اینجا نرسیده به پل
آنیتا یارمحمدی
کتاب «اینجا نرسیده به پل» نوشته آنیتا یارمحمدی، رمانی است که در سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد. این کتاب با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و منتقدان روبرو شده و به عنوان یکی از آثار برجسته ادبیات داستانی معاصر ایران شناخته میشود.
درباره نویسنده:
آنیتا یارمحمدی، متولد ۱۳۶۶ ، مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی دریافت کرده است. او در سال ۱۳۸۹ نخستین کتاب خود را با عنوان «روزی که مرغها روی سرشان ایستادند» منتشر کرد. رمان «اینجا نرسیده به پل» اولین داستان بلند او محسوب میشود. یارمحمدی از سال ۱۳۹۳ تاکنون چندین کتاب را نیز ترجمه کرده است. از دیگر آثار او میتوان به «پرسه در حوالی داستان کوتاه» و «بازدم» اشاره کرد.
ویژگیهای کتاب:
- بهرهمندی از روایت چندصدایی: یکی از ویژگیهای برجسته این رمان، استفاده از تکنیک روایت چندصدایی و تغییر زاویه دید بین شخصیتهای مختلف است. این امر باعث میشود که خواننده به طور عمیقتری در دنیای داستان غرق شود و از زوایای مختلف به ماجراها نگاه کند.
- شخصیتپردازی قوی: شخصیتهای این رمان، با دقت و ظرافت خاصی پردازش شدهاند. آنها انسانهایی پیچیده با نقاط قوت و ضعف خاص خود هستند که در طول داستان دچار تغییر و تحول میشوند.
- بیان موضوعات اجتماعی و روانشناختی: این کتاب به موضوعات مختلفی از جمله روابط انسانی، عشق، خیانت، مرگ، افسردگی و جستجوی هویت میپردازد. یارمحمدی با نگاهی دقیق و حساس، این مسائل را در قالب داستان خود مطرح میکند و خواننده را به فکر فرو میدارد.
محتوای کتاب:
در رمان «اینجا نرسیده به پل»، زندگی سه دختر متولد دهه شصت به نامهای رؤیا، مهتاب و آیدا بهصورت موازی روایت میشود. هر یک از این شخصیتها با بحرانهای خاصی در زندگی خود مواجه میشوند و داستان به چگونگی عبور آنها از این چالشها میپردازد. رویدادهای این رمان با دنیای امروز همخوانی داشته و نمونههای واقعی آنها را میتوان در اطراف خود مشاهده کرد. این همخوانی، ارتباط نزدیکی بین مخاطب و داستان ایجاد میکند.
بخشی از متن کتاب:
«حُسنیوسف، حُسنیوسفهای باوفای من. بغلتان زدهام و همه جا باهام بودهاید، از اتاقم تا آن دخمه و از دخمه تا این جا. چند سال؟ آب میدهم بهشان، بهتان، که بخورید و بیاشامید و سیراب شوید، دوستهای خوب من! هوم. اصل یعنی همین. همین تلخی و گسی خوب. بخورید، حُسنیوسفها. شما آب بخورید. برگها را این ور و آن ور میکنم. هی نگاه میکنم که خاکی نباشند. غصهشان نباشد. مامان همیشه عاشق حُسنیوسف بود. آن موقع احمد میآمد و باغچهها را راست و ریس میکرد. مامان با همان پیراهنهای بلند و سفید، از روی ایوان اتاقش، نگاه میکرد به شخم زدن احمد و آب دادن و هرس کردن و کود پاشیدنش پای درختها و بوتهها.»
در مجموع، «اینجا نرسیده به پل» رمانی است که با استفاده از تکنیکهای داستاننویسی مدرن و پرداختن به موضوعات مهم اجتماعی و روانشناختی، توانسته است جایگاه ویژهای در بین مخاطبان خود پیدا کند. این کتاب میتواند برای علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر ایران، تجربه خواندن لذتبخشی باشد.