در دنیای سینما، فیلمنامهها اغلب به عنوان طرحی اولیه برای فیلم دیده میشوند، چارچوبی خام که توسط کارگردان و عوامل دیگر به تصویر کشیده میشود. اما در این میان، فیلمنامههایی نیز وجود دارند که فراتر از این تعریف ساده عمل میکنند و به مثابه آثار ادبی ناب، ارزشی مستقل مییابند. این دسته از فیلمنامهها، حامل ظرافتها و اصالتی هستند که آنها را به تجربهای لذتبخش برای مطالعه و خوانش تبدیل میکنند.
ژان بکر، دستیار ژان رنوار، در سال 1943 فیلم "گوپی سرخ دست" را کارگردانی کرد. این فیلم که اثری سیاه و سفید به زبان فرانسوی است، در 95 دقیقه، داستانی ظریف و سرشار از جزئیات را روایت میکند. "گوپی سرخ دست" در ظاهر، فیلمی ساده با داستانی معمولی است. 12 عضو از چهار نسل خانواده گوپی در روستایی در جنوب فرانسه زندگی میکنند. با ورود ناگهانی سرخدست، که 25 سال از خانواده دور بوده، قتلی رخ میدهد و رازهای ناگفتهای برملا میشود. اما در پس این ظاهر ساده، فیلمی عمیق و تأملبرانگیز نهفته است. بکر با ظرافت تمام، روابط پیچیده بین اعضای خانواده و تضادهای نسلی را به تصویر میکشد. او به خوبی حس گذر زمان و تأثیرات آن بر زندگی افراد را نشان میدهد.
"گوپی سرخ دست" شاید به اندازه فیلمهای مشهور دیگر سینمای کلاسیک فرانسه شناخته شده نباشد، اما بدون شک یکی از گوهرهای درخشان این سینمای پربار است.