مردهی گمشده
فلیکس بوگارت
کتاب "مردهی گمشده" نوشته فلیکس بوگارت، سومین جلد از مجموعهی هیجانانگیز «کارآگاه مرده» است که داستانهای جذاب و پرماجرای یک کارآگاه عجیب به نام هنک کین را دنبال میکند. این کتاب ترکیبی از ژانرهای معمایی، پلیسی و ماورایی است که خوانندگان نوجوان را به دنیایی پر از رمز و راز میبرد.
این داستان با یک معمای پیچیده شروع میشود و خواننده را تا آخرین صفحه درگیر خود میکند. شخصیت هنک کین، باهوش، زبل و گاهی هم شیطنتکار است که این ویژگیها او را به یک کارآگاه خاص و دوستداشتنی تبدیل میکند. فضاهای رازآلود و هیجانانگیز کتاب باعث میشود حس کنجکاوی خواننده تقویت شود و ماجراها را دنبال کند. علاوه بر این، نویسنده با استفاده از طنز جالب و موقعیتهای غیرمنتظره، حال و هوای داستان را جذابتر کرده و باعث میشود مخاطب از خواندن آن لذت ببرد.
هنک کین، کارآگاهی که در یکی از ماموریتهایش کشته شده، حالا در دادگاه عجیب و ترسناک خونآشامان حاضر شده است! او متهم است که در زمان زنده بودنش برای دستگیری خلافکاران، مدارک جعلی میساخته. برای جبران اشتباهاتش، باید به دنیا برگردد و این بار منصفانه و درستکارانه با جنایتکاران بجنگد. در همین زمان، روح مردی به نام تونی فالکو که در جریان سرقت یک جواهر به قتل رسیده، از هنک کمک میخواهد. حالا این دو باید با همکاری هم، راز قتل تونی و سرنوشت جواهرات دزدیدهشده را کشف کنند.
بخشی از متن کتاب: « در دست خون آلودش داسی بود و صورتی داشت به سفیدی صورت اشباح كه نور خوفناكی كه بخشی از اتاق را روشن كرده بود آن را بدشكلتر هم میكرد. ردای سیاهش سر تا پایش را پوشانده بود و كلاه آن آزاد دور صورتش را گرفته بود. جای چشمانش زغالهایی گدازان بود و دندانهای پوسیدهاش شمایل اسكلت مانندش را تكمیل كرده بود. مرگ یك صندلی جلو كشید و نشست.
هنك با صدایی كه تردید در آن موج میزد گفت: «سلام مرگ. میدانم كه شما دو تا تازه با هم آشنا شدهاید. لطف میكنی اگر به فالكو كمك كنی تا جواهرات را پیدا كند. مرگ چشمكی زد و گفت: «نیكوكارتر از من پیدا نمیكنی، هنك.»
"مردهی گمشده" یک داستان پلیسی پر از رمز و راز، هیجان و طنز است که خواننده را تا صفحهی آخر با خود همراه میکند. اگر عاشق ماجراهای کارآگاهی، معماهای پیچیده و داستانهای پر از شگفتی هستید، این کتاب را از دست ندهید!