ما در میخوانم محصول مورد نظر شما را پس از ثبت تقاضا تولید میکنیم. این بدان معنی است که در فروشگاه ما هیچ کتابی ناموجود نیست. ما بر اساس تقاضای مشتری، کتاب رابا بهترین کیفیت چاپ دیجیتال بهصورت اختصاصی چاپ کرده و با کمترین قیمت در اختیار علاقهمندان به کتابخوانی قرار میدهیم.
کتابی برای سفر در زمان.
در بستری از شراب و مستی و رقص و نور و موسیقی، میان خطوط موازی عشق و نفرت، در سفر حسرتبرانگیزی از شبهای خنک پیادهروی در پاریس به ظهر داغ هیجانانگیزی وسط میدان گاوبازی پامپلونا، از کافه سلکت و هتل کریون به باغهای انگور بایون و آبتنی در ساحل سنسباستین؛
روایتی داریم از نسل گمشدهی پس از جنگ جهانی اول. وقتی تمام ایدهآلها و اخلاقیات انسانی وَ آن چشمانداز آرمانی بشری در جنگی خشن و متحیرکننده نابود شده است، حالا زندگی جوانانی را به تماشا نشستهایم که در پوچی پس از این فاجعهی انسانی غوطهورند.
اینکه هرکدام چطور جسم یا روحشان از آن دوره زخم برداشته است، چطور از ارتباطات عمیق میگریزند و احساساتشان را سرکوب میکنند وَ حالا در عین حال که خود را به بیخیالی میزنند گاهی آن غمِ عظیم، آن شکاف بزرگ بین گذشته و حال چون نهنگی از دریای وجودشان سر بر میآورد و آن آرامش تصنعی را آشفته میکند.
این اولین رمان همینگوی است. نثر سرراست و موجز او کمکم دارد شکل میگیرد اما قدرت توصیف و قصهساختن از هر عنصر سادهای را مثل همیشه بین سطرسطر آن میتوان پیدا کرد.
شاید این کتاب در برخورد سطحیْ کتابی کممایه و سخیف بهنظر برسد اما طبق قاعدهی کوه یخ همینگوی هرچه پیرامون آن تحقیق و تحلیل و بازخوانی صورت بگیرد طعم خوش نمادها و الگوهای نهفته، وضوح بیشتری برای مخاطب پیدا میکند.
اما در هر حال برای هر خوانندهای که گذرش به آن بیفتد پر از لذتهایی کوچک و واقعیست. مثل رونوشتی از خود زندگی. مثل طبیعتی سخت اما باشکوه.
سبک نوشتاری این کتاب خیلی جالبه،توصیف های زیاد و قوی با جملات مختصر و گزارشی! نویسنده سعی داره تو این رمان ما رو با مفاهیمی مثل بی قیدی، سکون، زندگی باری به هرجهت و بی هدفی و... آشنا کنه. به نظرم خوندنش برای کسایی که میخوان با ادبیات و اصطلاحات خارجی آشنا بشن و همچنین کسایی که علاقه به نوشتن دارند،خالی از لطف نیست.
واقعا عالی بود و خیلی جذاب ادمو به جو قصه میبره
عالی اوضاع کمبود و سرخوردگی افراد در عشقو بعد از جنگ جهانی توصیف میکنه فکر کنم دنیا بعد از یک وقفه باز داره به همون سمت میره.
ارتباط خوبی با کتاب داشتم و واقعا لذت بردم
کتاب زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست (The Sun Also Rises) اثر ارنست همینگوی را اسدالله امرایی به فارسی ترجمه کردهاست و نشر افق آن را به چاپ رساندهاست. داستان در دهه 1920 در پاریس و اسپانیا اتفاق میافتد و حول محور گروهی از آمریکاییها و انگلیسیها میچرخد که به "نسل گمشده" معروف بودند. این نسل پس از تجربه جنگ جهانی اول، دچار سرخوردگی و پوچی شده بودند و به دنبال معنا و هدف در زندگی خود بودند. جیک بارنز، شخصیت اصلی داستان، یک روزنامهنگار آمریکایی است که در پاریس زندگی میکند. او در جنگ مجروح و عقیم شده و دیگر قادر به داشتن رابطه جنسی نیست. او عاشق پرستاری به نام برت اشلی، زنی زیبا و مستقل است، اما میداند که نمیتواند او را خوشحال کند. داستان حول محور روابط عاشقانه پیچیده بین شخصیتها، سفرهای آنها به اسپانیا برای تماشای گاوبازی، و بحثهای آنها درباره زندگی، عشق و مرگ میچرخد. نقل قولهایی از کتاب: اگر به دنبال رمانی هستید که به موضوعات مهمی مانند عشق، مرگ، و جنگ میپردازد و به سبک ساده و گزنده نوشته شده است، "زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست" انتخاب مناسبی برای شما خواهد بود.
