داستان "بچهای که صداش میکردند اوهوی" نوشته دیوید پلرز، روایتی تکاندهنده و دردناک از کودکی است که در سایه خشونت و بیمهری والدینش سپری میشود. دیوید، پسر کوچکی که زمانی در آغوش گرم خانوادهاش به آرامش میرسید، به تدریج به قربانی خشم و نفرت مادری بیمار تبدیل میشود.
دیوید پلزر، نویسنده این کتاب، با شجاعت تمام از تجربیات تلخ خود پرده برمیدارد و ما را به دنیای تاریک و وحشتناکی میبرد که در آن یک کودک بیگناه، قربانی بیرحمی مادری بیمار و الکلی میشود.
دیوید پلزر در سن ۱۲ سالگی از خانهای پر از خشونت و بیمهری گریخت و سالهای سختی را در خانههای پرورش یافتگان سپری کرد. با این حال، او تسلیم نشد و با پیوستن به نیروی هوایی، مسیر زندگی خود را تغییر داد. پس از سالها، او تصمیم گرفت داستان زندگی خود را بنویسد و به این ترتیب، "بچهای که صداش میکردند اوهوی" متولد شد. این کتاب به سرعت به پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز تبدیل شد و به میلیونها نفر در سراسر جهان الهام بخشید.
داستان کتاب از کودکی شاد و بیدغدغه دیوید آغاز میشود، اما به تدریج با فرو رفتن مادر در اعتیاد به الکل، این آرامش جای خود را به کابوسی هولناک میدهد. دیوید کوچک که تنها چند سال بیشتر ندارد، به هدف اصلی خشم و نفرت مادرش تبدیل میشود. او شکنجههای روحی و جسمی بیشماری را تحمل میکند، گرسنگی میکشد، کتک میخورد و حتی هویت خود را از دست میدهد. مادرش به جای نامیدن او با نامش، او را "اوهوی" صدا میزند؛ گویی او هیچ هویتی ندارد و صرفاً ابزاری برای تخلیه خشم اوست.
اما دیوید تسلیم نمیشود. او با وجود تمام رنجهایی که میکشد، امید خود را از دست نمیدهد و برای زنده ماندن میجنگد. او میداند که باید داستان خود را به اشتراک بگذارد تا به دیگران کمک کند و آگاهی درباره کودکآزاری را افزایش دهد. با وجود تمام سختیها، دیوید موفق میشود از این جهنم رهایی یابد و به زندگی جدیدی دست پیدا کند.
"بچهای که صداش میکردند اوهوی"، تنها یک داستان نیست؛ بلکه فریادی است از اعماق تاریکی که به ما یادآوری میکند که کودکآزاری یک واقعیت تلخ و دردناک است. این کتاب به ما نشان میدهد که حتی در تاریکترین شرایط نیز میتوان امیدوار بود و با شجاعت به مقابله با مشکلات پرداخت.
خواندن این کتاب برای هر کسی که به موضوع کودکان و حقوق آنها اهمیت میدهد، ضروری است. این کتاب به ما کمک میکند تا درک عمیقتری از آسیبهای روحی و روانی که کودکان آزار دیده متحمل میشوند، پیدا کنیم. همچنین، این کتاب به ما یادآوری میکند که هر یک از ما میتوانیم نقشی در پیشگیری از کودکآزاری ایفا کنیم.
در نهایت، "بچهای که صداش میکردند اوهوی" داستان پیروزی روح انسان بر ظلم و ستم است. این کتاب به ما میآموزد که حتی در تاریکترین روزها نیز میتوان به نور امید دست یافت.