جهان پسا-حقیقت: اگر چه استاندارد یقین در جهان مدرن بالا رفته است با این وجود در این عصر از در و دیوارش اطلاعات می بارد دیگر ندادن اطلاعات مطرح نیست آنقدر اطلاعات مفت می دهند که واقعیت در داخل آن سانسور می شود و تشخیص حقیقت از دروغ به غایت دشوار می گردد دیگر مثل قبل فقر اطلاعات و سانسور مطرح نیست این دفعه می خواهند با انبوه اطلاعات حقیقت را سانسور نمایند. جهان در تسخیر اخبار جعلی و محتوای فیک و مبتذل هست.
مخاطبِ حرفِمفت کیست؟ حرفِمفتزن، بالطّبع، برایِ هر مخاطبی حرفِمفت میزند؛ امّا، در دو موقعیّت برایِ حرفِمفتزدن انگیزهمندتر است: یکی در آن جا که همراهیِ دیگران با او برایاش نفعِ چشمگیر و صَرفِنظرناکردنی دارد؛ عرصههایی مانندِ تبلیغات (propaganda) برایِ فروشِ کالا، مدیریّتِ یک سازمان یا مؤسّسه، سیاست و حکومت، و دین و مذهب عرصههایی اند که در آنها جلبِ مشتری اهمّیّتِ بسیار دارد و، به همین جهت، در آنها بیشترین حرفهایِ مفت زده میشوند. دیگری در آن جا که مخاطبان قدرتِ تشخیصِ حرفِمفت را ندارند، مانندِ عرصههایی که مخاطبان در آنها بیاطّلاع یا کماطّلاع اند.
اصرار بر حرف مفت زدن به این معناست که شخص گوینده نه تنها اطلاعی از حقیقت ندارد بلکه برای رسیدن به حقیقت نیز کوششی نمیکند.
در عصر ارتباطات که هر فرد یک رسانه در اختیار دارد و آزاد است هر آنچه را اراده میکند به اطلاع دیگران برساند، لازم است با کم و کیف انواع گفتهها و حرفها آشنا شویم تا با بینش وسیعتری دربارۀ آنچه میشنویم تصمیم بگیریم. هری گوردن فرانکفورت فیلسوفی است که تلاش کرد بخشی از این لازم را تبیین کند و به همین منظور در سال 1985 سخنانی ایراد و سپس آن را به صورت مقاله منتشر کرد. این مقالۀ کمحجم با استقبال روبهرو شد و انتشارات پرینستون آن را در سال 2005 با عنوان «در باب حرف مفت» روانۀ بازار کتاب کرد و همانطور که پیشبینی میشد با فروش قابل توجهی مواجه شد. این کتابچه به 16 زبان ترجمه شد و نشر کرگدن هم آن را با ترجمۀ محسن کرمی برای خوانندۀ فارسیزبان مهیا کرد. مصطفی ملکیان، فیلسوف شناختهشده، در جلسهای به ایراد سخنرانی در باب این کتاب پرداخت و آنچه را خوانندۀ این کتاب ��ه عنوان پیشنیاز لازم دارد، گوشزد کرد. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای است از سخنرانی مصطفی ملکیان و مروری بر کتاب «در باب حرف مفت».
خلاصه کتاب در باب حرف مفت
خلاصه کتاب در ��اب حرف مفت
پیشدرآمد
مصطفی ملکیان با اشاره به گفتههای جان لانگشاو آستین و جان راجرز سِرل، هر دو از فیلسوفان زبان، بیان میکند که سه نوع عمل در حرف زدن اتفاق میافتد: فعل بیانی، فعل در بیانی، فعل با بیانی.
منظور از فعل بیانی، همان عمل مکانیکی حرف زدن شامل حرکت فک و زبان و جزئیات مربوط به آن است.
فعل در بیانی، هدف گوینده از حرفزدن را شامل میشود
مقصود از فعل با بیانی، نتیجۀ سخنی است که گفته میشود که لزوماً با هدف گوینده یکسان نیست.
بر این اساس مبنای کتابِ در باب حرف مفت فعل در بیانی است. در واقع هری فرانکفورت در این کتاب هدف گوینده از سخن گفتن را مدنظر دارد.
ملکیان با استناد به فلسفۀ زبان، هدف از بیان جملات را به پنج نوع تقسیم میکند:
1) اِخباری: خبر و اطلاعی از جهان هستی (بیرونی یا درونی) را متذکر میشوند.
2) تحریکی: شنونده را به انجام کاری ترغیب میکنند. جملات دعایی یا پرسشی از نوع تحریکی هستند.
3) التزامی: واداشتن خود به انجام کاری، مانند قول دادن.
4) وصفالحالی: تصویری از شخص را در ذهن شنونده ایجاد میکنند مانند تسلیت و معذرتخواهی.