کتابی برای سفر در زمان.
در بستری از شراب و مستی و رقص و نور و موسیقی، میان خطوط موازی عشق و نفرت، در سفر حسرتبرانگیزی از شبهای خنک پیادهروی در پاریس به ظهر داغ هیجانانگیزی وسط میدان گاوبازی پامپلونا، از کافه سلکت و هتل کریون به باغهای انگور بایون و آبتنی در ساحل سنسباستین؛
روایتی داریم از نسل گمشدهی پس از جنگ جهانی اول. وقتی تمام ایدهآلها و اخلاقیات انسانی وَ آن چشمانداز آرمانی بشری در جنگی خشن و متحیرکننده نابود شده است، حالا زندگی جوانانی را به تماشا نشستهایم که در پوچی پس از این فاجعهی انسانی غوطهورند.
اینکه هرکدام چطور جسم یا روحشان از آن دوره زخم برداشته است، چطور از ارتباطات عمیق میگریزند و احساساتشان را سرکوب میکنند وَ حالا در عین حال که خود را به بیخیالی میزنند گاهی آن غمِ عظیم، آن شکاف بزرگ بین گذشته و حال چون نهنگی از دریای وجودشان سر بر میآورد و آن آرامش تصنعی را آشفته میکند.
این اولین رمان همینگوی است. نثر سرراست و موجز او کمکم دارد شکل میگیرد اما قدرت توصیف و قصهساختن از هر عنصر سادهای را مثل همیشه بین سطرسطر آن میتوان پیدا کرد.
شاید این کتاب در برخورد سطحیْ کتابی کممایه و سخیف بهنظر برسد اما طبق قاعدهی کوه یخ همینگوی هرچه پیرامون آن تحقیق و تحلیل و بازخوانی صورت بگیرد طعم خوش نمادها و الگوهای نهفته، وضوح بیشتری برای مخاطب پیدا میکند.
اما در هر حال برای هر خوانندهای که گذرش به آن بیفتد پر از لذتهایی کوچک و واقعیست. مثل رونوشتی از خود زندگی. مثل طبیعتی سخت اما باشکوه.
سبک نوشتاری این کتاب خیلی جالبه،توصیف های زیاد و قوی با جملات مختصر و گزارشی! نویسنده سعی داره تو این رمان ما رو با مفاهیمی مثل بی قیدی، سکون، زندگی باری به هرجهت و بی هدفی و... آشنا کنه. به نظرم خوندنش برای کسایی که میخوان با ادبیات و اصطلاحات خارجی آشنا بشن و همچنین کسایی که علاقه به نوشتن دارند،خالی از لطف نیست.
واقعا عالی بود و خیلی جذاب ادمو به جو قصه میبره
عالی اوضاع کمبود و سرخوردگی افراد در عشقو بعد از جنگ جهانی توصیف میکنه فکر کنم دنیا بعد از یک وقفه باز داره به همون سمت میره.
ارتباط خوبی با کتاب داشتم و واقعا لذت بردم
کتاب زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست (The Sun Also Rises) اثر ارنست همینگوی را اسدالله امرایی به فارسی ترجمه کردهاست و نشر افق آن را به چاپ رساندهاست. داستان در دهه 1920 در پاریس و اسپانیا اتفاق میافتد و حول محور گروهی از آمریکاییها و انگلیسیها میچرخد که به "نسل گمشده" معروف بودند. این نسل پس از تجربه جنگ جهانی اول، دچار سرخوردگی و پوچی شده بودند و به دنبال معنا و هدف در زندگی خود بودند. جیک بارنز، شخصیت اصلی داستان، یک روزنامهنگار آمریکایی است که در پاریس زندگی میکند. او در جنگ مجروح و عقیم شده و دیگر قادر به داشتن رابطه جنسی نیست. او عاشق پرستاری به نام برت اشلی، زنی زیبا و مستقل است، اما میداند که نمیتواند او را خوشحال کند. داستان حول محور روابط عاشقانه پیچیده بین شخصیتها، سفرهای آنها به اسپانیا برای تماشای گاوبازی، و بحثهای آنها درباره زندگی، عشق و مرگ میچرخد. نقل قولهایی از کتاب: اگر به دنبال رمانی هستید که به موضوعات مهمی مانند عشق، مرگ، و جنگ میپردازد و به سبک ساده و گزنده نوشته شده است، "زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست" انتخاب مناسبی برای شما خواهد بود.
