قلب مرا برده به تاراج
شبنم سعادتی
کتاب «قلب مرا برده به تاراج» رمانی عاشقانه از شبنم سعادتی است که در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات شقایق منتشر شده است. این کتاب در ۵۲۰ صفحه به چاپ رسیده است.
درباره نویسنده:
شبنم سعادتی، متولد سال ۱۳۶۹، نویسندهای ایرانی است که تاکنون چندین اثر در حوزه رمان و ادبیات داستانی منتشر کرده است.
ویژگیهای کتاب:
● «قلب مرا برده به تاراج» با روایت داستانی پرکشش و احساسی، به موضوع عشق و چالشهای آن میپردازد.
● رمان «قلب مرا برده به تاراج» از ابتدا تا انتها، مخاطب را با خود همراه میکند و او را درگیر ماجراهای شخصیتهای داستان میسازد.
● شخصیتهای داستان به خوبی پردازش شدهاند و مخاطب میتواند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کند و احساساتشان را درک کند.
محتوای کتاب:
داستان با بهم خوردن نامزدی امیر و سوگل شروع میشود. مادر امیر، سوگل دختر همسایه را برای او نشان کرده است. امیر که سلیقهی مادرش را کاملا قبول دارد مخالفتی نشان نمیدهد.
اما با گذشت دو سال امیر حس میکند سلیقهش کم و بیش عوض شده و سوگل دختری نیست که دلش میخواهد. سوگل دختر کم سن و سالی است که کمتر در اجتماع بوده، خجالتی و کم رو است و به سر و شکل خود چندان نمیرسد. امیر دختری را میخواهد که جسور باشد، خوب حرف بزند و به ظاهر خودش برسد. امیر در بازار تهران مغازهی عمده فروشی چرم دارد و در آن راسته حسابی شناخته شده است. یک روز در مغازه با دختری به اسم مهتا آشنا میشود که کاملا به سلیقهی او نزدیک است.
با مهتا نامزد میکند و با گروهی از ساقدوشهای دختر و پسر راهی یکی از جادههای شمالی میشوند. اما آنجا با گم شدن ماشین دخترها و ناپدید شدن مهتا همه چیز زیر و رو میشود و یکبار دیگر فرصتی به وجود میآید سوگل در زندگی امیر قرار بگیرد.
داستان با ژانر عاشقانه و اجتماعی و پرتعلیق زندگی زوجی را به چالش میکشد که با وجود علاقهای که به هم دارند به مهارتهای کلامی و زناشویی زیاد وارد نیستند و در کنار ماجرای عاشقانهای که دارند از دید روانشناسی به این ماجرا نگاه میکند.
بخشی از متن کتاب:
"امیر با کلافگی چنگی به جیب ارسلان زد و موبایلش را بیرون کشید.
آنقدر بی تمرکز بود که دقیقه ای طول کشید تا شماره نازنین را بتواند از لیست مخاطبین او پیدا کند. صدای اپراتور مثل ناقوس مرگ در سرش پیچید: «مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد»
دستش لخت شد و موبایل از لای انگشتانش روی زمین رها شد. زانوهایش هم همزمان با موبایل به زمین خورد. روی زمین با کرختی نشست و برای اولین بار در زندگی عجز و درماندگی با تمام قوا به او تاخت.
ارسلان مثل مرغ بال و پر کنده مقابلش تکان میخورد. صدای نارسایی از ته گلویش خارج شد: موبایل دخترا نمیگیره مهتا خاموشه… درسا و نازنین هم اشغال میزنن."
«قلب مرا برده به تاراج» با روایت داستانی عاشقانه و احساسی، توانسته است جایگاه ویژهای در میان رمانهای معاصر ایرانی پیدا کند. نثر جذاب و داستان پرکشش آن، تجربهای دلنشین را برای خوانندگان فراهم میکند.