5) ایجادی: بنیان نهادن واقعیتی را که پیش از این وجود نداشته، شامل میشود از جمله نامگذاری کودکان.
ملکیان عنوان میکند که از بین این پنج نوع جمله تنها جملات اِخباری، صدق و کذب دارند؛ اما در جملات تحریکی، التزامی و وصفالحالی این گوینده است که میتواند راستگو باشد یا نباشد و خودِ جملات، قابل تفکیک به درست و نادرست نیستند. جملات ایجادی نیز نه تنها صدق و کذب ندارند بلکه گویندۀ آنها را نیز نمیتوان راستگو یا دروغگو خطاب کرد. بنابر آنچه گفته شد حرف مفت در حیطۀ جملات اِخباری و وصفالحالی تعریف میشود.
ملکیان چندین دلیل معرفتی و غیرمعرفتی را برای یاوهگویی بیان میکند. اینکه حقیقتی وجود ندارد یا ما به حقیقت دسترسی نداریم را جزء دلایل معرفتی به شمار میآورد. دلایل غیرمعرفتی را نیز به دو جنبۀ فردی و اجتماعی تقسیم میکند. در بیان دلایل فردی احساس تنهایی، خودشیفتگی، خودنمایی و تنبلی را مهم میداند و برای ادلۀ اجتماعی نیز مقتضیات تمدن مدرن را تاثیرگذار مییابد.
جملات اخباری دو دسته را در بر میگیرند. یکی جملاتی که حکایت از واقعیت دارند و دیگری جملاتی که نگرش و تلقی فرد گوینده را از واقعیت ترسیم میکنند. برای مثال وقتی گفته شود «هوا سرد است»، واقعیتی آشکار میشود اما اگر گفته شود «به نظر من هوا سرد است»، نگرش گوینده از واقعیت بیان میشود. در این صورت اگر از فردی در مورد واقعیت پرسیده شود و آن فرد در پاسخ سخنش را با «به نظر من» یا امثال آن آغاز کند در این صورت پا در حوزۀ حرف مفت گذاشته است؛ اما اگر پرسشگر نظر شخصی فرد را بپرسد فرد میتواند تلقی خود از واقعیت را در پاسخ ارائه دهد. با این توصیف اگر مخاطبان انتظار شنیدن واقعیت را داشته باشند اما فرد سخنگو با عباراتی نظیر «به نظر من»، «شاید بتوان گفت»، «شنیدهها حاکیست»، «ظاهراً» سعی در بیان نظرات خود داشته باشد، در واقع یاوهگویی کرده است. افرادی که جملات خود را با چنین عباراتی آغاز و تلقی خود از واقعیت را ابراز میکنند اگر در آینده نقیض سخنانشان اثبات شد مجبور نمیشوند حرف خود را پس بگیرند. استثنایی نیز وجود دارد که اطلاعات آماری با هر لفظی (ظاهراً و...) بیان شوند جزء حرف مفت به حساب نمیآیند.
در جملات وصفالحالی نیز قصد کسی که حرف مفت میزند ایجاد نگرش خاصی از خود در ذهن شنونده است.
سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب در باب حرف مفت
سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب در باب حرف مفت
ملکیان چندین دلیل معرفتی و غیرمعرفتی را برای یاوهگویی بیان میکند. اینکه حقیقتی وجود ندارد یا ما به حقیقت دسترسی نداریم را جزء دلایل معرفتی به شمار میآورد. دلایل غیرمعرفتی را نیز به دو جنبۀ فردی و اجتماعی تقسیم میکند. در بیان دلایل فردی احساس تنهایی، خودشیفتگی، خودنمایی و تنبلی را مهم میداند و برای ادلۀ اجتماعی نیز مقتضیات تمدن مدرن را تاثیرگذار مییابد. در مدرنیته، سخن گفتن ارزشمند است و نه سکوت. در تمدن مدرن به نام کنجکاوی علمی هر پرسشی حائز ارزش است و پرسشگر تشویق میشود. از طرفی در دموکراسی حکمت «به من چه؟» معنایی ندارد و بنابراین همگان به اظهار نظر دربارۀ هر مسألهای ترغیب میشوند؛ اگرچه از نظر حقوقی همگان حق اظهار نظر دارند اما از نظر اخلاقی این چنین نیست (حکمت «به من چه؟» به معنای مسئولیتگریزی نیست بلکه منظور عدم ورود به مباحثیست که فرد اطلاع و تخصص کافی دربارۀ آنها ندارد).
سیطرۀ کمیت بر کیفیت نیز مسبب ترویج یاوهگویی است و در واقع حرف زیاد زدن پسندیدهتر از حرف درست زدن است.
علاوه بر اینها، تقدم آداب معاشرت بر اخلاق نیز عاملیست که باعث میشود افراد به جای امتناع از سخن و عملی که منجر به حرف مفت میشود (کنشی اخلاقی) به شنونده یا گویندۀ حرف مفت تبدیل شوند (آداب معاشرت).