کتابی برای سفر در زمان.
در بستری از شراب و مستی و رقص و نور و موسیقی، میان خطوط موازی عشق و نفرت، در سفر حسرتبرانگیزی از شبهای خنک پیادهروی در پاریس به ظهر داغ هیجانانگیزی وسط میدان گاوبازی پامپلونا، از کافه سلکت و هتل کریون به باغهای انگور بایون و آبتنی در ساحل سنسباستین؛
روایتی داریم از نسل گمشدهی پس از جنگ جهانی اول. وقتی تمام ایدهآلها و اخلاقیات انسانی وَ آن چشمانداز آرمانی بشری در جنگی خشن و متحیرکننده نابود شده است، حالا زندگی جوانانی را به تماشا نشستهایم که در پوچی پس از این فاجعهی انسانی غوطهورند.
اینکه هرکدام چطور جسم یا روحشان از آن دوره زخم برداشته است، چطور از ارتباطات عمیق میگریزند و احساساتشان را سرکوب میکنند وَ حالا در عین حال که خود را به بیخیالی میزنند گاهی آن غمِ عظیم، آن شکاف بزرگ بین گذشته و حال چون نهنگی از دریای وجودشان سر بر میآورد و آن آرامش تصنعی را آشفته میکند.
این اولین رمان همینگوی است. نثر سرراست و موجز او کمکم دارد شکل میگیرد اما قدرت توصیف و قصهساختن از هر عنصر سادهای را مثل همیشه بین سطرسطر آن میتوان پیدا کرد.
شاید این کتاب در برخورد سطحیْ کتابی کممایه و سخیف بهنظر برسد اما طبق قاعدهی کوه یخ همینگوی هرچه پیرامون آن تحقیق و تحلیل و بازخوانی صورت بگیرد طعم خوش نمادها و الگوهای نهفته، وضوح بیشتری برای مخاطب پیدا میکند.
اما در هر حال برای هر خوانندهای که گذرش به آن بیفتد پر از لذتهایی کوچک و واقعیست. مثل رونوشتی از خود زندگی. مثل طبیعتی سخت اما باشکوه.
سبک نوشتاری این کتاب خیلی جالبه،توصیف های زیاد و قوی با جملات مختصر و گزارشی! نویسنده سعی داره تو این رمان ما رو با مفاهیمی مثل بی قیدی، سکون، زندگی باری به هرجهت و بی هدفی و... آشنا کنه. به نظرم خوندنش برای کسایی که میخوان با ادبیات و اصطلاحات خارجی آشنا بشن و همچنین کسایی که علاقه به نوشتن دارند،خالی از لطف نیست.
واقعا عالی بود و خیلی جذاب ادمو به جو قصه میبره
عالی اوضاع کمبود و سرخوردگی افراد در عشقو بعد از جنگ جهانی توصیف میکنه فکر کنم دنیا بعد از یک وقفه باز داره به همون سمت میره.
ارتباط خوبی با کتاب داشتم و واقعا لذت بردم
کتاب زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست (The Sun Also Rises) اثر ارنست همینگوی را اسدالله امرایی به فارسی ترجمه کردهاست و نشر افق آن را به چاپ رساندهاست. داستان در دهه 1920 در پاریس و اسپانیا اتفاق میافتد و حول محور گروهی از آمریکاییها و انگلیسیها میچرخد که به "نسل گمشده" معروف بودند. این نسل پس از تجربه جنگ جهانی اول، دچار سرخوردگی و پوچی شده بودند و به دنبال معنا و هدف در زندگی خود بودند. جیک بارنز، شخصیت اصلی داستان، یک روزنامهنگار آمریکایی است که در پاریس زندگی میکند. او در جنگ مجروح و عقیم شده و دیگر قادر به داشتن رابطه جنسی نیست. او عاشق پرستاری به نام برت اشلی، زنی زیبا و مستقل است، اما میداند که نمیتواند او را خوشحال کند. داستان حول محور روابط عاشقانه پیچیده بین شخصیتها، سفرهای آنها به اسپانیا برای تماشای گاوبازی، و بحثهای آنها درباره زندگی، عشق و مرگ میچرخد. نقل قولهایی از کتاب: اگر به دنبال رمانی هستید که به موضوعات مهمی مانند عشق، مرگ، و جنگ میپردازد و به سبک ساده و گزنده نوشته شده است، "زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست" انتخاب مناسبی برای شما خواهد بود.


