بیرون جلو در
ولفگانگ بورشرت
"بیرون جلو در" یکی از آثار تاثیرگذار ولفگانگ بورشرت، نویسنده آلمانی، است که با نگاهی انتقادی به جامعه پس از جنگ جهانی دوم میپردازد. این نمایشنامه، روایتی تلخ و گزنده از بازگشت سربازان به خانه و مواجهه آنها با واقعیتهای تلخ زندگی است.
داستان "بیرون جلو در" درباره "بکمان"، سربازی است که پس از سه سال اسارت در سیبری به خانه بازمیگردد. او در جستجوی همسر و خانهای است که دیگر اثری از آن نیست. بکمان با جهانی روبرو میشود که دیگر جایگاهی برای او ندارد و او در آن غریبهای بیش نیست. او در این دنیای بیگانه، به دنبال یافتن معنایی برای زندگی خود میگردد و در این جستجو با موانع بسیاری روبرو میشود.
مضامین اصلی
- جنگ و تبعات آن: این نمایشنامه به طور مستقیم به تاثیرات مخرب جنگ بر روح و روان انسانها میپردازد. بکمان و دیگر سربازان بازگشته، نمونههایی از افرادی هستند که از جنگ جان سالم به در بردهاند، اما روحشان زخم خورده است.
- بیگانگی و جستجوی هویت: بکمان در دنیایی که دیگر نمیشناسد، احساس بیگانگی میکند و به دنبال یافتن هویت خود است. او در این جستجو، با پرسشهای بنیادینی درباره معنای زندگی و جایگاه انسان در جهان مواجه میشود.
- انتقاد از جامعه: بورشرت در این نمایشنامه، انتقاد تندی از جامعه آلمان پس از جنگ دارد. او به بیتفاوتی مردم، بیعدالتی اجتماعی و فراموشی گذشته تلخ اشاره میکند.
- مرگ و پوچی: مرگ، یکی از مضامین اصلی این نمایشنامه است. بکمان بارها با فکر مرگ دست و پنجه نرم میکند و در نهایت، به دنبال راهی برای رهایی از این درد و رنج است.
بورشرت در این نمایشنامه از سبک اکسپرسیونیستی استفاده کرده است. این سبک بر اغراق، تحریف واقعیت و بیان احساسات درونی شخصیتها تاکید دارد. همچنین، استفاده از نمادها و تصاویر ذهنی، از ویژگیهای بارز این سبک است.
در مجموع، "بیرون جلو در" اثری است که به خواننده اجازه میدهد تا به عمق روح و روان انسانهایی که از جنگ جان سالم به در بردهاند، نفوذ کند و به تفکر درباره مسائل بنیادینی مانند زندگی، مرگ، هویت و معنای وجود بپردازد.