عشق و نفرت
محمدامین غلامی
کتاب «عشق و نفرت» نوشتهی محمدامین غلامی، در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات گیوا منتشر شده است. این رمان در ۴۱۶ صفحه به چاپ رسیده و داستانی پر از هیجان و احساسات را روایت میکند.
این کتاب، داستانی جذاب و پرکشش را روایت میکند که با شروعی طوفانی، خواننده را میخکوب کرده و به دنیای شخصیت اصلی داستان میبرد.
دربارهی نویسنده:
محمدامین غلامی، نویسندهی معاصر ایرانی متولد سال ۱۳۷۵ است. کتاب عشق و نفرت نوشته این نویسنده جوان و خوشآتیه است.
ویژگیهای کتاب:
● شروع طوفانی: داستان با صحنهای هیجانانگیز آغاز میشود که خواننده را بلافاصله درگیر خود میکند.
● شخصیتپردازی قوی: شخصیتهای داستان به خوبی پرداخته شدهاند و خواننده میتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
● موضوع جذاب: داستان حول محور عشق، نفرت و پیچیدگیهای روابط انسانی میچرخد که موضوعی جذاب و پرطرفدار است.
● روایت روان: نثر کتاب روان و خوشخوان است و خواننده را خسته نمیکند.
محتوای کتاب:
داستان دربارهی دختری جوان به نام لیلا مرادی است که در سالهای پایانی دبیرستان تحصیل میکند. پدر لیلا آرزو دارد که او پزشک شود، اما لیلا با نزدیک شدن به کنکور، دچار تردیدهایی میشود و احساس میکند زندگیاش یکنواخت و کسلکننده است. او تصمیم میگیرد تمام ترسهایش را کنار بگذارد و تغییراتی در زندگیاش ایجاد کند.
این تصمیم او را با حوادث شوکهکنندهای مواجه میکند و افرادی مرموز وارد زندگیاش میشوند. لیلا در این مسیر در دو راهی عشق و نفرت گرفتار میشود و داستان با پیچیدگیهای احساسی و ماجراهای غیرمنتظره ادامه مییابد.
بخشی از متن کتاب:
"سرم به شدت گیج میرفت. به قدری خونریزی کرده بودم که دیگر خونی به مغزم نمیرسید و توانایی فکر کردن هم نداشتم. دنیا دور سرم میچرخید و زمین زیر پایم میلرزید. پاهایم تعادل نداشت و چشمانم تشنهی خواب بود و هر آن امکان داشت با سر روی زمین سرد و سخت بخورم. نمیدانستم کجا هستم، فقط میخواستم تا جایی که ممکن است دور شوم. از محل حادثه دور شوم. از هر آنچه امشب اتفاق افتاده بود و ممکن بود ادامه پیدا کند، دور شوم. این تنها چیزی بود که به من انگیزه و انرژی میداد تا با این پاهای سست و این حالت منگ به راهم ادامه دهم و ادامه دهم.
سیاهی و سرما تمامی نداشت و من یکّه و تنها در وسط ناکجا آباد تلوتلو خوران حرکت میکردم. حتی نمیدانستم ساعت چند است. حتماً باید دیر وقت باشد که اینقدر خیابان و پیاده رو خلوت و ساکت است. همینطور که به اطراف نگاه میکردم، هر از گاهی نگاهم با رهگذران محدودی که از کنارم میگذشتند تلاقی پیدا میکرد. اکثراً با تعجب به من نگاه میکردند. گویا که یک موجود ناشناخته دیدهاند. چهره و ظاهرِ خودم را که تصور کردم فهمیدم تعجب شان خیلی هم بیراه نیست."
کتاب «عشق و نفرت» با داستان جذاب، شخصیتپردازی قوی و روایتگری خوب، میتواند تجربهی لذتبخشی را برای خوانندگان خود رقم بزند. این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانه و معمایی، انتخاب مناسبی است.