برخی از غیرمتخصصان به ارائۀ تحلیلهایی کلی از سیر تحول علم در دورۀ اسلامی دست زدهاند. آنان، بدون مراجعه به متون دستِ اول علمی متعلق به این دورۀ تاریخی، به بررسی مسائلی کلی، مانند افول علم در جهان اسلام یا دلایل رخ ندادن انقلاب علمی در آن، پرداختهاند. از سوی دیگر، مورخان علم حرفهای نیز عموماً درگیر کارهای تخصصی خود بوده و لزومی ندیدهاند به این مسائل کلی بپردازند. به نظر آنها، حتی نیازی نبوده است دیدگاههای عمومی غیرمتخصصان نقد و بررسی شود. اما شاید لازم باشد مورخان حرفهای علم نیز به مسائلی کلی، مانند سیر صعودی یا نزولی علم در جهان اسلام، بپردازند و از این رهگذر دانش عمومی را در این حوزه ارتقا دهند.
اثر حاضر تلاشی است برای پاسخ به این پرسش که آیا علم در دورۀ اسلامی، بهویژه در ایران، دچار افول شده است یا خیر. نویسنده، در مقام مورخ علم دورۀ اسلامی، تعمیم افول علم به کل جغرافیای تاریخی دورۀ اسلامی را نشانۀ بیدقتی و ناآگاهی از تاریخ علوم در این دوره میداند. او میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که اگر علم در ایران و در دورۀ اسلامی افول نکرده است، چرا امروزه علم و علمورزی در ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی از جهان غرب فاصله دارد.