بهتان نیست ...
ساناز زینعلی
کتاب «بهتان نیست...» رمانی عاشقانه از ساناز زینعلی است که توسط انتشارات شقایق منتشر شده است. این داستان دربارهٔ دختری به نام آذین است که با مخالفت خانوادهاش در مورد رابطهاش با پسری به نام پوریا مواجه میشود. آذین پس از درگیری با والدینش، به خانهٔ خواهرش پناه میبرد و در این میان، خاطرات عشق گذشتهاش را مرور میکند.
دربارهٔ نویسنده:
ساناز زینعلی، متولد خرداد ۱۳۶۴ در رشت، نویسنده و ویراستار ایرانی است. او تحصیلات خود را در رشتهٔ روانشناسی عمومی به پایان رسانده و نویسندگی را از هفدهسالگی آغاز کرده است. اولین اثر او در سال ۱۳۸۱ در بندرعباس به چاپ رسید. پس از چند سال وقفه به دلیل تحصیل و ازدواج، از سال ۱۳۹۴ با نوشتن در سایت کافه رمان به عرصهٔ نویسندگی بازگشت. تا کنون ۶ اثر از او به چاپ رسیده است که از جملهٔ آنها میتوان به «طواف خورشید» و «نمنم باران پاییزی» اشاره کرد.
ویژگیهای کتاب:
● داستانی پرکشش و جذاب: رمان «بهتان نیست...» از ابتدا تا انتها، مخاطب را با خود همراه میکند و او را درگیر ماجراهای شخصیتهای داستان میسازد.
● شخصیتپردازی قوی: شخصیتهای داستان به خوبی پردازش شدهاند و مخاطب میتواند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کند و احساساتشان را درک کند.
● موضوعی اجتماعی و عاشقانه: این رمان به موضوعات مهمی مانند عشق، خیانت، قضاوت و بخشش میپردازد و در عین حال، داستانی عاشقانه و جذاب را روایت میکند.
محتوای کتاب:
داستان از جایی آغاز میشود که آذین به خانه بازمیگردد و با عصبانیت پدر و مادرش روبهرو میشود. پدرش ناراحت است زیرا قرار بوده برای آذین خواستگار بیاید، اما او در خانه نمانده است. آذین درگیر عشقی قدیمی با پوریاست که چهار سال پیش به او علاقهمند شده، اما دو سال است که از او خبری ندارد. خانوادهاش معتقدند پوریا بیوفایی کرده و ارزش صبر کردن ندارد، اما آذین میخواهد به عشقش وفادار بماند. در ادامه، او به خانهٔ خواهرش آزیتا پناه میبرد و در خلال داستان، خاطرات گذشته و چالشهای پیشروی عشقش را مرور میکند.
بخشی از متن کتاب:
"چشمهایش که از ترس بسته شده بود با خجالت بر روی صورت برافروختهٔ آزیتا باز شد. فقط همین یکی را امشب کم داشت تا شب خاطره انگیزش تکمیل شود.
به صورت آمادهٔ خندهٔ شروین نگاه کرد. نگاه آزیتا با او به سمت شروین چرخید. صورت شروین را که دید، جدی و سخت گفت:
ـ شروین خندیدی، نخندیدیا! همهٔ حرصمو از این دختره سر تو خالی میکنم.
شروین با سرفهای مصلحتی خندهاش را خورد و صدایش را صاف کرد. سپس با احتیاط از روی شکستههای گلدان سرامیکی رد شد و در آشپزخانه به جستجوی جاروی دستی پرداخت. برای اینکه آزیتا بر روی شکمش خم نشود، به تنهایی کف سالن را تمیز کرد.
حتی پیشنهاد کمک آذین را نپذیرفت. برای او امری عادی بود. نه تنها در این هفت ماه بارداری همسرش، که حتی در تمام دوران دو سالهٔ عقد، آن قدر دور و بر آزیتا میچرخید و برای کارهای شخصیاش کمک میکرد که صدای اعتراض حوری خانم را هم در آورده بود."
رمان «بهتان نیست...» نوشته ساناز زینعلی، رمانی خواندنی و جذاب است که با داستان پرکشش، شخصیتپردازی قوی و موضوعات اجتماعی و عاشقانه، میتواند مخاطب را تا انتها با خود همراه کند. این کتاب، اثری قابل توجه در ادبیات معاصر ایران است و میتواند به عنوان یک پیشنهاد خوب برای علاقهمندان به رمانهای ایرانی در نظر گرفته شود.