رمان "بابام هیچوقت کسی را نکشت" اثر ژان لویی فورنیه، روایتی صمیمی و تاثیرگذار از یک پدر پزشک، الکلی و عجیب و غریب است که از دیدگاه پسرش روایت میشود. این رمان کوتاه با زبانی ساده و کودکانه، تصویری زنده و ملموس از یک خانواده آشفته را به تصویر میکشد.
پدر در این رمان، شخصیتی پیچیده و چند وجهی است. او همزمان هم پزشک دلسوزی است که از بیمارانش پول نمیگیرد و هم الکلی بیمسئولیتی که خانوادهاش را درگیر مشکلات فراوانی میکند. رفتارهای غیرمنتظره و گاهاً خندهدار او، تعادل روانی خانواده را بر هم زده و باعث رنجش و سردرگمی پسرش میشود.
نویسنده با استفاده از تکنیک موجنویسی، خاطرات پراکنده و لحظات کوتاه زندگی را به هم پیوند زده و فضایی مملو از طنز تلخ و اندوه را خلق کرده است. هر فصل کوتاه این رمان، روایتی کوتاه از یک اتفاق روزمره است که به تدریج تصویر کاملی از شخصیت پدر و تاثیرات او بر خانواده را پیش روی خواننده قرار میدهد.
یکی از ویژگیهای بارز این رمان، صداقت و صراحت نویسنده در روایت داستان است. فورنیه بدون هیچ پردهای از روی واقعیتها را برملا میکند و از ترس نشان دادن زشتیها و ناملایمات زندگی ابایی ندارد. این روایت صادقانه، باعث میشود خواننده با شخصیتها همذاتپذیری بیشتری پیدا کند و درک عمیقتری از پیچیدگیهای روابط انسانی داشته باشد.
"بابام هیچوقت کسی را نکشت" نه تنها یک رمان خانوادگی است، بلکه یک بررسی روانشناختی از شخصیتهای پیچیده و روابط پیچیدهتر است. نویسنده با زبانی ساده و گیرا، به بررسی موضوعاتی مانند الکل، بیماری روانی، روابط والدین و فرزندان و مرگ میپردازد.
فورنیه، زاده ۹ دسامبر ۱۹۳۸، ده سال بعد رمان دیگری بهنام "کجا میریم بابا؟" مینویسد و در آن این بار نقش پدری را ایفا میکند که از خاطرات دو کودکِ معلولاش حکایت میکند. در این کتاب نیز او با صراحت مطلق مینویسد و از نوشتن حقایق شرمی ندارد. کتاب روایتِ صادقانهای از تابویی بهنام معلولیت است. این کتاب جایزۀ ادبی معتبر فمینا را در سال ۲۰۰۸ به خود اختصاص داد و بحث و مناقشۀ بسیاری را برانگیخت.
در نهایت "بابام هیچوقت کسی را نکشت" رمانی کوتاه و تاثیرگذار است که خواننده را به تفکر وامیدارد و او را به دنیای درونی شخصیتها راه میبرد. فورنیه با زبانی شیوا و سبک نگارشی منحصر به فرد خود، اثری ماندگار خلق کرده است که در ذهن خواننده باقی میماند.