اسکندر مقدونی را میشناسی؟ میدانی نسبش به هرکول میرسد؟ انگار شخصیتی است که از قصهها آمده. حتی پیش از آنکه به دنیا بیاید، مادرش خواب دیده بود که آذرخشی او را از شکمش بیرون میکشد و بعد تعبیر کنندگان خوابها به او گفته بودند فرزندش پسری است که مثل آذرخش هم نور دارد و هم آتش میزند و تخریب میکند. شاید برای همین بعد از آنکه پا به این دنیا گذاشت و سرزمینهای بیشماری را فتح کرد به او شاه جهان میگفتند. این کتاب به ما میگوید چطور او به یک اسطوره تبدیل شد که همه جهان میشناسندش.
درست است که اسکندر برای یونانیها یک اسطوره بوده است، و شاید بسیاری از مناطق جهان او را رهایی بخش مینامیدند و دوستش داشتند، اما زمانی که او به ایران حمله کرد، تخت جمشید و بسیاری از آثار ارزشمند حکومت هخامنشیان را ویران کرد. او که تنها به جهانگشایی میاندیشید برایش از بین بردن فرهنگها و تمدنها اهمیتی نداشت. این کتاب به تمام جنگهای او و حملهاش به ایران نیز به خوبی پرداخته است. و میتوانیم با خواندنش به درکی از تاریخ آن دوره و شناخت یکی از بزرگترین شاهان دنیا میرسیم. به اینکه چگونه یک فرد حتی اگر شاه باشد برای بخشی از جهان ویران کننده و برای بخشی دیگر رهایی بخش است.