این کتاب قبلاً با اجازه ناشر برای چاپ در سامانه پاد قرار گرفته بود، ولی متأسفانه هم اکنون چاپ آن توسط ناشر متوقف شده است. در صورت تمایل به چاپ مجدد آن، میتوانید درخواست خود را ثبت کنید تا ما با توجه به درخواست شما، با ناشر گفتوگو کنیم و دوباره بتوانیم این کتاب را در سامانه پاد قرار دهیم.
«كفشهای شیطان را نپوش» شامل دو داستان بلند و یک داستان نسبتا كوتاه است. هرسه داستان فضای نسبتاً پراضطراب دورهی جنگ و بعد از جنگ را به خواننده نشان میدهد. زبان در داستان ابزاری است كه بهراحتی خواننده را به متن ماجرا می كشاند. داستان «آرامش انگلیسی» نسبت به دو داستان دیگر منسجمتر است و به لحاظ روانشناختی و ساختاری از پایهی محكمی برخوردار است. در میانهی جنگ، عشق نیز پابه پای شخصیتهای داستان جلو می رود ،عشق در این داستان ابزاری است كه مردان را از خشونت و مرگ رها میكند و به شكلی متضمن تداوم زندگی است. مهرنوش دختری است كه مردان زیادی شیفتهاش هستند و اوست كه مرگ را مدام به تاخیر میاندازد. در دو داستان «كفشهای شیطان را نپوش» و «آرامش انگلیسی» ، زنان ابزار مردان هستند و مردان نیز ابزار جامعهای پر تنش . داستان بلند «كفشهای شیطان را نپوش»، بین ساختار داستان بلند و رمان معلق مانده است. نگاه دانای كل به نویسنده این امكان را داده كه به دنیای درون و بیرون افراد بپردازد، اما این نگاه به تساوی پخش نشده، در قسمت آخر كه امیر بازداشت میشود، نویسنده دیگر به خودش اجازه نمیدهد كه دنیای امیر را بسازد و بیشتر از نگاه آذرجلو میرود. توصیف در داستان اول، گاه بریده از متن است. به عنوان مثال صفحهی یازده، در وسط ماجرا به یكباره نویسنده چشمهای آذر را توصیف میكند . آذر چشمهای درشت داشت با موهای خرمایی. در این داستان بلند، عشق اولین قربانی است و بعد مردانی كه هدف از جنگیدنشان مشخص نیست.(goodreads)
این کتاب قبلاً با اجازه ناشر برای چاپ در سامانه پاد قرار گرفته بود، ولی متأسفانه هم اکنون چاپ آن توسط ناشر متوقف شده است. در صورت تمایل به چاپ مجدد آن، میتوانید درخواست خود را ثبت کنید تا ما با توجه به درخواست شما، با ناشر گفتوگو کنیم و دوباره بتوانیم این کتاب را در سامانه پاد قرار دهیم.
بارگذاری محصولات مرتبط با دستهبندی...
بارگذاری محصولات با برند ...
از همین نویسنده
از همین نویسنده
امتیاز، نظرات و نقدها
2.7
بر اساس 52 امتیاز، نظر و نقد
5
4%
4
17%
3
35%
2
37%
1
8%
اندیشه/نقد خود را به اشتراک بگذارید
اگر شما از این محصول استفاده کردهاید، با به اشتراک گذاشتن تجربه خود به دیگران در انتخاب بهتر کمک کنید.
دیدگاههای کاربران
K
KamRun
۱۳۹۲/۱۰/۵
کفش های شیطان را نپوش،عنوان اولین داستان از مجموعه داستان کوتاه کتاب مذکور است که آن هم از دیالوگ یکی از شخصیت های داستان اول به عاریت گرفته شده است.داستان "راستی اخرین بار..." تنها داستان این کتاب است که از انسجام داستانی برخوردار بوده و داستان آرامش انگلیسی و بیش از آن،داستان کفش های شیطان را نپوش از این انسجام برخوردار نبوده و ممکن است مخاطب را دچار سردرگمی و بی میلی نسبت به ادامه داستان نماید.داستان آرامش انگلیسی و راستی آخرین بار کی پدرت را دیدی تا حد زیادی با کتاب این وصله ها به من می چسبد و جیرجیر،از همین نویسنده مشابهت دارد.میزان جذابیت داستان ها برای من درست خلاف ترتیب قرارگیری آن ها در کتاب است: اول "راستی کی آخرین بار..."، دوم "آرامش انگلیسی" و در آخر هم کفش های شیطان را نپوش
برگرفته از Goodreads
S
Salar
۱۳۸۶/۴/۲۶
احمد غلامی داستانهای کوتاه جالبی داره که توصیه می کنم بخونید.. بخصوص کتاب "تو می من اونو کشتم" حتما بخونید