"در هزارتو" اثر آلن روبگرییه، رمانی است که خواننده را به سفری عجیب و گاه گیجکننده در شهری خاکستری و بینام میبرد. شهری که در آن زمان متوقف شده و همه چیز، از آدمها تا اشیا، هویتی مبهم دارند. روایت این رمان به جای روایت یک داستان کلاسیک، بر توصیف دقیق و موشکافانهی جزئیات محیط و اشیا متمرکز است. این توصیفات گاه آنقدر طولانی و تکرارشوندهاند که خواننده را به تأمل وامیدارند.
آلن ربگرییه (۱۸ اوت ۱۹۲۲ – ۱۸ فوریه ۲۰۰۸) نویسنده و فیلمساز فرانسوی و از مهمترین چهرههای جنبش رمان نو در دههٔ ۱۹۶۰ بود. ربگرییه یکی از روشنفکران فرانسوی بود که بیانیهی حمایت از مردم الجزایر را امضا کرد و درعینحال برعکس سارتر بر این باور بود که نویسنده نباید هنرش را در راه خدمت به گروه سیاسی خاصی خرج کند. او رمان "شاهکشی" را در سال ۱۹۴۹ نوشت که از سوی گالیمار رد شد. این کتاب سی سال پس از بازنویسی، توسط یک انتشارات دیگر به نام مینویی به چاپ رسید. اولین رمان او که در ۲۲ سالگی نوشته بود، هیچوقت منتشر نشد. "پاککنها" اولین اثر منتشرشدهی گرییه است که مینویی آن را در سال ۱۹۵۳ منتشر کرد. او در سال ۱۹۵۵ به سردبیری مینویی منسوب شد و رمان "چشمچران" را چاپ کرد. در سال ۱۹۵۷ رمان "حسادت" موفقیت اساسی را برای وی به ارمغان آورد. این کتاب که گذشته و حال و آینده را در کنار هم به خواننده ارائه میکرد، توانست جایزهی منتقدان را از آن خود کند.
در رمان "هزارتو" سربازی زخمی و تنها، با ماموریتی نامعلوم، در این شهر سرگردان است. او به دنبال چیزی میگردد که حتی خودش نمیداند چیست. خواننده نیز همراه او در این جستجو شرکت میکند و در پیچ و خم کوچههای تنگ و ساختمانهای یکسان، راه خود را گم میکند.
روبگرییه با استفاده از زبان ساده و عینی، جهانی عجیب و غریب خلق کرده است که مرز میان واقعیت و رویا در آن محو شده است. خواننده در این جهان، احساس بیگانگی و گمشدگی میکند و به این فکر میافتد که آیا این جهان، بازتابی از دنیای درون ما نیست؟ دنیایی پر از ابهام و پرسشهای بیپاسخ.
"در هزارتو" رمانی نیست که به دنبال ارایهی یک داستان سرگرمکننده باشد. این رمان به خواننده فرصت میدهد تا به دنیای درون خود سفر کند و به پرسشهای بنیادین درباره هستی و وجود انسان پاسخ دهد. این رمان تجربهای متفاوت و فراموشنشدنی برای هر خوانندهای خواهد بود.