کتاب شامل دوازده داستان کوتاه از گابریل گارسیا مارکز است. این داستانها جزو نوشتههای اولیه و دوران جوانی مارکز هستند و طبیعتاً پختگی آثار بعدی وی را ندارند. مارکز نگارش این داستانها را در دهه هفتاد میلادی آغاز کرد. مجموعه اولیه هجده داستان داشت که پنج داستان را برای فیلم بلند و یکی را هم برای مجموعه تلویزیونی نوشته بود
نویسنده در مورد علت سرگردانی آنها میگوید: اینها را تایپ میکردم و پاره میکردم. در واقع بین میز کار من و صندوق زباله همیشه داستانهایی بودند که سرگردان بودند. این دوازده داستان در سال ۱۹۹۲ از این سرگردانی نجات یافتند و منتشر شدند.
عنوان دوازده داستان عبارتند از : آقای رییس جمهور سفر بخیر، قدیسه، هواپیمای زیبای خفته، خواب تعبیر میکنم، فقط آمدم تلفن کنم، وحشتهای ماه اوت، اتومبیل مشکی، هفده انگلیسی مسموم شده، باد سرد شمالی، تابستان سعادتمند خانم فوربس، نور مثل آب است، رد خون تو روی برف.
مارکز در این داستانها همانند دیگر آثارش از سبک رئالیسم جادویی برای بیان وقایع استفاده میکند، همین موضوع باعث جدابیت و متفاوت بودن کتابهایش از دیگر نویسندگان است.
این مجموعه داستان گرچه مربوط به دوره جوانی او است اما همچنان از بهترین مجموعه داستانهای اسپانیایی به شمار میرود.