کتاب "آسمان برلین" فیلمنامهی فیلمی است که، توسط ویم وندرس و پیتر هانتکه، نویسندهی اتریشی، نگاشته شده است. داستان در برلین غربی پس از جنگ جهانی دوم میگذرد، شهری ویران شده که مردم در تلاش هستند تا زندگی خود را بازسازی کنند. داستان فضای غمانگیز و شاعرانهای دارد، و به خوبی بازتاب شرایط آن زمان برلین است.
دامیل، فرشتهای است که به زمین آمده و ناظر زندگی انسانهاست. او به مرور زمان شیفتهی زنی به نام ماریون میشود و تصمیم میگیرد که به یک انسان تبدیل شود. دامیل برای رسیدن به خواستهی خود، بالهایش را به قیمت فراموشی گذشتهاش به یک فرشتهی دیگر میفروشد. او در دنیای جدید با چالشهای مختلفی روبرو میشود و سعی میکند که معنای زندگی را درک کند. در این مسیر، دامیل با شخصیتهای مختلفی از جمله یک نویسنده، یک معلم و یک سیرکباز آشنا میشود. او از طریق تعامل با این افراد، درباره عشق، مرگ، تنهایی و امید چیزهای زیادی میآموزد.
داستان "آسمان برلین" نشان میدهد که تنهایی بخشی از وجود انسان است. همه انسانها در مقاطعی از زندگی خود تنها هستند، اما تنهایی به معنای شکست نیست. همانطور که دامیل برای رسیدن به عشق خود ماریون، همواره امیدوار است و از جاودانگی خود میگذرد. او میداند که با زمینی شدن، روزی خواهد مرد، اما این موضوع او را از عشق به ماریون باز نمیدارد. منتقدان، فیلمنامه را به خاطر متن روان و شاعرانهاش ستودهاند.