حقیقت، دروغ یا هیچکدام؟
در کتاب در باب حرف مفت، هری فرانکفورت پس از مروری بر ریشۀ واژۀ حرف مفت (bullshit) و معانی مشابهی از جمله شیّادی، مهمترین نکتهای که بر آن تأکید میکند نسبت حرف مفت با حقیقت است. او ذات حرف مفت را بیتفاوتی نسبت به حقیقت میداند. در واقع کسی که حرف مفت میزند دغدغهای نسبت به اینکه حقیقت چیست ندارد و قصد او از یاوهگویی صرفا خودنمایی و فخرفروشی است. او با ذکر مثالی، حالتی را نیز تصویر میکند که هدف کسی که حرف مفت میزند خودنمایی یا استفادۀ ابزاری از حرف مفت برای رسیدن به مقصود و هدفش نیست اما باز هم دچار خطا میشود و آن خطا این نیست که درک درستی از امور ندارد بلکه عدم تلاش برای رسیدن به این درک است. در نتیجه اصرار بر حرف مفت زدن به این معناست که شخص گوینده نه تنها اطلاعی از حقیقت ندارد بلکه برای رسیدن به حقیقت نیز کوششی نمیکند.
هری فرانکفورت میان حرف مفت و دروغ تفاوت قائل است. شخص دروغگو با علم به حقیقت در تلاش است آن را وارونه جلوه دهد یا کتمان کند، در حالی که هدف کسی که حرف مفت میزند نه بیان حقیقت است و نه کتمان کردن آن. از اینرو فرانکفورت حرف مفت را به لافزنی نزدیکتر میداند تا دروغگویی؛ چرا که در لاف زدن کاذب بودن حرف مهم نیست بلکه مصنوع و ساختگی بودن آن مطرح است. از سویی، کسی که حرف مفت میزند آزادی بیشتری در سخن گفتن دارد ولی فرد دروغگو باید به جزئیات امر حقیقی واقف باشد و با ظرافت بسیار سعی کند آنها را بپوشاند یا وارونه جلوه دهد. با این توصیف، هری فرانکفورت حرف مفت را در مقایسه با دروغ، دشمن بزرگتری برای حقیقت میداند.
مصطفی ملکیان هم به سه دلیل حرف مفت را خطرناکتر از دروغ به شمار میآورد:
1) تقلید از دروغ کمتر از تقلید از حرف مفت است
2) کشف دروغ آسانتر از کشف حرف مفت است
3) زبان بدن دروغ را برملا میکند اما حرف مفت نشانهای ندارد
مواجهه با حرف مفت
آنچه تا بدینجا گفته شد نشان میدهد حرف مفت گسترۀ وسیعی را شامل میشود و هریک از افراد، روزانه در مقام گوینده یا شنوندۀ حرف مفت قرار میگیرند؛ اما پرسش اصلی این است که تا چه میزان میتوان و باید از این حرفها دوری جست؟ آنگونه که مصطفی ملکیان هم میگوید همۀ حرفهای مفت از نظر اخلاقی قابل مذمت و نکوهش نیست، حرف مفتی که ضرری به شنونده نمیزند یا گوینده و شنونده هر دو موافق گفتن و شنیدن آن هستند از این جمله است.
آنچه فرانکفورت و ملکیان بر آن تأکید میکنند حرف مفتهایی است که در سطح وسیع و با دایرۀ نفوذ بسیار مطرح میشوند. از جمله سخنانی که سیاستمداران میگویند یا مطالبی که اهل علم و فن بدون استناد بر زبان جاری میکنند. در واقع زمانی تشخیص حرف مفت اهمیت مییابد که گویندۀ آن در تلاش است به واسطۀ آن حرف، سیاستی را اِعمال، محبوبیتی را کسب یا مفهومی را ترویج کند.
آنگونه که فرانکفورت میگوید، کسی که در زدن حرف مفت زیادهروی میکند این خطر را در پیش دارد که حرف مفت زدن برای او تبدیل به عادت شود و توجه او را به حقیقت کمرنگ کند یا به طور کلی از بین ببرد؛ بنابراین برای عدم تحقق این امر و جلوگیری از ترویج حرف مفت حداقل میتوانیم خریدار این قِسم از حرفها نباشیم.
https://vrgl.ir/X4L1nمطالعه بیشتر:
کتاب مشابه با تحلیل داده که توسط دکتر آذرخش مکری در کانال تلگرامی اش بررسی شده است:
Calling bullshit
https://www.goodreads.com/book/show/4...لینک دانلود
https://t.me/DrAzarakhshMokri/971پی نوشت: دارم فکر می کنم وقتی حرفی میزنم که عملی کردنش باد هواست و شکاف عمیقی بین عمل و گفته هست یه جوری من هم حرف مفت میزنم.چقدر مبتلا به هست.