انسانهای عجیب و غریب
سامانتا شوبلین
کتاب «انسانهای عجیب و غریب» مجموعهای از داستانهای کوتاه نوشتهی سامانتا شوبلین، نویسندهی آرژانتینی-آلمانی است. این کتاب در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و به دلیل سبک خاص، داستانهای غریب و تأثیرگذار، و شخصیتهای پیچیدهاش مورد تحسین منتقدان و خوانندگان قرار گرفت.
درباره نویسنده:
سامانتا شوبلین بهعنوان یکی از بیستودو نویسندهٔ برتر اسپانیاییزبان که کمتر از سیوپنج سال داشتند، از سوی مجله گرانتا در سال ۲۰۱۰ انتخاب شد. در سال ۲۰۱۷، او را در میان برترین نویسندگان آمریکای لاتین قرار دادند. اولین رمان وی، رویای تب، در سال ۲۰۱۷ نامزد دریافت جایزه بینالمللی من بوکر شد. او نویسنده مجموعهای از داستانهاست که جوایز مهمی را کسب کردهاند و نوشتههایش در نشریات نیویورکر و هارپر به چاپ رسیدهاند. آثار او به بیست زبان ترجمه شده است. سامانتا که در بوئنوس آیرس به دنیا آمده، اکنون در برلین زندگی میکند.
ویژگیهای کتاب:
- داستانهای کوتاه و در عین حال عمیق: داستانهای این مجموعه کوتاه هستند، اما هر کدام دنیایی از حرف و معنا را در خود جای دادهاند. شوبلین با استفاده از زبانی ساده و روان، به مسائل عمیق انسانی مانند تنهایی، انزوا، عشق، مرگ، و هویت میپردازد.
- فضای وهمآلود و سورئال: داستانهای این کتاب اغلب در فضایی وهمآلود و سورئال رخ میدهند. این فضا به شوبلین کمک میکند تا به لایههای پنهان ذهن شخصیتها و روابط پیچیده بین آنها نفوذ کند.
- پایانهای غیرمنتظره: داستانهای این کتاب اغلب پایانهای غیرمنتظرهای دارند که خواننده را غافلگیر میکنند. این پایانها باعث میشوند که خواننده پس از اتمام داستان، ساعتها به آن فکر کند.
محتوای کتاب:
این کتاب شامل ۶ داستان کوتاه است که هر کدام به موضوعی خاص میپردازند. برخی از داستانهای این مجموعه عبارتند از:
- چراغهای جلو
- پروانهها
- دهانی پر از پرنده
- حفار
بخشی از متن کتاب:
«فلیسیتی به کنار جاده که رسید، تازه متوجه سرنوشت شوم خود شد. مرد منتظر او نمانده بود، در خیالش فکر میکرد که هنوز میتواند درخشش قرمزرنگ چراغهای عقب خودرو را در افق ببیند، گویی که گذشته هنوز در نظرش ملموس بود. در آن تاریکی یکنواخت حومهٔ شهر، همراهان او فقط، یک دست لباس سفید عروس و قلب ناامیدش بودند.
کنار دیوار مخروبهٔ ساختمانی قدیمی نشست و دانههای برنج را از روی گلدوزیهای پیراهنش برداشت. چیزی برای دیدن نبود به جز بیابانی بیانتها در کنار بزرگراه و آن ساختمان مخروبه. زمان در گذر بود و فلیسیتی تمام دانههای برنج چسبیده به دامنش را کنده و دور ریخته بود. هنوز باور آن برایش سخت بود و در ترس عمیق رها شدن به سر میبرد. چروکهای لباسش را صاف کرد. دستها و زیر ناخنهایش را به دقت نگاه کرد، انگار که انتظار بازگشت او را میکشید. آنقدر به بزرگراه خیره مانده بود تا اینکه مرد با خودرویش در افق محو شده بود و دیگر اثری از نور قرمز چراغهای عقب دیده نمیشد.»
در مجموع، کتاب «انسانهای عجیب و غریب» مجموعهای از داستانهای کوتاه جذاب و تأثیرگذار است که خواننده را به دنیای خاص خود میبرد. شوبلین با استفاده از زبانی ساده و روان، به مسائل عمیق انسانی میپردازد و شخصیتهایی را خلق میکند که تا مدتها در ذهن خواننده باقی میمانند. این کتاب اثری است که ارزش بارها خواندن را دارد.