کتاب زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست (The Sun Also Rises) اثر ارنست همینگوی را اسدالله امرایی به فارسی ترجمه کردهاست و نشر افق آن را به چاپ رساندهاست. داستان در دهه 1920 در پاریس و اسپانیا اتفاق میافتد و حول محور گروهی از آمریکاییها و انگلیسیها میچرخد که به "نسل گمشده" معروف بودند. این نسل پس از تجربه جنگ جهانی اول، دچار سرخوردگی و پوچی شده بودند و به دنبال معنا و هدف در زندگی خود بودند. جیک بارنز، شخصیت اصلی داستان، یک روزنامهنگار آمریکایی است که در پاریس زندگی میکند. او در جنگ مجروح و عقیم شده و دیگر قادر به داشتن رابطه جنسی نیست. او عاشق پرستاری به نام برت اشلی، زنی زیبا و مستقل است، اما میداند که نمیتواند او را خوشحال کند. داستان حول محور روابط عاشقانه پیچیده بین شخصیتها، سفرهای آنها به اسپانیا برای تماشای گاوبازی، و بحثهای آنها درباره زندگی، عشق و مرگ میچرخد. نقل قولهایی از کتاب: اگر به دنبال رمانی هستید که به موضوعات مهمی مانند عشق، مرگ، و جنگ میپردازد و به سبک ساده و گزنده نوشته شده است، "زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست" انتخاب مناسبی برای شما خواهد بود.
کتابی برای سفر در زمان.
در بستری از شراب و مستی و رقص و نور و موسیقی، میان خطوط موازی عشق و نفرت، در سفر حسرتبرانگیزی از شبهای خنک پیادهروی در پاریس به ظهر داغ هیجانانگیزی وسط میدان گاوبازی پامپلونا، از کافه سلکت و هتل کریون به باغهای انگور بایون و آبتنی در ساحل سنسباستین؛
روایتی داریم از نسل گمشدهی پس از جنگ جهانی اول. وقتی تمام ایدهآلها و اخلاقیات انسانی وَ آن چشمانداز آرمانی بشری در جنگی خشن و متحیرکننده نابود شده است، حالا زندگی جوانانی را به تماشا نشستهایم که در پوچی پس از این فاجعهی انسانی غوطهورند.
اینکه هرکدام چطور جسم یا روحشان از آن دوره زخم برداشته است، چطور از ارتباطات عمیق میگریزند و احساساتشان را سرکوب میکنند وَ حالا در عین حال که خود را به بیخیالی میزنند گاهی آن غمِ عظیم، آن شکاف بزرگ بین گذشته و حال چون نهنگی از دریای وجودشان سر بر میآورد و آن آرامش تصنعی را آشفته میکند.
این اولین رمان همینگوی است. نثر سرراست و موجز او کمکم دارد شکل میگیرد اما قدرت توصیف و قصهساختن از هر عنصر سادهای را مثل همیشه بین سطرسطر آن میتوان پیدا کرد.
شاید این کتاب در برخورد سطحیْ کتابی کممایه و سخیف بهنظر برسد اما طبق قاعدهی کوه یخ همینگوی هرچه پیرامون آن تحقیق و تحلیل و بازخوانی صورت بگیرد طعم خوش نمادها و الگوهای نهفته، وضوح بیشتری برای مخاطب پیدا میکند.
اما در هر حال برای هر خوانندهای که گذرش به آن بیفتد پر از لذتهایی کوچک و واقعیست. مثل رونوشتی از خود زندگی. مثل طبیعتی سخت اما باشکوه.
سبک نوشتاری این کتاب خیلی جالبه،توصیف های زیاد و قوی با جملات مختصر و گزارشی! نویسنده سعی داره تو این رمان ما رو با مفاهیمی مثل بی قیدی، سکون، زندگی باری به هرجهت و بی هدفی و... آشنا کنه. به نظرم خوندنش برای کسایی که میخوان با ادبیات و اصطلاحات خارجی آشنا بشن و همچنین کسایی که علاقه به نوشتن دارند،خالی از لطف نیست.
واقعا عالی بود و خیلی جذاب ادمو به جو قصه میبره
عالی اوضاع کمبود و سرخوردگی افراد در عشقو بعد از جنگ جهانی توصیف میکنه فکر کنم دنیا بعد از یک وقفه باز داره به همون سمت میره.
ارتباط خوبی با کتاب داشتم و واقعا لذت بردم