وقتی سروها برگ میریزند
فهیم عطار
وقتی سروها برگ میریزند رمانی از فهیم عطار است که داستان زندگی مازیار، یک دانشجوی شهرستانی را روایت میکند. مازیار پس از تلاش فراوان برای قبولی در دانشگاه تهران، از اهواز به این شهر میآید. این رمان با زبانی ساده و روان، چالشها و تجربههای یک دانشجوی تازه وارد به پایتخت را به تصویر میکشد.
خلاصه داستان:
داستان این رمان در پنج فصل به نامهای بهار، تابستان، پاییز، زمستان و بیفصلی تقسیم شده است. هر فصل نمادین از یک مرحله از زندگی مازیار است. او در این مسیر با فرهنگ متفاوت تهران، روابط پیچیده انسانی و مسائل اجتماعی روبرو میشود.
موضوعات اصلی این کتاب:
- تلاش برای سازگاری: مازیار در ابتدای ورود به تهران با دشواریهای زیادی برای وفق دادن خود با محیط جدید مواجه میشود. از جمله این دشواریها میتوان به تفاوت فرهنگی، هزینههای زندگی در تهران و تنهایی دور از خانواده اشاره کرد.
- دوستان جدید و روابط پیچیده: مازیار در دانشگاه با دوستان جدیدی آشنا میشود که هر کدام شخصیت و دیدگاههای متفاوتی دارند. این روابط بر روی شکلگیری شخصیت او تأثیر میگذارد.
- رشد و بلوغ: در طول داستان، مازیار رشد میکند و از یک دانشجوی ساده و بیتجربه به فردی بالغ و مسئول تبدیل میشود. او با مشکلات خود روبرو میشود و سعی میکند راه حلهایی برای آنها پیدا کند.
نکات برجسته کتاب:
- داشتن زبان ساده و روان: زبان کتاب بسیار ساده و روان است و به همین دلیل برای طیف گستردهای از مخاطبان قابل فهم است.
- انعکاس تصویر واقعی از زندگی دانشجویی: رمان به خوبی توانسته است زندگی دانشجویی در تهران را با تمام جزئیات آن به تصویر بکشد.
- پرداختن به موضوعات اجتماعی: در این رمان به برخی از مسائل اجتماعی مانند تفاوت طبقاتی، مهاجرت و مشکلات اقتصادی نیز پرداخته شده است.
در مجموع، اگر به داستانهای درباره جوانان، زندگی دانشجویی و چالشهای بزرگ شدن علاقهمند هستید، این کتاب میتواند برای شما جذاب باشد. وقتی سروها برگ میریزند یک رمان خواندنی و آموزنده است که به شما کمک میکند تا با دنیای درونی و بیرونی شخصیتهای آن بیشتر آشنا شوید.