چوب بدستهای ورزیل شاهکار جاودانه "غلامحسین ساعدی" ملقب به "گوهرمراد" است که به زیبایی، دیدگاه نویسنده را نسبت به حضور بیگانگان در کشور به تصویر میکشد. این نمایشنامه داستان مردمی از یک روستاست که تنها دارایی و سرمایه شان، زمین های کشاورزی شان، مورد هجوم گرازها قرار گرفته و حال باید چاره ای برای این معضل بیابند.
در ابتدای نمایش، با شخصیتی به نام "محرم" روبرو میشویم که تمام محصولش طعمه گرازها شده است. اما نه تنها اهالی روستا به فکر کمک برای عبور او از این بحران نیستند، بلکه معتقدند که حتماً محرم کاری کرده که گرازها به زمین هایش حمله کرده اند. این اتفاق باعث میشود تا محرم خود را در میان این اهالی تنها ببیند و بفهمد که زبان و درد مشترکی با آنها ندارد. پس در قامت یک عاقل دیوانه، نظیر بهلول، در طول نمایش با زبان اشاره و کنایه، اشتباهات اهالی را به آنها گوشزد میکند. اما گویی هیچ کس گوش شنوایی برای شنیدن این نداها ندارد.
مشکل خیلی زود همهگیر میشود و مردم روستا هرچه تلاش میکنند، نمیتوانند گرازها را فراری دهند. ناچار تصمیم میگیرند به روستای مجاور رفته و از آنها طلب مشورت و یاری کنند. در آنجا شخصیتی به نام "موسیو" وارد داستان میشود که راه حلی به اهالی روستا پیشنهاد میکند. اما آنها غافل از اینکه این راه حل، مشکل جدید و بزرگتری برایشان خواهد بود، آن را میپذیرند.
"چوب بدستهای ورزیل" آیینه ای از نگرانی های "غلامحسین ساعدی" در برابر اشغال و استثمار است. این نمایشنامه به شکلی نمادین و درخشان، خطاها و رنج های مردم را به تصویر میکشد و فریادی رسا در برابر ظلم و ستم بیگانگان سر میدهد.