«پیترو بعد از شبی که از زندان آزاد شده بود دیگر به آنجا بازنگشته بود. تنها یک روز ماریا از طریق میکدهچی اهل توسکانا، با کمال حیرت نامهای از طرف او دریافت کرده بود. پیترو در آن نامه التماس میکرد تا با او قرار ملاقاتی بگذارد.
من هر شب، سر ساعت یازده از جلوی خانهی تو میگذرم. اگر هنوز قلبی در سینهات وجود دارد، در را باز کن».
گراتزیا دلددا در آثارش از بومیترین رخدادهای سرزمینش سکوی پرشی ساخته است برای خلق ادبیاتی با مخاطبانی در گسترهی جهانی. دلددا دومین زن نویسنده و تنها زن ایتالیایی است که برندهی جایزهی نوبل شده است.
این کتاب، اولین اثر از مجموعهی «رمانهای سیسیلی» دلددا است که به زندگی مردم فقیر و طبقهی کارگر در جزیرهی سیسیل میپردازد.
داستان کتاب دربارهی مرد جوانی به نام «پیترو» است که در یک خانوادهی فقیر در سیسیل زندگی میکند. پیترو عاشق دختری به نام «آنجلا» است، اما خانوادهی آنجلا با ازدواج آنها مخالف هستند. پیترو برای اینکه بتواند با آنجلا ازدواج کند، تصمیم میگیرد نزد خانوادهی «نوئینا» به مستخدمی مشغول شود.
او آنجا با دختری به نام «مارگریتا» آشنا و به او علاقهمند میشود. پیترو با خود میاندیشد که اگر با مارگریتا ازدواج کند، زندگی بهتری خواهد داشت.
«راه خطا» داستانی عاشقانه است با مضامین عشق، غرور، فقر و طبقهی اجتماعی. دلددا در این کتاب با استفاده از زبانی ساده و صمیمی، تصویری واقعی از زندگی مردم فقیر در سیسیل را به تصویر میکشد.
این کتاب یکی از موفقترین آثار دلددا است که تحسین منتقدان و خوانندگان بسیاری را برانگیخته است. این کتاب در سال ۱۹۰۴ برندهی جایزهی «ویتوریو امانوئل دوم» شد و در سال ۱۹۰۶ به زبان انگلیسی ترجمه شد.