کتاب «زن آرمانی، زن فتانه: بررسی تطبیقی جایگاه زن در ادبیات فارسی» نوشتهی آذین حسینزاده، به تحلیل و بررسی تصویر زن در ادبیات داستانی ایران میپردازد. نویسنده در این کتاب، با تمرکز بر آثار دو نویسندهی برجسته، نظامی گنجوی و صادق هدایت، به واکاوی دو مفهوم کلیدی «زن آرمانی» و «زن فتانه» میپردازد و نشان میدهد که چگونه این دو تصویر، بازتابی از نگرش مردسالارانه در ادبیات و جامعه هستند.
آذین حسینزاده مترجم و نویسنده ایرانی است که در زمینه ترجمه ادبیات فرانسه و انگلیسی به فارسی فعالیت میکند. او متولد ۱۳۳۶ در تهران است و در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فرانسه تحصیل کرده است. حسینزاده تاکنون بیش از ۵۰ اثر از ادبیات فرانسه را به فارسی ترجمه کرده است.
حسینزاده در این اثر خود، با استفاده از رویکرد نشانهشناختی و ابزارهای نوین نقد ادبی، به بررسی چگونگی بازنمایی و عملکرد زن در آثار مورد نظر میپردازد. او معتقد است که ادبیات داستانی، به ویژه در سطح جهانی، همواره تحت تأثیر دیدگاههای مردسالارانه بوده و برای پاسخ به پرسشها در مورد هویت انسان، از طریق تبیین جایگاه زن تلاش کرده است. نتیجهی این رویکرد، شکلگیری دو تصویر متضاد از زن در ادبیات بوده است: زن آرمانی، که مطابق با امیال و خواستههای مرد تصویر میشود، و زن فتانه، که در تقابل با این خواستهها قرار میگیرد.
نویسنده با اشاره به شخصیتهایی مانند شیرین در آثار نظامی به عنوان نمونهای از زن آرمانی، و زن لکاته در «بوف کور» هدایت و زنانی در داستانهای صادق چوبک به عنوان نمونههایی از زن فتانه، نشان میدهد که این دو تصویر، نه بازتابی از واقعیت جایگاه زن در جامعه، بلکه ساخته و پرداختهی ذهن نویسندگان و تحت تأثیر باورهای مردسالارانه هستند. به عبارت دیگر، شخصیتهای داستانی، به تعبیر نویسنده، «عروسکهایی کاغذی» هستند که سرنوشت آنها در دستان راوی و نویسنده رقم میخورد.
حسینزاده تأکید میکند که تصور رایج مبنی بر اینکه این دو وجهه، بازتابی از جایگاه واقعی زن در اجتماع هستند، تصوری نادرست است. او با بررسی آثار نظامی و هدایت، نشان میدهد که چگونه این نویسندگان، تحت تأثیر فضای فرهنگی و اجتماعی زمان خود، تصاویری کلیشهای و تکبعدی از زن ارائه دادهاند. این تصاویر، به جای بازنمایی واقعیت پیچیدهی زندگی زنان، بیشتر به بازتاب آرزوها، ترسها و ناکامیهای مردان میپردازند.
هدف نویسنده از این بررسی، صرفاً تحلیل ادبی آثار نیست، بلکه او میکوشد تا با آشکار کردن ناگفتهها و لایههای پنهان در این آثار، به درک عمیقتری از چگونگی شکلگیری و تداوم نگرشهای مردسالارانه در جامعه دست یابد. او معتقد است که با شناخت این الگوها و کلیشهها، میتوان به سوی بازنماییهای واقعیتر و عادلانهتر از زن در ادبیات و جامعه حرکت کرد.
در نهایت، کتاب «زن آرمانی، زن فتانه» با بررسی تطبیقی آثار نظامی و هدایت، تصویری روشن از چگونگی بازنمایی زن در ادبیات فارسی ارائه میدهد و نشان میدهد که چگونه این بازنماییها، تحت تأثیر نگرشهای مردسالارانه، به شکلگیری دو الگوی متضاد «زن آرمانی» و «زن فتانه» منجر شدهاند. این کتاب، نه تنها برای علاقهمندان به ادبیات، بلکه برای کسانی که به مسائل مربوط به زنان و جنسیت علاقهمندند، میتواند منبعی ارزشمند باشد.