فصل خوشههای طلا
مریم دالایی
کتاب «فصل خوشههای طلا» رمانی از مریم دالایی است که توسط انتشارات شقایق در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است. این اثر در ۵۵۲ صفحه به چاپ رسیده و در دستهبندیهای ادبیات معاصر و داستان عاشقانهٔ ایرانی قرار میگیرد.
دربارهٔ نویسنده:
مریم دالایی، متولد سال ۱۳۵۶، نویسندهٔ ایرانی است که در حوزهٔ ادبیات داستانی فعالیت میکند. از دیگر آثار او میتوان به «قاصدک نقرهای» و «اشک لیلی» اشاره کرد.
ویژگیهای کتاب:
● ژانر و سبک نگارش: این رمان در ژانر عاشقانه و اجتماعی قرار دارد و با نثری متناسب و توصیفاتی دقیق، داستانی پرکشش را روایت میکند.
● حجم و ساختار: کتاب در ۵۵۲ صفحه منتشر شده است. ساختار داستان بهگونهای است که خواننده را بهتدریج با شخصیتها و رویدادها آشنا میکند و تعلیقهای متعددی را در طول روایت ایجاد مینماید.
● شخصیتپردازی: نویسنده با دقت به جزئیات، شخصیتهای داستان را پردازش کرده و انگیزهها و احساسات آنها را بهخوبی به تصویر کشیده است.
محتوای کتاب:
داستان حول محور دختری به نام آرام میچرخد که دچار افسردگی شده و بهدلیل مصرف داروهای اعصاب، به چاقی مفرط مبتلا شده است. روایت با گرههای متعددی پیش میرود؛ از جمله حضور شخصیتی به نام شعله که همسر دوم شاپورخان (شوهرخاله آرام) است و ماجراهای مرتبط با صابر (همسر دوستِ آرام) و مینو، دوست آرام، که درگیر پروندهٔ قتلی هستند. نویسنده با ایجاد تعلیقهای پیدرپی، خواننده را تا پایان داستان همراه نگه میدارد.
داستان به زیبایی به بررسی تاثیرات افسردگی و مشکلات روحی بر زندگی افراد میپردازد و نشان میدهد که چگونه این مشکلات میتوانند زندگی آنها را تحت تاثیر قرار دهند.
بخشی از متن کتاب:
"لبهٔ پنجره، روی درگاه نشست و نگاهش را به باغ دوخت. برگها سبز کمرنگ بودند، براق و شسته شده با باران بهاری. عطر اقاقیهای چیده شدهٔ دور حوض بزرگ را میتوانست با نفسی عمیق تا عمق جانش بکشد و نفسی تازه کند. صدای جیکجیک گنجشکهای شلوغ و قارقار کلاغها، در آن وقت صبح، فضا را پر کرده بود. نگاهش سمت آسمان کشیده شد. ابرهای خاکستری در آغوش یکدیگر فرورفته و نوید بارانی دوباره را میدادند. خیلی وقت بود باران را مثل بچگیهایش دوست نداشت. درست نمیدانست از چه زمانی! شاید از وقتی که او رفت یا شاید از آن...
سرش را تکان داد تا جلوی هجوم خاطرههای آزار دهندهٔ اخیر را بگیرد. دوباره نگاهش را میان فضای باغ چرخاند و از آن فاصله به ساختمان کوچک آن سوی باغ خیره شد. خیلی وقت بود دلش میخواست با صاحب آن خانه صمیمی شود. نمیدانست این حس از کجا نشأت میگیرد، اما هر روز ترغیبش میکرد گرد رخوت از جان بتکاند و به بهانهای پیش او برود. او که به گفتهٔ آرش حکم تبعیدی این عمارت را داشت و هیچکس جز شاپورخان نمیدانست جرمش چیست که محکوم به تنهایی و انزواست. زنی که هووی خاله روحانگیز به حساب میآمد و حتی رفت و آمدهایش از در پشتی باغ انجام میشد تا مبادا حضورش بیش از آنچه بود به چشم بیاید."
کتاب «فصل خوشههای طلا» اثر مریم دالایی، یک رمان جذاب و خواندنی است که با داستان پرکشش، شخصیتپردازی قوی و موضوعات اجتماعی خود، میتواند مخاطبان مختلف را جذب کند. این کتاب میتواند برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و روانشناختی، انتخاب مناسبی باشد.