ابرهای خاک خورده
علیاکبر کرمانینژاد
ابرهای خاک خورده مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که توسط علیاکبر کرمانینژاد گردآوری شده است.این کتاب شامل داستانهایی از سه نسل داستاننویسان کرمانی است. کرمان، استانی پهناور با اقلیمی متنوع و چهار فصل گوناگون، میزبان مردمانی با فرهنگها و قومیتهای مختلف است. داستانهای این مجموعه از سراسر این استان پهناور گردآوری شدهاند و بیشک میتوان آنها را بازتابی از داستان امروز کرمان دانست.
نام برخی از داستانها عبارتند از: «خواب دنیای قشنگیه»؛ «مال بد»؛ «فقر»؛ «تو نیستی»؛ «تل ریگی»؛ «آن مرد...»؛ «با توأم»؛ «مکث» و... .
بخشی از متن کتاب:
خدابخش، آذوقه را از عروسِ مشهدی خدایار گرفت، رفت به خانه خودشان. مادرش هفتهشت کاسه آب بر سرش ریخت و پیراهن کبرهبسته از عرقِ بدنش را عوض کرد. تا دستی به دهنش گرفت و پیالهای چای به خوردش داد؛ ماهِ شبِ چهارده حسابی بالا آمد. حالا از محبت مادر کمی جان گرفته بود؛ همه توانش را داده بود به پاهایش و پُرشتاب در کورهراهِ باریک و کمرنگورویی که بینِ بوتههای بیابان، پیوسته پیچوتاب میخورد، قدم برمیداشت تا هرچه زودتر خودش را برساند به خرمنهای گندمزار دهدشت و در فرصت کمی که برایش مانده، اندکی بخوابد. وای بر وقتی که نخوابیده باشی و روی گَرجین چرت بزنی! یا به کله میافتی زیر پرههای گَرجین یا گاوها از حلقه دورِ خرمن خارج میشوند و گَرجین به جای اینکه بافهها را خُرد کند، زمین خرمن را درهم میشکند و گندمها را با خاک قاطی میکند. آنوقت است که باید زیر نگاهِ پیرمردِ هفتادسالهای، مثل مشهدیخدایار، خیسِ عرق شوی. فقط نگاهت میکند و لبخند میزند. پسرش بهزاد هم آدم را نمیزند. بهجای فحش، نفرین و کتک، دلداریات میدهد، که «چیزی نیست، طوری نشده!» نه بهخاطر اینکه او یتیم است، اصلاً هیچ بچهای را نمیزند. گاوها را هم نمیزند. برخلاف دیگران که در خرمنکوبی برای راندن گاوها از ترکه انار استفاده میکنند، او ترکه نازک بید را میدهد دست آدم و میگوید: «زبانبستهها را محکم نزنیها!»
همچنین در داستان «فقر» آمده است: در کلاس یکی از دانشآموزان وسیلهای را گم کرده است. ناظم دستور میدهد که همة کیفها روی میز قرار بگیرد. پسرکی که ته کلاس نشسته است با این حرف ناظم دستپاچه میشود و عرق سردی روی پیشانیاش مینشیند. او از ترس آبروریزی از فقر خود و خانواده و برملاشدن پلاستیکی که آشغال گوشت را در آن جمع کرده، از جای خود بلند شده و قصد فرار میکند، امّا پایش به چهارچوب در گیر میکند و زمین میخورد و محتویات پلاستیک روی زمین پخش و پلا میشود.