1.00
(1)رایژرژ باتای، (ژرژ آلبر موریس ویکتور باتای)، زاده ۱۰ سپتامبر ۱۸۹۷ و درگذشته ۸ ژوئیه ۱۹۶۲، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم، با اندیشههای رادیکال و چالشبرانگیزش، یکی از چهرههای شاخص فلسفه پس از جنگ جهانی دوم به شمار میرود. تفکر باتای، که ریشه در سنتهای گوناگونی چون مارکسیسم، سوررئالیسم و عرفان دارد، به شدت با نظم و هنجارهای اجتماعی و فلسفی حاکم بر زمانهاش در تضاد بود.
موضوع محوری آثار باتای، انهدام سوژه و براندازی هرگونه تصور از تمامیت و انسجام در «من» است. او با رویکردی رادیکال به دنبال شکستن مرزهای بین فرد و جهان، زندگی و مرگ، مقدس و دنیوی است. در آثار باتای، مرگ نه تنها پایان زندگی، بلکه آغاز یک فرایند بینهایت و نامتناهی است که در آن هرگونه تمایز و دوگانگی از بین میرود. باتای در آثار خود به شدت از هرگونه سلسله مراتب و ساختار قدرت انتقاد میکند. او معتقد است که هرگونه نظام اجتماعی مبتنی بر سلسله مراتب و قدرت، به طور ذاتی سرکوبگر و خشونتآمیز است. به همین دلیل، او به دنبال ایجاد یک جامعه بیسلسلهمراتب و برابریطلبانه است که در آن هرگونه مفهوم از رهبری و اقتدار از بین رفته باشد.
● برخی از آثار او:
«مادام ادواردا»، ژرژ باتای، ترجمهٔ سمیرا رشیدپور
«آبیِ آسمان»، ژرژ باتای، ترجمهٔ سمیه دیندارلو
«عمل شقاوتبار هنر»، ژرژ باتای، ترجمهٔ آری سرازش
«معماری»، ژرژ باتای، ترجمهٔ رامین اعلایی
«مسیح»، ژرژ باتای، ترجمهٔ آری سرازش
«پیشگفتاری بر تاریخ اروتیسم»، ژرژ باتای، ترجمهٔ آری سرازش
«نا-شناخت و تمرد»، ژرژ باتای، ترجمهٔ آری سرازش
«اقتصاد عام»، ژرژ باتای (به انضمام یادداشتی از ژان بودریار)، ترجمهٔ زهره اکسیری
تأثیر اندیشههای باتای بر فلسفه پس از جنگ جهانی دوم بسیار گسترده بوده است. فیلسوفانی چون ژاک دریدا، میشل فوکو و ژیل دلوز از جمله کسانی هستند که به شدت تحت تأثیر افکار باتای قرار گرفتهاند. با این حال، اندیشههای باتای به دلیل پیچیدگی و رادیکال بودن، همواره با انتقاداتی نیز همراه بوده است. در مجموع، ژرژ باتای فیلسوفی است که با طرح پرسشهای بنیادین درباره ماهیت وجود، انسان و جامعه، به چالش کشیدن مفاهیم سنتی فلسفی پرداخته است. اندیشههای او اگرچه پیچیده و گاه مبهم به نظر میرسند، اما همچنان برای بسیاری از اندیشمندان و علاقهمندان به فلسفه، جذاب و الهامبخش هستند.