«پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند»
لوئیس سپولودا
کتاب «پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند» از لوئیس سپولودا، نویسنده شیلیایی، رمانی کوتاه و جذاب است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد و به سرعت به شهرت جهانی رسید. این رمان داستان زندگی مردی به نام آنتونیو خوزه بولیوار را روایت میکند که پس از مرگ همسرش، در روستایی دورافتاده در جنگلهای آمازون زندگی میکند. آنتونیو که سواد ندارد، از دندانپزشک دهکده میخواهد که برایش کتاب بیاورد. دندانپزشک نیز رمانهای عاشقانه برایش میآورد و همین باعث میشود که آنتونیو به دنیای داستانها و عشقهای آتشین وارد شود.
این کتاب جوایز متعددی را از آن خود کرده است که از آن جمله میتوان به جایزه منتقدان شیلی و جایزه رومولو گایهگو اشاره کرد. در سال ۱۹۹۳ فیلمی با همین نام و با بازی ریچارد درایفس بر اساس این رمان ساخته شد.
درباره نویسنده:
لوئیس سپولودا، نویسنده شیلیایی (زاده ۴ اکتبر ۱۹۴۹ـ درگذشته ۱۶ آوریل ۲۰۲۰) پس از کودتای پینوشه در سال ۱۹۷۳، به اتهام خیانت زندانی و سپس تبعید شد. رمان «پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند» او که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد، شهرت جهانی برایش به ارمغان آورد و فیلمی نیز براساس آن ساخته شد. این رمان که براساس تجربیات سپولودا در زندگی با بومیان آمازون نوشته شده، داستان هجوم توسعهطلبان و شکارچیان به جنگلهای بارانی آمازون را روایت میکند.
ویژگیهای کتاب:
از ویژگیهای برجسته این کتاب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- شخصیتپردازی قوی شخصیت اصلی داستان (آنتونیو خوزه بولیوار) چندبعدی و جذاب است.
- فضاسازی زیبا با استفاده از توصیفات دقیق و هنرمندانه، فضای بکر و اسرارآمیز جنگلهای آمازون
- موضوعات عمیق و جهانشمولی مانند عشق، تنهایی، مرگ بهویژه ارتباط پیچیده و زیبای انسان با طبیعت
محتوای کتاب:
«پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند» از لوئیس سپولودا، داستان پیرمردی به نام آنتونیو خوزه بولیوار است که پس از مرگ همسرش، در جنگلهای آمازون زندگی میکند و برای گذران زندگی به شکار میپردازد. آنتونیو یک روز زخمی میشود و برای مداوا به دهکدهای میرود و در آنجا، با دندانپزشکی آشنا میشود که به او کتابهای عاشقانه میدهد. او که تا آن روز کتاب نخوانده بود، تصمیم به باسواد شدن میگیرد. او از دندانپزشک دهکده میخواهد که برایش کتاب بیاورد و دندانپزشک نیز رمانهای عاشقانه به او میدهد. آرامش روستا با حمله پلنگی به چند سفیدپوست خارجی برهم میخورد و شهردار گروهی برای شکار پلنگ تشکیل میدهد و از آنتونیو نیز میخواهد که به گروه ملحق شود. داستان، ماجرای تعقیب پلنگ و تلفیق آن با خاطرات گذشته آنتونیو در قالب رئالیسم جادویی است. این رمان، علاوهبر مضامین عشق، تنهایی، مرگ، ستایشی است از زندگی در هماهنگی با طبیعت و عشق بین انسانها و سایر موجودات زنده.
بخشی از متن کتاب:
«آنتونیو خوزه بولیوار پروآنو مىتوانست بخواند ولى نمىتوانست بنویسد. حداکثر مىتوانست اسمش را به خط خرچنگ قورباغه بنویسد، آن هم هرگاه که، مثلاً موقع انتخابات، ناگزیر بود برگههاى رسمى را امضا کند. ولى این رویدادها چنان دیر به دیر پیش مىآمد که تقریبا همین هم از یادش رفته بود. کند و آهسته مىخواند، هر هجا را بلند بر زبان مىراند و آن را آرام و با ذوق و شوق فراوان زمزمه مىکرد و آنگاه که بر همه واژه تسلط مىیافت آن را یکباره تکرار مىکرد. و سپس همین کار را با تمام جمله مىکرد و به این ترتیب اندک اندک احساسها و اندیشههایى را که در هر صفحه نهفته بود درمىیافت. هرگاه بخشى را بسیار مىپسندید آن را بارها تکرار مىکرد و درمىیافت که زبان انسان مىتواند چقدر زیبا باشد. با ذرهبینى مىخواند که دومین شىء گرانقدرش بود. اولى دندان مصنوعىاش بود.»
درمجموع، «پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند» از لوئیس سپولودا، داستان پیرمردی تنها در جنگلهای آمازون است که با خواندن رمانهای عاشقانه، نهتنها به دنیای جدیدی قدم میگذارد، بلکه با طبیعت و حیوانات نیز ارتباطی عمیق برقرار میکند. این رمان، ستایشی از عشق، طبیعت و زندگی در هماهنگی با آن است. همچنین این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانه، ادبیات آمریکای لاتین و موضوعات انسانی رمانی جذاب و خواندنی است.