که چی؟! با این وجود باید از شیوۀ جذاب و گیرای بیان داستان و توصیفات شخصیت سخن گفت، اما وقتی که کتاب تمام شد، اگر کسی میپرسید چه یاد گرفتی، تنها میتوانستم بگویم که متوجه شدم یکی عاشق یکی شد و چشم ها حالتی مرموز داشتند!
برگرفته از goodreads