مردهها در راهاند
ناتاشا امیری
کتاب «مردهها در راهاند» رمانی از ناتاشا امیری است که در سال ۱۳۹۴ توسط نشر ققنوس منتشر شد. این رمان داستان زندگی زنهای یک خانواده در ایران را در طول شش دهه روایت میکند. داستان از سال ۱۳۲۰ شروع میشود و تا زمان معاصر ادامه مییابد.
درباره نویسنده:
ناتاشا امیری، متولد ۱۷ شهریور ۱۳۴۹، داستاننویس و منتقد ادبی ایرانی است. او در رشته مهندسی کشاورزی فارغالتحصیل شد، اما از سال ۱۳۷۴ پس از آشنایی با غزاله علیزاده، به داستاننویسی روی آورد. اولین داستانش با عنوان «هیچ» در مجله ادبی کلک منتشر شد. امیری در زمینههای نقاشی، مجسمهسازی و داوری مسابقات پرش با اسب و چوگان نیز تجربه دارد. از آثار او میتوان به «هولا... هولا» ، «با من به جهنم بیا» و «عشق روی چاکرای دوم» اشاره کرد.
ویژگیهای کتاب:
- روایت تاریخی: داستان کتاب در بستر رویدادهای تاریخی و سیاسی ایران روایت میشود. از جمله این رویدادها میتوان به جنگ جهانی دوم، انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق اشاره کرد.
- شخصیتهای زن: شخصیتهای اصلی کتاب زن هستند و داستان از دیدگاه آنها روایت میشود. این زنان با چالشهای مختلفی در زندگی خود روبرو هستند و تلاش میکنند تا هویت خود را پیدا کنند.
- خانواده: خانواده یکی از موضوعات اصلی کتاب است. روابط بین اعضای خانواده، عشق، نفرت، حسادت و فداکاری در داستان به تصویر کشیده میشود.
محتوای کتاب:
در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۹۰ خورشیدی، نسلهای مختلفی از زنان یک خانواده با نامهایی مانند «افسون»، «مهوش»، «آتشه» و «پری» حوادث عجیبی را در زندگی یکدیگر رقم میزنند؛ مانند دومینویی که حرکت یک مهره، سایر مهرهها را به حرکت درمیآورد. یکی از آنها با تواناییهای فراطبیعی، تصوراتش را به واقعیت تبدیل میکند و دیگری برای رسیدن به خواستههایش به جادو متوسل میشود. آنها در جستجوی عشق، با تنفر مواجه میشوند و درمییابند که در این دنیا، عشق دستنیافتنی است و تنها میتوان در خیال به آن دست یافت. گاهی نیز به دلیل ناکامیها تا مرز خودکشی پیش میروند.
همچنین، زندگی شخصیتهای مرد داستان مانند فرامرزخان، نریمان و جهانگیر در بستر تحولات اجتماعی و مقاطع حساس تاریخی دچار تغییرات میشود؛ اما فرامرزخان با درک معنویت، هویتهای قبلی خود را فراموش میکند. اتفاقات زندگی هر یک از این مردان ممکن است تحت تأثیر افرادی از زمانهای دیگر باشد؛ مانند «ساشای لهستانی» که در دوران جنگ جهانی دوم به اردوگاهی در ایران آمده بود.
بخشی از متن کتاب:
« نمىخواست مثل مورجانه بمیرد و کسى نفهمد دردش نوزادهاى مردهاى بود که به دنیا مىآورد یا رازى ناگفتنى در زندگى با شوهرش. کنار تابلوِ سفید و قرمز که به رانندهها هشدار مىداد ممکن است آهویى ناگهان از جاده بگذرد حضور مرد غریبه عینکدودى را حس کرد که انگار هنوز هم بعد از سالها قلوهسنگى را با نوک کفش رو به خانه پرت مىکرد. شاید او یا کسى شبیه او را در تهران پیدا مىکرد.
از پلههاى اتوبوس بالا رفت و روى صندلىاى نشست که تیزى فنرش حس مىشد. ناخودآگاه در ذهن حس گناه را مىپروراند؛ چرا تصمیم گرفت رو به زندگى بهتر برود آن هم وقتى براى بزرگ کردن بدبختى تخیلى قوى داشت. اما بعد از رد شدن از چاىزار و پرچینها فکر کرد باید کابوسها را فراموش کند؛ کوچهاى خاکى با خانههایى دخمهمانند، درى مستطیل با نور زرد میان تاریکى که هر لحظه بزرگتر مىشد، آتشى که از چند کنده هیزم زبانه مىکشید، بوى نفتالین پالتوپوست روفیا، پرههاى بینى که باز و بسته مىشد، صداى کت و کلفتش که مىگفت: «دنبالم بیا آى دختر مدرسهاىِ قرشمال» و رو به سگى داد زد: «کچوکچو.»»
در مجموع، مردهها در راهاند رمانی است که به خوبی توانسته است زندگی زنان ایرانی را در طول شش دهه به تصویر بکشد. این کتاب با شخصیتپردازی قوی، روایت جذاب و موضوعات مهم خود، توانسته است توجه بسیاری از خوانندگان را به خود جلب کند.